سلامت
2 دقیقه پیش | نشانه ها و عوارض کمبود ویتامینها در بدنویتامینها نقش مهمی را در بدن انسان ایفا میکنند. بهنحویکه کمبود ویتامین (حتی یکی از آنها) میتواند برای هر فردی مشکلات اساسی را به وجود آورد. گجت نیوز - معین ... |
2 دقیقه پیش | چرا پشه ها بعضی ها را بیشتر نیش میزنند؟فصل گرما و گزیده شدن توسط پشه ها فرا رسیده، دوست دارید بدانید پشه ها بیشتر چه کسانی را دوست دارند؟ بیشتر کجاها می پلکند؟ و از چه مواد دفع کننده ای نفرت دارند؟ وب سایت ... |
آیا فال در زندگی تان تاثیر دارد؟
فالگیری
این روزها انگار فال و فالگیری و نظایر این ها رونق زیادی پیدا کرده اند، افراد زیادی هستند که به فالگیرها مراجعه می کنند و حرف های آن ها را در زندگی شان به کار می بندند و این کارها از میل آدم ها به کشف بیشتر نشات می گیرد، در واقع در طول تاریخ همواره آدم ها به دنبال کشف بوده اند ؛ کشف خودشان، زندگی و آینده شان. آن ها دوست دارند درمورد خودشان اطلاعات مفیدی را به دست آورند، مثلا هرجا کتاب هایی یا تست هایی درباره خودشناسی و زندگی آینده وجود دارد کنجکاو و علاقه مند می شوند که ببینند چه چیزی می توان در آن یافت یا اگر در یک مهمانی با یک روان شناس برخورد کنند خیلی علاقه مند می شوند که درباره خودشان با او صحبت کنند و نظر او را بدانند و در حالت افراطی نیز به فالگیر و امثال این ها مراجعه می کنند تا از آینده خبر دار شوند. اما چه حالتی در این میان بیماری است؟
● ترس از اتفاقات
همیشه پشت رفتار فرد باور هایی وجود دارد که باعث به وجود آمدن رفتار خاص می شود. آدم ها می خواهند درباره آینده اطلاعات به دست آوردند تا بتوانند رفتارهای خودشان و اتفاقات را پیش بینی کنند و به همین دلیل است که سراغ کتاب های طالع بینی، فال و... می روند. اگر بتوانید باورهای پشت رفتار را بشناسید و بدانید که آیا آن باور درست است یا نه، می توانید درباره رفتار هم قضاوت کنید. کسی که باورش این است و فکر می کند که می تواند همه چیز آینده را کنترل کند و اتفاقات را طبق میل خود پیش ببرد و از اتفاقات ناگوار می ترسد، به طور طبیعی به سمت تلاش برای پیش بینی کردن آینده می رود.
● در این خطاها غرق نشوید
در روان شناســی شنــاختی (شناخت درمانی) مبحثی به نام خطاهای شناختی داریم که می گوید؛ در ذهن آدم ها یک خطاهایی وجود دارد و یکی از این خطاها «پیشگویی» است، یعنی آدم ها از قبل و پیش از آن ه اتفاقی برای شان بیفتد بدون هیچ دلیلی چیزهایی را درباره اتفاقات آینده می گویند. نمونه این خطاها همان قضاوت کردن درباره دیگران است. نباید در این خطاها غرق شد، استفاده از راه های چون فال قهوه وطالع بینی و. . . هم می تواند نمونه هایی از این خطاها باشد.
● ریشه ترس ها
یکی از دلایلی که افراد به پیشگو مراجعه می کنند این است که می خواهند تلاش کنند تا زندگی آینده شان را به میل خودشان بسازند چون نگران هستند و از آینده می ترسند، این گونه افراد باید از خود بپرسند،نگران چه هستند تا شاید بتوانند ریشه ترس های خود را پیدا کنند. مسلما وقتی فردی به دنبال فال و پیشگویی و... می رود، معمولا آن آرامش حقیقی را در دنیای درونی خود تجربه نمی کند، چنین افرادی روحی ناآرام دارند و برای تسکین خود سراغ چنین روش هایی می روند اما متاسفانه با این روش ها هم آرام نمی شوند و حتی بیشتر آسیب می بینند اما چون کسانی که آرامش دارند و زندگی را با همه اتفاقات خوب و بدآن قبول کرده اند، آنقدر خود را توانمند می بینند که درصورت وقوع اتفاقات مختلف در زمان مناسب واکنش نشان دهند و سراغ پیشگو، فال و... نمی روند.
