سلامت


2 دقیقه پیش

نشانه ها و عوارض کمبود ویتامین‌ها در بدن

ویتامین‌ها نقش مهمی‌ را در بدن انسان ایفا می‌کنند. به‌نحوی‌که کمبود ویتامین‌ (حتی یکی از آن‌ها) می‌تواند برای هر فردی مشکلات اساسی را به وجود آورد. گجت نیوز - معین ...
2 دقیقه پیش

چرا پشه ها بعضی ها را بیشتر نیش می‌زنند؟

فصل گرما و گزیده شدن توسط پشه ها فرا رسیده، دوست دارید بدانید پشه ها بیشتر چه کسانی را دوست دارند؟ بیشتر کجاها می پلکند؟ و از چه مواد دفع کننده ای نفرت دارند؟ وب سایت ...

زندگی با آدم خشمگین و عصبانی



زندگی با آدم خشمگین و عصبانی

خشم و عصبانیت مهار نشده به نظر شباهت زیادی به آتش‌فشان دارد

 

«زندگی با آدم خشمگین و عصبانی مثل این است که همیشه نزدیک یک کوه آتشفشان فعال باشید. همیشه چیزی وجود دارد که او را عصبانی کند و خشم‌اش را نثارتان کند.» این توصیف زنی است که سال‌ها با مردی عصبانی و همیشه خشمگین زندگی کرده است. خشم مهار نشده به نظر شباهت زیادی به آتش‌فشان دارد چون قدرت تخریب‌اش زیاد است اما این فقط یک شباهت ظاهری است چون در حالی که این خشم وجود دارد اما شما می‌توانید برای آن کاری انجام بدهید.

ابتدا از مهارت‌های کنترل و مدیریت خشم استفاده می‌کنید و در بدترین شرایط رابطه را ترک خواهید کرد. قدرت انتخاب، اراده و آزادی عمل باعث می‌شود بتوانید خیلی چیزها را در این رابطه تغییر بدهید حتی اگر این تغییر چیزی ناامیدکننده مثل ترک زندگی زناشویی باشد. ‏

مهم این است که دنبال راه‌‌حل مناسبی باشید که به کار هردوی شما بیاید در این صورت می‌توانید خیلی چیزها را تغییر بدهید. این تغییرات در هر صورت مثبت خواهند بود و زمینه‌ای هستند برای یک رابطه بدون ترس و وحشت از کسی که خشم و عصبانیتش نگرانتان می‌کند. ‏

یکی از چیزهایی که رابطه و ذهنیت شما را درباره همسرتان خراب می‌کند احساس ترس است. خشم از ناتوانی و قدرت کم ایجاد می‌شود. وقتی یکی نفر در کنترل و مدیریت یک شرایط احساس ناتوانی می‌کند خشمگین می‌شود. خشم آدم‌ها بیشتر از اینکه شبیه خشم و غرش یک شیر باشد؛ گریه یک بچه نوزاد است. ‏

خیلی وقت‌ها خشم یک عادت ناشی از کم تحملی و ناسازگاری با شرایط پیچیده است. این که همسرتان آدم کم تحملی است گناه و اشتباه شما نیست. شما مسئولیتی درباره رفتار و ناراحتی‌هایش ندارید چون اصلا این مساله مربوط به شما نیست. خشم همسرتان می‌تواند یک نوع خشونت به حساب بیاید اگر شما را بترساند، نگرانتان کند و دیگران بدون هیچ دلیلی شما را مقصر آن بدانند. خیلی وقت‌ها شاید دیگران به شما توصیه کنند «حالا تو رفتاری نکن که اون عصبانی بشه» یا «تو محیط رو آروم نگه دار» این توصیه‌ها دوستانه نیستند چون حق شما را در رابطه نادیده می‌گیرند و بی‌جهت از وضعیتی عادی که نباید از آن بترسید یا وحشت کنید برحذر می‌دارند. ‏

