سلامت
2 دقیقه پیش | نشانه ها و عوارض کمبود ویتامینها در بدنویتامینها نقش مهمی را در بدن انسان ایفا میکنند. بهنحویکه کمبود ویتامین (حتی یکی از آنها) میتواند برای هر فردی مشکلات اساسی را به وجود آورد. گجت نیوز - معین ... |
2 دقیقه پیش | چرا پشه ها بعضی ها را بیشتر نیش میزنند؟فصل گرما و گزیده شدن توسط پشه ها فرا رسیده، دوست دارید بدانید پشه ها بیشتر چه کسانی را دوست دارند؟ بیشتر کجاها می پلکند؟ و از چه مواد دفع کننده ای نفرت دارند؟ وب سایت ... |
استرس عضو جدایی ناپذیر زندگی
استرس در هر فردی وجود دارد ، اما باید بدانید که اگر این مسئله به طور مداوم وجود داشته باشد دیگر برای فرد یک موضوع عادی نخواهد بود و باعث بروز مشکلاتی در سلامتی وی می شود.
همه ما با واژه «استرس» یا فشار روانی آشنا هستیم. استرس هنگامی وجود دارد که شما نگران از دست دادن کارتان هستید، یا نگران تهیه پول برای پرداخت بدهیهایتان هستید، یا نگران مادرتان هستید وقتی دکتر به او گفته که به عمل جراحی نیاز دارد. در واقع، برای اغلب ما، واژه استرس مترادف نگرانی است.
دکتر شیبانی، متخصص روانشناسی بالینی با اشاره به تعریفی از استرس گفت: استرس اینگونه تعریف می شود؛ واکنش در مقابله با یک تهدید ادراک شده (واقعی یا خیالی)
نسبت به سلامت روانی، جسمانی، هیجانی و معنوی فرد که منجر به یک سلسله پاسخ ها و تغییرات بدنی در بدن می شود. به عنوان مثال وقتی دچار استرس می شویم کورتیزول خون افزایش می یابد و باعث می شود تا ضربان قلب افزایش کند، سرعت تنفس زیاد شود و قند خون افزایش یابد.
این تغییرات بدن را در یک حالت آماده باش قرار میدهند و باعث می شوند تا بدن در مقابل برخی تهدیدهای بیرونی (مثل اینکه خودرویی با سرعت به شما نزدیک می شود و شما سریع از آن دور می شوید) عملکرد بهتری داشته باشد.
همچنین این تغییرات باعث می شد تا انسان های غار نشین اولیه در مقابل خطرات محیطی (مثل حیوانات درنده) بتوانند بجنگند و یا فرار کنند. وی ادامه داد: اما امروزه لازم نیست با ببر بجنگیم! موضوعات استرس زای زندگی در قرن حاضر دیگر نیازی به چنین تغییراتی در بدن ندارد مثلا اینکه کسی بتواند مشکلات مالی زندگی اش را مدیریت کند و یا اختلافات بین فردی اش را حل و فصل کند
دیگر نیازی به افزایش ضربان قلب ندارد. بلکه بیشتر نیاز دارد تا بتواند آرامش خود را حفظ کرده تا بتواند در جهت حل این مشکلات بهتر فکر کند و تصمیم بگیرد. استرس طولانی مدت با بیماری هایی همچون سرطان، بیماری های قلبی، سیروز کبدی، زخم های گوارشی و فشار خون بالا ارتباط نزدیکی دارد.
شیبانی با بیان اینکه برای مدیریت استرس باید بتوانیم نشانه های آن را در ابتدا بشناسیم، افزود: نشانه های استرس عبارتند از: سردرد، سوء هاضمه، گرفتگی گردن و شانه ها، عرق کردن کف دست، بیقراری، زود خسته شدن، دندان قروچه، ناخن جویدن، مشکل در تمرکز، فراموشکاری، از دست دادن حس طنز، پرخوری یا کم خوری، کم خوابی یا پرخوابی.
وی استرس را بخش جدایی ناپذیر زندگی انسان دانست و گفت: چه بسا در بعضی موارد استرس مثبت نیز می باشد که روانشناسان به آن یوسترس می گویند مثل ازدواج کردن، مسافرت رفتن، ترفیع شغلی، صاحب فرزند شدن و یا قبولی در دانشگاه.
این اتفاقات با وجود مثبت بودنشان در ما فشار و تنش نیز ایجاد می کنند که این فشار و تنش برای ما مطلوب بوده و برای ما معنا و مفهوم دارد. از طرف دیگر استرس های منفی بر دو نوع هستند: استرس های عمده و شدید مثل تصادف یا یک بیماری حاد، و استرس های جزئی و خفیف مثل ترافیک، سر و صدای محیط، آلودگی هوا و … .
