سلامت
2 دقیقه پیش | نشانه ها و عوارض کمبود ویتامینها در بدنویتامینها نقش مهمی را در بدن انسان ایفا میکنند. بهنحویکه کمبود ویتامین (حتی یکی از آنها) میتواند برای هر فردی مشکلات اساسی را به وجود آورد. گجت نیوز - معین ... |
2 دقیقه پیش | چرا پشه ها بعضی ها را بیشتر نیش میزنند؟فصل گرما و گزیده شدن توسط پشه ها فرا رسیده، دوست دارید بدانید پشه ها بیشتر چه کسانی را دوست دارند؟ بیشتر کجاها می پلکند؟ و از چه مواد دفع کننده ای نفرت دارند؟ وب سایت ... |
امیالتان را رها کنید تا خوشبخت شوید
آرزو، آرزو می آورد. فیلسوفان نیروی امیال، خواسته ها، و سایر جنبه های آرزو را اینطور توصیف می کنند.دانش و معرفت آنها به ما می گوید که اگر به دنبال آرامش همیشگی و آزادی در زندگی متلاطم خود هستیم، ابتدا باید آرزوها و امیالمان را از ریشه شناسایی کنیم و بعد از روانمان بزدائیم.
اما میل واقعاً چیست از کجا و چطور می آید؟
آیا جزئی از ذات ماست و درنتیجه تغییرناپذیر است یااینکه درنتیجه تجربه های ما به دست می آید و درنتیجه می توان آنرا به جنبه ای مثبت تر از حیات خود تبدیل کنیم؟
نیاز درمقابل آز
در سطح فرافردی و جمعی همه ما چه به طور آگاهانه و چه به طور ناخودآگاه، آرزو را تجربه می کنیم.آرزو طی فرایند تکامل و همچنین طی کارهای اراده، نعمت بزرگ خدایی که انسانها از آن بهره مندند، پدید آمده و رشد می کند.
برخی آرزوها از یک جهت ذاتی و برای حیات ما ضروری هستند، آرزوهای بسیار دیگری از انتخاب های ما به دست می آید که نه تنها ضروری نیستند بلکه برای حیات ما مضر هم هستند.
آرزوهای ناخودآگاه
یکی از نمونه های آرزوی ذاتی ناخودآگاه، میل به زندگی است که چه برای حیوانات و چه برای انسانها غریزه بقا نامیده می شود.به این ترتیب، هر روز که از خواب بیدار می شویم آگاهانه تصمیم نمی گیریم که می خواهیم زندگی کنیم یا نه. درعوض، این بخشی از ماست، آن جرقه غیرقابل توضیحی که حتی در تاریک ترین زمان ها راه را برای ما روشن می کند.
اما ما بعنوان انسان با تمرین یا از طریق اراده خود نیاز به حفط و نگهداری از خود رابعنوان مسئله ای بنیادی قبول کرده و آنرا به چیزی بسیار آزاردهنده تر یعنی حرص و آز تبدیل کرده ایم.حیوانات فقط آن چیزی را مصرف می کنند که همان لحظه به آن نیاز دارند، نه بیشتر و نه کمتر. اگر بیشتر از نیازشان در اختیارشان قرار دهید آنرا نمی پذیرند چون نیازشان به طور کامل برطرف شده است.
ایجاد حرص و آز
از طرف دیگر میل ما به دارایی های مادی سیرنشدنی است چون بطور مداوم سعی داریم مطمئن تر، شادتر و آزادتر زندگی کنیم.خیلی وقت ها در زمان آینده زندگی می کنیم و نگران امنیت خود می شویم. این عدم امنیت و ترس به طور طعنه آمیزی ما را نامطمئن تر و بدبخت تر می کند.و در این فرایند باعث می شود که به تمام کسانی که سر راه خواسته ها و آرزوهایمان قرار گرفته اند خواسته یا ناخواسته آسیب برسانیم.
در دنیای متحد، قدرت ها برای برآوردن حرص و آز خود به این نیرو تکیه می کنند. برای موفق شدن و درنتیجه احساس امنیت بیشتر، ما به جاه طلب و پرانگیزه بودن تشویق می شویم.نتیجه تاسف آور این چیزی نیست جز تنها ماندن به خاطر آسیب ها و صدماتی که به دیگران در راه رسیدن به امیال و آرزوهایمان وارد می کنیم.