● جای خالی معنویت
آدم هایی که تمام امورات شان را با فال و پیشگویی و... می گذرانند در زندگی شان جای چیزی خالی است و می خواهند به طرق مختلف به این احساس خلأ پاسخ دهند. در واقع این آدم ها آن اعتماد لازم را به خود ندارند که بتوانند در موقعیت های مختلف رفتار مناسب داشته باشند تا بتوانند مسائل شان را حل کنند و از پس آن ها بربیایند یا حتی از دیگران کمک بگیرند. آن ها این اعتماد را به خود ندارند و حتی در یک نگاه وسیع تر آن ها توجه نمی کنند که در زندگی اگر تمام تلاش شان را هم بکنند اما در یک جایی دیگر کاری از دست آن ها برنمی آید و باید به قدرت الهی توکل کنند و همه چیز را به او بسپارند. پژوهش های مختلف هم نشان داده اند وقتی معنویت در زندگی آدم ها جریان پیدا کند می تواند آثار مختلف و مثبت داشته باشد.
● تحصیلکرده ها هم فال می گیرند؟
آدم های تحصیلکرده بسیاری وجود دارند که به سراغ روش هایی چون فال و پیشگویی و... می روند اما چرا؟ زمان هایی برای آدم ها فال، پیشگویی و چیزهایی شبیه این، تنها جنبه خنده و تفریح پیدا می کند. من بارها مراجعانی تحصیلکرده و اهل کتاب داشته ام که به عنوان تفریح سراغ کتاب های طالع بینی، فال و. . . می رفتند اما وقتی با همین آدم ها مشاوره می کنم وذره ذره پیش می رویم، می بینم که در جایی حرف های فالگیر و نگرش هایش روی آن فرد و تصمیم گیری هایش تاثیر گذاشته است. این گونه آدم ها فراموش می کنند، خودشان قوه تفکر و اندیشه ای دارند و می توانند با فکر، تحلیل و سنجیدن شرایط تصمیم بگیرند. این که کسی از توانایی درست فکر کردن برخوردار باشد لزوما با تحصیلات بالا به دست نمی آید. نوع نگرش اینگونه آدم ها ایجاب می کند که برای اتفاقات زندگی به دنبال سریع ترین راه حل ها باشند و به جای این که خودشان قدمی بردارند و تصمیم بگیرند به دنبال کسی می گردند که راه درست را به آن ها نشان دهد و در نتیجه به دنبال راه هایی ساده فال و پیشگویی و... می روند.
● کف بینی علمی نیست
اگر قرار بود از طریق کف دست زندگی آدم ها خوانده شود، تمام کتب و نظریه های روان شناسی به این سمت می رفتند و همه دنیا از این معجزه استقبال می کردند اما با خود فکر کنید چرا کف بینی و فال ونظایر آن ها جزو هیچ کدام از رشته های علمی نیست یا هیچ کتاب یا کنفرانس یا سمینار علمی در این زمینه وجود ندارد؟ چون هیچ منبع علمی در این زمینه وجود ندارد. وقتی فردی مبنای زندگی اش را بر یک سری گفته های غیرعلمی می گذارد احتمال این که با موقعیت های خطرناک یا شکست مواجه شود خیلی زیاد است.
● زن و شوهری که با فال ازدواج کردند!
زوجی را سراغ داشتم که زمانی که می خواستند برای ازدواج با هم تصمیم بگیرند به جای آن که سراغ روش های علمی بروند، به فالگیر و پیشگو مراجعه کرده بودند تا او به آن ها بگوید که آیا زندگی آن هاخوب خواهد بود یا نه و از آن جا که فالگیر هم به دنبال نفع شخصی خود بود ه است، به آن ها گفته زندگی خوبی خواهند داشت و چند توصیه هم کرده بود اما این زوج بعد از ۲ سال به شدت باهم مشکل پیداکرده بودند و هرچه تلاش می کردند نمی توانستند مسائل شان را حل کنند. اگر این زوج به جای این که قبل از رسیدن به مشکل و در همان زمان ازدواج به جای مراجعه به فالگیر به مشاور و متخصص در این زمینه مراجعه می کردند، تفاوت های شان را بهتر می دیدند و آگاهانه تر برای ازدواج تصمیم می گرفتند.
