سلامت
2 دقیقه پیش | نشانه ها و عوارض کمبود ویتامینها در بدنویتامینها نقش مهمی را در بدن انسان ایفا میکنند. بهنحویکه کمبود ویتامین (حتی یکی از آنها) میتواند برای هر فردی مشکلات اساسی را به وجود آورد. گجت نیوز - معین ... |
2 دقیقه پیش | چرا پشه ها بعضی ها را بیشتر نیش میزنند؟فصل گرما و گزیده شدن توسط پشه ها فرا رسیده، دوست دارید بدانید پشه ها بیشتر چه کسانی را دوست دارند؟ بیشتر کجاها می پلکند؟ و از چه مواد دفع کننده ای نفرت دارند؟ وب سایت ... |
ازدواج پایان نیست !
دلائلی که تا یک قرن پیش متأهلان را وادار میساخت تا به زندگی زناشویی خویش ادامه دهند دیگر قادر به حفظ پیوندهای زناشویی نیست. زوجهای جدید به دنبال رابطهی زناشویی هستند که ماندگار بودن ازدواج، به حذفِ دوست داشتن منجر نگردد.
به نظر دکتر «آرتور آرون» استاد رشتهی روانشناسی دانشگاه ایالت نیویورک:
«فن گفتوگو کردن و شیوهی بیان احساسات، سلامتی روانی، پشتیانی اجتماعی و فشار روحی عواملی هستند که میتواند باعث ماندگاری یک ازدواج باشند». اما اعتقاد ایشان بر این واقعیت کمابیش غریب تکیه دارد که «لذتبخشترین ازدواجها و ماندگارترینشان در دوره و زمانهی ما آنهایی هستند که به رشد شخصی افرادی که در یک پیوند زناشویی قرار دارند توجه اصلی را نشان میدهد.»
رضایتمندی افراد و ازدواج در طول تاریخ هرگز قرینه همدیگر نبودند و با هم پیش نمیرفتند. به نظر میرسید «از خودگذشتگی» شرط اصلی تن دادن به ازدواج بود. سرکوب آرزوها، امیدها و امیال شخصی تقریباً همیشه شرط اول ازدواج شمرده میشد.
ازدواج مؤسسهای بود که وظیفهی صیانت ذات، محکمتر شدن پیوند خانوادگی و قبیلگی، همکاری و تعاون اقتصادی و دستیابی منظمتر به امیال جنسی را برای خود تقبل کرده بود؛ وظیفهای که این روزها پشتیبانان زیادی ندارد.
پیوند زناشویی در حال حاضر توقعات جدیدی را برای خود تهیه دیده است. زوجهای جوان به دنیال شریک و همدلی هستند که بتواند هم خرسندی احساسی بیافریند و هم به رشد شعوری آنها بیافزاید.
زوجهای جدید در درجهی اول به فکر بچهدار شدن نیستند و به یقین میدانند و در زندگیهای پیرامون دیدهاند و شنیدهاند که داشتن بچه شرط مهمی برای ماندگاری زندگی مشترکشان نخواهد بود.
پروفسور روانشناس دانشگاه ایالت نیویورک آقای آرتور آرون با دستیاری محققین دانشگاه نیوجرسی تحقیقاتی را تدارک دیدهاند که بر عنصر مهم و جدیدی در زندگی زناشویی تأکید میورزد.
تحقیقات آنها نشان داده است که توقع جدید از رابطه زناشویی به این مهم بسنده شده است که: «افراد به دنبال آن هستند که بتوانند از طریق ایجاد رابطهی زناشویی به تجربیات، دانش و شعوری دست یابند که به آنها فرصت «خودسازی» بدهد. تحقیقات مشترک دو دانشگاه امریکایی حاکی از آن است که هر چه فرصت رشد و سازندگی در بین زوجها بیشتر باشد شرط ماندگاری و بقای رابطهی زناشوییشان بیشتر میگردد.
گروه تحقیقاتی فوق حتی موفق شدهاند مجموعهای از سئوالات آزمون تحت عنوان «سنجش میزانِ خودسازی» تدارک ببینند که افراد میتوانند با پاسخ دادن به آنها به اندازهی موفقیت رابطهی خود (در حد معمولی و ابتدایی) واقف گردند.
