سلامت
2 دقیقه پیش | نشانه ها و عوارض کمبود ویتامینها در بدنویتامینها نقش مهمی را در بدن انسان ایفا میکنند. بهنحویکه کمبود ویتامین (حتی یکی از آنها) میتواند برای هر فردی مشکلات اساسی را به وجود آورد. گجت نیوز - معین ... |
2 دقیقه پیش | چرا پشه ها بعضی ها را بیشتر نیش میزنند؟فصل گرما و گزیده شدن توسط پشه ها فرا رسیده، دوست دارید بدانید پشه ها بیشتر چه کسانی را دوست دارند؟ بیشتر کجاها می پلکند؟ و از چه مواد دفع کننده ای نفرت دارند؟ وب سایت ... |
زندگی میان دنیای شخصی و دنیای دو نفره
حتما درباره بلوغ های ضروری برای ازدواج شنیده اید. بلوغ جسمی، بلوغ اجتماعی، بلوغ فکری، بلوغ اقتصادی و بلوغ عاطفی. بلوغ هایی که اگر به آنها نرسیده باشید، زندگی مشترک می تواند به کامتان تلخ شود.
داشتن حریمی خصوصی در روابط با اطرافیان یکی از نشانه های بلوغ و استقلال عاطفی به شمار می رود. هر چند حریمی که در ارتباط با همسر وجود دارد متفاوت با دیگران است.
مشخص کردن حریم در روابط باید از همان ابتدا صورت گیرد. در غیر این صورت، اگر بعدتر بخواهید برای همسرتان حریم شخصی خود را تعریف کنید، به مشکل برخواهید خورد. همسرتان فکر می کند دارید او را از زندگی خود کنار می زنید و احساس پس زده شدن پیدا می کند. درباره خانواده همسر هم به همین شکل.
داشتن حریم خصوصی باعث می شود کمتر در مسایل خانواده دو نفره شما سرک بکشند و اجازه دهند مسایل تان را خودتان حل کنید.
بنابراین همین حالا که ابتدای راه هستید، این حریم را برای خودتان مشخص کرده و به حریم همسرتان احترام بگذارید. همسرانی که هیچ حریم خصوصی برای خود و همسرشان قائل نیستند غالبا در روابط خود با همسرشان دچار سوءتفاهم هایی جدی می شوند.
حریم خصوصی یا بی اعتمادی؟
برخی فکر می کنند وجود حریم خصوصی نشان دهنده بی اعتمادی همسران به هم است. این تصور از آنجا ناشی می شود که همسران به اشتباه وجود حریم خصوصی را مساوی با دروغگویی و مخفی کاری در نظر می گیرند، در حالی که اگر تصویر درستی از این موضوع داشته باشند متوجه خواهند شد که همسران می توانند به هم اعتماد داشته باشند، موضوعاتی که به بهبود یا عمق بخشی رابطه آنها کمک می کند را از همدیگر مخفی نکنند اما در عین حال هر یک حریمی خصوصی داشته باشند.
این که شما با همسرتان صمیمی و دوست باشید به معنی نفی حریم خصوصی نیست. در زندگی هرکس موضوعاتی وجود دارد که به دلیل تفاوت های مردان و زنان، نمی توان آنها را با همسر خود در میان گذاشت. به عنوان مثال جزیی نگری خانم ها باعث می شود آنها به موضوعاتی توجه داشته باشند که در صورتی که با همسر خود در میان بگذارند، با واکنش منفی او مواجه شوند.
حریم من، قبل و بعد از ازدواج
حریم خصوصی درباره همسران تعریف جدیدی پیدا می کند. حریم خصوصی شما پیش از ازدواج نمی تواند همان حریم بعد از ازدواج باشد. اگر قرار باشد تصور کنید همانطور که والدین یا خواهر و برادر شما مرزهای شخصی شما را رعایت می کرده اند، همسرتان هم باید همانگونه رفتار کند، بعد از مدتی متوجه خواهید شد که در رابطه شما و همسرتان مشکلاتی ایجاد شده است. نزدیکترین فرد به شما از نظر احساسی همسرتان است، پس اگر تمایل به مخفی کردن حجم زیادی از مسائلی دارید، احتمالا ایرادی در رابطه شما وجود دارد.
