سلامت
2 دقیقه پیش | نشانه ها و عوارض کمبود ویتامینها در بدنویتامینها نقش مهمی را در بدن انسان ایفا میکنند. بهنحویکه کمبود ویتامین (حتی یکی از آنها) میتواند برای هر فردی مشکلات اساسی را به وجود آورد. گجت نیوز - معین ... |
2 دقیقه پیش | چرا پشه ها بعضی ها را بیشتر نیش میزنند؟فصل گرما و گزیده شدن توسط پشه ها فرا رسیده، دوست دارید بدانید پشه ها بیشتر چه کسانی را دوست دارند؟ بیشتر کجاها می پلکند؟ و از چه مواد دفع کننده ای نفرت دارند؟ وب سایت ... |
ذهن زنان را بشناسید
ذهن زنان را بشناسید
زنان و مردان با هم تفاوت های اساسی دارند. این جمله دیگر آنقدر تکراری شده که برای درک آن نیاز به توضیح بیشتری نیست. زن و مرد از دو جنس مختلف با روحیات متفاوت هستند و برای آن که بتوانید با موجودی که تا این حد با شما متفاوت است زندگی خوبی داشته باشید باید او را بشناسید.
این ویژگی های زنانه را بشناسید تا بیشتر پی به خصوصیات زنان ببرید:
1.پیوندجویی
روانشناسها میگویند اگر فقط یک فرق بین زنها و مردها باشد این است که برای زنها ارتباط برقرار کردن با دیگران مهمترین چیز است و برای مردها استقلال و اقتدار. اینکه زنها خیلی بیشتر به ارتباط با دیگران اهمیت میدهند، از همان کودکی شروع میشود. حتماً همهی شما دیدهاید دخترها عروسک را بهعنوان اسباببازی اصلی انتخاب و با آن ارتباط برقرار میکنند. روانشناسها به این ویژگی زنانه «پیوندجویی» میگویند.
پیوند با خانوادهی پدری
زنها از مردها پیوندجوتر هستند و برای رابطه با دیگران اهمیت بیشتری از مردان قائلاند. یکی از مهمترین کسانی که زنها برای رابطه با آنها انرژی میگذارند، خانوادهی پدریشان است. از خواهر، مادر، برادر و پدر گرفته تا بچههای خواهر و برادرها و دایی و عمو و عمه و خاله همه و همه میتوانند در دایرهی دغدغههای یک زن قرار بگیرند و از همهی آنها خبر بگیرند. معمولاً مردها این رفتار همسرانشان را در تقابل با قدرت خودشان میدانند و برای همین از زنها میخواهند بین خانواده و شوهرشان به یکی اولویت بدهد. معلوم است میخواهند آن یکی هم خودشان باشد. در صورتی که رابطه با خانوادهی پدری، فقط به خاطر ویژگی پیوندجویی خانمهاست. همان ویژگی که آنها را به شوهرانشان هم وصل کرده است!
رازداری نکردن
یکی از مسائلی که بین مردها و زنها همیشه اختلاف است مرز بین چیزی است که باید بیرون از خانه گفته شود و چیزهایی که نباید گفته شود. زنها به خاطر ویژگی پیوندجویی معمولاً هم مرزها را بازتر میگیرند و هم تعداد آدمهایی که میتوان چیزهایی را که در ذهن مردها خصوصی است به آنها گفت. یک زن ممکن است در اتوبوس بین شهری سر درددل را به یک کنار دستی غریبه باز کند و خصوصیترین چیزهای زندگیاش را به او بگوید. اتفاقی که در مورد مردان تقریباً غیرممکن است.