و بناچار پیروزی هایمان معنای خود را از دست داده و پوچ می شود و باعث می شود به دنبال چیزی معتبرتر برویم و درنتیجه چرخه آرزو، آرزو می آورد و تا ابد ادامه پیدا می کند.و زمانیکه درد این پوچی غیرقابل تحمل شود، به جای اینکه به درونمان پناه ببریم، برای تهذیب نفس خود، به اعتیاد به مادیات مثل اعتیاد به موادمخدر، و روابط نامشروع و خیانت و.....روی می آوریم.
آرزو یا عشق: کدام است؟
جستجوی ما برای ایجاد حس رضایت از طریق روابط زمینه مساعدتری برای کشف نیروی آرزو فراهم می آورد.گرفتار شدن ما در تاروپود آرزوی به دست آوردن یک فرد هم درست مثل طمع ما برای مادیات هیچوقت ارضاء نمی شود چون در این مورد هم آرزو، آرزو می آورد.
نفس ما با رضایت کامل آرزوهای ما را در خود نگه می دارد . هیچ جایی در قلبمان برای ورود روح و روشن کردن حیات ما با عشقی بدون شرط باقی نمی گذارد.
درعوض، آرزوها و امیال ما در قلبمان ریشه می دواند و حالت شیفتگی، شیدایی، و طمع به خود می گیرد. ما در نیازمندیمان خودمحور و سرانجام وابسته و انحصارگر می شویم.شهوت به دست آوردن یک فرد به جای فراهم آوردن اتحاد و لذت، با ایجاد جدایی و عذاب، روح ما را تقلیل می دهد. و به جای ایجاد آزادی و وسعت، هدف و جریان زندگی ما را محدودتر می کند.
نیاز ما به دوست داشته شدن
مطمئناً نیاز ذاتی ما به دوست داشته شدن درست نیست اما برای پرورش، رشد و شکوفایی غایی و نهایی حیات ما ضروری است.اما برای دست یافتن به چنین وضعیتی باید آگاهانه تفاوت بین انرژی یک عشق واقعی و سایه آن، یعنی آرزو را تشخیص دهیم.
باید همه موانعی که آرزوها و امیال نفسانی در جلوی راهمان قرار داده اند را تشخیص داده و از میان برداریم.در تحلیل نهایی، هرچه آرزوها و امیالمان بیشتر میدان پیدا کنند، بیشتر و بیشتر اسیر ذات فریبنده آن می شویم.
نبود آرزو و روشنگری
برای اینکه عملاً به وضعیت بی آرزو بودن دست پیدا کنیم، باید یک دسته اعمال مثل تمرین مدیتیشن، خدمت عاری از نفس پرستی و جانسپاری به منبعی برتر و بالاتر را دنبال کنیم.
این تمرینات ارتباط شما را با منبع درونیتان دوباره برقرار می کند که روشنگر و پاک است و به مرور زمان امیال و آرزوهای نفسانی شما را از بین می برد.با تمرین اراده برای آزاد کردن خود از بند و اسارت امیال و آرزوها، خود را از بدبختی، ترحم به خود، خشم، حسادت، و بسیاری خصیصه های دیگر قلبی که انباشته از آرزوهای برآورده نشده است آزاد می کنید و به امنیت، آرامش و روشنگری واقعی دست پیدا می کنید.
ویدیو مرتبط :
شعرخوانی ترکی رها-تبریک ترکی رها برای سال نو با شعر حیدربابا
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
با کی ازدواج کنید که خوشبخت شوید؟
اما در ازدواج بیش از همیشه شناخت از شخصیت به کار می آید. این که من چه شخصیتی دارم و با شخصیتی می توانم زندگی مشترک داشته باشم.
«شخصیت» یعنی چه؟
شخصیت مجموعه خصوصیات اخلاقی فردی است که با شناخت آنها فرد قابلپیشبینی میشود؛ از خصوصیات فردی گرفته تا خصوصیات اجتماعی و نحوه تعامل فرد با خود و دنیای اطراف برای دستیابی به اهدافش. مثلا وقتی ناکامی پیش میآید، بعضیها سعی میکنند نقاط ضعفشان را جبران و از آن بهعنوان پله استفاده کنند اما در مقابل بعضیهای دیگر سرخورده و بدبین میشوند و حتی ممکن است روابطشان را با اطرافیان قطع کنند و... همه این انتخابها به شخصیت افراد بستگی دارد.