خیلی‌ها فکر می‌کنند باید خشم دیگران را کنترل کنند. اما این وظیفه‌ای تعریف نشده است. شما قرار نیست همسرتان را تغییر بدهید چون چنین توانایی‌ای ندارید. تنها کاری که از شما برمی‌آید این است که یاد بگیرید واکنش به جا و به موقع و درستی نشان بدهید. اگر نمی‌توانید جلوی خشم و عصبانیت او را بگیرید لااقل کاری کنید تا در آتش این خشم نسوزید. ‏

یادتان باشد‏
خشم و عصبانیت و تخلیه احساسات بر دیگری یک نوع خشونت است هرچند که فرد دیگر آزار از رفتارش احساس شرمندگی کند. مرد یا زن هر دو می‌توانند به یک اندازه شریک رابطه را با خشم غیر قابل کنترل خود آزار بدهند اما با توجه به کلیشه‌ها و باورهایی که مردها را نیرومند و صاحب قدرت شیر نشان می‌دهد معمولاً مردها پرخاشگری بیشتری نشان می‌دهند. هر چقدر هم این یک باور عرفی اشتباه رایج باشد بازهم نشان‌دهنده ضعف است. می‌گویند سگ قوی هرگز پارس نمی‌کند و آدم قوی و قابل قبول کمتر اسیر خشم و عصبانیت می‌شود. ‏

مهارت‌های کنترل و مدیریت خشم

خشم و عصبانیت یک رفتار تهدید‌آمیز اما موقتی است

 

واکنش مناسب چیست؟
‏ـ رفتار خوشایند داروی خشم و عصبانیت است. به جای اینکه بترسید و وحشت کنید یا یک گوشه قایم شوید و مراقب رفتارتان باشید تا بهانه به دست همسرتان ندهید سعی کنید با خوش برخوردی و مهربانی شرایط عصبانیت را تغییر بدهید. در واقع شما باید خوراک این خشم را بگیرید و برایش جایگزین داشته باشید. سکوت نکنید و با توجه به شرایط موقعیت را به چیزی خوشایند تغییر بدهید. ‏

‏ـ خشم و عصبانیت یک رفتار تهدید‌آمیز اما موقتی است. گاهی هم لازم است او خشمگین باشد اما برای خودش. شما نباید توجه زیادی به این خشم نشان بدهید. حتی اگر او برای چند روز متوالی هم از چیزی عصبانی باشد خودش باید با آن کنار بیاید مگر اینکه از شما بخواهد تا راهی برای خروج از این موقعیت نشانش بدهید. به جز این اگر از او و واکنش‌هایش می‌ترسید بهتر است توجهی به آن نشان ندهید. ‏

‏ـ این خشم بالاخره فرو می‌نشیند. حالا بهترین موقع برای حرف زدن درباره آن است. شما این حق را دارید از همسرتان بپرسید چرا نمی‌تواند افسار احساسش را دست بگیرد و اینقدر سریع از کوره در می‌رود. خیلی خوب است که در شرایط عادی روش‌های کنترل خشم را با هم تمرین کنید و درباره‌اش حرف بزنید. ‏

‏ـ اشتباه شما این است که حد و مرز‌هایتان را در زندگی مشترکتان مشخص نکرده اید. هرگز به همسرتان نگفته‌اید که تحمل چه چیزهایی را دارید و تا کجا می‌توانید یک رفتار را تاب بیاورید. به جای اینکه با آزارهای همسرتان سازگار و هماهنگ شوید محدودیت‌های رفتاری لازم را ایجاد کنید. ‏

‏ـ همانقدر که سکوت، ترس و یا تحمل اشتباه است واکنش پرخاشگرانه نیز بد است. شاید در موقع خشم همسرتان حرف‌های زننده و بدی بزند و یا بخواهد به سوی شما حمله ور شود حتی در این شرایط هم نباید واکنش مشابه نشان بدهید. اگر می‌توانید موقعیت را ترک کنید و یا آرامشتان را حفظ کنید. بعد از اینکه این خشم گذر کرد درباره اتفاقی که افتاده است حرف بزنید. گفتگوی شما نباید از روی ضعف یا ترس باشد. درباره احساس توهین و تاثیر رفتار بد همسرتان روی رابطه حرف بزنید و مشخص کنید که تا چه زمانی حاضر هستید به همسرتان مهلت تغییر رفتار را بدهید. ‏

