سلامت


2 دقیقه پیش

نشانه ها و عوارض کمبود ویتامین‌ها در بدن

ویتامین‌ها نقش مهمی‌ را در بدن انسان ایفا می‌کنند. به‌نحوی‌که کمبود ویتامین‌ (حتی یکی از آن‌ها) می‌تواند برای هر فردی مشکلات اساسی را به وجود آورد. گجت نیوز - معین ...
2 دقیقه پیش

چرا پشه ها بعضی ها را بیشتر نیش می‌زنند؟

فصل گرما و گزیده شدن توسط پشه ها فرا رسیده، دوست دارید بدانید پشه ها بیشتر چه کسانی را دوست دارند؟ بیشتر کجاها می پلکند؟ و از چه مواد دفع کننده ای نفرت دارند؟ وب سایت ...

اگر پدر یا مادر خیانت کرد!



خیانت پدر یا مادر,خیانتهای زناشویی,خیانت در زندگی زناشویی

همیشه مادرم خودش را از پدرم بالاتر می دانست و او را تحقیر می کرد. چندماهی است که متوجه شده ام مادرم با یکی از همکاران مرد خود رابطه دوستانه دارد و دایما دزدکی با او صحبت می کند.....

من یک دختر 16ساله هستم. فضول نیستم ولی تعریف از خود نباشه خیلی باهوشم.
پدری بسیار ساده و بی سر و صدا دارم. برعکس مادرم همیشه حرف اول و آخر را در منزل می زند و در یک کلام خانه ما زن سالار است. همیشه مادرم خودش را از پدرم بالاتر می دانست و او را تحقیر می کرد. چندماهی است که متوجه شده ام مادرم با یکی از همکاران مرد خود رابطه دوستانه دارد و دایما دزدکی با او صحبت می کند.

من یک پسر 13 ساله هستم. بر حسب اتفاق وقتی مشغول بازی با گوشی پدرم بودم، عکس او را با یک زن غریبه دیدم. پدرم هیچوقت باور نمی کند که من توانسته باشم رمز گوشی او را باز کنم. من اتفاقی متوجه این مساله شدم.

من یک پسر 19 ساله هستم. چندماهی است که پدرم با اهل خانه خیلی سرد و بی تفاوت شده است و دایما مشغول گوشی همراهش است. اگر هم یکی از اهل خانه دست به تلفن همراه او بزند غوغا به پا می کند. من مطئن هستم که او با یک زن غریبه ارتباط دارد.

اینها گوشه هایی از مشکلات برخی دختران و پسران نوجوان و جوان است که بعضی مواقع برای بخش مشاوره ارسال می شود.

متاسفانه تعداد این سبک یادداشتها روز به روز بیشتر می شود و مهمترین سوالی که در این یادداشتها مطرح می شود این است که: وظیفه فرزند در برابر این دست موقعیتها چیست؟ آیا او موظف است مادر یا پدر خود را از خیانت رخ داده مطلع کند و زندگی زناشویی والدین را نجات دهد؟ آیا خودش باید دست به کار شود و کاری کند؟ یا اینکه باید سکوت کند؟

نظر شما در این رابطه چیست؟ اقدام درست چه می تواند باشد؟
سخنی با والدین
همیشه نوجوانان و جوانان، قربانی روابط بررسی نشده نیستند بلکه برخی از مواقع این والدین هستند که به خیال خود یک رابطه پنهانی را شروع کرده و به گمان خود تصور می کنند کسی از این مساله اطلاع ندارد.

در حالی که فرزندان ریز بین تر از این هستند که والدین بتوانند چیزی را از دید آنها پنهان کنند. شاید فرزندان خانواده چیزی بروز ندهند اما بر ملا نشدن هر مساله ای در خانواده می تواند چند دلیل داشته باشد از جمله، حفظ احترام، ترس از والدین، ترس از آبروریزی و از هم پاشیدن زندگی مشترک و دلایلی دیگر.... لذا والدین موظف هستند که فرزندان خانواده را هوشمندتر از این حرفها دانسته و تصور نکنند اگر موضوعی را مخفی می کنند لزوما به معنای بی اطلاعی آنهاست. پس مراقبت در رفتار خود، از اصول اساسی فرزند پروری است. تربیت فرزندان به اندازه تمام عمر والدین ادامه دار است و فرآیندی نیست که برای مدتی محدود و معین، تعریف شده باشد.