● خانم ها بیشتر فال می گیرند؟
آمار دقیقی وجود ندارد که خانم ها بیشتر فال می گیرند یا آقایان ولی اگر بخواهیم به تجربه ها نگاه کنیم خانم ها بیشتر از آقایان به سمت فال گیری و پیشگویی و. . . می روند اما چرا؟ خانم ها ارتباطات بیشتری باهم دارند و بیشتر هم ارتباط کلامی برقرار می کنند از طرف دیگر خیلی تلاش می کنند زندگی خوب و با ثباتی داشته باشند زیرا آرامش زندگی خیلی مهم است اما آقایان ساده تر نگاه می کنند. آن ها به خاطرارتباطات کلامی کمتر و حتی گزینشی تر وارد بسیاری از مسائل نمی شوند و در سطح خاصی ارتباط شان را نگه می دارند ولی نمی توان حکم کلی داد و من بارها بارها آقایانی را دیده ام که به شدت به فال و پیشگویی عقیده داشته اند البته این موضوع به تحصیلات و نوع باور و فرهنگ نیز بستگی دارد.
● راهی برای فرار از اضطراب
نمی توان گفت همه افراد افسرده اهل فال و پیشگویی هستند ولی خیلی از افراد افسرده و مضطرب به چنین راه حل هایی متوسل می شوند. از آن جا که افسرده ها معمولا با اضطراب و ترس هایی، بیماری شان آغاز می شود وخودشان را در حل مسائل زندگی ناتوان می بینند و در نتیجه برای حل مشکلات شان سراغ فالگیر و پیشگو می روند. زیرا تجربه های ناموفق فراوانی که داشتند این احساس را به آن ها می دهدکه خودشان نمی توانند تصمیم بگیرند و در نتیجه همه چیز را رها می کنند.
● روان تان را به هرکسی نسپارید
هیچ کنترل خاصی روی فالگیرها و افراد مانند آن ها نیست، هیچ نظارتی بر گفته های آن ها وجود ندارد، آن ها هیچ علم تاییدشده ای ندارند و... به همه این دلایل ما نباید مهم ترین بخش وجودی مان یعنی روان مان را در اختیار آن ها قرار دهیم تا هرچه می خواهند بگویند و وارد ذهن و روان ما کنند. همان طور که از جسم مان محافظت می کنیم و اجازه نمی دهیم کسی به آن آسیب بزند، باید از روان مان هم محافظت نیم و اجازه ندهیم هر کسی هر چیزی را وارد آن کند. آیا در مورد جسم خودمان حاضر هستیم به هر پزشکی مراجعه کنیم یا این که تنها به دنبال پزشکان متخصص و با تجربه می گردیم؛ با زندگی و دنیای درون خودمان هم باید به همین روش برخورد کنیم و اجازه ندهیم هرکس وارد آن شود و تصمیم بگیرد. آیا برای دردهای جسمی به فالگیر مراجعه می کنید که بخواهید برای درد های روحی و روانی او مشکل تان راحل کند؟
● وقتی خودشان را قبول ندارند
آدم هایی زندگی خودشان را برپایه فال و فالگیری و امثال آن می گذارند که خودشان، خودشان را باور ندارند، خودشان را نمی توانند تایید کنند و منتظرند دیگران به آن ها تایید بدهند. در درون خود این آدم ها فضای مثبتی وجود ندارد و به همین دلیل به دنبال کسی هستند که این فضا را به آن ها بدهد.
● چقدر فال و فال بینی منجر به اختلاف بین زوج ها می شود
بسیار زیاد دیده ام که این مقوله فال و فالگیری اختلاف هایی را بین زن و شوهر به وجود آورده است، چون متاسفانه یکی از راه هایی است که زوج ها استفاده می کنند. البته این روزها بسیاری از زوج ها متوجه شده اند که راه های دیگری هم برای حل اختلاف وجود دارد. حتی آقایی را می شناسم، برای این که بفهمد همسرش او را دوست دارد یا نه به فالگیر مراجعه کرده بود، درصورتی که به راحتی می توانست باهمسرش صحبت و مشکل را حل کند.
● مشکلات شخصیتی
یکسری از اختلالات روان شناختی هستند که افراد مبتلا به آن به سمت فال گیری و باورهای خاص می روند، برای مثال اختلال پارانوئید(سوءظن) یا توهم و هذیان می تواند به این سمت برود، آن هایی که اضطراب را تجربه می کنند ممکن است به این سمت بروند و... متاسفانه افرادی که غرق در فالگیری هستند خودشان را آنقدر موجه می دانند و راه شان را درست می دانند که دلیلی نمی بینند به متخصص مراجعه کنند. این افراد همه زندگی خود را بر فال وفالگیری قرار داده اند و کاملا روند عادی زندگی شان مختل شده است. اصولا ما در روان شناسی می گوییم هر چیزی که کارکردهای مهم زندگی را به هم ریخته باشد و باعث شده باشد که ابعاد مختلف زندگی تحت تاثیر قرار بگیرد جای سوال دارد و باید بررسی شود و می تواند به عنوان بیماری مطرح شود.
