سلامت
2 دقیقه پیش | نشانه ها و عوارض کمبود ویتامینها در بدنویتامینها نقش مهمی را در بدن انسان ایفا میکنند. بهنحویکه کمبود ویتامین (حتی یکی از آنها) میتواند برای هر فردی مشکلات اساسی را به وجود آورد. گجت نیوز - معین ... |
2 دقیقه پیش | چرا پشه ها بعضی ها را بیشتر نیش میزنند؟فصل گرما و گزیده شدن توسط پشه ها فرا رسیده، دوست دارید بدانید پشه ها بیشتر چه کسانی را دوست دارند؟ بیشتر کجاها می پلکند؟ و از چه مواد دفع کننده ای نفرت دارند؟ وب سایت ... |
اعتماد به نفس واقعی اینگونه است
انسان های واقعا معتمدبهنفس ویژگی های والایی دارند که باید از آنها یاد بگیریم تا کیفیت زندگی خود را بهبود ببخشیم.
اول از همه باید بدانید منظور از اعتماد بهنفس، اعتماد بهنفس واقعی است نه لاف های بیهوده و خود بزرگبینی های مصنوعی. افرادی که فقط فیلم انسان های بیباک و با اعتماد بهنفس را بازی می کنند، هیچ ویژگی خاصی برای الگو برداشتن ندارند.
اما انسان های واقعا معتمدبهنفس ویژگی های والایی دارند که باید از آنها یاد بگیریم تا کیفیت زندگی خود را بهبود ببخشیم. از جمله به موارد زیر باید اشاره کرد.
1. آنها نظرات خود را بیان می کنند، اما نه برای اینکه همیشه حق با آنها است برای اینکه از اشتباه کردن هراسی ندارند.
افراد خودنما و آنهایی که بی جهت به خود می نازند، با سروصدای زیاد کارهای خود را انجام می دهند و ادعاهای بیخود دارند و به نظرات دیگران نیز اهمیتی نمی دهند. آنها تصور می کنند عقل کل هستند و همیشه حق به جانب آنها است و می خواهند دیگران نیز به این باور برسند.
اما رفتارهای آنها به هیچ عنوان نشان از اعتمادبهنفس ندارد و فقط یک زورگوی باهوش هستند.
افرادی که اعتمادبهنفس واقعی دارند، از اینکه اشتباهات آنها مشخص شود ترسی ندارند و می دانند دانستن واقعیت بسیار بهتر از حق به جانب بودن است. هنگامی که متوجه می شوند در مساله ای اشتباه کرده اند، با احترام از حرف خود کوتاه می آیند و برای اثبات آن اصراری ندارند.
افرادی که اعتمادبهنفس واقعی دارند، قبول دارند که انسان جایزالخطاست، اما زورگوهای باهوش هرگز این تفکر را قبول نمی کنند.
2. آنها بیش از این که حرف بزنند، گوش می کنند.
گفته می شود، بی کمالی های انسان در سخن پیدا شود/ پسته بی مغز چون لب وا کند، رسوا شود. لاف زدن و خودنمایی نوعی نقاب برای عدم اعتمابهنفس آدم ها است. افرادی که اعتمادبهنفس واقعی دارند، در بیشتر مواقع سکوت اختیار می کنند و بسیار متواضع و بی ادعا هستند. آنها به افکار خود اشراف کامل دارند و می خواهند با طرز فکر شما آشنا شوند.
آنها سوال های استدلالی و خلاقانه می پرسند و به افراد دیگر اجازه می دهند تا تفکر و تعمق روی موضوع داشته باشند. به طور مثال، از شما در مورد کار، نحوه انجام آنها، علاقه مندی های شما به آن و اینکه چه چیزهایی از آن آموخته اید از شما می پرسند و در انتها نیز نظر خود را می گویند که اگر جای شما بودند چه رفتاری می داشتند.
