سلامت


2 دقیقه پیش

نشانه ها و عوارض کمبود ویتامین‌ها در بدن

ویتامین‌ها نقش مهمی‌ را در بدن انسان ایفا می‌کنند. به‌نحوی‌که کمبود ویتامین‌ (حتی یکی از آن‌ها) می‌تواند برای هر فردی مشکلات اساسی را به وجود آورد. گجت نیوز - معین ...
2 دقیقه پیش

چرا پشه ها بعضی ها را بیشتر نیش می‌زنند؟

فصل گرما و گزیده شدن توسط پشه ها فرا رسیده، دوست دارید بدانید پشه ها بیشتر چه کسانی را دوست دارند؟ بیشتر کجاها می پلکند؟ و از چه مواد دفع کننده ای نفرت دارند؟ وب سایت ...

ایجاد رفتارهای مطلوب درکودکان



کودکان در واقع امانت هایی هستند که خداوند در اختیار والدین قرار داده و وظیفه هر پدر و مادری در مرحله اول ، حفظ و نگهداری از این امانت های الهی و در مرحله بعد، ایجاد زمینه برای رشد و شکوفایی استعدادهی آن هاست. به عبارت دیگر، یکی از مهمترین وظایف والدین تعلیم و تربیت فرزندان است. امام سجاد علیه السلام در این زمینه می فرماید: «حق فرزندت این است که به این مطلب توجه داشته باشی که اگر خوب باشد یا بد، از تو به وجود آمده و در این دنیا با تو نسبت دارد و در تادیب او مسؤولیت خواهی داشت. و در خداشناسی باید او را راهنمایی کنی و در اطاعت پروردگارت یاری اش نمایی.

رفتار تو با فرزندت باید رفتار شخصی باشد که یقین دارد که در مورد احسان به او، پاداش نیک خواهد داشت و با بدرفتاری با او، به کیفر خواهد رسید.» و امام علی علیه السلام می فرماید: «چنان نباشد که به واسطه تو خانواده و خویشانت بدبخت ترین و شقی ترین مردم باشند.» ( و پیامبر بزرگوار اسلام صلی الله علیه و آله نیز در این زمینه می فرماید: «هر کس دختری داشته باشد و او را خوب تادیب کند و در تعلیم او کوشش کند و اسباب رفاه و آسایش او را فراهم سازد، آن دختر او را از آتش دوزخ نجات خواهد داد.»

این مقاله در صدد بیان راه کارهایی برای ایجاد رفتارهای مطلوب در کودکان است. امید آن که والدین بتوانند با به کار بستن آن ها، بخشی از مسؤولیت خود را در قبال فرزندان انجام دهند.

ایجاد رفتار با استفاده از اصل اکتساب

کودکان، بسیاری از رفتارهای بد و خوب، بهنجار و نابهنجار، سازگار و ناسازگار را از راه مشاهده اعمال دیگران کسب می کنند. به عبارت دیگر، رفتارهای کودک شبیه به رفتار والدین و کسانی است که امر تعلیم و تربیت آن ها را به عهده دارند; طرز راه رفتن، لباس پوشیدن، صحبت کردن، اعتقادات، باورها، ترس ها، و... راکودکان از بزرگ ترها به ویژه از والدین خود می آموزند. پس از والدین، معلمان سال های نخست تحصیل، نقش مهمی در شکل گیری رفتار کودکان دارند. از این رو، رفتار والدین و معلمان، به عنوان الگوهای قابل مشاهده برای کودک، مهم ترین نقش را در اکتساب رفتارهای جدید دارد. در واقع، کودکان آینه تمام نمای رفتار اطرافیان خود هستند.

