سلامت


2 دقیقه پیش

نشانه ها و عوارض کمبود ویتامین‌ها در بدن

ویتامین‌ها نقش مهمی‌ را در بدن انسان ایفا می‌کنند. به‌نحوی‌که کمبود ویتامین‌ (حتی یکی از آن‌ها) می‌تواند برای هر فردی مشکلات اساسی را به وجود آورد. گجت نیوز - معین ...
2 دقیقه پیش

چرا پشه ها بعضی ها را بیشتر نیش می‌زنند؟

فصل گرما و گزیده شدن توسط پشه ها فرا رسیده، دوست دارید بدانید پشه ها بیشتر چه کسانی را دوست دارند؟ بیشتر کجاها می پلکند؟ و از چه مواد دفع کننده ای نفرت دارند؟ وب سایت ...

آموزش برای زندگی در طوفان



 

تاب و تحمل آدمها در مقابل مشکلات

 

بعضی از درختان در مقابل تندبادها تنها تکانی جزئی می خورند ؛ اما درختان دیگری هم هستند که با نیروی باد به این سو و آن سو تاب خورده و حتی ممکن است تا 90 درجه خم شوند و تا این حد انعطاف پذیر هستند .شما فکر می کنید اگر طوفان خیلی شدید باشد ؛ کدام یک از این درختها می توانند سختی طوفان را تحمل کنند ، بدون آنکه بشکنند؟

 

احتمالا شما هم با ما هم نظرید : درختانی که انعطاف بیشتری دارند ، بهتر می توانند طوفان ها را پشت سر بگذارند . آن ها این توانایی را دارند که در جریان تند طوفان خم شوند و شکسته نشوند . این درختان در مقابل طوفان ، "تاب آور " هستند و کم تر آسیب می بینند .

 

موضوعی که به تازگی در مباحث روان شناسی مطرح شده و بسیار جالب و مهم نیز می باشد، بحث " تاب آوری " است. درواقع همان تاب و تحمل آدمها در مقابل مشکلات .

 

در زندگی ، تاب آوری ، به کودکان قدرت انعطاف و سازگاری در مقابل تندبادهای سخت را می دهد . به طور کلی کودکانی که صاحب این ویژگی شخصیتی هستند و تاب آوری در وجودشان بالنده شده و رشد یافته است ، بهتر می توانند خود را با نوسانات زندگی شان تطبیق دهند .

 

کودکان تاب آور در بزرگسالی ، شاد و سازگار خواهند بود . وجود این ویژگی باعث می شود افراد در صورت تجربه ی شکست در زندگی ، توانایی جبران آن را داشته باشند و در مقابل مشکلات کمر راست کرده و دوباره روی پای خود بایستند .

 

افراد تاب آور در مقابل افسردگی ، قدرت مقابله ی بیشتری دارند و در صورت تغییر محیط زندگی شان به سرعت خود را با محیط جدید سازگار می کنند .

 

تاب آوری ویژگی توانایی زندگی در شرایط دشوار و از سر گذراندن مشکلات است ؛ طوری که فرد ، کمترین آسیب را متحمل شود و همچنان اختیار زندگی اش را به دست داشته باشد .

 

تاب آوری ، از مهم ترین ویژگی های شخصیتی انسان هاست . والدین و معلمین می توانند با تاب آفرینی در خانه و مدرسه و تاب آور کردن کودکان ، آنها را به سوی سلامتی ، دوستی و عشق در زندگی هدایت کنند .

 

کودکان تاب آور بهتر می توانند با دیگران دوستی برقرار کرده و به دیگری عشق بورزند و در بزرگسالی نیز موفقیت های شغلی بیشتری به دست آورند .

 

جالب اینجاست که : تاب آوری ، به پیشگیری از سوء مصرف مواد اعتیاد آور در دوران نوجوانی و جوانی نیز می انجامد .