افرادی که اعتمادبهنفس واقعی دارند، مهارت و دانش بسیاری دارند اما هرگز به آن بسنده نمی کنند و همیشه تشنه یادگیری و بهروزرسانی دانش خود هستند. این را خوب می دانند بهترین روش یادگیری، کمتر حرف زدن و بیشتر گوش دادن است.
به قول مادربزرگ ها، خدا به انسان یک زبان و دو گوش داده است. یعنی بیشتر از این که حرف بزنی باید گوش کنی.
3. اهل خودنمایی نیستند
شاید آنها کار مهمی انجام داده باشند. شاید به خوبی بر یک مشکل و مانع بزرگ فائق آمده باشند. شاید به خوبی بتوانند موارد جزئی و جداگانه را در کنار هم به کارکرد واحد و گروهی برسانند تا بهترین نتیجه حاصل شود. اما انسان هایی که اعتمادبه نفس واقعی دارند، این مسایل برایشان مهم نیست و آن را در بوق و کرنا به همه نمایش نمی دهند. در درون خود احساس رضایت دارند که کارهایشان را درست و کامل انجام داده اند، اما توجه دیگران برایشان مهم نیست.
آنها به تایید دیگران نیاز ندارند، زیرا به قدری باهوش و عاقل هستند که خوب را از بد تشخیص دهند. آنها اصولا عقب می ایستند تا دیگران خودنمایی کنند تا شاید بتوانند اعتمادبهنفس واقعی در زندگی خود بیابند.
4. آنها بدون ترس از دیگران کمک طلب می کنند
بسیاری از مردم تصور می کنند کمک گرفتن از دیگرات نشانه ضعف آدم ها است. اما افراد معتمد بهنفس ضعف های خود را به خوبی می شناسند و در آن زمینه ها از دیگران کمک می طلبند. این کار آنها باعث تشویق دیگران نیز می شود. وقتی یک انسان موفق از شما کمک بخواهد، بدون شک بسیار خوشحال می شوید که می توانید به او کمک کنید و هرگز به این فکر نخواهید کرد که او ضعف یا کمبود دانش دارد.
5. آنها همیشه فکر می کنند: «چرا من نه؟»
بسیاری از مردم همیشه منتظر می مانند تا استخدام شوند، مورد تشویق یا ترفیع قرار بگیرند یا .... اما افرادی که واقعا اعتمادبهنفس دارند، تقریبا همه دنیا را در دست خود دارند. آنها می دانند چگونه با افراد مهم در ارتباط باشند تا بتوانند در کنار آنها رشد کنند و به اهداف خود برسند. آنها می دانند چطور محصولات خود را تبلیغ کنند تا بیشترین فروش را داشته باشند. آنها خودشان روابط لازمه را می سازند و منتظر نمی نشینند تا دیگران برایشان آستین بالا بزنند. آنها روش و کاری که تصور می کنند درست است را انتخاب می کنند و در ادامه آن به جلو پیش می روند.
6. هرگز انسان های دیگر را تحقیر نمی کنند.
صادقانه و بی تعارف باید بگوییم، افرادی که دایم در مورد دیگران نظرهای منفی دارند و پشت سر آنها غیبت می کنند، می خواهند با این مقایسه خود را در نگاه دیگران خوب جلوه دهند.
اما تنها مقایسه ای که افراد بااعتمادبهنفس انجام می دهند این است که امروز چه کسی هستند و در آینده چه می خواهند باشند.
7. از اینکه سادهلوح به نظر برسند هراسی ندارند.
اصولا آدم هایی که واقعا و ذاتا اعتمادبه نفس دارند، هرگز در شرایطی قرار نمی گیرند که دیگران به خود اجازه دهند آنها را مسخره کنند. آنها همیشه پوشش و رفتار مناسب دارند.
8. آنها اشتباهات خود را قبول می کنند.
افراد با اعتماد به نفس واقعی همیشه اشتباهات خود را قبول می کنند و هیچ وقت خود را مصون از اشتباه نمی پندارند. انسان وقتی اعتماد به نفس دارد، خیلی برایش مهم نیست گاهی بد به نظر برسد. آنها به خوبی می دانند مردم به آنها نمی خندند و آنها را مسخره نخواهند کرد.
