سلامت
2 دقیقه پیش | نشانه ها و عوارض کمبود ویتامینها در بدنویتامینها نقش مهمی را در بدن انسان ایفا میکنند. بهنحویکه کمبود ویتامین (حتی یکی از آنها) میتواند برای هر فردی مشکلات اساسی را به وجود آورد. گجت نیوز - معین ... |
2 دقیقه پیش | چرا پشه ها بعضی ها را بیشتر نیش میزنند؟فصل گرما و گزیده شدن توسط پشه ها فرا رسیده، دوست دارید بدانید پشه ها بیشتر چه کسانی را دوست دارند؟ بیشتر کجاها می پلکند؟ و از چه مواد دفع کننده ای نفرت دارند؟ وب سایت ... |
برای موفقیت برنامه ریزی کنید
آیا همه افراد به یک برنامهریزی پنج ساله نیاز دارند؟با توجه به پژوهشها، پاسخ این سؤال مثبت است. اما رمز داشتن یک زندگی شاد در این نیست که گوشه محل کارتان بنشینید و دائم برنامهریزی کنید آنچه که مهم است داشتن یک هدف برای زندگی است زندگی با روشی معنیدار کامل.
به این داستان از یک نویسنده موفق(ارین زامت ) توجه کنید:
اینکه بگویم من یک طراح هستم، دروغ نگفتم. در تمام لحظات زندگیام من برنامهریزی دارم، از برنامهریزی برای ۵ دقیقه بعد گرفته تا ۵ سال آینده. هر حرکتی در زندگی من، در اصل قدمی برای رسیدن به هدفم، یعنی موفقیت، سلامت، تناسب اندام، شهرت، تأهل و زندگی در یک خانه راحت است.
در سن ۲۳ سالگی بودم که پزشکان تشخیص دادند به سرطان مبتلا شدهام. این در حالی بود که من برای پنج سال آیندهام برنامهریزی کرده بودم و حالا اصلا نمیدانستم که آیا پنج سال بعد زنده هستم یا خیر!! آینده من نامشخص بود و نمیدانستم چه باید بکنم، آیا باید سرنوشتم را به باد میسپردم تا هر کجا میخواهد برود. بلافاصله درمان را آغاز کردم و خوشبختانه تا حدودی نتیجهبخش بود و لوسمی رو به بهبودی میرفت. سرطان عاملی شد برای اینکه بتوانم برنامههایم را ارزیابی کنم. با وجود اینکه به سینما علاقهمند بودم، ولی آن را فراموش کردم. باید سریع تصمیم میگرفتم. یا باید تخمکهای رحم من فریز میشد که در این صورت دیگر نمیتوانسم باردار شوم و یا باید به سرعت ازدواج میکردم تا بتوانم از این تخمکها استفاده کنم.
کاملاً واضح بود که باید اهداف خودم را فراموش کنم و به دنبال آنچه که واقعاً مرا خوشحال میکند، بروم. هیچکس نمیداند که چقدر احساسات و ارزشهای زندگی و حتی شغل من، با توجه به برنامهریزی برای آیندهام تغییر کرد. وقتی به قلبم مراجعه کردم، متوجه شدم بسیاری از چیزهایی که برای من ارزش به حساب میآمدند و مهم بودند. حالا به نظرم کاملاً بیاهمیتند. بنابراین با شجاعت تصمیم گرفتم و روش خود را تغییر دادم و شروع به نوشتن کردم و یک نویسنده شدم. به این ترتیب هم میتوانستم در خانه کار کنم و هم در کنار اعضای خانودهام باشم. خوشبختانه نیازی نیست که شما هم مثل من چنین تجربه دردناکی داشته باشید تا بتوانید در خودتان یک انقلاب ایجاد کنید بلکه با انجام تمرینات زیر به سادگی میتوانید دریابید که قلبتان با سرعت بیشتری بتپد.
برنامهریزی
اگر شک دارید و احساس میکنید برای داشتن یک زندگی شاد حتماً نباید برنامهریزی داشته باشید بهتر است آن را امتحان کنید. مطالعات پانزده ساله بیش از ۳۵۰۰ دانشمند از دانشگاه ملبورن نشان میدهد شادترین مردم، افرادی هستند که اهداف روشنی دارند. این اهداف هم کوتاهمدت و هم بلندمدت و البته در تمام زمینهها از جمله دوستی، عشق و کمک به دیگران و . . . هستند.