● آن هایی که شجاعت قبول مسئولیت ندارند
قضیه فال و فالگیری در زمان تصمیم گیری ها خیلی مطرح می شود؛ آدم ها در این موقعیت برای این که خودشان مسئولیت به عهده نگیرند، تصمیم گیری را برعهده فرد دیگری می گذارند. فردی را می شناختم که شخص بسیار توانمندی و شایسته ای بود، فالگیری به او گفته بود، در آینده به جایی می رسد که خوب نمی تواند انتخاب کند و یک آدم پیر در اقوام به او کمک خواهد کرد. این فرد هر جای زندگی به مشکلی برمی خورد با خود می اندیشید این همان مشکلی است که نمی تواند حل کند و در نتیجه تمام زندگی اش را سپرده بود به خانواده که همین باعث شده بود، خانواده در زندگی اش مداخله کنند. آیا این تفکری اشتباه
نیست که همه توانایی های مان را کنار بگذاریم و نگران آینده باشیم. او به همین طریق قدرت تفکر و تصمیم گیری خود را از دست داده بود.
● وقتی ناآگاهی و خرافات رنج را افزون می کنند
زوجی را می شناختم که می خواستند با هم ازدواج کنند، مادر پسر برای مطمئن شدن به فالگیری مراجعه کرده و همان حرف ها باعث به وجود آمدن اختلاف شده بود، چون حرف هایی زده بود که درباره عروس صحت نداشت و درنتیجه سوءتفاهم ها و این حرف ها همه چیز خراب شد، درحالی که این زوج از نظر شخصیتی به هم شبیه بودند و می توانستند زندگی خوبی داشته باشند ولی به واسطه نگرش غلط مادر و نگرانی های بی اندازه او همه چیز خراب شد. هر روش زمانی خوب است که برای زندگی ما موثر باشد، روان ما را شادتر کند، آرامش بیشتر و احساس بهتری به ما بدهد نه این که حال مان را بدتر کند و نگرانی های مان را افزون تر. باید یادآور شد بیشتر رنج ما در زندگی ناشی از ناآگاهی هاست، در زندگی به خاطر تصمیم های ناآگاهانه و نابجایی که می گیریم رنج می بریم اما می خواهیم مرتب همه تقصیر رابه گردن دیگران بیندازیم و بگوییم آن ها مقصر هستند و از زیر مسئولیت شانه خالی کنیم.
● به آنچه دوست دارید فکر کنید
فکرهای درون ذهن ما انرژی دارند و این انرژی تنها در کاسه سر باقی نمی ماند بلکه در سراسر هستی پخش می شوند. نظریه ای به نام جهان های موازی وجود دارد که می گوید ما به همه ابعاد هستی وصل هستیم، اگر هستی را یک صفحه شطرنجی درنظر بگیریم، ما در نقطه ای از این صفحه شطرنجی هستیم و از طریق خطوط صفحه به دیگر ابعاد هستی مرتبط هستیم وقتی فکری به وجود می آید تنها در ذهن مانمی ماند بلکه در سراسر هستی پخش می شود و روی همه چیز اثر می گذارد. مثلا من کسی را می شناختم که به واسطه حرف فالگیری فکر می کرد نباید ازدواج کند، به طور تصادفی در شب عروسی او چنداتفاق افتاد و بعد او مرتب با خود فکر می کرد حرف آن فالگیر درست بوده است. در واقع آن اتفاق ها به خاطر فکری است که مدام منتظر پیشامدهای بد است. متاسفانه آدم ها یاد گرفته اند به چیزهایی که دوست ندارند فکر می کنند و در نتیجه به هما ن ها می رسند، آن ها کمتر به آنچه دوست دارند فکر می کنند، آن ها بیشتر آنچه را نمی خواهند می گویند. یادتان نرود هر چه را در ذهن بپرورید در نهایت زندگی تان همان خواهد شد.
● وقتی نمی توانید حقیقت را ببینید
حتی اگر فالگیرها حرف های خوب و انرژی دهنده ای به فرد بگویند، باز هم گوش کردن به حرف های آن ها ریسک بالایی دارد، چرا؟ چون ممکن است باعث شود که نتوانیم حقیقت را به طور کامل ببینیم، مثلازوجی بودند که فالگیر به آن ها گفته بود خوشبخت خواهند شد و در نتیجه چشمان خود را بستند و در همان مرحله ازدواج تفاوت های شان را ندیدند و همین امر چند سال بعد برای شان مشکل ایجاد کرد. برای فالگیر ها، فال گرفتن یک شغل و کاسبی است به همین دلیل آن ها هم مثل همه افراد کاسبی دیگر سعی می کنند کار خود را بهبود دهند، در واقع آن ها روزبه روز بیشتر تلاش می کنند، ذهن افراد را در دست بگیرند. فال و فالگیری باید تنها در همان حد خنده و تفریح باقی بماند، نباید آن را بی جهت بزرگ کرد تا بتوان خلأ های زندگی را با آن پر کرد.