 

« چرا فکر نمی کنیم که اگر در مقابل مسایل و دشواری های اجتماعی ، از ابتدا شخصیت کودک را به خوبی واکسینه کنیم و او را تاب آور بار بیاوریم در بحرانی ترین شرایط اضطراب ، استرس و شکست هم به مواد مخدر روی نخواهد آورد ، بلکه خواهد کوشید راه حلی معقول برای مشکلات خود پیدا کند .» ( دکتر حسن عشایری : 1379)

 

تاب آوری کودکان را قادر می سازد تا در صورت وارد آمدن ضربه های مهلک در زندگی ، دوباره روی پای خود ایستاده و شکست ها را با سربلندی جبران کنند.

 

کودکانی که تاب آور بار می آیند ؛ توانایی سازگاری و رویارویی با تغییرات زندگی را پیدا می کنند و به بزرگسالانی تبدیل می شوند که در مقابل حوادث زندگی از قدرت انعطاف پذیری بیشتری برخوردارند . کودکان تاب آور نسبت به همسالان غیر تاب آورشان ، نیرومند و تواناتر هستند و در بزرگسالی نیز موفق تر خواهند بود .

 

کودکان در صورتی که در محیط های تاب آفرین بزرگ و بالنده شوند ؛ و ویژگی های تاب آوری را بیاموزند ، در سراسر طول زندگی شان برای سازگار شدن با چالش های زندگی دچار مشکل نخواهند شد .

بچه ای که نتواند اشتباه کند ، اجازه نداشته باشد فکر اشتباه خود را بیان کند و جرئت « نه » گفتن نداشته باشد و بردیدگاه های خود با اصرار و اعتراض نایستد و دلیل نیاورد ؛ مثل اتومبیلی که کمک فنر ندارد ، اگر یک روز به دست انداز بیافتد ،هر لحظه امکان دارد بشکند

 

آموزش تاب آوری به کودکان

اکنون باید پرسش اساسی را مطرح کرد که چگونه می توانیم کودکان مان را تاب آور بار بیاوریم ؟

تاب و تحمل آدمها در مقابل مشکلات

بچه ها نیاز دارند احساسات خود را با دیگران در میان بگذارند . به همین خاطر لازم است ما هر روز اوقاتی را به کودکانمان اختصاص دهیم و سعی کنیم با گفت و گو ، بازی و تشویق آنها به بیان احساسات خود ، اوقات خوشی برای شان بیافرینیم .

 

به زبان ساده تر ، ما در مقابل فرزندانمان مسئولیم و باید برای آنها وقت بگذاریم . خواندن کتاب های مناسب و انجام بازی های متنوع و قصه گویی برای بچه ها می تواند ما را در انجام این مهم یاری رساند .

 

سنین 5 تا 11 سالگی بسیار حساس است : سال هایی که کودک خیلی جدی نقاشی می کشد ، آواز می خواند ، با کلمات بازی می کند ، شعر می سازد ، یاد می گیرد بخواند ، بنویسد و محاسبه کند . به طور کلی این سال ها سال هایی هستند که اندیشه ها و افکار او شکل می گیرد .

 

امروزه می گویند اگر دیدید دانشجویی مشکل رفتاری دارد ؛ دوران مهد کودک و دبستان اش را بررسی کنید ، هر چند که حتی به مراحل قبل از نوزادی و نوزادی او نیز توجه می شود .

 

کودکانی که احساسات خود را بی کم و کاست و به راحتی با والدین یا دیگر نزدیکانشان در میان می گذارند ، با احساساتشان به صورت امری وحشتناک و ناگوار برخورد نمی کنند و به این درک و شناخت دست پیدا می کنند که این احساسات ، گوشه ای از زندگی آنهاست . همگی ما انسان ها همیشه این احساسات را همراه خود خواهیم داشت ؛ بنابراین باید بیاموزیم که چگونه بدون ترس با احساساتمان برخورد کنیم و دچار تنش نشویم .

 

« چرا کودک ما نباید جرئت کند از والدین اش دلیل بخواهد و برایشان دلیل بیاورد . تمامی تحقیقات نشان می دهد که هر قدر توان استدلال ورزی در فرد بیش تر باشد ، میزان اضطراب در او پایین تر است و او با قدرت و جسارت بیشتری تلاش می کند مسائلش را حل کند .