سئوالاتی نظیر آنکه آشنایی و بودن در کنار شریک زندگی چقدر به دانش و شعور شما افزوده است؟ و یا آینکه فرد مزبور چقدر در انسانِ بهتر شدن شما مؤثر بوده است؟
تحقیقات فوق بر این نکته نیز تأکید میکند که «اگر بدانید که حضور و وجود شما در یک رابطه زناشویی باعث رشد شخصی شریکتان میگردد احساس رضایت مطبوعی به سراغتان خواهد آمد که عنصری کلیدی برای ادامه جذابیت در رابطه طولانی میباشد.
از طرف دیگر اگر یکی از طرفین رابطه بداند که شریک زندگیاش در رشد او موثر است طبیعتا احترام و اهمیت بیشتری برای او قائل خواهد گشت. اهمیتی که به زندگی مشترک قدرت و دوام بیشتری خواهد داد»
موضوع تحقیقاتی فوق همچنین موید این حقیقت است که اتفاقات و حتی هدایای خوشایند نظیر سفری هیجان انگیز، تجارب و خاطراتی را برای دو همسر به وجود خواهد آورد که به پایداری رابطه زناشویی کمک خواهد کرد.
اما تجربهٔ خودسازی از مرز خاطرات جذاب و اغوا کننده نظیر خرید هدایا و سفرهای منحصر به فرد عبور میکند و در زندگی روزمره نمود عینی و موثرتری از خود نشان میدهد.
نتایج تحقیقات و سنجشی که دانشگاه کالیفرنیا۲ در این زمینه گردآوری شده است نشاندهندهی این واقعیت است که اهمیت «خودسازی» و تأثیر آن در جذابیت و ماندگاری یک رابطه، بویژه در افرادی که به تازگی «عاشق» شدهاند نیز بیشتر از آن است که تصور میشد.
در سنجش مزبور پرسشنامههایی را در طی ۱۰ هفته در اختیار ۳۲۵ دانشجوی مقطع لیساس گذاشتهاند که در آن از شرکت کنندگان درخواست شده بود تا دربارهی خودشان و اینکه چگونه شخصیتی هستند بنویسند.
جمعبندی گزارش فوق نشان داده است که درصدی از دانشجویان که اعلام کردهاند در همان دوران سنجش، در حال تجربهی یک رابطه عشقی بودند بیشتر و بهتر از دیگران دربارهی غنیشدن زندگی شخصیشان، افزایش شبکهی دوستی و احساس رشد شخصی حرف زدهاند.
منبع : دلگرم
ویدیو مرتبط :
پرداخت وام های ازدواج تا پایان پائیز
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
آیا ازدواج به معنای پایان آزادی است؟
قابل توجه دختران و پسرانی که تصور میکنند ازدواج به معنی اسارت است .چند وقت پیش که فرزندانم در تعطیلات تابستانی مدارس بودند، به سفری رفتیم که از قبل برنامه ای برای آن نداشتیم. این سفر اتفاقی باعث شد به آزادی و روابط بیشتر فکر کنم چون خیلی ها فکر می کنند که ازدواج به معنای اتمام همه آزادی ها و لذت هاست. به نظر من و شوهرم چنین سفر بدون برنامه ای برای کل خانواده در مقایسه با زمانیکه بچه هایمان شیرخواره بودند خیلی غیرمنتظره و ناگهانی آمد.
واقعاً اینکه ازدواج کرده باشید یا نه، چقدر بر میزان آزادی شما اثر می گذارد؟ بعد از بررسی وضعیت یکسری از دوستان مجردم به این نتیجه رسیدم که واقعاً آنها آزادی چندان بیشتری ندارند. درواقع در دوستی های پیش از ازدواج که نسبت به رابطه زناشویی بسیار نامطمئن ترند، انسانها از آزادی کمتری برخوردارند. در این مقاله واقعیت هایی را بیان می کنم که نشان می دهد این تئوری به هیچ وجه صحت ندارد که با ازدواج آزادی افراد از بین می رود.