‏ـ حواستان باشد که آدم‌ها می‌توانند باعث خشم و عصبانیت یکدیگر بشوند. اگر شما کاری می‌کنید که باعث خشم و عصبانیت همسرتان می‌شود باید مسئولیت رفتارتان را بپذیرید. البته این به معنای این نیست که وقتی عصبانی می‌شویم باید افسار گسیخته رفتار کنیم اما اگر شرایط ناراحتی دیگران را فراهم می‌کنیم در هر صورت مسئول آن هستیم. اگر منشا عصبانیت ربطی به شما ندارد دلایل دیگر آن را جستجو کنید. چیزی که همسرتان را عصبی می‌کند پیدا کنید و با هم به دنبال راه‌حلی برای آن باشید. ‏

‏ـ اگر خودتان آدم مهربان و صبوری باشید می‌توانید به همسرتان یاد بدهید با کمی مهربانی و بالا بردن تحمل می‌تواند نتایج بهتری بگیرد. بردباری اکسیر ادامه رابطه است و فقط در این شرایط می‌تواند چیزی را برای خودش حفظ کند.

‏ـ در نهایت اگر راهی برای رابطه سالم با کسی که بلد نیست خشم و عصبانیت‌اش را مهار کند پیدا نمی‌کنید؛ شاید مجبور باشید تصمیم جدی‌تر و سخت تری برای زندگی‌تان بگیرید. اگر خشم همسرتان سلامت روانی و جسمی شما یا فرزندانتان را تهدید می‌کند این خشم دیگر یک غلیان ساده احساسات نیست و دیگرآزاری و خشونت عنوان مناسب‌تری برای آن است. اگر قرار است همسرتان افسار احساسش را به دست نگیرد و هر موقع که عصبانی شد شما و دیگران را بترساند, یا چیزی را به سمت شما نشانه بگیرد و یا آماج توهین و تحقیر قرار بدهد ادامه این رابطه در حالی که همسرتان تلاشی برای بهبود خودش نمی‌کند خوشایند، درست و منطقی نخواهد بود. ‏
منبع:سلامت نیوز

 


ویدیو مرتبط :
عکس از بابای عصبانی (پدر خشمگین)

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

در زندگی به این آدم‌ها نیاز دارید



گرفتن انرژی,داشتن انرژی,انسان های آرامش‌بخش

برخی از انسان ها انرژی بسیار خوبی دارند. بودن در کنار آنها یا حرف زدن با آنها حس بسیار خوبی به انسان منتقل می کند و به اصطلاح حالت با آنها خوب است. شادمانی ناخواسته ای که از وجود و انرژی های آنها دریافت می کنید به قدری ارزشمند است که اثر آن برای مدت ها باقی می ماند. این آدم ها باید در زندگی انسان حضور گسترده ای داشته باشند. به اصطلاح همیشه باید یک کپسول انرژی در جمع های دوستانه باشد تا موجب روحیه بالای باقی افراد بشود.


اصولا چه تیپ آدم هایی این انرژی ها را دارند؟ 9 تیپ شخصیتی هستند که حضور آنها در زندگی انسان ها لازم است.

در زندگی به این آدم‌ها نیاز دارید

1.    فردی که الهام بخش باشد
بعضا به این آدم ها «رول‌مُدل» هم می گوییم. انسان هایی که الگوی دیگران هستند. خوب است آدم در زندگی فردی را به عنوان الگو انتخاب و از او پیروی کند. اگر این انسان بسیار موفق و آگاه باشد شما را نیز به سمت پیشرفت و کسب اطلاعات بیشتر سوق می دهد. با پیروی از الگوهای رفتاری او، شما نیز می توانید در زندگی شخصی، فردی یا حرفه ای شاهد پیشرفت های بسیاری شوید. حتی برخی افراد با شخصیت بسیار مثبت و زیبااندیش، به طور غیرمستقیم موجب رشد روحی اطرافیان می شوند.