با توجه به اصل اکتساب، اگر والدین بخواهند رفتار مطلوبی مانند: سلام کردن یا مسواک زدن و... را در فرزند خود ایجاد کنند، باید در صحنه های مختلف که کودک رفتار آن ها را مشاهده می کند، این عمل را به صورت طبیعی انجام دهند. مثلا اگر کودک، هنگام برخورد پدر و مادر با یکدیگر و نیز در برخورد با دوستان در کوچه و خیابان و در مهمانی ها چندین بار عمل سلام کردن را مشاهده کند، طبیعی است که بر اساس همین الگوهای مشاهده ای، «سلام کردن » را یاد خواهد گرفت. برای تعمیم این رفتار به موقعیت های زمانی و مکانی و با افراد دیگر، می توان از تشویق های مناسب و به جا استفاده کرد تا این عمل مطلوب، ملکه کودک شده به گونه ای که با قطع تشویق ها نیز آن عمل را انجام دهد و خود عمل پسندیده، مشوق او باشد.

کودکان

ایجاد رفتار با استفاده از اصل بازداری زدایی

بازداری هنگامی اتفاق می افتد که فرد، الگویی را مشاهده کند که بدون هیچ پیامد نامطلوبی، رفتاری را که مشاهده کننده از انجام آن ترس دارد، انجام دهد. به عبارت دیگر، کودک باید رفتاری را که از انجام آن ترس دارد، ببیند دیگران انجام می دهند و هیچ حادثه ناگواری نیز برایشان اتفاق نمی افتد. مثل کودکی را در نظر بگیرید که از رفتن به یک محیط خلوت یا از نزدیک شدن به گربه خانگی وحشت دارد، برای از بین بردن ترس و ایجاد جرات ورزی و شهامت در او می توان از اصل بازداری زدایی استفاده کرد; بدین گونه که از کودک الگو - کودک دیگری که از گربه خانگی نمی ترسد یا از رفتن به یک اتاق خلوت هیچ وحشتی ندارد - می خواهیم در مقابل کودک ترسو به گربه خانگی نزدیک شود یا به اتاق خلوت برود.

با چند بار انجام دادن این رفتار، کودک ترسو به تدریج بازداری زدایی می شود; یعنی ترس او از بین می رود و رفتار مورد نظر را یاد می گیرد. در مرحله بعد، از خود او می خواهیم تا این عمل را انجام دهد، البته در انجام این عمل با او مشارکت می کنیم تا این که انجام آن رفتار برای او عادی شود و به تنهایی نیز قادر به انجام آن گردد. قابل ذکر است که عمل بازداری زدایی را خود والدین و مربیان کودک نیز می توانند انجام دهند، لکن به کارگیری یک کودک هم سن و سال کودک مشاهده کننده، اثر بهتری دارد.

افزایش رفتار مطلوب با استفاده از اصل آسان سازی

یکی دیگر از فواید الگوبرداری، آسان سازی رفتار است; یعنی کسی که قبلا رفتاری را آموخته ولی بنا به دلایلی از انجام آن امتناع می ورزد، اگر شاهد انجام آن از سوی دیگران باشد، به انجام آن رفتار ترغیب خواهد شد. مثلا اگر ما کسی را که شن بلد است ولی جرات انجام آن را ندارد، در کنار استخر شنا ببریم، انجام این عمل (شنا کردن) برای او آسان می شود، زیرا، مشاهده استخر و شنا کردن دیگران و لذت بردن از این ورزش سالم و مفید، او را به این رفتار مطلوب ترغیب خواهد نمود.

و یا به عنوان مثال، برای ایجاد رفتاری مطلوب در کودکی که از سؤال کردن سر کلاس یا صحبت کردن در بین جمع خجالت می کشد و به کم رویی که یکی از مشکلات روان شناختی است، مبتلا شده و در نتیجه، نمی تواند از توانایی های خود به خوبی استفاده کند، می توان از اصل آسان سازی کمک گرفت; یعنی کودک را باید در موقعیت هایی قرار دهیم که شاهد صحبت کردن کودکان دیگر در حضور جمع باشد. یا فیلم هایی که این صحنه ها را به خوبی نمایش می دهد، به او نشان دهیم. وقتی این عمل چندین بار تکرار شود، فرزند ما نیز به تدریج جرات صحبت کردن میان جمع و یا سؤال کردن سر کلاس را پیدا خواهد کرد.