9. آنها فقط به دنبال تایید افرادی هستند که واقعا برایشان مهم هستند.
اینکه در شبکه های اجتماعی یا جوامع دیگر شما را تشویق یا تحسین کنند بسیار خوب است. اما اینکه موردتایید افرادی باشید که برایتان مهم است، بسیار باارزش تر و مهم تر است. افرادی که ما برای آنها ارزش بسیار قایل هستیم و نظرات آنها برایمان مهم است، پشتیان های واقعی ما هستند و در پیشرفت ما نقش مهمی دارند.
منبع:برترین ها
ویدیو مرتبط :
اعتماد به نفس واقعی اثر استاد سید حسین عباس منش
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
چگونه اعتماد به نفس فرزندخودرا تقويت كنيم؟
عتماد به نفس تأثير مهمي در سازماندهي رفتارهاي سالم و سازنده فردي و اجتماعي انسانها دارد، در نتيجه والدين ، نهادها و مربيان آموزشي همه ميخواهند بدانند بهترين راه براي دروني كردن اين حس در كودكان و نوجوانان چيست؟ به ويژه كه پژوهشگران روانشناسي نيز معتقدند فقدان اعتماد به نفس در افراد، پايه و اساس بسياري از معضلات اجتماعي است.
ولي واقعيت اين است كه گر چه در زمينه اعتماد به نفس، بيش از صد سال مطالعه و تحقيق شده است، اما هنوز نتيجه قطعي به دست نيامده و متخصصان همچنان درباره ماهيت اعتماد به نفس و چگونگي تكامل آن بحث ميكنند. با وجود اين بيشتر پژوهشگران معتقدند پدر و مادر و خانواده در پيريزي و تكامل شخصيت بچهها نقشي اساسي دارند.
اما به راستي اعتماد به نفس چيست؟ فرهنگ لغت وبستر آن را اينگونه تعريف ميكند: «اعتماد به نفس يعني احساس رضايت و اطمينان در وجود خود. يعني شما درباره خود چگونه فكر ميكنيد و چه احساسي از خودتان داريد؟»
خانوادهها و معلمان نيز معتقدند نوجوان براي داشتن اعتماد به نفس نخست بايد نسبت به خود احساس خوبي داشته باشد، ولي خود نوجوانان اعتماد به نفس را اينگونه معنا ميكنند: «ميزان پذيرش جمعياي كه از بزرگسالان و يا همسالان خود به عنوان فردي ارزشمند دريافت ميكنند.»
خانوادههاي علاقهمند به پرورش اعتماد به نفس در بچهها پيش از هر كاري بايد بياموزند بچهها را بپذيرند، قبول داشته باشند و به آنها توجه كنند و اين چنين در طول زندگي، اعتماد به نفس را در كودكان بيافرينند و نهادينه كنند. پدر و مادرها اغلب احساس ميكنند اگر كودكان از آنها جدا باشند، احساس ناتواني و عجز خواهند كرد. از سوي ديگر، بچههايي كه از كمبود اعتماد به نفس رنج ميبرند، احساس ميكنند پدر و مادر و اطرافيان، آنها را قبول ندارند و نميتوانند احساس خوب و ارزشمند بودن و در نتيجه، اعتماد به نفس را در آنها بيدار كنند.
البته معيارهاي اعتماد به نفس نيز بسيار مهم و البته متفاوت است و اغلب خانوادهها و گروههاي مختلف قومي و فرهنگي در تعيين معيار اعتماد به نفس، نقش اساسي دارند؛ مثلاً بعضي گروهها ممكن است بر زيبايي و ويژگيهاي جسماني تأكيد كنند، و گروههاي ديگر ممكن است پسرها و دخترها را با ارزشهاي متفاوتي بسنجند. در هر صورت، تبعيض جنسيتي، تعصب و نگاه تك بعدي به مسائل كودكان و نوجوانان، ممكن است به سلامت روحي و اعتماد به نفس آنها آسيبهاي جدي وارد سازد.