مسلما افراد با شخصیتهای متفاوت بر اطرافیان خود هم تاثیر میگذارند و این موضوع در امر ازدواج بسیار پررنگ است چراکه 2 نفر وقتی برای زندگی با یکدیگر اقدام میکنند، ارتباط عمیقتری با هم خواهند داشت بنابراین باید سلیقهها و خواستههایشان به هم نزدیک باشد. پس موقع انتخاب همسر، بیشتر از آنکه به تفاوتها توجه کنید، باید به تشابههایتان اهمیت بدهید تا راحتتر با همسر آیندهتان کنار بیایید و از زندگیتان لذت بیشتری ببرید.
پیش از ازدواج باید..
غیر از سطح اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و... دو خانواده که باید به هم نزدیک باشد، یکی از اولین موضوعهایی که باید به آن دقت کنید، نوع روابط اجتماعی همسر احتمالیتان است. مثلا اگر فردی روابط اجتماعی محدودی دارد، علاقهای به مهمانی رفتن ندارد، از زندگی فردی لذت بیشتری میبرد و... ممکن است با ازدواج مشکل پیدا کند چراکه در مرحله اول، ازدواج یک زندگی اجتماعی است و در مرحله بعد وقتی با فردی ازدواج کند که اهل روابط اجتماعی وسیع باشد، قطعا هم خود و هم همسرش اذیت میشود. یکی دیگر از مسائلی که باید برای فرد قبل از ازدواج مشخص باشد، هدفش است. مثلا اگر فردی کمالگرا باشد تا به ایدهآلهایش نرسد، از زندگی راضی نخواهد بود و وقت بیشتری را به شغلش اختصاص میدهد اما فردی که سقف آرزوهایش کوتاهتر است، خواستههای کمتری دارد و آن همه تلاش و کار برایش آزاردهنده است! بنابراین به این نکته هم توجه داشته باشید و ببینید در این زمینه چقدر به همسرتان نزدیک هستید.
خصوصیاتی که به اختلال تبدیل میشوند
وقتی صحبت از اختلال میشود، منظور این است که صفات و خصوصیاتی که گفته شد، شکل برجستهتر و پررنگتری به خود میگیرند و به یک اختلال شخصیتی تبدیل میشوند. در ادامه به شناخت انواع اختلالها میپردازیم اما پیش از آن یادتان باشد اگر خودتان یا فردی که قصد دارید زندگیتان را با او قسمت کنید، دچار هر کدام از این اختلالها هستید، حتما پیش از ازدواج نسبت به درمانش اقدام کنید. اولین اختلالی که باید به آن پرداخت، اختلال شخصیت وابسته است. دقت کنید فرد انتخابیتان در روابط، تصمیمگیریها و مسئولیتهایش بتواند بدون حمایت و وابستگی به دیگران زندگی کند. آنها گاهی سلطه دیگران را هم میپذیرند تا حمایتشان را از دست ندهند و در مقابل رفتارهای آزاردهنده دیگران سکوت میکنند تا مقبول بمانند.
اختلال شخصیت اجتنابی، نوع دیگری از اختلال است که فرد با وجودی که از لحاظ اجتماعی از ارتباط برقرار کردن با دیگران لذت میبرد، از برقراری ارتباط با دیگران هراس دارد. ترس از مسخره شدن، خرابکاری در جمع و... و در نهایت طرد شدن مانع از برقراری ارتباط این افراد با دیگران میشود. اگر این اختلال شدت داشته باشد و حالت بیمارگونه پیدا کند، قطعا برای فرد و همسرش مشکلساز خواهد شد. بعضی افراد هم به اختلال شخصیت وسواسی اجباری مبتلا هستند. این افراد معمولا بسیار کمالطلب هستند و انتقادپذیریشان در این زمینه بسیار کم است. آنها دوست دارند دیگران را کنترل کنند و کمالگرایی در همه جنبههای زندگیشان دیده میشود. این افراد معمولا روابط اجتماعی و تفریحشان را هم فدای کمالگراییشان میکنند و بیش از حد برای شغلشان وقت میگذارند. بیش از حد منظم، جزئینگر و بسیار انعطافناپذیرند و حتی ممکن است افراد خسیس و لجبازی هم باشند.
از خودشیفته تا ضداجتماعی
گروه دیگری از اختلالهای شخصیتی به 4 اختلال خودشیفته، نمایشی، مرزی و ضداجتماعی تقسیم میشوند. خودشیفتهها افرادی خودخواه و خودپسندند و احساس میکنند دنیا حول محور آنها میچرخد. همیشه از بالا به بقیه نگاه میکنند و به همین دلیل احساس همدلی کمتری با دیگران دارند. زندگی با این افراد سخت است چراکه سعی میکنند دیگران را تحقیر کنند و خود را بالا ببرند. پس موقع انتخاب خوب چشمهایتان را باز کنید! مبتلایان به اختلال شخصیت نمایشی هم معمولا با ادا و اطوارهای خاص صحبت میکنند، لباس و مدل مو و... آنها با دیگران بسیار متفاوت است و تمایل زیادی به جلب توجه دیگران دارند رفتارهای این افراد هیجانی است و معمولا ارتباطشان با دیگران بسیار سطحی است؛ پس ازدواج با این افراد ریسک بزرگی محسوب میشود.