2.    فردی که به شما شهامت بدهد
در زندگی همه ما افرادی حضور دارند که دایم در حال نظر دادن هستند. گاهی نظراتشان خوب و کاربردی است و گاهی انسان را به سمت مشکلات بیشتر سوق می دهند. شما باید فردی را در زندگی داشته باشید که کمترین اشتباه را از او دیده باشید و اگر شما را به سوی انجام کاری تشویق کرد و سوق داد،  این اعتماد را داشته باشید که مسیر درستی است. کسی که شهامت ریسک های سازنده را به شما بدهد. واقعا آدم در زندگی به یک مشوق نیاز دارد تا به اهداف خود برسد.

3.    فردی که موجب آرامش شما بشود
در مواقع سختی و ناراحتی، حضور انسان های آرامش‌بخش بسیار دلگرم کننده است. اینکه انسان بداند فرد یا افرادی در زندگی او حضور دارند که می توانند وقت هر دلتنگی یا مشکلی در کنارشان باشد، باعث می شود تا با انرژی بیشتری تلاش کند.  حتی در ساده ترین مسایل زندگی همچون تصادف هم وقتی بدانید دوستی هست که وقتی به او زنگ بزنید، خودش را سریع به شما می رساند، مایه آرامش است.

4.    سنگ صبور باشد
پیدا کردن این آدم در این زمانه سخت است؛ فردی که بتواند بدون غرض و بی منت حرف ها و درددل های شما را گوش کند، بسیار دشوار است. انسان ها عموما عادت دارند برای هر حرفی که می زنید،  یک نظری بدهند. اما انسانی که بتواند شنونده خوبی باشد کم و نادر است. گاهی انسان به نصیحت نیاز ندارد. فقط فردی را می خواهد که با او حرف بزند. فردی که حرف هایش را بشنود.

5.    فردی که نیمه گمشده شما باشد
همه انسان ها در دنیا یک نیمه گمشده روحی دارند. نیمه گمشده روحی، کسی فراتر از یک دوست ساده است. این فرد می تواند با همه وجود همه احساسات شما را درک کند. حتی تله پاتی قوی ای هم با شما دارد و می تواند حتی از راه دور احساسات شما را حس کند. در کنار این افراد احساس راحتی بسیای دارید.

6.    برادر بزرگ تر
همه زنان در زندگی خود به مردی نیاز دارند که رابطه عاشقانه میان آنها برقرار نباشد. مردی که فقط دوست و آشنای او باشد تا بتواند او را از هر نوع اشتباهی دور نگه دارد. فردی که او را حمایت کند. این مرد می تواند برادر بزرگ تر باشد که همیشه احترام و علاقه منطقی و غیرعاشقانه میان آن ها برقرار است.

7.    عاقل مرد
همه مادر زندگی به افرادی نیاز داریم که منطقی باشند. عاقل و منطقی بودن به سن ارتباطی ندارد. اگر چنین فردی را در زندگی خود پیدا کنید، می توانید دیدگاه خود به زندگی را تغییر دهید. می توانید در مواقع بلاتکلیفی و عدم توان برای تصمیم گیری درست از آنها کمک بگیرید.

8.    فردی که حس مسوولیت را در شما تقویت کند
باید در زندگی فردی را داشته باشید که همیشه به شما شهامت بدهد. فردی که بتوانید در مورد اهداف خود برای او بگویید و با حمایت و پذیرفتن برخی از مسوولیت های این مسیر، به شما کمک کند تا برنامه های خود را اجرایی کنید.

9.    فردی که همکار یا هم‌پیشه شما باشد
شغل و حرفه در زندگی فردی انسان ها نقش بسیار مهمی دارد. تقریبا ما بیشتر زمان خود را در محل کار سپری می کنیم. پس باید بتوانیم در این محیط دوستانی داشته باشیم که بتوانید در مورد مشکلات کاری با او حرف بزنید. اعضای خانواده اصولا یا به شنیدن مسایل کاری تمایلی ندارند یا نمی توانند نظر درستی بذهند زیرا در محیط کار حضور ندارند. بنابراین، گاهی لازم است کسی را داشته باشیم که بتوان در مورد کار با او حرف زد. 

منبع:برترین ها