سلامت


2 دقیقه پیش

نشانه ها و عوارض کمبود ویتامین‌ها در بدن

ویتامین‌ها نقش مهمی‌ را در بدن انسان ایفا می‌کنند. به‌نحوی‌که کمبود ویتامین‌ (حتی یکی از آن‌ها) می‌تواند برای هر فردی مشکلات اساسی را به وجود آورد. گجت نیوز - معین ...
2 دقیقه پیش

چرا پشه ها بعضی ها را بیشتر نیش می‌زنند؟

فصل گرما و گزیده شدن توسط پشه ها فرا رسیده، دوست دارید بدانید پشه ها بیشتر چه کسانی را دوست دارند؟ بیشتر کجاها می پلکند؟ و از چه مواد دفع کننده ای نفرت دارند؟ وب سایت ...

حقایقی از بختک/ عجوزه‌ای وحشتناک که شب‌ها به سراغتان می‌آید



بختک یا فلج خواب, درمان بختک

بختک به سراغ افرادی كه اختلالات خواب دارند می رود


شاید برای شما نیز پیش آمده باشد که هنگام شب هراسان و غرق در عرق از خواب می پرید در خواب و بیداری سایه هیولای وحشتناکی را دیده اید، از ترس فریاد می کشیدید اما صدایی از دهانتان خارج نمی شد و گویی بدنتان را غل و زنجیر کرده بودند این زمان است که شما گرفتار یک اختلال مشهور به نام بختک شده اید.

 

نام بختك به این دلیل روی این كابوس گذاشته شد كه از گذشته همواره افراد بر این باور بودند كه عجوزه‌ای زشت صورت، شب‌ها بدن جسمانی خود را ترك كرده و روی سینه قربانی خود می‌نشیند.

 

فرد قربانی در چنین حالتی با احساس وحشت و در حالی كه به سختی نفس می‌كشد از خواب بیدار می‌شود، گویی جسمی بزرگ روی سینه‌اش سنگینی می‌كند و قادر به حركت نیست، این باور در بسیاری از فرهنگ‌های دنیا رایج است، در كشور ما هم به این حالت سنگینی و ترس بختك گفته می‌شود.

 

بدون شک کسی نیست که در طول عمر خود کابوس یا خواب وحشتناک ندیده باشد، خواب های  ترس آوری مثل به دام افتادن در جایی که راه فراری وجود ندارد، کابوس هایی مثل غرق شدن یا پرت شدن از بلندی که نمی توان فریاد زد. در این وضعیت وقتی بیدار می شوید غرق در عرق هستید و ترس و وحشت همه وجود شما را فرا گرفته است.

 

بختک چه شکلی است؟
در برخی افراد کابوس فقط در ترس و وحشت خلاصه نمی شود بلکه بسیاری از افراد در خواب نمی توانند حرکت کنند یا به عبارتی در خواب فلج می شوند که این موضوع ترس شما را بیشتر می كند.

 

بدتر از همه آن است که گاهی توهم های ترسناک نیز چاشنی این علائم می شود و در این زمان احساس می كنید جسمی مانند سایه یا یک هیولا در تاریکی در حال حرکت است یا به سمت شما می آید ولی ترس و وحشت شما زمانی شدت می یابد كه شما نمی توانید حرکت کنید یا فریاد بزنید اما خوشبختانه همه این ها از علائم خواب است و هیچ آسیبی به شما نمی رسد.

 

بختک یا فلجی در خواب از کجا می آید؟
مرحله ای از خواب رم (REM) نام دارد در این مرحله كه به آن حرکت سریع چشم می گویند، بدن به حالت فلج شناخته شده ای به نام اتونیا رم می رود، این مرحله بخشی از روند طبیعی خواب است که عضله های بزرگ فلج می شوند.

یکی از مهم ترین دلایل این فلج شدن آن است که بدن در طول خواب از آسیب هایی که ممکن است در اثر حرکت به وجود آید در امان است.

گفتنی است، رم (REM) یک مرحله از خواب است که رویا در آن رخ می دهد و به همین دلیل در صورتی که بدن به حالت بی حسی یا فلجی نرود ممکن است درخواب به رویاهای خود واکنش جسمی یا حرکتی نشان دهد.