2. عاطفی بودن
زنها عاطفیتر از مردها هستند. این یک باور عمومی است که اتفاقاً پایههای علمی هم دارد. البته روانشناسها کمی جزئیتر در این مورد اظهار نظر میکنند. آنها میگویند مردها میتوانند جنبههای عقلانی و احساسی یک ماجرا را از هم جدا کنند، اما زنها حتی در یک بحث منطقی زود احساساتی میشوند. عصبشناسها میگویند دلیل این قضیه میتواند این باشد که مرکز عاطفه در مردها فقط در نیکرهی راست مغز آنهاست در صورتی که مراکز عاطفه در زنها هم در سمت چپ و هم در سمت راست مغز پراکنده است. حتماً میدانید سمت چپ مغز مسئول تکلم و تفکر منطقی است. برای همین احتمالاً خیلی از مردها تعجب میکنند چرا وقتی یک بحث منطقی را با زنانشان پیش میبرند، آنها ناگهان احساساتی میشوند. البته در مقابل خانمها هم از اینکه مردها حتی در یک بحث احساسی میتوانند خونسردی خودشان را حفظ کنند و با منطق خودشان پیش بروند تعجب میکنند.
اگر بخواهیم کلیتر نگاه کنیم، مخصوصاً مردهایی که زنان موفقی دارند، ممکن است به این اشتباه بیفتند که چون همسرشان در جمع آدمهایی است که خیلی خوب از پس خودشان و کارهایشان برمیآیند دیگر نیازی به حمایت عاطفی ندارد. اما روانشناسی زنان دقیقاً بر عکس این را میگوید. حتی زنانی که اسطورهی اعتماد به نفس هستند در مقابل شما دوست دارند زنانه رفتار کنند و از حمایت عاطفیتان برخوردار شوند. دعوای همیشگی زنان و مردان در به جمله آوردن جمله «دوستت دارم» توسط مردها ریشه در همین تفاوت جنسیتی دارد.
زنها به خاطر عاطفی بودنشان بیشتر از مبالغه در جملههایشان استفاده میکنند. وقتی آنها میگویند هیچ وقت، همیشه، بهترین، بدترین، همه یا هیچ واقعاً منظورشان دقیقا آن جملهها نیست. اما شما بهعنوان یک مرد احتمالاً منطقی فکر میکنید و میبینید واقعاً آنطور که همسرتان گفته نیست و وارد یک جدل بیحاصل منطقی با او میشوید
3. خوشصحبتی
مردان معمولاً از این شکایت دارند که همسرانشان خیلی حرف میزنند. برای همین در مورد زیاد حرف زدن زنان هم تا دلتان بخواهد لطیفه و پیامک درست شده است. روانشناسان هم موافقاند زنها و مردها هم در میزان صحبت کردن و هم در شیوهی صحبت کردن با هم فرق دارند.
عصبشناسها میگویند مردان برای حرف زدن فقط از نیمکرهی چپشان استفاده میکنند اما زنها از هر دو نیمکره. روانشناسان رشد میگویند تجهیزات سخن گفتن (مثلاً تارهای صوتی) در زنها زودتر از مردان رشد میکند.
روانشناسهای تکاملی هم میگویند، در طول قرنها مردها یاد گرفتهاند ساکتتر باشند و زنها یاد گرفتهاند که بیشتر حرف بزنند. آنها میگویند هزاران سال پیش زنان به صورت گروهی با زنان دیگر حرکت میکردند و در حالیکه بچههایشان را در بغل داشتند پا را از محدودهی غار فراتر نمیگذاشتند. اگر آنها با همدیگر رابطه برقرار میکردند احتمال بقایشان بیشتر بود. اما مردها باید خاموش در بالای تپه به انتظار شکار مینشستند. اگر آنها حرف میزدند شکار فرار میکرد و بقایشان به خطر میافتاد.
گذشته از میزان حرف زدن مشکلاتی که تفاوت در نحوهی حرف زدن خانمها و آقایان ایجاد میکند خودش را به شکلهای متفاوتی در محیط خانواده نشان میدهد که در ادامهی فصل با ذکر مثال آنها را توضیح میدهیم.