منبع:مجله زندگی ایده آل
ویدیو مرتبط :
آیا زندگی گذشته بر زندگی فعلی تاثیر دارد؟
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
آیا فال در زندگیتان تاثیر دارد؟
شما به فال و فالبینی و امثال اینها چقدر اعتقاد دارید؟ میدانید چه زمانی این اعتقاد میتواند تبدیل به بیماری شود؟ میدانید چرا بعضی از مردم اینقدر اهل تكیه بر فال و كفبینی و... هستند؟ میدانید چه زمانی باید به آنها هشدار داد؟
صبح بخیر: این روزها انگار فال و فالگیری و نظایر اینها رونق زیادی پیدا كردهاند، افراد زیادی هستند كه به فالگیرها مراجعه میكنند و حرفهای آنها را در زندگیشان به كار میبندند و این كارها از میل آدمها به كشف بیشتر نشات میگیرد، در واقع در طول تاریخ همواره آدمها بهدنبال كشف بودهاند؛ كشف خودشان، زندگی و آیندهشان. آنها دوست دارند درمورد خودشان اطلاعات مفیدی را بهدست آورند، مثلا هرجا كتابهایی یا تستهایی درباره خودشناسی و زندگی آینده وجود دارد كنجكاو و علاقهمند میشوند كه ببینند چه چیزی میتوان در آن یافت یا اگر در یك مهمانی با یك روانشناس برخورد كنند خیلی علاقهمند میشوند كه درباره خودشان با او صحبت كنند و نظر او را بدانند و در حالت افراطی نیز به فالگیر و امثال اینها مراجعه میكنند تا از آینده خبردار شوند. اما چه حالتی در این میان بیماری است؟
همیشه پشت رفتار فرد باورهایی وجود دارد كه باعث بهوجود آمدن رفتار خاص میشود. آدمها میخواهند درباره آینده اطلاعات بهدست آوردند تا بتوانند رفتارهای خودشان و اتفاقات را پیشبینی كنند و به همین دلیل است كه سراغ كتابهای طالعبینی، فال و... میروند. اگر بتوانید باورهای پشت رفتار را بشناسید و بدانید كه آیا آن باور درست است یا نه، میتوانید درباره رفتار هم قضاوت كنید. كسی كه باورش این است و فكر میكند كه میتواند همه چیز آینده را كنترل كند و اتفاقات را طبق میل خود پیش ببرد و از اتفاقات ناگوار میترسد، بهطور طبیعی به سمت تلاش برای پیشبینی كردن آینده میرود.
در روانشناســی شنــاختی (شناختدرمانی) مبحثی به نام خطاهای شناختی داریم كه میگوید؛ در ذهن آدمها یك خطاهایی وجود دارد و یكی از این خطاها «پیشگویی» است، یعنی آدمها از قبل و پیش از آنكه اتفاقی برایشان بیفتد بدون هیچ دلیلی چیزهایی را درباره اتفاقات آینده میگویند. نمونه این خطاها همان قضاوت كردن درباره دیگران است. نباید در این خطاها غرق شد، استفاده از راههای چون فالقهوه و طالعبینی و. . . هم میتواند نمونههایی از این خطاها باشد.
یكی از دلایلی كه افراد به پیشگو مراجعه میكنند این است كه میخواهند تلاش كنند تا زندگی آیندهشان را به میل خودشان بسازند چون نگران هستند و از آینده میترسند، اینگونه افراد باید از خود بپرسند، نگران چه هستند تا شاید بتوانند ریشه ترسهای خود را پیدا كنند. مسلما وقتی فردی بهدنبال فال و پیشگویی و... میرود، معمولا آن آرامش حقیقی را در دنیای درونی خود تجربه نمیكند، چنین افرادی روحی ناآرام دارند و برای تسكین خود سراغ چنین روشهایی میروند اما متاسفانه با این روشها هم آرام نمیشوند و حتی بیشتر آسیب میبینند اما چون كسانی كه آرامش دارند و زندگی را با همه اتفاقات خوب و بد آن قبول كردهاند، آنقدر خود را توانمند میبینند كه درصورت وقوع اتفاقات مختلف در زمان مناسب واكنش نشان دهند و سراغ پیشگو، فال و... نمیروند.