چگونه ميتوان به رشد طبيعي اعتماد به نفس در فرزندان ياري رساند؟
بنيانهاي اعتماد به نفس هر فرد در دوران كودكي و حتي نوزادي او ريشه دارد و درست در همين دوران، نقش مهم و اساسي خانواده در آينده كودك بسيار سرنوشت ساز است. وقتي پدر و مادر به گريهها و خندههاي كودكان، با حساسيت و همدلي پاسخ دهند، كودكان كم كم ياد ميگيرند احساس كنند انسانهاي ارزشمندي هستند و اطرافيان، آنها را دوست دارند. كودكان احساس دوست داشتن و دوست داشته شدن و احساس پذيرش و توانايي برقراري ارتباط سالم و مؤثر ب انسانها را از الگوهاي رفتارياي كه از خانواده و اطرافيان ميگيرند، ميآموزند.
تعلق به يك گروه و امكان بروز تواناييهاي اجرايي در گروه همسالان، احساس اعتماد به نفس را در كودكان تقويت ميكند. البته نكته ظريفي كه در اين ميان وجود دارد، اين است كه گاه پدر و مادرها به جاي تقويت احساس ارزشمندي در فرزند خود، به تمجيد و ستايش افراطي از او ميپردازند كه مسلماً راهكار مناسبي نيست و نه تنها اعتماد به نفس او را تقويت نميكند، بلكه ممكن است سبب بروز اختلالاتي چون خود بزرگبيني و كمالگرايي افراطي نيز بشود.
افرادي كه داراي اعتماد به نفس متعادل و سازنده هستند، احساس ارزشمندي ميكنند و حسي دروني به آنها ميگويد توانايي پيروزي در برابر مشكلات زندگي را دارند و در نهايت راهكارهايي براي حل مسائل خود خواهند يافت. چنين افرادي، درك و نگرشي مثبت از خود و تواناييهايشان دارند، اما كساني كه اعتماد به نفس ندارند، درك درستي از انتظارات خود ندارند، اين افراد اغلب خودكمبين هستند، قضاوتهاي خوبي درباره خودشان ندارند و به شدت به ديگران وابستهاند.
انتظارات و انتقادهاي بيش از اندازه والدين و يا بيتوجهي آنها نسبت به فعاليتهاي مستقل فرزندانشان، سبب ميشود كودك احساس بيكفايتي و يا بيارزشي بكند، اما هنگامي كه پدر و مادر محيطي پذيرا، مطبوع و طبيعي در خانواده فراهم كنند، كودك ميتواند به درك روشني از خود و احساساتش دست يابد.
كودكان در سن رشد نسبت به اصول و ارزشهاي افراد همانند خود حساستر ميشوند، بنابراين والدين و معلمها ميتوانند به كودك كمك كنند تا ياد بگيرد چگونه با افراد هم جنس و غير همجنس خود ارتباطي سالم برقرار كند.
برقراري روابط موثر با گروه همسالان، در مدرسه يا هر محيط اجتماعي ديگري در پرورش اعتماد به نفس كودكان بسيار مؤثر است، ولي از سوي ديگر ممكن است اختلالاتي در شيوههاي ارزشگذاري كودك و نوجوان ايجاد كند. مثلاً نوجوانان ممكن است ارزشهاي گروه همسالان را با ارزشهايي كه در منزل آموختهاند در تضاد ببيند. پدر و مادر آگاه، ميتوانند فرزند خود را ياري دهند تا بتواند از يك سو ارزشهاي خود را با شفافيت و به روشني تعريف كند و از سوي ديگر، قوانين جامعه و اصول رفتار سازماني را نيز بشناسد.
نكته ظريف ديگري كه وجود دارد، اين است كه ميزان اعتماد به نفس بچهها ممكن است در زمانها و مكانهاي مختلف يكسان نباشد. يك كودك سالم ممكن است احساس اطمينان به خود يا پذيرفته شدن در ميان جمع را در خانه داشته باشد، اما در محيطهاي اجتماعي ديگر، مثلاً كلاس درس و يا جمع دوستان اين حس را از دست بدهد.