این روان شناس بالینی با بیان اینکه برای مقابله با استرس به شکل کلی دو شیوه مقابله هیجان مدار و مساله مدار وجود دارد، ادامه داد: از طریق مقابله های هیجان مدار ابتدا هیجانات شدیدمان را کنترل می کنیم و خود را با آرامش می رسانیم و بعد از آن به سراغ حل کردن موضوع استرس زا می رویم.
از مقابله های هیجان مدار می توان به دعا و نیایش و توکل کردن، درد دل کردن با یک دوست، معنی جدید و مثبت دادن به استرس، فعالیت هنری یا موسیقی، سرگرم کردن خود با فعالیت های ذهنی مثل بازی های فکری و ورزش کردن نام برد.
اگرچه این راهکارهای هیجان مدار منجر به رفع مشکل نمی شوند ولی ما را به آرامش می رسانند تا بتوانیم بهتر فکر کنیم و از طریق راهکارهای مساله مدار بتوانیم مشکل را حل کنیم.
از راهکارهای مساله مدار می توان به برنامه ریزی کردن به قصد برطرف کردن استرس، کنار گذاشتن فعالیت های غیر ضروری به منظور تمرکز بیشتر روی موضوع استرس، مشاوره و راهنمایی گرفتن از یک فردی که چنین استرسی را گذرانده و یا در این موضوع تخصص دارد، اشاره کرد.
شیبانی در ادامه با بیان اینکه از طرفی برخی راهکارهای ناسالم جهت مدیریت استرس وجود دارند، افزود: این راهکارها اگرچه ممکن است در کوتاه مدت باعث آرامش فرد شوند و یا باعث شوند که فرد کمتر به موضوع استرس فکر کند
اما در نهایت مشکل را پیچیده تر می کنند. سیگار کشیدن یا پناه بردن به مواد مخدر، خوابیدن زیاد، خیال پردازی و رویاپردازی، انجام رفتارهای تکانشی و بدون تامل، تسلیم شرایط شدن و دست از تلاش برداشتن، نمونه ای از این روش های ناسالم و ناکارامد است.
وی در پایان برای بالا بردن توان مقابله با استرس توصیه کرد: اهداف کوتاه مدت تعیین کرده و آنها را اولویت بندی کنید/ در چهارچوب توانایی های مالی خودتان زندگی کنید: در این بازار اگر سود است با درویش خرسند است، خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی/ در زندگی خود تغییراتی بوجود آورید، محیط و چیدمان منزل یکنواخت منجر به کاهش توان مقابله با استرس می شود./ مهارت خودتان را در مدیریت زمان افزایش دهید./
یک زنگ تفریح و یک سرگرمی برای خودتان داشته باشید. این سرگرمی نباید به قصد امرار معاش صورت گیرد. مهم اینست که سرگرمی از جنس شغلتان نباشد. به این ترتیب اگر شغل فردی ایجاب می کند که دائما پشت میز بشیند، بهتر است سرگرمی او نوعی فعالیت فیزیکی باشد.
اگر شغل فردی مستلزم تعامل فراوان با افراد است، بهتر است سرگرمی او به گونه ای باشد که بتواند با خود خلوت کند./ شوخ طبع باشید: خندیدن یک مهارت مقابله با استرس است. کسانی که می توانند بخندند و حس طنز قوی دارند توان بیشتری برای مقابله با استرس دارند.
خواندن مطالب طنز و دیدن فیلم های کمدی یک راه خوب کاهش استرس است.یادآور می شود، برنامه «خیابان بهبودی« به تهیه کنندگی «سیما غفاری» و گویندگی «مصطفی مصطفوی»، شنبه تا چهارشنبه از ساعت 17 و 5 دقیقه از گروه سلامت روان و خانواده رادیو سلامت پخش می شود.
منبع:دلگرم
ویدیو مرتبط :
کتاب های جدایی ناپذیر
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
رابطه استرس و موفقیت شما در زندگی
اکنون حدود یک قرن است که از اثر شوک بر موشها آگاه شدهایم. در 1908 دو محقق به نامهای رابرت یرکر و جان دادسون موشهایی را در قفس قرار داده و آنها را در انتخاب بین دو راه مختلف آزاد گذاشتند. هربار که یکی از موشها از راه سیاه عبور میکرد، شوک الکتریکی به او وارد میشد؛ اما راه سفید امن و بیخطر بود.