گزارش توصیفی خانمها
روانشناسها میگویند اگر دو دستهبندی کلی در مورد گزارش روزمره باشد یکی گزارش توصیفی و یکی گزارش علمی است. زنها معمولاً از حرف زدنشان گزارش توصیفی و با جزئیات، اما مردها از گزارش علمی و منطقی استفاده میکنند. این تفاوت از همان بچگی هم در مورد دخترها و پسرها وجود دارد. حتماً یادتان هست خواهرتان چهطور با آبوتاب در مورد اتفاقهای مدرسه برای مادرتان حرف میزد اما شما به عنوان یک پسر حس میکردید اتفاق خاصی در مدرسه نیفتاده است که قابل تعریف کردن باشد. در واقع نه گزارش توصیفی زنها نشانهی پرحرفی آنهاست و نه تیتروار ردیف کردن وقایع روزانهی مردها، نشانهی بیتوجهیشان. بهترین راهکار برای مردها این است که بگذارند زنها طبق طبیعتشان رفتار کنند و حرف خودشان را بزنند و آنها گوش بدهند. همین! مخصوصاً زنهای خانهدار، که بیشتر تنها هستند، بیشتر به گوش دادن مردها نیاز دارند. گاهی همین گوش ندادن آنقدر برای خانمها مسئله میشود که آنها را به وادی طلاق میکشاند.
ضمن اینکه زنها حرف میزنند تا صرفاً حرف زده باشند، مردها همیشه دنبال راهحل میگردند و برای همین حرف زنها را قطع میکنند تا راه حل دهند و مکالمه را تمام کنند و این همیشه زنها را عصبانی میکند.
غیر مستقیم حرفزدن خانمها
سبک بیان زنها و مردها با هم فرق میکنند. مردها حرفشان را شفاف و مستقیم میزنند، اما زنها غیرمستقیم میخواهند منظورشان را برسانند. یونگ، روانشناس مشهور در یکی از کتابهایش زنها را به عنکبوت تشبیه میکند. میگوید آنها برای رسیدن به مقصودشان آنقدر نقطههای مختلف را با تارهایشان به هم وصل میکنند که گاهی خودشان در تار خودشان گیر میافتند. البته شیوهی حرف زدن زنها خیلی هوشمندانه است. وقتی همسر شما غیرمستقیم حرف بزند، حتی اگر شما با او مخالفت کنید، رابطه موقتاً به هم نمیخورد. همهی اینها به همان پیوندجویی و عاطفی بودن زنها مربوط است که در فصلهای قبل هم به آنها اشاره شد. در واقع مردها نباید فکر کنند که حرفهای زنها کلمه به کلمه همان است که میگویند. آنها باید با توجه به فضای عاطفی و اتفاقهای قبلی حرف زنها را رمزگشایی کنند. ممکن است معنای حرف همسر شما دقیقاً عکس آن چیزی باشد که میگوید یا میخواهد. معمولاً باید پشت حرفهای او دنبال «جلب حمایت عاطفی» و «شرح وظایف خودتان به عنوان یک شوهر» باشید!
مبالغهی زنان
زنها به خاطر عاطفی بودنشان بیشتر از مبالغه در جملههایشان استفاده میکنند. وقتی آنها میگویند هیچ وقت، همیشه، بهترین، بدترین، همه یا هیچ واقعاً منظورشان دقیقا آن جملهها نیست. اما شما بهعنوان یک مرد احتمالاً منطقی فکر میکنید و میبینید واقعاً آنطور که همسرتان گفته نیست و وارد یک جدل بیحاصل منطقی با او میشوید. این جدل به جای اینکه چیزی را حل کند زنها را غمگینتر یا عصبانیتر میکند. بهتر است به حرفش گوش دهید و بگذارید حرفش را بزند تا آرام شود.
4.شم زنانه
زنها و مردها زبان بدن متفاوتی دارند. زنها لبخند بیشتری میزنند. فضای شخصی کمتری لازم دارند و معمولاً نزدیکتر به هم میایستند. زنها حالت بدنی متفاوتی میگیرند و معمولاً دستهایشان را به حالت مۆدبی به هم قفل میکنند یا حالت دست به سینه میگیرند و پاهایشان را هم به هم نزدیکتر میکنند و موقع نشستن آنها را به یک طرف میگیرند.