دکتر کارولین آدامز میلر، نویسنده کتاب «ایجاد بهترین زندگیها» میگوید: اگر نمیتوانید با تدبیر برای خود برنامهریزی کنید، بهتر است به زندگی پیش فرضانه خود نیز پایان دهید و اجازه دهید که هر آنچه که در انتظار شماست، اتفاق بیفتد. دکتر سونجا لایبومیرسکی نویسنده کتاب «چگونه به خوشبختی دست یابیم» بر این باور است که برای داشتن یک زندگی شاد باید همواره به سمت اهداف معنیدار خود گام بردارید و برای رسیدن به آن تلاش میکنید. در واقع او تاکید میکند که برای دستیابی به اهداف باید. تلاش کرد و خوشبختی و داشتن زندگی شاد در گرو دستیابی به اهداف نیست، بلکه در لذت تلاش برای رسیدن به خواستههاست.
این واقعیت که انسانها هیچوقت برای مدت زیادی از ماندن در یک موقعیت راضی نمیشوند، موجب تکامل انسان میشود. در واقع رویا یک چالش جدید است که انسانها را شاد میکند. شاید به همین دلیل است که من همیشه به دنبال یافتن چیز جدیدی هستم زمانی یادگیری زبان خود یک قدم کوچک برای رسیدن به خواستهای بزرگتر بوده است. حال دریافتم که باید از آن برای اهداف بزرگتری همچون یافتن کار، کسب درآمد، دوستیهای بیشتر و حتی همسر بهتری بودن استفاده کنم.
علامتگذاری کنید، تنظیم کنید و بنویسید! ممکن است به نظر سخت برسد، ولی برنامهریزی از آنچه شما تصور میکنید آسانتر است. مطالعات نشان میدهند که یادداشت کردن رویاها میتواند چند ماهی شما را خوشحال و سالمتر نگه دارد. نوشتن خواستهها بهطور معنیداری موجب شادی افراد میشود و آنها را بهطور ناخودآگاه در مسیر دستیابی به آن هدف قرار میدهد.
مطالعات نشان میدهند هنگامی که هدفمان را ضبط و آنها را یادداشت میکنیم، بهطور خودکار محیط اطراف ما، افراد و شرایطی را در مسیر ما قرار میدهد تا در دستیابی به آن هدف به ما کمک کنند. بنابراین سریع دست به کار شوید و یک قلم بردارید. ولی به خاطر بسپارید که تمامی اهداف بهطور یکسان خلق نمیشوند. برای اینکه موفق شوید، باید اهداف شما چالش برانگیز و خاص باشند.
بهترین اهداف، خواستههایی هستند که شما را به کار و تلاش وادارند. مثلا با خود بگویید من تصمیم دارم امسال مبلغی به انجمن خیریه کمک کنم و این خواسته واقعاً چالشبرانگیز و البته خاص است.
آمادهاید تا رویاهای خود را دنبال کنید؟
مراحل زیر را پیگیری کنید تا بتوانید به خواستههای خود برسید.
۱- به گذشته خود نگاه کنید و از آن درس بگیرید: ما به پنج دستاورد گذشته خود فکر کنید و آنها را به یاد آورید. یاد احساسات خوب و پیروزیها، اعتماد به نفس شما را بیشتر میکند و به احتمال زیاد یک زندگی رضایتبخش و قانعتری فراهم میسازد. مثلا به خود بگویید من همیشه قهرمانی در بازی والیبال و فوتبال را در مدرسه به یاد میآورم و این احساس آنقدر قشنگ بود که مرا به جمع کردن اعانه برای کمک به دیگران و مجدداً رسیدن به حس موفقیت تشویق میکند.