نوجوانان در ميان جمع ممكن است در يك لحظه احساس كنند كه شخصي را بسيار دوست دارند، ولي بعداً احساس متفاوتي نسبت به او نشان دهند. درك تمام اين ظرايف به شما كمك ميكند با بينش عميقتري با فرزند خود رفتار كرده و بهتر بتوانيد از او حمايت كنيد.
احتمالاً هنگامي كه بزرگسالان به علائق و احساسات كودك خود پاسخ ميدهند و در درك او ميكوشند،احساس او درباره لياقتهاي خودش عميقتر و گستردهتر ميشود. اگر فرزند شما در يك باغوحش به حيواني علاقه نشان دهد، شما ميتوانيد به او كمك كنيد اطلاعات بيشتري درباره حيوان مورد علاقهاش پيدا كند. به اين ترتيب شما با رفتاري مثبت، مؤثر و جدي به احساس و علاقه فرزند خود پاسخ دادهايد.
نوجوان در شرايطي است كه ميكوشد وارد ميدان زندگي شود، در نتيجه، شركت در فعاليتهايي كه تجربه واقعي آنها رعبانگيز است، برايش جذابتر بوده و حتي ميتواند در اين شرايط نقش مؤثرتري ايفا كند.
موضوعهاي بيمعني و يا مسائلي كه فقط جنبه تفريح و سرگرمي دارند، كم كم از حوزه علاقه و توجه نوجوان خارج ميشود. پدر و مادر آگاه ميكوشند به فرزند خود تجربههاي عينيتر و ملموستري از زندگي بدهند، مثلاً شما ميتوانيد كودكتان را در كارهاي روزانه منزل شركت دهيد يا در مورد مسائل جاري با او مشورت كنيد تا به اين ترتيب فرزندتان بتواند تواناييهاي خود را در يابد و احساس كمال كند.
پاسداشت حرمت نيز نقش بسيار مهمي در پرورش اعتماد به نفس كودكان دارد. هنگامي كه والدين و ديگر اطرافيان به كودك و نوجوان احترام ميگذارند، اين پيام را به او منتقل ميكنند كه تو براي ما مهم هستي، و از همين راه اعتماد به نفس او را پرورش ميدهند. احترام به بچهها به اين معني است كه با آنها مؤدب رفتار كنيد، به نظر و فكر آنها پاسخ دهيد، از آنها نظرخواهي كنيد و رابطهاي واقع بينانه و معنيدار با آنها برقرار سازيد.
يكي ديگر از راههاي حفظ و پرورش اعتماد به نفس در كودكان و نوجوانان اين است كه به آنها كمك كنيم تا بتوانند خود را با شكستها و ناكاميهاي زندگي وفق دهند و بر قابليت انعطاف خود بيفزايند. تأكيد بيش از حد بر پيروزي مداوم و شادماني هميشگي، كار اشتباهي است.
بهتر است به كودك يا نوجوان خود اين اطمينان را بدهيم كه در دورههاي نااميدي و بحران همچنان در كنارش هستيم و شكست و عدم موفقيت او چيزي از حمايت و مهر ما كم نميكند. شما ميتوانيد پس از برطرف شدن بحران به فرزند خود كمك كنيد تا چيزي را كه موجب اشتباه او شده بود، به خاطر آورد و درباره آن تأمل و نتيجهگيري كند اگر به اين طريق بحران ديگري رخ داد، ميتواند، از بينش و آگاهياي كه اكنون به دست آورده است براي غلبه بر مشكل و مديريت خلاق بحران جديد بهره بگيرد. اين چنين است كه ميتوانيم اعتماد به نفس تضعيف شده فرزند خود را دوباره بازسازي كنيم، البته اين به مفهوم ناديده گرفتن اشتباهات او نيست.