اما از همهی اینها مهمتر این است که زنها توانایی کشف نشانههای زبان بدن دیگران را دارند. چیزی که روانشناسها به آن میگویند «رمزگشایی». زنها بیشتر از شما میتوانند از حالت صورت و بدنتان بفهمند چه منظور یا احساسی دارید. بنابراین سعی نکنید به آنها دروغ بگویید! ضمن اینکه چون توانایی شما در این مورد کمتر است سعی کنید ذره ذره زبان بدن همسرتان را یاد بگیرید تا بتوانید ذهن او را بخوانید. حالا که توانایی طبیعیتان در این مورد کمتر است، لااقل خودتان، خودتان را تربیت کنید!
5.حسادت زنانه
زنان دوست دارند آخرین کسی باشند که به قلب شوهرشان وارد میشوند. بعد از آن هم به وسیلههای مختلفی میخواهند در را پشت سرشان ببندند و نگذارند کسی وارد شود. برای زنها حتی از اولین لحظهی آشنایی مهم این است آیا این مرد تا آخر عمر به من وفادار خواهد ماند یا نه.
عصبشناسها میگویند «احساس خاص بودن» و اینکه «من تنها زنی هستم که در زندگی شوهرم وجود دارد» تأثیر فوقالعادهای روی شیمی و مغز زنان میگذارد.
روانشناسهای تکاملی میگویند نیاز به تعهد مردها در طول سالیان دراز ایجاد شده است. زنها برای منتقلکردن ژنها به بچههایشان باید مردی را انتخاب میکردند که در دورهی بارداری و شیر دادن به بچه از او مراقبت کند. مردان متعهد با احتمال بیشتری این کار را انجام میدهند.
انحصارطلبی زنها آنقدر قوی است که حتی میتواند باعث یک اضطراب دائمی و ترس از خیانت شوهرشان شود. زنها از ابزارهای زیادی برای بسته ماندن در پشت سرشان استفاده میکنند. بعضی از آنها شوهرشان را امتحان میکنند، بعضی از آنها مرتب در مورد زنهای دیگر از شوهرشان میپرسند، بعضی از آنها شوهرشان را بازخواست میکنند، بعضی مرتب وسایل شخصی مثل موبایل همسرشان را چک میکنند، بعضی از آنها محدودش میکنند و بعضی حتی شوهرشان را مجبور میکنند محیطی را که «شهری است پر کرشمه و خوبان ز شش جهت» را عوض کنند.
اگر خیانت جنسی زن برای مردان یک فاجعه باشد، خیانت عاطفی مردها برای زنها فاجعه است، بنابراین حسادت زنها هم بیشتر از نوع عاطفی است تا جنسی. بهترین راه برای شما به عنوان یک مرد یک جمله است: «همسرتان را حساس نکنید.»
تنوع سلولهای مخروطی در چشم زنها باعث میشود آنها رنگهای بیشتر و دقیقتری را درک کنند. یک زن بیشتر احتمال دارد رنگ فیروزهای و لاجوردی را از هم تشخیص دهد، مردها به هر دو میگویند آبی
6.تنوعطلبی زنانه
زنها در بسیاری از موارد از مردها تنوعطلبترند. از مبلمان منزل گرفته تا لباس و آرایش. عصبشناسها میگویند این به جنسیت آنها برمیگردد. در مغز مردها برای هر چیزی تقریباً یک مرکز در یک نیمکره وجود دارد، اما مغز زنها حالت عمومیتری دارد و برای هر کار چندین مرکز پراکنده در دو نیمکره وجود دارد. غیر از این جسم پینهای که دو نیمکره را بههم متصل میکند در زنها ضخیمتر است. همین میتواند باعث تنوعطلبی آنها شود.