۲- افکار بکر ناگهانی هستند: یک کرنومتر را به مدت ۱۰ دقیقه تنظیم کنید و در این زمان هر آنچه را که از زندگی خود میخواهید، یادداشت نمایید. بدون اینکه به جملات قبلی خود نگاه کنید، با بلندپروازی تمامی جملات و خواستههایتان را بنویسید، مثلاً بگویید وقتی برای اولین بار این فهرست را نوشتم، در آن «نوشتن یک کتاب جدید»، «ضبط و تحقیق سابقه خانوادگی» و «تدریس در مقاطع دانشگاهی» وجود داشت. واقعاً کل صفحه پر نشده بود، اگر در پر کردن صفحه و نوشتن خواستههایتان با مشکل مواجه شدید از خودتان این سه سوال را بپرسید تا بتوانید بر افکار خود متمرکز کنید:
آیا کار ناتمامی در زندگیتان وجود دارد که دوست داشته باشید آن را کامل کنید؟
آیا کلاسی وجود دارد که دلتان بخواهد در آن شرکت کنید و یا مهارتی که دوست داشته باشید قبل از مرگتان آن را بیاموزید؟
آیا روش و یا خواستهای وجود دارد که دوست داشته باشید آن را به دیگران واگذار کنید؟
زمانتان که تمام شد، از نوشتن دست بکشید و روی برنامهریزی برای دستیابی به آنها تمرکز کنید.
۳- از خودتان سوال کنید که اگر پنج سال دیگر همین وضعیتی را که اکنون دارید داشته باشید، برای به دست نیاوردن چه چیزهایی افسوس میخورید؟ پاسخ این پرسش به شما کمک میکند که اهداف خود را طبقهبندی کنید مهمترین و معنیدارترین آنها را بیابید. حال سؤال اینجاست که چرا پنج سال؟ زیرا پنج سال آنقدر کافی هست که بتوانید به اهداف اصلی خود در زندگی دست یابید و آنقدر هم طولانی نیست که نتوان آن را در ذهن تصور کرد.
اهداف مهم و غیر مهم خود را طبقهبندی کنید، برخی از خواستههای شما با یک گام کوچک برآورده میشوند، مثلاً اگر آرزوی آشپز شدن دارید و یکی از کارهایی که دلتان میخواهد به آن برسید، برپایی مهمانیهای بزرگ و پختن انواع غذاهاست، شاید با ثبتنام در یک کلاس چند ساعته آشپزی به بخشی از خواسته خود برسید و این گام کوچک اولین گام به سمت دستیابی به خواستهتان خواهد بود. اهداف اصلی خود را تشریح و آنها را بررسی کنید اگر وقت بیشتری را با خانواده خود سپری و یا به مکانهای جدید مسافرت کنید و یا کاری خلاقانه انجام دهید.
چه تأثیری بر دستیابی شما به هدفتان خواهد داشت و آیا این هدف، خواسته خودتان است و یا چیزی است که دیگران از شما توقع دارند؟ پس از رسیدن به هدفتان به چه چیزی دست خواهید یافت؟ این خواسته چقدر زندگیتان را تغییر میدهد؟ این سؤالات را در مورد هر یک از آرزوهایتان پاسخ دهید. زمانی که شما با منطق و دلیل چیزی را بخواهید و برای خواسته خود دلیلی داشته باشید. برای دستیابی و تلاش در راه دسترسی به هدفتان انگیزه بیشتری خواهید داشت.
پس از ترسیم استراتژی هدف در ذهنتان و بر روی کاغذ، وقت آن است که آن را در زندگی روزمره خود پیاده کنید. خواستههای خود را اولویتبندی و حتی برای رسیدن به برخی از آنها از برخی دیگر چشمپوشی کنید. روی یک ورق کاغذ آنچه را که باید به صورت کوتاهمدت برای رسیدن به هدفتان انجام دهید، یادداشت و یک برنامه کوتاهمدت روزانه، هفتگی و ماهیانه تنظیم نمایید. به عنوان مثال وقتی آرزوی من جمعآوری مقدار زیادی پول برای کمک به بیماران بوده این خواسته خود را به گامهای کوچکتر طبقهبندی کردم که عبارت بودند از:
تشکیل کمیتهای برای جمعآوری کمکهای مالی
تهیه یک فهرستی از اهدا کنندهها
ایجاد یک وبسایت
دادن اطلاعات از نحوه کار
با تنظیم یک سری اهداف کوتاهمدت، میتوانید بهتدریج پیشرفت خود را ببینید و کمتر ناامید شوید.
براساس پژوهشها بهتر است اهداف خود را با دید مثبت نگاه کنید، زیرا افرادی که به لحاظ روانشناسی از جملات منفی استفاده میکنند، اضطراب بیشتری دارند و کمتر احساس شادی میکنند. مثلاً به جای اینکه بگویید. باید «شیرینی خوردنم را کمتر کنم تا کمتر چاق بشوم» بهتر است رویکرد هدف خود را تغییر دهید و بگویید: من یک برنامهریزی تغذیهای صحیح خواهم داشت تا زندگی سالمتر و فعالتری داشته باشم.