 

بچه ای که نتواند اشتباه کند ، اجازه نداشته باشد فکر اشتباه خود را بیان کند و جرئت « نه » گفتن نداشته باشد و بردیدگاه های خود با اصرار و اعتراض نایستد و دلیل نیاورد ؛ مثل اتومبیلی که کمک فنر ندارد ، اگر یک روز به دست انداز بیافتد ،هر لحظه امکان دارد بشکند .

پدر و کودک

 

برعکس دختر یا پسری که بتواند بگوید من هستم ، می خواهم حرکت کنم و حق و حقوقی دارم ، در مقابل مشکلات و آسیب های جدی توانایی حل مشکل و تحمل بیشتری دارد .» ( دکتر حسن عشایری 1379).

 

کودک باید مهارت جرئت ورزی را بیاموزد و این توانایی را کسب کند که به عنوان مثال به ما بگوید : این حرفی که الان زدی ، باعث عصبانیت من شده است . این کار می تواند به جلوگیری از پرخاشگری و خشونت به دیگری منجر شود . این نوع سخن گفتن کودک از احساساتش ، باعث رشد او خواهد شد .

 

زمانی که کودک از احساس خود در مقابل وضعیتی سخن می گوید ، در واقع خواسته هایش را طرح کرده و به برآورده کردن معقول آنها فکر می کند . این بیان احساسات ، آغاز بسیار خوبی برای مسئولیت پذیری کودک است . وقتی شما در کشوری خارجی به سر می برید و با زبان آنجا ناآشنایید ، مطرح کردن درخواست هایتان به دیگران بی اندازه دشوار است . در مورد کودک هم همین طور است . او نیاز دارد زبانی بلد باشد که با آن بتواند احساساتش را به دیگران منتقل کننند . به عبارت دیگر او باید بتواند به زبان مشترکی برای در میان گذاشتن احساساتش با دیگران دست پیدا کند .

 

بهتر است کودکانمان را از محیط ها و موفقیت های محرک – البته با نظارت کامل - خیلی دور نگه نداریم . این تنوع محیط ، گوناگونی موقعیت ها ، تحریک ها و تغییرها می تواند برای کودکان مفید باشد . به عنوان مثال اگر بچه ای در محیطی کاملا ساکت بزرگ شود ، تحمل محیط های پر سر و صدا برای او مشکل خواهد بود .

 

خیلی از والدین بچه های خود را از همان نوزادی ، در اتاق خودش گذاشته و سعی می کنند شلوغی و سر و صدا را در خانه به حداقل ممکن برسانند تا کودک بتواند خوابی عمیق داشته باشد یا اینکه اتاق کودک را از بقیه ی قسمت های خانه جدا می کنند .

 

اکنون فکر کنید که پدر و مادر این بچه مجبور شوند به مسافرت بروند و فرزندشان را به خانواده ای بسپارند که آن قدرها محیط خانه شان ساکت نیست . پر واضح است که این کودک برای سازگاری با این تغییر محیط ، مشکل خواهد داشت . پس بهتر است از همان ابتدا کودک را در معرض وضعیت های مختلف قرار داد .

 

بچه ها محرک ها را دوست دارند و این محرک ها باعث تحریک رشد ذهنی آنها می شود ؛به عنوان مثال خوب است خردسالانمان را به خیابان و پارک ببریم ، گهواره ی آنها را در اتاق نشیمن قرار دهیم و در حضور آنها با دوستانمان ملاقات کنیم و بگذاریم آنها بیاموزند و عادت کنند که با وجود سر و صدای محیط اطراف بخوابند و از سازگاری با دنیای تازه ی اطراف لذت ببرند . البته لازم است مواقعی هم بچه در اتاق خودش استراحت کند ؛ اما موضوع مهم این است که کودک از همان نوزادی ، مکان ها و محیط های متنوع و مختلف را تجربه کند . به طور کلی ما نباید کودکمان را به صورت جدا در محیطی کنترل شده ، ساکت و یکنواخت نگاه داریم .