گفتنی است که در استفاده کردن از سه اصل مذکور برای ایجاد رفتار مطلوب در کودکان، از عنصر تشویق نیز نباید غفلت کنیم. گرچه بحث تشویق ها و تقویت ها یک مبحث گسترده ای است و از حوصله این مقاله خارج است، ولی اجمالا توجه دادن والدین و مربیان به بهترین نوع برنامه تشویق و تقویت، خالی از فایده نیست.

از میان چندین برنامه تقویتی که روان شناسان به تفصیل پیرامون آن بحث و پژوهش کرده اند، «برنامه تقویت ناپیاپی با نسبت متغیر»، بهترین میزان پاسخ دهی را به دنبال دارد; یعنی این که اولا، تشویق ها باید به صورت ناپیوسته بوده و این طور نباشد که به دنبال هر پاسخی، حتما یک تشویق و تقویت باشد، زیرا در این صورت، کودک (آزمودنی) انتظار دارد که بعد از هر رفتاری، تقویت بشود و اگر زمانی این تشویق ها نباشد، رفتار یاد گرفته شده خاموش می گردد. بنابراین، تشویق نباید پیاپی باشد.

ثانیا، تشویق ها باید با نسبت متغیر باشد; یعنی هر از چندگاهی پس از انجام چند پاسخ، یک بار تقویت شود. مثلا، گاهی بعد از دو بار پاسخ دادن تقویت می شود و گاه پس از 10، 8، و یا 4 بار پاسخ تقویت می شود. این برنامه تقویت بیش ترین اثر را هم در یادگیری و هم در استمرار و بقای رفتار آموخته شده دارد.

کودکان

روش های تعمیم یا گسترش رفتار


از این که با بعضی از روش های ایجاد رفتار آشنا شدیم، اینک جای این سؤال باقی است که چگونه رفتار آموخته شده را حفظ ونگهداری کنیم، به عبارت دیگر، روش های تعمیم یا گسترش رفتار چیست؟

مهم ترین اصل روان شناسی یادگیری که طبق آن، رفتار از موقعیت های خاص یادگیری به موقعیت های دیگر گسترش می یابد، اصل تعمیم است. اصل تعمیم یعنی این که وقتی فردی، رفتاری را در زمان و مکان مشخصی تحت نظارت مربی خاصی - والدین یا معلمان و مربیان - یاد گرفت و انجام داد، همین رفتار را در زمان ها و مکان های دیگر و در حضور افرادی جدید نیز بتواند انجام دهد.

مثلا، اگر کودکی در محیط خانه رفتارهایی از قبیل سلام کردن، رعایت حقوق دیگران، بهداشت، نظم و انضباط و تعاون را آموخته و به خوبی آن ها را انجام می دهد، چه باید کرد تا همین رفتارهای مطلوب را در موقعیت های دیگر و هم چنین در برخورد با افراد جدید مثلا در مهمانی ها، در مسافرت ها، در مدرسه و در اجتماعاتی غیر از خانواده نیز به راحتی و به صورت خودکار انجام دهد؟ در این باره روان شناسان یادگیری معتقدند که باید از مهم ترین اصل روان شناسی یادگیری یعنی اصل تعمیم استفاده کرد.

در تعمیم، ما بادو موقعیت روبرو هستیم: موقیعت آموزش و موقعیت تعمیم. موقیعت آموزش، موقعیتی است که رفتار، در آن یاد گرفته می شود. موقعیت تعمیم موقعیتی است که رفتار تغییر یافته باید در آن گسترش یابد; یعنی موقعیت طبیعی زندگی. یکی از عوامل مهمی که تعمیم از موقعیت اول به موقعیت دوم را سبب می شود، شباهت فیزیکی بین این دو موقعیت است. مارتین و پییر (1992) برای افزایش شباهت بین این دوموقعیت های پیشنهادی زیر را مطرح کرده اند:

1- در حین آموزش، موقعیت های طبیعی زندگی را مورد توجه قرار دهید; یعنی سعی کنید مراحل آخر موقعیت آموزش را شبیه موقعیت طبیعی سازید تابخشی از آموزش را در شرایط طبیعی انجام دهید.