آدمهایی كه تمام اموراتشان را با فال و پیشگویی و... میگذرانند در زندگیشان جای چیزی خالی است و میخواهند به طرق مختلف به این احساس خلأ پاسخ دهند. در واقع این آدمها آن اعتماد لازم را بهخود ندارند كه بتوانند در موقعیتهای مختلف رفتار مناسب داشتهباشند تا بتوانند مسائلشان را حل كنند و از پس آنها بربیایند یا حتی از دیگران كمك بگیرند. آنها این اعتماد را بهخود ندارند و حتی در یك نگاه وسیعتر آنها توجه نمیكنند كه در زندگی اگر تمام تلاششان را هم بكنند اما در یك جایی دیگر كاری از دست آنها برنمیآید و باید به قدرت الهی توكل كنند و همه چیز را به او بسپارند. پژوهشهای مختلف هم نشاندادهاند وقتی معنویت در زندگی آدمها جریان پیدا كند میتواند آثار مختلف و مثبت داشته باشد.
آدمهای تحصیلكرده بسیاری وجود دارند كه به سراغ روشهایی چون فال و پیشگویی و... میروند اما چرا؟ زمانهایی برای آدمها فال، پیشگویی و چیزهایی شبیه این، تنها جنبه خنده و تفریح پیدا میكند. من بارها مراجعانی تحصیلكرده و اهلكتاب داشتهام كه بهعنوان تفریح سراغ كتابهای طالعبینی، فال و... میرفتند اما وقتی با همین آدمها مشاوره میكنم وذره ذره پیش میرویم، میبینم كه در جایی حرفهای فالگیر و نگرشهایش روی آن فرد و تصمیمگیریهایش تاثیر گذاشتهاست. اینگونه آدمها فراموش میكنند، خودشان قوه تفكر و اندیشهای دارند و میتوانند با فكر، تحلیل و سنجیدن شرایط تصمیم بگیرند. اینكه كسی از توانایی درست فكر كردن برخوردار باشد لزوما با تحصیلات بالا بهدست نمیآید. نوع نگرش اینگونه آدمها ایجاب میكند كه برای اتفاقات زندگی بهدنبال سریعترین راهحلها باشند و به جای اینكه خودشان قدمی بردارند و تصمیم بگیرند بهدنبال كسی میگردند كه راه درست را به آنها نشان دهد و در نتیجه بهدنبال راههایی ساده فال و پیشگویی و... میروند.
اگر قرار بود از طریق كف دست زندگی آدمها خوانده شود، تمام كتب و نظریههای روانشناسی به این سمت میرفتند و همه دنیا از این معجزه استقبال میكردند اما با خود فكر كنید چرا كفبینی و فال و نظایر آنها جزو هیچكدام از رشتههای علمی نیست یا هیچكتاب یا كنفرانس یا سمینار علمی در این زمینه وجود ندارد؟ چون هیچ منبع علمی در این زمینه وجود ندارد. وقتی فردی مبنای زندگیاش را بر یكسری گفتههای غیرعلمی میگذارد احتمال اینكه با موقعیتهای خطرناك یا شكست مواجه شود خیلی زیاد است.
زوجی را سراغ داشتم كه زمانی كه میخواستند برای ازدواج با هم تصمیم بگیرند به جای آنكه سراغ روشهای علمی بروند، به فالگیر و پیشگو مراجعه كرده بودند تا او به آنها بگوید كه آیا زندگی آنها خوب خواهد بود یا نه و از آن جا كه فالگیر هم بهدنبال نفع شخصی خود بوده است، به آنها گفته زندگی خوبی خواهند داشت و چند توصیه هم كرده بود اما این زوج بعد از 2 سال بهشدت باهم مشكل پیدا كرده بودند و هرچه تلاش میكردند نمیتوانستند مسائلشان را حل كنند. اگر این زوج به جای اینكه قبل از رسیدن به مشكل و در همان زمان ازدواج به جای مراجعه به فالگیر به مشاور و متخصص در این زمینه مراجعه میكردند، تفاوتهایشان را بهتر میدیدند و آگاهانهتر برای ازدواج تصمیم میگرفتند.