در بخش دوم این مقاله ، بحث "مسئولیت پذیری کودکان و تاب آوری " را مورد بررسی قرار خواهیم داد .

منبع: تبیان


ویدیو مرتبط :
طوفان شن در چین زندگی را مختل کرده

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

آموزش مهارت های زندگی به کودکان !



آموزش مهارت های زندگی به کودکان,آموزش مهارت های زندگی

آموزش مهارت های زندگی در سال 1979 و با اقدامات دکتر گیلبرت بوتوین آغاز شد. او در آن سال مجموعه آموزش مهارت های زندگی برای دانش آموزان کلاس هفتم تا نهم را تدوین کرد که با استقبال فراوان متخصصان بهداشت روان مواجه شد. این برنامه آموزشی به نوجوانان یاد می داد که چگونه با استفاده از مهارت های رفتار جراتمندانه، تصمیم گیری و تفکر نقاد در مقابل وسوسه یا پیشنهاد سوءمصرف مواد از سوی همسالانشان مقاومت کنند.

کنار آمدن با فشارهای زندگی، داشتن زندگی هدفمند و انعطاف پذیر برای مواجهه با مشکلات زندگی، برقراری تعامل سازنده با دیگران با بیشترین سود و کمترین ضرر به خود و دیگران، روابط بین فردی بالنده و رشددهنده با کمترین کشمکش و تعارض، خروج از بحران های زندگی با مدیریت صحیح و بیشترین مصلحت روش انتخابی و برآمدن از پس مسئولیت های فردی و اجتماعی در زندگی، همواره بخشی از واقعیت زندگی انسان بوده است که در ادوار مختلف به اشکال گوناگون نمود و بروز داشته است.


در این مطلب می خواهیم به این موضوع بپردازیم که در ایران اوضاع آموختن مهارت های زندگی به فرزندان چگونه است و چگونه باید باشد و از کجا شروع شود.

سازمان بهداشت جهانی و یونیسف و سازمان های دیگر تعاریف متعددی از مهارت های زندگی دارند. دریک نگاه کلی، مهارت های زندگی یعنی ایجاد روابط بین فردی مناسب و موثر، انجام مسئولیت های اجتماعی، تصمیم گیری صحیح، حل تعارضات و کشمکش ها بدون توسل به اعمالی که به خود یا دیگران صدمه می زند، توانایی انجام رفتارهای سازگارانه و مثبت به گونه ای که فرد بتواند با معضلات و مشکلات زندگی روزمره خود کنار بیاید و توانایی هایی است که باعث ارتقای بهداشت روانی افراد جامعه، غنای روابط انسانی، افزایش سلامت و رفتارهای سلامت در سطح جامعه می شوند.

آموزش مهارت های زندگی
نزدیک به 4 دهه است که در سطح دنیا آموزش مهارت های زندگی از کودکی مورد توجه قرار گرفته و این دوره آموزشی در 2 گروه مهارت های عام شامل خودآگاهی، همدلی، ارتباط موثر، روباط بین فردی موثر، کنترل خشم، مقابله با هیجان های منفی، آموزش حل مساله، تصمیم گیری، تفکر خلاق، تفکر انتقادی و مدیریت زمان از یک سو و مهارت های خاص مانند آموزش مذاکره، آموزش کار گروهی، آموزش پیش و پس از ازادواج، مدیریت بحران، پیشگیری از آسیب های روانی، کاهش سوء مصرف مواد و... است، اما در کشور ما حدود یک دهه است که به این موضوع توجه ویژه ای شده اما نه در سطح کلان کشوری و بیشتر در سطح آموزش به متخصصان امر به صورت کارگاه. اما مهارت هایی که باید آموزش آنها از کودکی به بچه هاش روع شود عبارتند از:

1- مهارت تصمیم گیری: در این مهارت افراد می آموزند که تصمیم گیری و اهمیت و مراحل آن چیست و متوجه می شوند موفقیت در زندگی در گروی تصمیم درست و به موقع است.