شاید این سوال برای شما ایجاد شود که چه میزانی از داشتن حریم خصوصی در رابطه همسران ایراد دارد؟ هر چند پاسخ دقیق دادن به این سوال از هر همسری تا همسر دیگر متفاوت است اما می توان خط قرمز مشخصی را برای تمام همسران تعریف کرد. اگر میزان حریم شخصی یا به عبارتی «من» در رابطه همسران بیش از رابطه مشترک آنها یا «ما» است یا کیفیت آن را تحت تاثیر قرار می دهد، همسران باید در تعریف خود از حریم خصوصی تجدید نظر کنند.
تعیین حد و مرزهای حریم
روابط هر کدم از همسران با یکدیگر ویژه و منحصر به فرد است. به همین دلیل نمی توان برای آنها به صورت مطلق قانونی وضع کرد. همسرانی که هر دو شاغل هستند نیاز دارند تا حریم خصوصی متفاوتی نسبت به همسرانی داشته باشند که تنها یکی از آنها شاغل است. در عین حال که شخصیت هر کدام از همسران نیز در این امر تعیین کننده است. به عنوان مثال نیاز افراد درونگرا و برونگرا در داشتن حریم خصوصی و میزانی که آنها برای حریم خصوصی خود در نظر می گیرند متفاوت است. شرایط تربیتی افراد در خانواده ها نیز دراین امر بی تاثیر نیست.
فردی که در خانواده ای پرجمعیت بزرگ شده و همیشه با خواهران یا برادران خود یک اتاق داشته شرایطی متفاوت با فردی دارد که تک فرزند است یا همیشه در خانواد خود اتاقی مجزا داشته است. به خاطر همین دلایل نیز نمی توان نسخه واحدی برای همه همسران پیچید. از طرفی برخی ویژگی های شخصیتی مانند دیر اعتماد کردن یا سوءظن داشتن می تواند موضوع حریم خصوصی در رابطه همسران را با پیچیدگی هایی خاص همراه سازد.
اگر حریم مشخص نکنیم؟
اگر قبل از ازدواج حریم فردی خود را مشخص نکنید، احتمال این که همسرتان یا خانواده او مدام به مسایلی سرک بکشند که مربوط به شماست وجود دارد. اما باید بدانید که حریم شخصی شما برای همسرتان با خانواده اش متفاوت است. مثلا دانستن رقم حقوق زن، برای خانواده همسرش ضرورتی ندارد و جزو حریم خصوصی به حساب می آید اما برای همسرش این طور نیست. اما داشتن یک شکست عشقی در نوجوانی، هم برای همسر و هم برای خانواده او می تواند حریم خصوصی باشد. چرا که اگر کسی از این شکست با خبر نباشد اهمیتی ندارد. اما اگر یک نامزدی به هم خورده داشته باشید که آثار آن هنوز موجود است یا می تواند روی زندگی مشترک شما تاثیر بگذارد، دیگر حریم خصوصی نیست. اما اینجا می توانید در صورت صلاح دید همسرتان، موضوع را با خانواده همسر مطرح نکنید. بنابراین می بینید که حریم خصوصی بسته به شرایط شما دو نفر تعریف می شود. بعضی مسایل نه قابل گفتن به همسر است و نه خانواده او، برخی مسایل را باید هر دو بدانند و برخی مسایل را همسرتان می تواند بداند و خانواده اش ضرورتی ندارد.
منبع:سپیده دانایی
ویدیو مرتبط :
هماهنگی میان ربات ها در دنیای واقعی
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
پیمان قاسمخانی از زندگی شخصی و کاری و دنیای نویسندگی اش می گوید!
اخبارفرهنگی - پیمان قاسمخانی از زندگی شخصی و کاری و دنیای نویسندگی اش می گوید!
خیلی از نویسندگان دوست دارند با خیلی از کارگردانان خاص کار کنند. برعکساش هم وجود دارد. خیلی از کارگردانان هم دوست دارند با نویسندگان خاصی کار کنند. "پیمان قاسمخانی" جزو آن دسته نویسندههاست. فیلمنامهنویسی که کارش را از دهه هفتاد شروع کرد و با فیلمنامهاش برای "دختری با کفشهای کتانی" رسول صدرعاملی جایزه بهترین فیلمنامه از جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. سناریویی که آنطور که خودش توضیح میدهد جزو تجربههای خوبش نیست.