یرکر و دادسون قدرت شوکها را به درجات متفاوت تنظیم کرده بودند. بر برخی از موشها همیشه شوکهای قوی وارد میشد و بر برخی دیگر شوکهای ضعیف. آنها به این نتیجه رسیدند که موشهایی که سریعتر از همه یاد میگرفتند آنهایی بودند که شدت شوک الکتریکی شان جایی بین این دو در نوسان بود، یعنی شوکهای معتدل. وقتی که انگیزه یادگیری بیش از حد بزرگ بود، اثر معکوس بر جای میگذاشت.
این درباره موشها، اما آیا درباره آدمها و انگیزههای مالی آنها هم وضع چنین است؟ برای پاسخ به این پرسش چهار اقتصاددان به نامهای دن ارایلی، اوری نیزی، جورج لوونشتاین و نینا مازار به مناطق روستایی هندوستان سفر کردهاند. آنها میدانستند که هرچه داوطلبان آزمایش فقیرتر باشند شوکه کردن آنها با پرداختهای مالی آسانتر است.
اگر داوطلبان موفق به غلبه بر برخی چالشهای ذهنی و فیزیکی طراحی شده توسط محققان میشدند، مبالغی به عنوان جایزه دریافت میکردند. این چالشها از پرتاب توپ به یک هدف مشخص، تا اعمالی که به تمرکز بالا نیاز داشتند، متغیر بودند. درست مثل موشهای آزمایشگاهی دادسون و یرکر اینجا هم انگیزش شرکتکنندگان به سه درجه کم، متوسط و زیاد تقسیم شده بود.
شرکتکنندگان میتوانستند مبلغی تا سقف درآمد یک روز، یک هفته یا حتی شش ماه شان را در این آزمایش برنده شوند؛ اما این طور نشد، آنها تحت فشار آزمایش خود را میباختند. آنهایی که برای دریافت مبالغ کم یا متوسط انتخاب میشدند تنها قادر به کسب حدود 35 درصد درآمد اختصاص یافته بودند و کسانی که مبالغ بالاتر برایشان در نظر گرفته شده بود حتی کمتر - فقط حدود 20 درصد جایزه - را به دست میآوردند.
هرچند، لازم نیست که حتما روستاییان هندوستان را شکنجه کنیم تا دریابیم که انسانها تحت فشار خود را میبازند؛ خیلی بهتر است که فوتبالیستهای حرفهای را عذاب دهیم. شکنجهای که این روزها بسیار هم هواخواه دارد ضربات پنالتی است.
در این قبیل ضربات قبل از هر چیز ممکن است همواره فشار مضاعفی بر تیمی که دوم پنالتی میزند، وجود داشته باشد؛ زیرا معمولا اکثر ضربات پنالتی گل میشود و آن وقت تیم دوم با این اضطراب روبهرو است که پیش بودن حریفش را جبران کند.
از سال 1970 تا سال 2003 اینکه چه تیمی اولین ضربه پنالتی را بزند به طور شانسی انتخاب میشد؛ اما از 2003 پرتاب سکه این شانس را به کاپیتانها داده است که انتخاب کنند تیم شان اولین پنالتی زن باشد یا دومی. این تغییر قوانین به دو اقتصاددان به نام ای خوزه آپستوگیا و ایگناسیو هوئرتا این شانس را داد تا اثر استرس را در شرایطی بسیار مخاطره آمیز و جدی بررسی کنند. آنها دریافتند که تا پیش از 2003 تیمی که شانس اول بودن در ضربات پنالتی را بهدست میآورد به احتمال بیش از 60 درصد برنده از زمین مسابقه بیرون میآمد.
این مزیت بزرگی است که حرفهایها به خوبی از آن آگاهند. از زمان تغییر قانون قبلی، اکثر کاپیتانها در پرتاب سکه اولین بودن در ضربات پنالتی را برگزیدهاند. با این حال استثنائاتی هم وجود دارد. ایتالیا اخیرا یک بازی را در ضربات پنالتی به اسپانیا باخت، چون کاپیتان شان جانلوییجی بوفون در پرتاب سکه تصمیم گرفت، تیم شان پنالتی زن دوم باشد.
او شاید به عنوان یک دروازه بان زاویه دید متفاوتی داشته است، چون وقتی هم تیمیهای او دوم پنالتی بزنند، به این معنی است که او ابتدا در دروازه میایستاد. به هرحال این کار هر دلیلی که داشت، انتخاب او همانطور که سوابق نشان میداد، نتیجه خوبی به همراه نداشت.
این دو اقتصاددان از نتایجی که بهدست آوردهاند، بسیار خوشحال هستند. البته دلیل خوشحالی آنها احتمالا مستحکم بودن پیشبینیهای مدل شان است، نه اسپانیایی بودن خودشان.
منبع:تیمهارفورد