2- مهارت حل مساله: این مهارت عبارت است از تعریف دقیق مشکلی که فرد با آن روبرو است، شناسایی و بررسی راه حل های موجود و برگزیدن و اجرای راه حل مناسب و ارزیابی فرایند حل مساله؛ به طوری که با انتخاب راه حلی با بیشترین منفعت و کمترین ضرر مادی و معنی از راه های غیرسالم برای حل مشکلات خویش استفاده نکند و بر مشکلاتش نیفزاید.

 

3- مهارت تفکر خلاق: تولید اندیشه و نوعی دیگر دیدن است. فرد در مواجهه با مشکلات در حال کشف راه حال های نو و بدیع است که کمتر کسی به آن توجه کرده است. در این مهارت افراد فرا می گیرند که با شیوه های متفاوت بیندیشند و از تجربه های متعارف و معمولی خود فراتر روند و راه حل هایی را خلق کنند که خاص و ویژه خودشان است.

4- مهارت تفکر نقاد: این مهارت عبارت است از توانایی تحلیل عینی اطلاعات موجود با توجه به تجارب شخصی و بررسی صحت یا سقم چیزی با دلیل و مدرک و استدلال و سپس پذیرفتن یا رد کردن آن.

5- توانایی برقرار کردن ارتباط موثر: این مهارت به معنای ابراز احساسات، نیازها و نقطه نظرهای فردی با گوش دادن فعالانه به مخاطب و ایجاد بیشترین رضایت با کمترین تنش و کشمکش است.

6- مهارت ایجاد و حفظ روابط بین فردی: مهارتی است برای تعامل مثبت با افراد به خصوص اعضای خانواده در زندگی روزمره، شناسایی مرز روابط با دیگران و ایجاد روابط صمیمانه متعهدانه.

7- خودآگاهی: خودآگاهی به معنی توانایی فرد در شناخت خود و نیز شناسایی خواسته ها، نیازها و احساسات و نقاط ضعف و قدرت است. در این مهارت فرد می آموزد که چه شرایط یا موقعیت هایی برای او عذاب آور هستند.

آموزش مهارت های زندگی به کودکان,آموزش مهارت های زندگی

8- مهارت همدلی: در این مهارت فرد می آموزد که چگونه احساسات افراد دیگر را تحت شرایط مختلف درک کند، تفاوت های فردی را بپذیرد و با پیش داوری و قضاوت با دیگران برخورد نکند.

9- مهارت های مقابله با هیجان ها: شناخت هیجان هایی از قبیل شادی و ترس و حسادت و غم و... و تاثیر آنها بر رفتار خود و دیگران و فراگیری نحوه اداره آنها و واکنش مناسب در برابر آنها.

10- مهارت مقابله با استرس: در این مهارت فرد می آموزد که چگونه با فشارها و نقش های ناشی از زندگی و همچنین استرس های دیگر مقابله یا آنها را مدیریت کند تا باعث فرسودگی روانی و جسمانی اش نشود.

از کجا باید شروع کرد؟
در آموزش مهارت های زندگی، هدف اصلی تغییر رفتار مخرب به سازنده است. این مهارت ها باید از دوران پیش از دبستان شروع شود و به نوعی در مدرسه و سربازی و دانشگاه و حتی مراحل بعدی زندگی در اجتماع، مداوم آموزش و بازآموزی انجام بگیرد اما متاسفانه هم به دلیل ناآگاهی والدین از اصول فرزندپروری و هم اهمیت ندادن به این جنبه بسیار مهم آموزشی از سنین پیش از دبستان، این مهارت ها از کودکی در وجود کودکان نهادینه نمی شود و امکان یادگیری آسان آنها در کودکی از بین می رود.