به خاطر داشته باشید که علل اصلی انحرافات اخلاقی و رفتاری نوجوان و جوان را باید در نحوه برخورد اولیا مطالعه نمود. چنانچه والدین بتوانند علاوه بر نقش پدری و مادری نقش یک دوست قابل اعتماد را با او بازی کنند، نوجوان؛ آنها را برای خود تکیه گاهی امن منظور می کند، از مهمترین فواید این امر یکی این است که نیازهای نوجوان و جوان تامین می شود و وی از گزند آسیبهای روانی و اجتماعی مصون می ماند. این نقش توسط والدین به آسانی ایجاد نمیگردد بلکه به آگاهی، بینش صحیح، ثبات عاطفی، صبر و شکیبایی و از همه مهمتر سلامت اخلاقی و روانی خود والدین بستگی دارد.

لذا والدینی که خودشان در ارتباط زناشویی خود خلل جدی داشته و حتی تجاربی مثل خیانت و روابط ناسالم را رقم می زنند قطعا الگویی خوب و شایسته برای فرزندان خود نیستند و باید به زودی زود منتظر بروز همین سبک رفتاری های ناشایست از جانب فرزندان نوجوان و جوان خود باشند.

شما پدر یا مادر گرامی اگر مشکلی حاد و جدی در زندگی مشترک تان دارید قطعا بی وفایی و خیانتهای زناشویی، راه حل درست و مناسب و یا راه فرار از آن نمی باشد وباید از مجراهای منطقی تر مثل دریافت کمک از مشاوران مجرب، در صدد رفع مشکلات ارتباطی خود باشند.
 
سخنی با فرزندان
احساس آرامش، امنیت، سلامت اخلاقی، احساس رضایت از زندگی خانوادگی و شادمانی، از حقوق اصلی و اولیه هر فرزندی در خانواده است.

هر خانواده یک حالت یا وضعیت منحصر به فرد دارد که ما آن را "فضای خانوادگی" می نامیم. بزرگسالان هر خانواده هم برای خود دارای ارزشهایی هستند. ترکیب فضای خانواده و ارزشها پیامی به فرزند منتقل می کند و آن اینکه چه چیزی در خانواده مهم است. این والدین هستند که دیدگاه فرزندان را در مورد اینکه چه چیزهایی مهم باشند، شکل می دهند. مثلا در یک خانواده امانت داری و درست کاری مهم است، زیرا خود والدین چنین ویژگی دارند و آن را می پسندند و آنها را به فرزندشان نیز منتقل می کنند.بعضی از ارزشها هم بیان نمی شوند ولی برای فرزندان ملموس هستند(مثل عشق، تعهد، وفاداری و ..)

مثلا یک فرزند می بیند که والدینش در هنگام بروز مشکلات صحبت می کنند بنابراین یاد میگیرد که به همکاری و برخورد منطقی با مسایل اهمیت دهد. فرزند دیگر می بیند که والدینش درمورد مسایل جر و بحث می کنند و از سازش کردن اجتناب می کنند پس می آموزد از راههای غیر منطقی مثل دعوا کردن، بی وفایی و .. نیز می توان مشکل را رفع کرد.

اما در اینجا یک تبصره مهم وجود دارد. درست است که برخی از خانواده ها ارزشهای اخلاقی شایسته ای را به فرزندان منتقل نمی کنند اما واقعیت این است که فرزندان راه خودشان را می روند. یعنی فرزندان درباره چگونگی برخورد با هر یک از ارزشهای خانوادگی، خودشان تصمیم می گیرندو ممکن است فرزندی یک ارزش را بپذیرد و فرزندی دیگر آن را اصلا مورد توجه قرار ندهد. به هر حال هر کس خودش تصمیم می گیرد که چه چیزخانواده برای او مهم است.

مخلص کلام اینکه اگر می بینید وفاداری در خانه شما پایمال شده است پس شما به عنوان فرزند خانواده، تصمیم بگیرید این ضد ارزش را نیاموزید و با آن مقابله کنید.