با تغییر رویکرد و نگاه مثبت به خواسته خود، اشتیاق بیشتری خواهید داشت و هیچگاه احساس ترس نخواهید کرد. آرزوهایتان را با دوستانتان در میان بگذارید که این عمل به لحاظ روانشناسی شما را در رسیدن به موفقیت مصممتر میکند. برای اینکه در مسیر درست گام بردارید با دوستان خود در مورد اهدافتان بحث و خلاصهای از روند کار و پیشرفت در خواستتان تهیه کنید. اگر به رغم تلاش فراوان هنوز موفق نشدید و هر چقدر تلاش کردید نتیجه مثبتی نگرفتید، شاید بهتر باشد مسیر خود را تغییر دهید. مطالعات نشان میدهد شادترین افراد کسانی هستند که اهدافشان را با واقعیات انطباق میدهند و متعهد به انجام اهداف جدید هستند. حقیقت این است که حتی اگر یک دندهترین آدم روی زمین هم باشید و به خواستهتان اصرار داشته باشید، گاه شرایط به گونهای تغییر میکند که باید کمی خودتان را با آن وفق دهید. مطالعات نشان میدهد که تلاش برای رسیدن به یک هدف دست نیافته میتواند سیستم ایمنی بدن را تضعیف کند. انعطافپذیر بودن در فرازونشیبهای زندگی میتواند شما را به جاهایی برساند که حتی تصورش را هم نمیکنید.
منبع:نشریه دنیای زنان/زیبـاشـو دات کام
ویدیو مرتبط :
موفقیت در برنامه نویسی
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
موفقیت، بدون برنامهریزی امكانپذیر نیست!
امروزه نقش برنامهریزی در موفقیت آدمها، انكارشدنی نیست. اگر از هر انسان موفقی دلایل موفقیتش را بپرسید، بدون شك یكی از كلیدهای موفقیت خود را برنامهریزی میداند. برنامهریزی كه هم برای زمان حال و هم برای آینده انجام میشود.
صبح بخیر: امروزه نقش برنامهریزی در موفقیت آدمها، انكارشدنی نیست. اگر از هر انسان موفقی دلایل موفقیتش را بپرسید، بدون شك یكی از كلیدهای موفقیت خود را برنامهریزی میداند. برنامهریزی كه هم برای زمان حال و هم برای آینده انجام میشود. وجود برنامهریزی براساس 3 اصلی كه خدمتتان ارائه خواهم كرد، در زندگی ما ثابت میشود. به عبارتی اگر این 3اصل را در برنامهریزی لحاظ كنیم، به این معناست كه دارای یك برنامه خوب هستیم، در غیراینصورت چندان نمیتوان به آن برنامهریزی اعتماد كرد.
بسیاری از صاحبنظران مدیریت و برنامهریزی معتقدند كه هر نوع برنامهریزی باید 3 ویژگی ذیل را داشته باشد. بدون این 3 ویژگی، آن برنامهریزی چندان مفید نیست. این ویژگیها عبارتند از:
اول اینكه برنامه حتما باید مكتوب شود. دوم اینكه در برنامه باید عدد و رقم وجود داشته باشد و سوم اینكه زمان داشت و دارای ضربالعجل باشد. به عبارت دیگر دارای محدوده زمانی باشد یا به قول خارجیها (time-bounded) باشد. پس اگر این 3 شاخصه در برنامهریزی شما وجود داشته باشد، برنامه خوبی خواهید داشت. پس اگر شما امروز برای زندگیتان چنین برنامهای با این ویژگیها دارید، زندگیتان بر پایه برنامهریزی بنا شده است اما اگر چنین چیزی ندارید به صراحت میتوان گفت كه نه برنامهریزی دارید و نه برنامه. وقتی هم كه شما برای زندگی خودتان برنامه ندارید، چگونه میتوانید برای دیگران برنامهریزی كنید. این دیگران میتوانند خانواده شما، مشتری شما یا هر كس دیگری باشند پس اول باید برای خود برنامه داشته باشید تا بتوانید برای دیگران هم برنامه تجویز كنید. با برنامهریزی ما نسبت بهخودمان، شناخت پیدا خواهیم كرد. بهعبارتی اگر ما برنامه مكتوبی كه دارای عدد، رقم و زمان است، راجع به