اما آن گروه از افرادی که در زندگی ثباتقدم ندارند و دائم در تلاطم هستند، مبتلایان به اختلال شخصیت مرزی هستند. این افراد در رفتار و کردار و زندگی هیچوقت پایدار نیستند و با کوچکترین اتفاقی تغییر نظر میدهند چون احساسشان در مورد خودشان هم بسیار ناپایدار است. احساس پوچی و اقدام به خودکشی، ضعف در کنترل خشم و بیثباتی در الگوهای رفتاری از دیگر نشانههای این اختلال است و افرادی که مدام شغل عوض میکنند، در همین گروه قرار دارند. اختلال ضداجتماعی گونهای دیگر از اختلال شخصیت است که حادترین حالتش را میتوان در جنایتکاران و افراد مجرم دید! این افراد نمیتوانند خود را با قانون تطابق دهند، بدون عذاب وجدان دروغ میگویند، به حریم دیگران احترام نمیگذارند و به حقوق دیگران تجاوز میکنند و همسرشان هم از این قاعده مستثنی نیست! زندگی با این افراد نهتنها سخت بلکه خطرناک است.
کسانی که به ندرت از دواج میکنند
اختلال شخصیت پارانوئید که بهعنوان بدبین و شکاک یا بددل معروف است، باعث میشود فرد خیلی سخت به دیگران اعتماد کند. این افراد اصولا به همه، حتی همسرشان سوءظن دارند و با کوچکترین اشتباهی اعتمادشان را از دست میدهند. مدام فکر میکنند دیگران میخواهند از آنها سوءاستفاده کنند بنابراین همیشه در حال انجام کارهایی هستند که دیگران نتوانند از آنها سوءاستفاده کنند. بسیار کینهای هستند و به محض اینکه اشتباهی از اطرافیانشان ببینند، سریع ارتباطشان را قطع میکنند و روابط اجتماعیشان را بر هم میزنند. این افراد معمولا اهل روابط اجتماعی نیستند و زندگی با آنها طاقتفرساست. در میان اختلالهای شخصیت، مبتلایان به اختلال اسکیزوتایپال یا گسیختهگون و اختلال اسکیزوئید کمتر سراغ ازدواج و عشق و عاشقی میروند چون اساسا افراد اجتماعیای نیستند اما ممکن است بنا به دلایلی عاشق شوند و سراغ زندگی مشترک هم بروند اما با رفتارهایی که دارند، اغلب همان زندگی انفرادی را ادامه میدهند.
مبتلایان به اختلال اسکیزوتایپال عجیب و غیرعادی با اعتقاداتی ماورائی هستند و به سحر و جادو و خرافه اعتقاد زیادی دارند؛ افرادی که برای هر کاری سرکتاب باز میکنند و دعا میگیرند و... برای دفع شر و خیر و... دنبال سحر و جادو هستند، در این گروهاند. درک این افراد از واقعیت میتواند با اشتباههای بزرگی همراه باشد و به خاطر اعتقادات عجیب و خرافیشان ممکن است دچار بدگمانی و سوءظنهای پارانوئیدی شوند.
اما اختلال شخصیت اسکیزوئید به مراتب پیچیدهتر از تمام اختلالهاست. افراد اسکیزوئید زندگی کاملا فردی دارند و معمولا نمیتوانند کسی را به دنیای خود راه دهند. این افراد در روابط با دیگران شرکت نمیکنند، بسیار منزوی و گوشهگیر هستند و از ارتباط اجتماعی و رابطه با دیگران اصلا لذت نمیبرند بنابراین معمولا از لحاظ جنسی هم افراد سردی هستند. پس تمایل کمتری به ازدواج دارند اما ممکن است به دلایل خاص عاشق فردی شوند و برای به دست آوردن عشقشان هر کاری بکنند اما بعد از ازدواج دوباره به دنیای خود بر میگردند و علاقه سطحی و ناگهانی پیشآمده را پس میزنند و به زندگی سرد، تغییرناپذیر و انفرادی خود باز میگردند.
منبع: زندگی مثبت