ضمن اینکه همیشه به خاطر داشته باشید که یکی از خصوصی ترین و محرمانه ترین روابط، رابطه زن و شوهری است که هیچکس نباید در آن دخالت داشته باشد مگر با اجازه خود زوجین.

لذا شما فرزندان گرامی که از روی تجسس و یا بدون اراده متوجه بی وفایی یکی از والدین خود شده اید ضرورت دارد که از کنار این مساله بگذرید.

به ترتیب زندگی والدین خود دست نزنید و به طور مستقیم والد دیگر را متوجه این امر ننمایید. در اکثریت غریب به اتفاق خیانتها وبی وفایی ها هر دو طرف متوجه اتفاق روی داده هستند اما بنا به برخی از مصلحتهای درست یا نادرست، برخورد جدی با آن نمی کنند لذا شما هم بهتر است در روابط خصوصی والدین خود تجسس نکنید.
منبع: تبیان

 


ویدیو مرتبط :
گناه خیانت در حق پدر مادر

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

راز قتل پدر و خیانت مادر در سینه دختر 14 ساله!



اخبار حوادث - راز قتل پدر و خیانت مادر در سینه دختر 14 ساله!

پلیس در قدم بعدی متوجه شد که نادر و حسین با یکدیگر دوستان بسیار صمیمی بودند که چند ماه پیش سر مسئله‌ای که همه از او بی‌خبرند، به شدت دچار مشکل شده‌اند.

گم شدن پدر و سکوت دختر، داستانی واقعی است که یکی از کارآگاهان پلیس آگاهی زاهدان آن را تعریف کرد.
 
به گزارش باشگاه خبرنگاران، این پرونده چند سال پیش رخ داد و در آن مردی، قربانی اعتمادش شد که در ادامه این داستان را می‌خوانید: 
 
مردی به رئیس اداره جرائم جنایی پلیس آگاهی زاهدان مراجعه کرد و گفت: برادرم برای ماموریتی به شیراز رفته بود و قرار بود که 5 روز پیش به خانه‌اش در زاهدان برگردد،‌ ولی از زمانی که از شیراز حرکت کرده است، دیگر خبری از او ندارم.
 
به دلیل حساسیت موضوع سریعا پرونده در اختیار کارآگاهان قرار گرفت که ماموران در گام نخست در تحقیقات خود از اهالی و همسایگان فرد فقدانی که نامش نادر بود، ‌متوجه شدند که او چند ماهی است که از شهرستان زاهدان به زابل نقل مکان کرده است و علت این کارش نیز،‌ مشکلاتش با فردی به نام حسین اهالی شهرستان زاهدان است.
 
پلیس در قدم بعدی متوجه شد که نادر و حسین با یکدیگر دوستان بسیار صمیمی بودند که چند ماه پیش سر مسئله‌ای که همه از او بی‌خبرند، به شدت دچار مشکل شده‌اند.
 
همین موضوع باعث شد تا همسر نادر به پلیس آگاهی دعوت شود و از او درباره رابطه و مشکل حسین با شوهرش سوالاتی پرسیده شود.
 
همسر نادر به نام مهسا 26 ساله در پلیس آگاهی حضور پیدا کرد و در جواب سوالات کارآگاهان گفت: نادر و حسین با یکدیگر خیلی صمیمی بودند و نادر هر وقت به ماموریت می‌رفت،‌ سفارش من و دخترم را به حسین می‌کرد که اگر چیزی احتیاج داریم برایمان تهیه کند.
 
وی گفت: حسین نیز بسیار مهربان و رئوف بود و همیشه تمامی مایحتاج ما را از قبیل کپسول گاز،‌ برنج،‌ گوشت و سایر اقلام،‌ تهیه می‌کرد و به درب خانه می‌آورد، ‌سرانجام نادر با حسین چند ماه پیش با مشکلی روبرو شدند که من نیز از او بی‌خبرم و همان باعث شد تا خانه‌مان را از زاهدان به زابل منتقل کنیم.
 