علاوه بر این، تنوع سلولهای مخروطی در چشم زنها باعث میشود آنها رنگهای بیشتر و دقیقتری را درک کنند. یک زن بیشتر احتمال دارد رنگ فیروزهای و لاجوردی را از هم تشخیص دهد، مردها به هر دو میگویند آبی.
روانشناسان میگویند احساسات گستردهی زنان و تفاوتهای مغزیشان باعث میشود حسابی تنوعطلب باشند. تنوعطلبی خانمها معمولاً خودش را در پوشش، آرایش، گرایش به مد، پاساژگردی و تغییر مبلمان نشان میدهد. چیزی که شما بهعنوان یک مرد ممکن است حوصلهاش را نداشته باشید. ممکن است شما این رفتارها را پای ولخرجی، بیملاحظگی یا بیکاری همسرتان بگذارید اما در واقع آنها دارند طبق طبیعت تنوعطلب خودشان رفتار میکنند. اگر میخواهید آنها را درک کنید به عشق ماشینهای همجنس خودتان نگاه کنید که دلشان میخواهد هر ماه ماشین یا وسایلش را عوض کنند.
منبع: سپیده دانایی
ویدیو مرتبط :
قدرتمندترین زنان تجارت را بشناسید
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
قابلیتهای ذهن سالم را بشناسید
شاید اگر از هر کسی بخواهید سلامت جسمی را برای شما تعریف کند از عهده این کار برآید ولی متاسفانه سلامت ذهن و روان همچنان عنصری ناشناخته برای اغلب مردم است . اصولا یک ذهن سالم ذهنی است که قابلیت های خاصی را که در ادامه به آن می پردازیم داشته باشد.
سلامت ذهن و روان
1- توان دوست داشتن و لذت بردن از دوست داشته شدن : فقدان این توانایی و عدم دوست داشته شدن از سوی سایرین باعث ضربه عاطفی و توقف فوق العاده مهم وجبران نا پذیری در رشد عاطفی می شود و می تواند در رشد و سلامت روحی انسان اختلال ایجاد کند.
2-توان پذیرش تغییرات : در اصل ما باید قبول کنیم که نمی توانیم با اطمینان کامل زندگی کنیم. یک ذهن سالم تغییرات را می پذیرد واز مواجهه با تغییرات نا خوشایند نمی ترسد و دچار تردید نمی شود. در اصل قبول تغییرات علامت قدرت فرداست. داشتن یک روحیه مثبت گرا با کمک گرفتن از عقل و منطق به انسان کمک می کند تا بتواند با تغییرات کنار آمده و حتی شرایط بد را نیز تحمل کند.
3-توان رویارویی با خطر یا به اصطلاح ریسک کردن در راستای رسیدن به اهداف زندگی : فرد باید درهمه حال توان مواجهه با بد ترین نتیجه را داشته باشد. چرا که زندگی پراز خطرهاست. البته در این ریسک کردن نباید مدام منتظر وقوع پیامدهای ناگوار باشید.
4-نشان دادن احساسات : نباید حس ها را پنهان کرد.گاهی آنقدر فرد سعی در پنهان کردن حس های خود می کند که این حس ها تنها درحین خواب قدرت به نمایش گذاردن خود را به دست می آورند.همان طور که هر چیزی را حس می کنید می توانید احساستان را به شکل یک نمود خارجی نشان دهید ، حتی نشان دادن احساسات منفی مانند خشم .
5- دیدن واقعیات به اندازه لازم : خوش بینی و بدبینی بیش از حد هر دو به روحیه انسان آسیب می رساند.اما امید ، ایمان و احساس حمایت شدن از غیب همگی در تطابق با شرایط سخت به حفظ سلامت روح انسان کمک می کنند.
6-توانایی تخیل در عین عدم اعتقاد واقعی به آن: داشتن قدرت تخیل و آزاد گذاشتن این قوه به تولیدات ذهنی یعنی همان روندی خلاقیت می انجامد. سطح رابطه انسان با واقعیت باید در یک محدوده مشخص باشد.انسان گاهی احتیاج به چیز های غیر واقعی دارد.تخیل و امید ازاین مسایل غیرواقعی هستند.البته خیال ممکن است هم خوب باشد وهم بد،اگر زیاد باشد باعث بی تحرک شدن فرد می شود.