 

بختک سراغ چه کسانی می آید؟
در افرادی كه اختلالات خواب دارند ممكن است اختلال فاز رم (REM) اتفاق بیافتد و بی حسی و بی حركتی در این فاز به درستی عمل نكند و این افراد واكنش های شدید فیزیکی مانند رفتارهای خشونتی و عصبی در خواب از خود بروز دهند.

 

برخی عوامل مانند كمبود خواب، عوامل ژنتیكی، استرس یا اضطراب زیاد موجب اختلال در خواب می شوند و برخی عوامل نیز موجب برهم خوردن ساعت خواب بدن می شوند كه از جمله آن می توان اختلال های ذهنی، اختلال دو قطبی، به پشت خوابیدن، حمله هایی كه در خواب اتفاق میفتد، گرفتگی عضلات بدن مانند گرفتگی عضله پا، استفاده از برخی داروها مانند داروهایی كه برای بیش فعالی تجویز می شود و مصرف مواد مخدر اشاره كرد.

 

بختک,عوارض بختک

با یک حرکت یا تکان شدید در بدن حالت فلجی از بین خواهد رفت

 

از شر بختک چگونه خلاص شویم؟
وقتی شما در خواب و بیداری نمی توانید حركت كنید و ترس و وحشت وجود شما را گرفته است، می توانید با برخی روش ها با آن مقابله كنید.

 

1. سعی كنید آرامش خود را حفظ كنید
زمانی كه شما احساس می كنید در خواب فلج شده اید سعی نكنید با تلاش بیشتر برای حركت یا مبارزه با آن از این حالت خلاص شوید زیرا ممكن است حتی با دست و پا زدن و تلاش بیشتر این بی حسی و بقیه علائم تشدید شود و شما بیشتر وحشت كنید در این زمان فقط كافی است نفس عمیق بكشید و به خودتان یادآوری كنید حالتان خوب است.

 

2.نجات از فلجی و بی حسی
 زمانی كه خواب بد دیده اید اما در خواب و بیداری هستید و احساس فلجی می كنید می توانید انگشتان خود را تكان دهید یا سعی کنید مشت خود را گره کرده و باز کنید تا از خواب به طور كامل بیدار شوید و از بی حركتی، حس خفگی و فشار در قفسه سینه خلاص شوید.

 

3.سعی كنید بیدار شوید
با یک حرکت یا تکان شدید در بدن حالت فلجی از بین خواهد رفت ،همچنین وقتی از خواب برخاستید  آب سرد بر روی صورت خود بپاشید تا این حالت از شما دور شود.

 

سعی کنید در رختخواب نمانید زیرا شانس آنکه دوباره فلجی در خواب به سراغتان بیاید زیاد است، پس از آن که کمی آرام شدید به رختخواب خود بازگردید زیرا استرس یک عامل بزرگ و مهم در فلجی خواب است و برای آن که  این وحشت ها در خواب اتفاق نیفتد افکار استرس زا را قبل از خواب از خود دور کنید.
منبع:yjc.ir