اهداف، كار، ازدواج، تحصیل، پیشرفتها، كارهایمان در این هفته و راجع به خیلی از مسائل دیگر داشته باشیم، افرادی هستیم كه برنامهریزی در زندگیمان جریان دارد. ولی اگر چنین چیزی نیست پس برنامهریزی نداریم و برنامهریزینداشتن در زندگی، همان قانون سكون است. قانون سكون را اگر از دوران تحصیل به یاد داشته باشید به این معناست كه جسم در حال حركت یا ساكن، مایل به حركت یا سكون است؛ مگر آنكه اتفاقی آن را از حركت یا سكون باز دارد. به بیان دیگر جسمی كه در حال حركت است تمایل دارد به حركت خود ادامه دهد و جسمی كه در حال سكون است نیز تمایل دارد در حالت سكون باقی بماند. در زندگی چنین است. ما در زندگی در حال حركتیم پس حركت میكنیم؛ ولی با یك اتفاق ممكن است از حركت بایستیم. این نوع زندگی، زندگی 2 قدم به جلو، یك قدم به عقب نام دارد. به این سبك زندگی، زندگی بدون برنامهریزی میگویند. دو قدم به جلو یك قدم به عقب؛ این كار باعث میشود كه ما مدام از مسیرهایمان منحرف بشویم، مدام كج برویم و مدام برگردیم و اصلاح كنیم. حركتی كند، كند و كند. شاید شما هم شنیده باشید كه میگویند هر آنچه از اول خلقت بشر تاكنون، علم تولید شده است، 3سال و نیم دیگر این حجم علوم شناخته شده، 2برابر خواهد شد! به عبارت دیگر نرخ رشد علم انسان در 3 سال و نیم آینده، 2برابر نرخ رشدی است كه علم بشر تاكنون داشته است. پس عصر حاضر عصر سكون و ثبات نیست. بلكه عصر حركت و پیشرفت است. عصر حاضر عصر موفقیت است. اگر حركت نكنید، اگر تغییر نكنید و اگر شتاب نكنید، مطمئنا سهمی از موفقیت نخواهید داشت.
پس از اینكه ویژگیهای یك برنامهریزی خوب و قابل اتكا را بیان كردیم، بهتر است در مورد مزایای برنامهریزی هم صحبت كنیم. برخی از مزایای برنامهریزی عبارتند از:
افزایش احتمال رسیدن به اهداف: برنامهریزی صرفا احتمال رسیدن به اهداف را زیاد میكند و رسیدن به اهداف را تضمین نمیكند. بر خلاف بسیاری از افراد كه با فریب، تضمین قبولی در كنكور، تضمین لاغری و... را میدهند، برنامهریزی و برنامه تضمینی ارائه نمیكنند. با برنامهریزی میتوانیم احتمال رسیدن به موفقیت و دستیابی به اهداف را بالا ببریم.
صرفه جویی در هزینهها و استفاده صحیح از منابع: با برنامهریزی میتوان از سردرگمی نجات پیدا كرد و منابع را به هدر نداد. افرادی كه برنامه ندارند، مرتب كارهای بیهوده و بینتیجه میكنند و منابع و نیروهای خود را در جهات مختلف و بدون انسجام هدر میدهند. برنامهریزی باعث میشود، منابع ما در یك راستا و یك جهت، همسو شود.
انطباق با شرایط متغیر محیطی: با برنامهریزی میتوان خود را با شرایط متغیر محیطی تطبیق داد. اگر قدرت پیشبینی بالایی داشته باشیم، میتوانیم وقایع را قبل از وقوع شناسایی كنیم و به آنها واكنش مناسب بدهیم.
فراهم شدن ابزارهای كنترل: با برنامهریزی دقیق میتوان، فعالیتهای خود را كنترل كرد. تنها درصورت داشتن یك برنامه دقیق و صحیح است كه میتوانیم فعالیتهای خود را طی زمان مورد ارزیابی قرار دهیم و با توجه به برنامه از پیش تعیین شده، آنها را كنترل و اصلاح كنیم.
امكان سنجش میزان پیشرفت:براساس برنامه میتوان میزان پیشرفت خود را در طول دوره برنامهریزی، سنجید. به این ترتیب كه كارهای خود و موفقیتهای خود را با آنچه از قبل در برنامه پیشبینی كرده بودیم، مقایسه میكنیم و میزان پیشرفت یا عدمپیشرفت خود را شناسایی میكنیم.