7-آگاهی از توان خود : داشتن شناخت صحیح از توانایی های مان به ما کمک می کند بتوانیم با مشکلات درست روبرو شویم.
8-قدرت اعتراف به اشتباه : این عنصر یکی از ظریف ترین فاکتورهای سلامت روان است که به انتقاد از خود و آموختن از تجربیات گذشته خود نیز مربوط می شود. یک ذهن خوب می تواند بگوید که من اینجا اشتباه کردم و این انتقاد علامت قدرت است. بر خلاف آنچه در وهله اول به ذهن می آید دستیابی به سلامت روان در این بعد کار ساده ای نیست.
9-قایل بودن احساس احترام و شخصیت برای خود: احساس اینکه من خود مهم هستم و مکان وجایگاهی دراین اجتماع دارم،مخصوصا درسالهای ابتدایی عمربسیار مهم است.بچه هایی که توسط والدین خود طرد شده اند در نهایت این احترام را بدست نخواهند آورد.
10-توان همراهی و برآورده کردن انتظارات جمع همزیست (مانند خانواده ،همکاران یا همسایگان ): یک ذهن سالم توان گروهی بودن،توان پاسخ دادن به در خواست های گروه و توان تعامل با گروه را دارد.توانایی انتخاب همکاری یا عدم همگاری با گروه هم یکی از ویژگی های روح سالم است.البته برای این همراهی و همدردی باید به خود اجازه انتخاب بدهید. به این ترتیب در صورتی که تصمیم به عدم همکاری بگیرید می توانید این کار را انجام ندهید.
11-احساس آزادی در نشان دادن افکار و عقاید خود و به اصطلاح ابراز خود: این ابراز کردن می تواند از طریق رفتار ، کلام ، نوع لباس و پیام های غیرکلامی باشد. فرد باید بتواند برای نشان دادن وظاهر کردن خود وافکار خود ازموزیک،لباس،شعروسخن استفاده کند.
12-توان نشان دادن شادی و هیجان و تعجب واقعی : یک ذهن توانا به خواسته و تمایلات خود پاسخ آبرومندانه می دهد. فرد باید بتواند شادی خود را با ابراز احساسات نشان دهد. البته متاسفانه در برخی فرهنگ ها این ابراز شادی و هیجان در اجتماع شایسته شمرده نیم شود.
13-توان پاسخگویی به نیازهای منطقی خود و دیگران به شیوه ای متعارف
14-داشتن روحیه شوخ طبعی و بذله گویی : بخش های وسیع و پیچیده ای درمغز باید همکاری کنند تا فرد قابلیت بذله گویی داشته باشد.درکل این کارانرژی زیادی از مغز می گیرد. بنابراین نشان دهنده توانایی و قدرت بالای مغزاست. اصولا توان دیدن روی خنده دار حوادث و در نظر گرفتن آنها خصوصا در مواقعی که با مشکل مواجه می شویم ، یکی از قابلیت های بسیار کمک کننده ذهن سالم به ماست.
افراد باید دراوج کمال خود که حدود30تا32 سالگی است،این خصوصیات را داشته باشند.دراین سنین اکثرافراد تقریبا به اوج کمال وبلوغ ذهنی خود رسیده اند.اگرتمام این توانایی ها را نداشته باشند بلوغ ذهن آنها کامل نیست.اگراین ویژگیها را نداشته باشیم باید کمک کنیم تا ایجاد شوند.درواقع همه ما این ویژگی ها را سرکوب می کنیم، ولی می توانیم کمک کنیم تا بارز و نمایان شوند.اما اگربعضی ازآنها را نداشته باشیم حداقل باید خودمان این را بدانیم که آن را نداریم وآن را جبران کنیم.
منابع: هفته نامه سلامت /سایت انجمن های گفتگو