با بالا رفتن سن، مسئولیت ایجاد می شود-چه مجرد باشید و چه متاهل، هر چه سنتان بالاتر می رود، مسئولیت بیشتری روی دوشتان می آید. من کسانی را می شناسم که ادعا می کنند آزادی کامل دارند چون می توانند هر لحظه که بخواهند ساکشان را برداشته و راهی مسافرت شوند چون کسی در خانه نیست که بخواهد جلوی آنها را بگیرد. البته همین آدم ها هم کار و تعهدات دیگری دارند که اجازه نمی دهد اینقدر راحت هر وقت دلشان خواست سوار ماشین شده و مسافرت بروند اما هیچوقت درمورد آن آزادی اضافی به خاطر مجرد بودنشان حرفی نمی زنند.
همه چیز به این بستگی دارد که طرفتان چه کسی باشد - وقتی شوهرم می خواهد با دوستانش بیرون برود، مکالمه ای که بینمان اتفاق می افتد خیلی کوتاه است. او نگاه می کند که برنامه ای نداشته باشیم یا مجبور نباشد که دنبال بچه ها برود و اگر برنامه ای نبود خیلی راحت می رود. من هیچوقت از او نمی پرسم که چرا می خواهد برود چون درک می کنم که لازم است گاهی با دوستانش هم بیرون برود و می دانم که اگر اتفاق ضروری افتاد خیلی راحت در دسترس من است. البته اگر من هم بخواهم با دوستانم بیرون بروم وضع همینطور است یک تلفن به او می کنم و بعد می روم.
ولی زوج هایی را می شناسم، چه ازدواج کرده و چه آنهایی که دوست پسر/دوست دختر هستند که چنین مکالمه ای برایشان تبدیل به یک جنگ و مشاجره اساسی می شود. سوالاتی مثل با کی می روی، چرا می روی و اینکه چرا اصلاً می خواهی وقتت را به جای من با دوستانت بگذرانی پرسیده می شود. حتی بدتر از اینها، خیلی ها قانون گذاشته اند که برای بیرون رفتنشان باید از همدیگر "اجازه" بگیرند و مدام با هم در تماس باشند!
مطمئناً این اصلاً آزادی نیست ولی متاسفانه خیلی از زوج ها گرفتار چنین مشکلاتی هستند. البته خیلی زوج های ازدواج کرده هم قبل از بیرون رفتن همدیگر از هم ۲۰ سوالی می پرسند. پس وقتی صحبت از آزادی به میان می آید، باید بگویم که اگر همسرتان اعتماد ندارد و می خواهد کنترلتان کند، این یعنی هیچ آزادی ندارید چه مجرد باشید و چه متاهل.
برای اعتماد باید اعتماد جلب کنید-در دفاع از آندسته افرادیکه سعی می کنند همسرشان را کنترل کنند باید بگویم که بعضی از آنها واقعاً نگرانیشان به جا است. بعضی مردها و زن ها با دیر آمدن به خانه، مست کردن و حتی خیانت های گاه و بیگاه به همسرشان ثابت کرده اند که قابل اعتماد نیستند. به همین خاطر است که همسر خود را مجبور می بیند مدام طرف مقابل خود را چک کند. آنهایی که قابل اعتماد هستند، چه ازدواج کرده باشند و چه دوست، نسبت به آنهایی که در گذشته علائمی از بی اعتمادی و بی صداقتی نشان داده اند، آزادی خیلی بیشتری دارند.
شاید در ظاهر به نظر برسد که آنهایی که مجرد هستند آزادی بیشتری نسبت به افراد متاهل دارند اما من متوجه شده ام که معمولاً آنهایی که کمترین آزادی را دارند عادت دارند درمورد آزادی بی حد و حصر خود غلو کنند. ازدواج فقط در صورتی پایان آزادی هاست که اجازه بدهید شما جزء این افراد شوید. البته درست است که وقتی بچه دار می شوید دیگر آنقدر برای برنامه ریختن راحت نیستید اما با کمی برنامه ریزی درست باز هم آزادی کامل برای لذت بردن از مسافرت یا هر برنامه دیگری که در زندگی از آن لذت می برید را پیدا خواهید کرد و البته یک امتیاز دیگر هم هست که می توانید این آزادی ها را با کسانیکه بیش از هر چیز در دنیا دوستشان دارید قسمت کنید.
شما چه فکر می کنید؟ آیا فکر می کنید ازدواج دست و پای شما را بسته است؟
منبع:mardoman.net