آمار دقیقی وجود ندارد كه خانمها بیشتر فال میگیرند یا آقایان ولی اگر بخواهیم به تجربهها نگاه كنیم خانمها بیشتر از آقایان به سمت فالگیری و پیشگویی و... میروند اما چرا؟ خانمها ارتباطات بیشتری با هم دارند و بیشتر هم ارتباط كلامی برقرار میكنند از طرف دیگر خیلی تلاش میكنند زندگی خوب و با ثباتی داشته باشند زیرا آرامش زندگی خیلی مهم است اما آقایان سادهتر نگاه میكنند. آنها به خاطر ارتباطات كلامی كمتر و حتی گزینشیتر وارد بسیاری از مسائل نمیشوند و در سطح خاصی ارتباطشان را نگه میدارند ولی نمیتوان حكم كلی داد و من بارها بارها آقایانی را دیدهام كه بهشدت به فال و پیشگویی عقیده داشتهاند البته این موضوع به تحصیلات و نوع باور و فرهنگ نیز بستگی دارد.
نمیتوان گفت همه افراد افسرده اهل فال و پیشگویی هستند ولی خیلی از افراد افسرده و مضطرب به چنین راهحلهایی متوصل میشوند. از آنجا كه افسردهها معمولا با اضطراب و ترسهایی، بیماریشان آغاز میشود وخودشان را در حل مسائل زندگی ناتوان میبینند و در نتیجه برای حل مشكلاتشان سراغ فالگیر و پیشگو میروند. زیرا تجربههای ناموفق فراوانی كه داشتند این احساس را به آنها میدهد كه خودشان نمیتوانند تصمیم بگیرند و در نتیجه همه چیز را رها میكنند.
هیچ كنترل خاصی روی فالگیرها و افراد مانند آنها نیست، هیچ نظارتی بر گفتههای آنها وجود ندارد، آنها هیچ علم تاییدشدهای ندارند و... به همه این دلایل ما نباید مهمترین بخش وجودیمان یعنی روانمان را در اختیار آنها قرار دهیم تا هرچه میخواهند بگویند و وارد ذهن و روان ما كنند. همانطور كه از جسممان محافظت میكنیم و اجازه نمیدهیم كسی به آن آسیب بزند، باید از روانمان هم محافظت كنیم و اجازه ندهیم هر كسی هر چیزی را وارد آن كند. آیا در مورد جسم خودمان حاضر هستیم به هر پزشكی مراجعه كنیم یا اینكه تنها بهدنبال پزشكان متخصص و با تجربه میگردیم؛ با زندگی و دنیای درون خودمان هم باید به همین روش برخورد كنیم و اجازه ندهیم هركس وارد آن شود و تصمیم بگیرد. آیا برای دردهای جسمی به فالگیر مراجعه میكنید كه بخواهید برای دردهای روحی و روانی او مشكلتان را حل كند؟
آدمهایی زندگی خودشان را برپایه فال و فالگیری و امثال آن میگذارند كه خودشان، خودشان را باور ندارند، خودشان را نمیتوانند تایید كنند و منتظرند دیگران به آنها تایید بدهند. در درون خود این آدمها فضای مثبتی وجود ندارد و به همین دلیل بهدنبال كسی هستند كه این فضا را به آنها بدهد.
بسیار زیاد دیدهام كه این مقوله فالوفالگیری اختلافهایی را بین زن و شوهر بهوجود آوردهاست، چون متاسفانه یكی از راههایی است كه زوجها استفاده میكنند. البته این روزها بسیاری از زوجها متوجه شدهاند كه راههای دیگری هم برای حل اختلاف وجود دارد. حتی آقایی را میشناسم، برای اینكه بفهمد همسرش او را دوست دارد یا نه به فالگیر مراجعه كردهبود، درصورتی كه به راحتی میتوانست با همسرش صحبت و مشكل را حل كند.
یكسری از اختلالات روانشناختی هستند كه افراد مبتلا به آن به سمت فالگیری و باورهای خاص میروند، برای مثال اختلال پارانوئید(سوءظن) یا توهم و هذیان میتواند به این سمت برود، آنهایی كه اضطراب را تجربه میكنند ممكن است به این سمت بروند و... متاسفانه افرادی كه غرق در فالگیری هستند خودشان را آنقدر موجه میدانند و راهشان را درست میدانند كه دلیلی نمیبینند به متخصص مراجعه كنند. این افراد همه زندگی خود را بر فالوفالگیری قرار دادهاند و كاملا روند عادی زندگیشان مختل شدهاست. اصولا ما در روانشناسی میگوییم هر چیزی كه كاركردهای مهم زندگی را به هم ریخته باشد و باعث شدهباشد كه ابعاد مختلف زندگی تحتتاثیر قرار بگیرد جای سوال دارد و باید بررسی شود و میتواند بهعنوان بیماری مطرح شود.