2- شرایط آموزش را متنوع سازید یعنی سعی کنید تعداد محرک هایی را که رفتار باید در حضور آن ها انجام شود، افزایش دهید.

3- هنگام آموزش، سعی کنید از محرک هایی که در موقعیت طبیعی یافت می شود، استفاده کنید.

4- از برنامه های تقویت ناپیاپی استفاده کنید; یعنی هر از چند گاهی به صورت اتفاقی رفتار آموخته شده را تقویت کنید.

5- در حین آموزش، از نمونه ها و مثال های فراوان استفاده کنید.به عنوان مثال، کودک کم رو و خجولی را در نظر بگیرید که از سؤال کردن سر کلاس یا از صحبت کردن در حضور جمع پرهیز می کند. برای از بین بردن کم رویی چنین کودکی می توان از «بازی » که یکی از نیازهای طبیعی کودکان است، استفاده کرد.

سعی کنید چند بچه هم سن و سال او را به خانه آورده و ابتدا یک صحنه بازی در خانه به وجود بیاورید، کم کم این صحنه را به بیرون از خانه یعنی کوچه و محیطهای پرجمعیت دیگر که هم موقعیت طبیعی است و هم محرک های زیادی وجود دارد، ببرید. البته، در انتخاب نوع بازی باید ابتدا از بازی هایی استفاده کرد که به افراد کم تری نیاز دارد ولی می توان به تدریج بازی هایی را که معیت بیش تری نیاز دارد طراحی کرد.

در این بازی ها به بچه های کم رو مسؤولیت هایی نیز می دهیم تا مجبور شوند با دیگران حرف بزنند و امر و نهی کنند و اعتماد به نفس بیش تری در آن ها ایجاد شود. طبیعی است که اگر ما بتوانیم چنین برنامه ای را به خوبی برای چنین کودکی اجرا کنیم و از تشویق های مناسب نیز استفاده نماییم، هم علت های کم رویی او را از بین می بریم و هم شهامت سؤال کردن یا صحبت کردن در حضور جمع را در او ایجاد می کنیم. ناگفته نماند که انجام چنین کارهایی نیاز به تمرین زیاد و هم چنین مطالعه بیش تر و علاقه وافر به ایجاد رفتارهای مطلوب در کودکان دارد.


ویدیو مرتبط :
دکترفروغ خلیلی نژاد-مکیدن انگشت درکودکان-مرکز بهداشت خوزستان

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

سخن آموزی درکودکان



به جای قصه خواندن برای کودکانتان با آنها حرف بزنید.به کودکان خود اجازه دهید افکار درون ذهنشان را بیرون بریزند.حتی اگر در حد چند کلمه بی‌معنی است.صحبت کردن با کودکان در هنگام خواب بسیار بیش‌تر از قصه خواندن قدرت تکلم آن‌ها را افزایش می‌دهد.

کودکان

روانشناسان و متخصصین کودک می‌گویند صحبت کردن ب کودکان در هنگام خواب بسیار بیش‌تر از قصه خواندن قدرت تکلم آن‌ها را افزایش می‌دهد. در صورتی که با کودکان درهنگام شب سخن بگویید قابلیت تکلم آن‌ها تا 6 برابر بهتر از حالتی که برای آن‌ها داستان می‌خوانید رشد پیدا خواهد کرد. حتی اگر کودک شما سن کمی دارد و قادر به حرف زدن نیست زمانی که صدای شما را می‌شنود و سعی می‌کند به گونه‌ای به آن‌ها پاسخ دهد مهارت‌های زبانی و تکلمی او به طرز شگفت آوری رشد می‌کند.