مجموعههای طنز "پاورچین"، "باغ مظفر"، "شبهای برره" و "سن پطرزبورگ" و "ورود آقایان ممنوع" از نمونه کارهای درخشان اوست. داستان رضا مارمولکی که قاسمخانی نوشت از روی پرده پایین کشیده شد و البته خیلی سریع همه گیر و حتی مشهور شد. در این گفتگو با او از طنز و سینما و شرایط طنزنویسی و همکاری با کارگردانان این حوزه حرف زدهایم. گپ زدن با پیمان قاسمخانی مصائب خودش را دارد از بس که فروتن است و تعارفی و کم حرف. به هر صورت نویسندهها قشری از طبقهی حساس جامعه هستند!
"سن پطرزبورگ2 " بالاخره قرار است ساخته شود یا خیر؟
نه. قراری بر ساخته شدن نیست. چون از یک طرف به خاطر شرایط و قیمت دلار توجیه اقتصادی ندارد و از طرف دیگر واقعیتش این است که من خیلی گرفتار هستم و روی چند پروژه خیلی درگیر هستم. از طرف دیگر هم به نظر من از زمانش گذشته است. البته به نظر من مردم باز هم به "سن پطرزبورگ" لطف دارند؛ به خصوص بعد از اینکه فیلم وارد شبکه خانگی شد فیدبکهای خیلی مثبتی از مردم گرفتیم. اما خب باید شرایطش مهیا شود که امروزه فراهم شده نیست.
طرح و سناریویش نوشته شده؟
نه. البته طرحش نوشته شده ولی به صورت خیلی خام و اولیه. تا حدودی کلیت و ساختارش و اینکه غیرمتعارف است مشخص است. اما بگذارید اینجا اعترافی کنم که همه این دلایل به یک چیز منتهی میشود و آن هم بیعلاقگی من به بازیگری است.حتی برای "سن پطرزبورگ" هم من چندین بار به دوستان پیشنهاد دادم که اگر بشود شخصیت "فرشاد" که من نقشش را بازی کردم حذف شود شاید در این صورت رغبت بیشتری برای نوشتنش داشته باشم، ولی خب خود من هم میدانم این حرف حرف بیخودی است و هم دوستان! کلا بازیگری برایم سخت است. یعنی اینکه فکر کنم باید ساعات طولانی از روز باید بروم و در یک جمع شلوغی قرار بگیرم آن هم دو ماه یا سه ماه واقعا من را از این کار پس میزند. شاید خیلیها دوست داشته باشند این تجربه را. ولی من واقعا دوست ندارم. من به خاطر علاقه قلبی که به حمید اعتباریان تهیهکننده این کار قائل هستم، امیدوارم یک زمانی بتوانیم این کار را با هم انجام بدهیم. ولی در حال حاضر منتفی است.
روی "سن پطرزبورگ" هجمههای عجیب و غریب منفی با موضوع تفکر و نشانههای اومانیستی نویسنده و کارگردان مطرح شد یا در فیلمهای دیگر. حتی تا سریال "پژمان" هم این حرفها ادامه داشت. البته خب شما که حتما رد میکنید. با این وجود برخورد شما با این نوع قرائتهایی که از فیلمهایتان میشود چیست؟
این نوع قضیهها اینقدر پیش آمده که اگر پیش نیاید و یک فیلمی از من مورد این تهاجمها قرار نگیرد حتما تعجب میکنم. آخرین چیزی که خواندم درباره "پژمان" بود. این یکی دیگر واقعا باعث شد شاخ در بیاورم. برق از کلهام پرید وقتی دیدم که نوشته بود در سریال "پژمان" یک تفکر "داروینیستی" وجود دارد! بعد هم توضیح داده بودند که داروینیستها کی هستند و اینها. که خیلی جالب بود. اینها برای من واقعا مفرح است. یک مدتی البته حرص میخوردم. میگفتم بعضی آدمها واقعا چقدر میتوانند مریض باشند بعد رسیدم به اینکه خب طبیعی است، عدهای هستند که به همه چیز مشکوک هستند و توی همه چیز دنبال ردپا و توطئههایی این مدلی میگردند و ترجیح دادم که اینها را جز ضایعات کارم بدانم و مفرحشان کنم برای خودم.
اینها تاثیری روی کارهای بعدیات نمیگذارد؟ ممکن است ناخودآگاه بروی به این سمت که حواسم باشد که فلان چیز و بهمان چیزها ممکن است قضیه پیدا کنند...