قضیه فال و فالگیری در زمان تصمیمگیریها خیلی مطرح میشود؛ آدمها در این موقعیت برای اینكه خودشان مسئولیت بهعهده نگیرند، تصمیمگیری را برعهده فرد دیگری میگذارند. فردی را میشناختم كه شخص بسیار توانمندی و شایستهای بود، فالگیری به او گفتهبود، در آینده به جایی میرسد كه خوب نمیتواند انتخاب كند و یك آدم پیر در اقوام به او كمك خواهد كرد. این فرد هر جای زندگی به مشكلی برمیخورد با خود میاندیشید این همان مشكلی است كه نمیتواند حل كند و در نتیجه تمام زندگیاش را سپرده بود به خانوادهكه همین باعث شده بود، خانواده در زندگیاش مداخله كنند. آیا این تفكری اشتباه نیست كه همه تواناییهایمان را كنار بگذاریم و نگران آینده باشیم. او به همین طریق قدرت تفكر و تصمیمگیری خود را از دست دادهبود.
زوجی را میشناختم كه میخواستند با هم ازدواج كنند، مادر پسر برای مطمئنشدن به فالگیری مراجعه كرده و همان حرفها باعث بهوجود آمدن اختلاف شده بود، چون حرفهایی زدهبود كه درباره عروس صحت نداشت و درنتیجه سوءتفاهمها و این حرفها همه چیز خراب شد، درحالیكه این زوج از نظر شخصیتی به هم شبیه بودند و میتوانستند زندگی خوبی داشتهباشند ولی به واسطه نگرش غلط مادر و نگرانیهای بیاندازه او همه چیز خراب شد. هر روش زمانی خوب است كه برای زندگی ما موثر باشد، روان ما را شادتر كند، آرامش بیشتر و احساس بهتری به ما بدهد نه اینكه حالمان را بدتر كند و نگرانیهایمان را افزونتر. باید یادآور شد بیشتر رنج ما در زندگی ناشی از ناآگاهیهاست، در زندگی به خاطر تصمیمهای ناآگاهانه و نابجایی كه میگیریم رنج میبریم اما میخواهیم مرتب همه تقصیر را به گردن دیگران بیندازیم و بگوییم آنها مقصر هستند و از زیر مسئولیت شانه خالی كنیم.
فكرهای درون ذهن ما انرژی دارند و این انرژی تنها در كاسهسر باقی نمیماند بلكه در سراسر هستی پخش میشوند. نظریهای به نام جهانهای موازی وجود دارد كه میگوید ما به همه ابعاد هستی وصل هستیم، اگر هستی را یك صفحه شطرنجی درنظر بگیریم، ما در نقطهای از این صفحه شطرنجی هستیم و از طریق خطوط صفحه به دیگر ابعاد هستی مرتبط هستیم وقتی فكری بهوجود میآید تنها در ذهن ما نمیماند بلكه در سراسر هستی پخش میشود و روی همهچیز اثر میگذارد. مثلا من كسی را میشناختم كه به واسطه حرف فالگیری فكر میكرد نباید ازدواج كند، بهطور تصادفی در شب عروسی او چند اتفاق افتاد و بعد او مرتب با خود فكر میكرد حرف آن فالگیر درست بودهاست. در واقع آن اتفاقها به خاطر فكری است كه مدام منتظر پیشامدهای بد است. متاسفانه آدمها یاد گرفتهاند به چیزهایی كه دوست ندارند فكر میكنند و در نتیجه به همانها میرسند، آنها كمتر به آنچه دوست دارند فكر میكنند، آنها بیشتر آنچه را نمیخواهند میگویند. یادتان نرود هر چه را در ذهن بپرورید در نهایت زندگیتان همان خواهد شد.
حتی اگر فالگیرها حرفهای خوب و انرژیدهندهای به فرد بگویند، باز هم گوش كردن به حرفهای آنها ریسك بالایی دارد، چرا؟ چون ممكن است باعث شود كه نتوانیم حقیقت را بهطور كامل ببینیم، مثلا زوجی بودند كه فالگیر به آنها گفته بود خوشبخت خواهند شد و در نتیجه چشمان خود را بستند و در همان مرحله ازدواج تفاوتهایشان را ندیدند و همین امر چند سال بعد برایشان مشكل ایجاد كرد.
برای فالگیرها، فالگرفتن یك شغل و كاسبی است به همین دلیل آنها هم مثل همه افراد كاسبی دیگر سعی میكنند كار خود را بهبود دهند، در واقع آنها روزبهروز بیشتر تلاش میكنند، ذهن افراد را در دست بگیرند. فال و فالگیری باید تنها در همان حد خنده و تفریح باقی بماند، نباید آن را بیجهت بزرگ كرد تا بتوان خلأهای زندگی را با آن پر كرد.