- انیشتن:
- شخصی به سقراط مراجعه میكند و میگوید:
سقراط مرد را به كنار دریا برد، همراه با او وارد آب شد و تا جایی كه آب به سر شانه مرد میرسید او را پیش برد. ایستاد و سر مرد را به زیر آب فرو برد. مرد دستوپا زنان، سر خود را از آب بیرون آورد و گفت:
- من از تو راه موفقیت را پرسیدم، این چه كاری است؟
سقراط مجدد سر او را به زیر آب برد. این كار را چندبار انجام داد تا جایی كه مرد علت كار سقراط را پرسید و گفت:
- مگر روی آب چه چیزی وجود دارد كه میخواهی آن را زیر آب به من نشان دهی؟
- سقراط گفت: هوا.
من هم به شما میگویم برای موفق شدن باید به اندازه كافی بهدنبال موفقیت باشید تا راه آن به سویتان هموار شود. هر زمان موفقیت همانند هوا برایتان ضروری باشد، موفق خواهید شد. به همین راحتی!
بنده معتقد هستم كه زمان حاضر، بهترین زمان و عصر طلایی بشر برای رسیدن به موفقیت است. چرا؟ بهعلت اینكه محدودیتهایی كه در گذشته برای بشر بوده از بین رفته است. اما ممكن است این سوال را بپرسید كه این محدودیتها چیست؟ یكی از این محدودیتها، ارتباطات در حوزههای مختلف است كه امروزه روشهای ارتباطی بسیار توسعه یافته و دیگر تقریبا محدودیتی برای ارتباطات نداریم. با وجود تلفن فكس، موبایل، ماهواره، اینترنت و... دیگر تقریبا هیچ محدودیت ارتباطی وجود ندارد. خصوصا اینترنت و موبایل كه انقلابی عظیم در عرصه ارتباطات ایجاد كردهاند.
دوم، نظامهای اجتماعی است. میدانید كه در سالهای گذشته كه برده داری وجود داشت، برده بدون اجازه صاحبش حق آب خوردن هم نداشت. بنابراین امكان رشد و پیشرفت هم برای آن شخص وجود نداشت. مثالی دیگر از سایر محدودیتهای نظامهای اجتماعی عرض كنم. مثلا شما اگر در صد سال پیش در یك روستازاده میشدید، تحت هیچ شرایطی نمیتوانستید به علوم مختلف دست پیدا كنید. چون امكانش نبود. نهایتا تنها برخی افراد بودند كه میتوانستند قرآن بخوانند، گلستان و بوستان سعدی را مطالعه كنند یا دیوان اشعار شاعران دیگر را یاد بگیرند كه معمولا میرزایی در روستا بود و به مردم اینگونه كتابها را یاد میداد اما دیگر هیچ امكانی برای یادگیری علوم مختلف نبود. مگر اینكه فرد از روستای خود، فرسنگها بایستی سفر میكرد و با كلی مشقت علوم مختلف را از علمای مختلف در شهرهای گوناگون كسب میكرد.
ولی امروزه دیگر این محدودیتها وجود ندارد. عصر امروز، عصر طلایی است. افراد باهوش، زیرك و البته توانمند میتوانند طلای موجود در این عصر را استخراج كنند. اگر تعداد میلیاردرهای جهان و آدمهای موفق را در هر جایی بررسی بكنید از هر نژادی، از هر طایفهای، از هر گروهی و با هر سنی، هیچیك از آنها بهدلیل داشتن پدر و مادر پولدار یا شانس نیست كه موفق شدهاند. اتفاقاً اكثر آنها دارای خانوادههای بسیار فقیری هم بودند. نه بزرگ مرد اپل، استیو جابز و نه بنیانگذار باهوش مایكروسافت، بیل گیتس، نه مایكل دل، مؤسس شركت دل و نه مارك زاكربرگ جوان، بنیانگذار فیس بوك، نه پروفسور حسابی پدر فیزیك ایران، نه محمود خیامی بنیانگذار ایران خودرو و به قول بسیاری پدر صنعت خودروسازی ایران و نه خیلی از افراد موفق دیگر در ایران و سایر كشورهای دنیا، هیچیك در خانوادهای ثروتمند متولد نشدهاند. این افراد خودشان خواستهاند و تلاش كردهاند تا به خواسته شان برسند.