نه خوشبختانه حواسم ناخودآگاه به این چیزها راه نمیبرد. چون من وقتی کاری را مینویسم فقط و فقط به مقتضیات آن کار فکر میکنم و نه هیچ چیز دیگری. در واقع آن چیزی که برایم آن لحظه مهم است فیلمنامه و هیچ ملاحظهای غیر از آن در ذهنم وجود ندارد.
خیلیها پیمان قاسمخانی را به عنوان یک نویسنده صاحب ایده و خوش فکر میشناسند که کارهای لبه تیغی زیادی میکند و اتفاقا اینها جزو آن کارهایی هستند که چه مثل "مارمولک" از روی پرده پایین بیایند و چه مثل "ورود آقایان ممنوع" به شبکههای خانگی بروند. روی لبه تیغ راه رفتن ... اصولا این به ایده و فکر نوشتن یک طرح برای شما چطور اتفاق میافتد. خب ایده خیلی از این کارها از جای دیگری آمده است و البته اجرا چیز دیگری شده؟
واقعا مساله خوبی را اشاره کردید. بگذارید از طرح چند تا از این فیلمها برایتان بگویم. طرح سناریوی "ورود آقایان ممنوع" ایدهاش از آقای منوچهر محمدی بود. منتها شیوهای که من در مواجه با این ایدهها دارم این است که باید یک چیزی در آنها پیدا کنم که من را جذب کند. این ایدهها باید بتوانند در ذهن من به اصطلاح سوار یک تِم خاص شوند که در چشمانداز من برایم جذاب به نظر برسند. "ورود آقایان ممنوع" هم جزو این دسته بود. وقتی گفتند یک معلمی است که به عشق اعتقاد ندارد اما معنی عشق را به مرور میفهد فکر کردم که خب این تغییر ظاهریاش، اما تغییر باطنیاش چقدر میتواند جذاب باشد و از همین تغییر ظاهری به باطنی، رسیدم به یکی از فیلمهای مورد علاقهام "نینوشکا". منظورم این است که من پروسه خاصی در ذهنم نیست من باب این که این تمها چطور میآیند یا...اما میدانم داستانهایی جلبم میکند که در بن مایههای خودش یکی از این تمهای مورد علاقه من را بتواند در خودش داشته باشد.
این تغییر در شخصیت رضا مارمولک هم بود اما هنوز مارمولک جنس و طعمش با بقیه کارها، حتی کارهای در این ژانر و موضوع هم فرق میکند؟
ایده این فیلم هم از آقای محمدی بود. فکر میکنم بر اساس یک داستان قدیمی درباره یک دزد بود که لباس روحانی میپوشد. راستش چیزی که در همان ثانیههای اول که ایده "مارمولک" را به من گفتند من را به شدت جذب کرد، این بود که چه تضاد فوقالعادهای وجود دارد وقتی یک روحانی از یک دیوار بالا میرود و یا با صورت به دماغ کسی میکوبد. خیلی خوشم آمد. گفتم همین یک تصویر برای من کافی است چون میتوانست و کاملا قابلیت داشت که این تضادها را به شکلی که میخواستم نشان دهم و از طرفی روند این تغییر و دگرگونی درونی شخصیت یک دزد را در این لباس به تصویر بکشم. واقعیتش این است که این میزان علاقهای که به "مارمولک" شده است قسمت عمدهاش برمیگردد به ایده اولیهاش و به این مسئله که با یک روحانی شوخی کردهایم. اما من فیلمهای بهتر از "مارمولک" نوشتم. تم رستگار شدن تم خوبی است اما آنقدر جدید نیست و شاید در ردهبندی ذهنی من خیلی جایی نداشته باشد. من کلا آدم شعارگریزی هستم. من شعاریترین مساله ممکن را هم میکشم به این سمت که ابدا این حس شعار دادن به کسی دست ندهد. در مسیری که من میروم خب طرحهایی دارم که برای خودم است. همین فیلمنامه ای که میگویم روی آن کار میکنم که خودم بسازمش یکی از نمونههای آن است. ولی خب طرحهای زیادی به من پیشنهاد میشود و بعضیهاشان هم با سلیقه من جور هستند. وقتی کارگردان با طرح جلو میآید و من هم آدم تنبلی هستم برایم بهتر است. من مشکلی با ایده دیگران ندارم. اتفاقا استقبال میکنم.
اخبارفرهنگی - هنر آنلاین