نکته جالب توجه این است که بین سنین صفر تا 4 سال تماشای تلویزیون تقریبا هیچ تأثیری، نه مثبت و نه منفی، برروی قابلیت‌های تکلمی کودکان ندارد. از صدها سال پیش والدین برای کمک به خوابیدن کودکان یا ارتباط برقرار کردن با آن‌ها در هنگام شب برای آن‌ها قصه می‌گویند. اگر چه بسیاری از متخصصان کودک این روش را برای بهبود تکلم کودکان مفید می‌دانند اما صحبت کردن با کودکان به مراتب تأثیر بهتری روی آن‌ها دارد.

دانشمندان آمریکایی در تحقیقات خود متوجه شدند: بسیاری از والدین برای رشد قدرت ذهنی کودکان کتاب را انتخاب می‌کنند و گاهی این کار را در نهایت دقت و وسواس انجام می‌دهند تا بهترین تأثیر را روی کودک خود داشته باشند اما حتی بهترین کتاب‌ها هم تأثیر بسیار کم‌تری از یک مکالمه کوتاه کلمه به کلمه بین کودک و مادر دارد. دکتر فردریک زیمرمن از دانشگاه UCLA گفت: بسیاری از متخصصان والدین را تشویق می‌کنند تا برای کودکان خودشان قصه بخوانند تا به این ترتیب علاوه بر ایجاد حس آرامش در کودک او را با لغات و اصطلاحات جدید آشنا کنند. اما با این روش نقش کودک در تبادل اطلاعات نادیده گرفته می‌شود و به این ترتیب کودکان ما به اندازه کافی سخن نمی‌گویند.

محققین در طی یک بررسی 275 کودک را بین سنین 1 تا 4 سال مورد مطالعه قرار دادند و سعی کردند تأثیر عوامل مختلف مانند صحبت کردن آ‌نها با والدینشان، با دیگر کودکان و تماشای تلویزیون را بر قدرت تکلم کودکان بسنجند. بعدها از این کودکان آزمایشاتی به عمل آمد تا قدرت تکلم و زبان‌آموزی آنها در سنین اولیه زندگی مورد بررسی قرار گیرد. در پایان مشخص شد کودکانی که درهنگام شب و قبل از خواب با پدرو مادر خود صحبت می‌کنند نسبت به کودکانی که فقط قصه گوش می‌دهند تا 6 برابر بهتر سخن می‌گویند.

کودکان

آن‌ها لغات بیشتری را می‌دانستند، بهتر از کلمات استفاده می‌کردند و اشتباهات کم‌تری در صحبت کردن خود داشتند. شاید یکی از دلایل آن این است والدین در هنگام سخن گفتن با کودکانشان اشتباهات آن‌ها را تصحیح می‌کردند. چه کودکانی که به داستان گوش می‌کردند هم در قابلیت سخن گفتن خود رشد کرده بودند اما میزان آن‌ چندان قابل توجه نبود. کودکانی هم که قبل از خواب به تماشای تلویزیون می‌پرداختند تقریبا هیچ پیشرفتی از خود نشان ندادند و قدرت تکلم آن‌ها تغییر چندانی نکرد.

مطالعات کارشناسان نشان داد کودکان طی یک روزبه طور متوسط نزدیک به 13 هزار لغت جدید را از طریق والدین خود می‌شنوند و همچنین نزدیک به 400 بار با والدین خود به طور مستقیم گفت‌وگو می‌کنند. والدین باید از این فرصت‌ها نهایت استفاده را ببرند و با تصحیح اشتباهات کودکان و معرفی لغات جدید به آن‌ها قدرت مکالمه کودکانشان را تا حد ممکن بالا ببرند. فقط صحبت کردن صرف با کودکان کافی نیست و والدین باید تلاش کنند کودک خود را به حرف زدن تشویق کنند.به کودکان خود اجازه دهید افکار درون ذهنشان را بیرون بریزند حتی اگر در حد چند کلمه بی‌معنی است.