به عبارتی اگر كسی بخواهد موفق شود، این زمان بهترین زمان ممكن هست. اما به شرطی كه واقعاً بخواهد و از جان و دل مایه بگذارد. البته این گفته بنده به این معنا نیست كه در عصر حاضر هیچ تهدیدی هم وجود ندارد. بزرگترین تهدید در عصر حاضر بعد از تنبلی و تن پروری و بیبرنامگی، وجود رقیب است. مطمئناً عصر حاضر عصری است كه رقبا در هر زمینهای بسیار زیادند. در صنعت و كسب و كار، در تحصیل، در استخدام و... رقبا زیاد شدهاند. اما هنر ما این است كه بتوانیم این تهدید را به فرصت تبدیل كنیم. بسیاری از علمای بازاریابی و مدیریت معتقدند كه اتفاقاً رقیب، پدیده بدی نیست. به شرط اینكه رقیب خوبی هم باشد. به عبارت دیگر رقیب خوب، خوب است و رقیب بد هم بد. از رقبای خود میتوان درس گرفت و موجب پیشرفت خود شد و از رقبای بد اجتناب كرد. پس رقیب شناسی و بهرهگیری از پدیده رقابت خود هنری است كه خیلیها ندارند و تنها انسانهای باهوش، حرفهای و دانا چنین هنری را دارند.
- از ناپلئون میپرسند آیا به شانس اعتقاد دارید؟
- گاندی:
بهنظر شما رمز موفقیت آدمهای موفق چیست؟ نظم، برنامهریزی، سخت كوشی، هوش، شانس، جسارت، خلاقیت، هدف داشتن، ناامید نشدن یا... شاید بتوان گفت در نگاه اول همه اینها از جمله رموز موفقیت است. اما بهنظر من اینها رموز موفقیت نیستند بلكه عوامل دستیابی به موفقیت هستند زیرا موفقیت اصلاً رمزی ندارد. هیچ رمزی، هیچ جعبه سیاهی، هیچ جادویی و هیچ جام مقدسی وجود ندارد. فقط كافی است برای موفقیت از الگوبرداری آگاهانه و هوشمندانه استفاده كنید. پس رمزی وجود ندارد. شاه كلیدی هم وجود ندارد بلكه دسته كلید وجود دارد دسته كلید بزرگی كه پر است از كلیدهای مختلف. هنر فرد موفق این است كه میداند كدام كلید مناسب كدام قفل است. انسان موفق اول كلیدهای مختلف را درك میكند و اشراف كافی بر آنها پیدا میكند، سپس برای هر موقعیت یا به قولی برای هر قفل از كلید مناسب آن استفاده میكند. اما برای موفق بودن یك عامل دیگر هم وجود دارد و آن توكل به خداست. با توكل به خدا، عزم راسخ و تلاش و پشتكار فراوان، به همراه الگوبرداری آگاهانه (نه كوركورانه) و با هوش و درایت میتوان موفقیت را در چنگال خود اسیر كنید!
وقتی از برنامهریزی حرف میزنیم، اول باید مشخص كنیم كه هدف ما از برنامهریزی چیست؟ هر كسی برای خودش هدفی در زندگی دارد كه این هدف میتواند مبنای برنامهریزی قرار گیرد. هدف شما از برنامهریزی چیست؟ رسیدن به موفقیت، زود رسیدن به موفقیت، ایمن رسیدن به موفقیت یا... در هر صورت هر كسی كه برنامهریزی میكند در انتها میخواهد به موفقیت برسد. پس میتوان گفت همه بهدنبال موفقیت هستند. البته خود موفقیت نیز در بین آدمهای مختلف، تعاریف مختلفی دارد. برخی ازدواج كردن را موفقیت میدانند، برخی خریدن خانه یا یك خودرو را موفقیت میدانند، بعضیها با راهاندازی شركت و كسب و كار خود، موفقیت را در دستان خود میبینند، برخی اصلاً بهدنبال مادیات نیستند و اینكه یك زندگی نسبتاً راحت و آرام داشته باشند خود را موفق میدانند و برخی نیز هیچگاه از به دست آوردن موفقیت سیر نمیشوند!! و تشنه كسب موفقیتهای جدید هستند. به هر حال هر هدف، آرزو، خواسته و... داشته باشیم، برای برنامهریزی خود باید هدفگذاری كنیم.