ویدیو مرتبط :
حقایقی وحشتناک از تئوری توطئه

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

شب وحشتناک آقا گوسفنده و خانم گوسفنده



قصه شب وحشتناک ,قصه آقا گوسفنده,قصه

آن روز، از صبح تا شب، آقاگوسفنده و خانم گوسفنده و بزچلاقه نتوانستند از آغل بیرون بروند. در آسمان باز شده بود و بارانی یک ریز می بارید. آقاگوسفنده و خانم گوسفنده و بزچلاقه با علوفه خشکی که توی آغل داشتند، شکمشان را سیر کردند و شب که شد، هر کدام گوشه ای خوابیدند.
نصفه های شب بود که هرسه تاشان از خواب پریدند و دیدند آب باران از گوش های راه پیدا کرده و کف آغل را خیس کرده است. خوابیدن روی زمین گل آلود و نمناک امکان نداشت.
خانم گوسفنده به آقاگوسفنده گفت: «چه کنیم حالا؟ کجا بخوابیم؟ »
آقاگوسفنده گفت: «نمی دانم. راه چاره ای به نظرم نمی رسد. یا باید روی همین زمین گل آلوده بخوابیم یا تا صبح بیدار بمانیم و ببینیم صبح که شد، چه کسی به دادمان می رسد. »
خانم گوسفنده گفت: «روی گل و لای بخوابیم یا تا صبح بیدار بمانیم؟ این هم شد راه چاره؟ نمی دانم تو با این عقل و هوشت، چرا مشکل گشای مردم دنیا نشده ای! بلند شو مَرد! کاری بکن! »
آقاگوسفنده گفت: «چه کار کنم؟ تو که دست تمام عاقلان دنیا را از پشت بسته ای، بگو که توی این تاریکی شب، چه می توانم بکنم؟ »
خانم گوسفنده گفت: «چه می دانم؟ برو ببین آب از کجا به آغل راه پیدا کرده. راه ورود آب را ببند.
آغلمان را آب برداشت آقا! بجنب! من که نمی توانم تا صبح سر چهار تا دست و پاهام بیدار بمانم. »
آقاگوسفنده گفت: «بستن راه ورود آب، بیل می خواهد، کلنگ می خواهد، زور بازو می خواهد که هیچ کدامش را ما گوسفندها نداریم. »
خانم گوسفنده گفت: «این را که خودم هم می دانم که بیل و کلنگ نداریم. اینکه دیگر گفتن ندارد. »
آقاگوسفنده که از غرغر کردن خانم گوسفنده عصبانی شده بود، صدایش را بلند کرد و گفت: «مثل اینکه تو هم جز مسخره کردن من، کار دیگری بلد نیستی. فکر می کنی خودت خیلی می فهمی؟ این راه حل که باید راه ورود آب بسته شود، به فکر هر بره ای هم می رسد. »
خانم گوسفنده که دید آقا گوسفنده هم حق دارد و هم خیلی از دستش عصبانی شده، دیگر حرفی نزد و بغض کرد و حالا گریه نکن، کی گریه کن.
 بزچلاقه با اینکه کنار آقاگوسفنده و خانم گوسفنده ایستاده بود، حرفهای آنها را نمی شنید. از همان اول هم فهمیده بود که نه امکانات و قدرت بستن راه ورود آب را دارد و نه می تواند شب تا صبح روی چهار لنگه دست و پایش بایستد و بیدار بماند. با این که خوابش می آمد، فکر کرد و فکر کرد. ناگهان، انگار که به راه حل درستی رسیده باشد، جستی زد و به طرف کُپه علوفه های خشک رفت. آقاگوسفنده و خانم گوسفنده وقتی حرکت یکباره بزچلاقه را دیدند، از گریه و دعوا دست برداشتند، ببینند دوستشان چه می کند. بزچلاقه با سر به جان بسته های علوفه های خشک افتاد. به آنها شاخ می زد و سعی می کرد جا به جایشان کند.
آقاگوسفنده و خانم گوسفنده چشم دوخته بودند به بزچلاقه و نمی دانستند می خواهد چه کار کند. بزچلاقه آنقدر سرش را به کپه های علوفه خشک کوبید که توانست آ نها را کنار هم قرار دهد و با کنار هم گذاشتن آنها، تختخواب بزرگی که شب وحشتناک آقا گوسفنده خیلی هم از زمین نمناک فاصله داشت، بسازد. و خانم گوسفنده کارش که تمام شد، بدون اینکه به دوستانش چیزی بگوید، به بالای کپه علوفه های خشک جست زد و دراز کشید. خسته شده بود. خواب بعد از خستگی دلنشین بود. آقاگوسفنده و خانم گوسفنده نگاهی به یکدیگر انداختند و گفتند که چرا این راه حل به فکر ما دو تا نرسید. بعد، از تختخواب علوف های بزچلاقه بالا رفتند و روی آن دراز کشیدند که بخوابند. خانم گوسفنده گفت: «اگر بزچلاقه نبود، ما چه کار می کردیم.

منبع:shahrzadpress.com