همچنین ماموران برای اینکه از صحت گفته‌های مهسا اطمینان پیدا کنند،‌ همان سوالات را از ملیکا 14 ساله دختر مرد مفقود شده، پرسیدند و او نیز همان جواب‌ها را داد.
 
کارآگاهان مجدد تحقیقات خودشان را آغاز کردند، که فهمیدند نادر چند روز گذشته دقیقا ساعاتی پس از حرکتش از شیراز در ورودی شهر زابل دیده شده و همینطور به سمت خانه در حرکت بوده است که سپس ناپدید شده است.
 
از طرفی همان روز نیز حسین در آن منطقه دیده شده بود،‌ لذا با دستور قضایی حسین بازداشت و به پلیس آگاهی منتقل شد که او نیز در بازجویی‌های فنی و پلیسی اعلام کرد: من با نادر دوست بسیار صمیمی بودیم ولی من همیشه در غیابش مایحتاج زندگی زن و بچه‌اش را فراهم می‌کردم تا اینکه چند ماه پیش به دلیل مسائل مالی با یکدیگر به مشکل برخوردیم و از آن روز با یکدیگر دشمن شدیم.
 
کارآگاهان در حالی که داشتند،‌ نادر را مورد بازجویی قرار می‌دادند، عده‌ای از ماموران نیز به بازرسی منزل و خودروی حسین پرداختند که ناگهان با چند لکه خون در صندوق عقب خودرو مواجه شدند.
 
حسین به طور موقت آزاد شد و ماموران در حالی که نگذاشتند او از پیدا شدن چند لکه خون با خبر شود،‌ آن را به پزشکی قانونی فرستادند، که متخصصان تشخیص هویت طی چندین آزمایش DNA به پلیس اعلام کردند که خون متعلق به نادر است.
 
با به دست آمدن این سرنخ ماموران به صورت مخفیانه دختر نادر را به پلیس آگاهی منتقل کردند و دوباره او را مورد بازجویی قرار دادند،‌ ولی این بار به ملیکا سرنخ‌هایی را که به دست آورده بودند را گفتند و از او خواستند برای نجات خود و مادرش حقیقت را بگوید.
 
ملیکا وقتی فهمید پلیس همه چیز را فهمیده است، ‌گفت: حسین قاتل پدرم است، پدرم با این مرد شیطان صفت از زمانی دچار مشکل شد که فکر می‌کرد با مادرم رابطه دارد که البته هم داشت، ‌چراکه هر وقت پدرم به ماموریت می‌رفت، حسین با خرید مایحتاج زندگی به خانه‌مان می‌آمد و بیشتر شب‌ها نمی‌رفت.
 
دختر جوان ادامه داد: به خاطر همین موضوع پدرم از زاهدان به زابل نقل مکان کرد، ولی بازهم حسین دست از سر ما بر نداشت و وقتی پدرم به ماموریت شیراز رفت به خانه‌مان آمد و شب را ماند،‌ صبح بسیار زود که پدرم از سفر برگشت، به محض ورود به خانه با حسین روبرو شد و آن مرد با چاقو به جان پدرم افتاد و با ده‌ها ضربه چاقو پدرم را کشت و سپس با کمک مادرم جسدش را به حمام بردند و داخل یک پلاستیک بزرگ پیچیدند و سپس جسدش را به صندوق انداخته و به بیابان‌های اطراف منتقل و همانجا دفن کردند.
 
ملیکا در پاسخ به سوال این سوال چرا از همان ابتدا حقیقت را بازگو نکرده است،‌ بیان داشت: حسین مرا تهدید کرد که اگر حرفی به پلیس بزنم مرا می‌کشد،‌ همانطور که پدرم را به قتل رساند و مادرم نیز گفت که اگر حرفی بزنم او را اعدام خواهند کرد و بی‌ پدر و مادر می‌شوم و باید تا آخر عمرش تنها زندگی کند.

با صحبت‌های ملیکا، مهسا و حسین دستگیر شدند و دیگر چاره‌ای جز بیان حقیقت نداشتند و با اعتراف صریح به قتل نادر پرونده‌شان تکمیل و در اختیار مقام قضایی قرار گرفت. 

اخبار حوادث - باشگاه خبرنگاران