در آموزش و پرورش متاسفانه بیشترین تمرکز بر قسمت آموزش و کسب مهارت های ابزاری و شناختی (سواد) است تا ابعاد دیگر پرورش روانی و اجتماعی مثل آموزش مهارت های زندگی با افزایش دانش تئوری و نیز انجام تکراری و مداوم یک عمل، مهارت و تسلط ما در آن زمینه روز به روز در بیشتر موارد بهینه و مطلوب می شود (مصداق کار نیکوکردن از پرکردن) است. به بیان دیگر، مهارت های زندگی شبیه جعبه ابزار با ابزارهای مختلف مثل انبردست، آچار و... هستند.

حال اگر جعبه ابزار یک کودک به جای مجهزبودن به ابزار مختلف فقط شامل چند ابزار محدود و ناکارآمد باشد، در مواجهه با پیچ های زندگی، توان انتخاب زیادی نخواه داشت و به صورت غریزی و ابتدایی سعی در حل مشکلات خواهدکرد مانند گریه کردن برای به دست آوردن همه چیز، داد و بیدادکردن و کتک زدن و...

اگر مهارت آموزی را جدی نگیریم...
در دوره کودکی، تعارض ها و کشمکش ها به دلیل عدم بلوغ رشد روانی- شناختی جلوه چندانی ندارد، اما با افزایش سن و هنگام مواجهه با دشواری های ویژه سنین نوجوانی و جوانی، کشمکش های درونی و بیرونی همزمان با رشد جسمانی و روانی انتظار جامعه و خانواده از فرد نوجوان و جوان افزایش می یابد به طوری که می پذیرند به دلیل زندگی اجتماعی، بخشی از تمایلات خود را محدود یا جهت دهی کنند و در چارچوب هنجارهای اجتماعی و گروهی قرار گیرند.

در این راستا نوجوانان و جوانانی که شیوه های صحیح رفتار هیجانی و مهارت های لازم را برای تطبیق خود با خانواده و جامعه نیاموخته باشند و ظرفیت های روان شناختی آنها ارتقا نیافته باشد با آسیب های جدی و متعددی روبرو خواهندشد که عواقب آن هم دامنگیر خودشان می شود و هم دیگران و در صورتی که رفتارهای ضداجتماعی در آنها شکل  گیرد و از خود واکنش های منفی بروز دهند یا توان مدیریت این واکنش های منفی را نداشته باشند، باعث آسیب های روان شناختی در شخص و کژروی ها و ناهنجاری هایی در اجتماع خواهدشد.

بنابراین اگر در زمان کودکی برای آموزش مهارت های زندگی انرژی  گذاشته نشد، باید خانواده و مدرسه به خصوص در زمان نوجوانی و بلوغ، برای آموزش این مهارت ها و افزایش ظرفیت روان شناختی نوجوان تلاش کنند چون بعداز 18 سالگی که شخصیت فرد و هوش هیجانی اش تقریبا به وضعیت ثبات نسبی رسید، ایجاد و شکل دهی رفتار، مشکل تر و زمان بر خواهدشد. البته حتی اگر دوره نوجوانی هم از دست برود، آموزش در دوران جوانی زمان سربازی یا دانشگاه باید انجام شود.

آموزش مهارت های زندگی به کودکان,آموزش مهارت های زندگی

فواید بسیار زیاد این آموزش به فرد و جامعه بر می گردد، بنابراین آموزش مهارت های زندگی باید به طور مستمر در طول زندگی برای نهادینه کردن دانش تئوری به صورت تجربه زندگی عملی ادامه داشته باشد. متاسفانه در خانواده ها، مدارس، دوران سربازی و حتی در دانشگاه و رسانه ها و اجتماع ما آموزش مهارت های زندگی جدی گرفته نمی شود در صورتی که با گذراندن واحدها و دروسی که به جز پاس کردن و فراموشی آن بعد امتحان به دلیل وجود نداشتن نیاز کاربردی آن در علم یا اجتماع (مدرسه و دانشگاه)، گذراندن زمان زیادی در امور خدماتی بدون ارتقای شخصیت با آموزش مهارت های زندگی (سربازی)، عدم بررسی کارشناسی مرتب در برنامه های رسانه ای و بی توجهی به یکی از مهم ترین ابعاد آموزش فرهنگی (رسانه) فرصتی برای یادگیری فرزندان این مرز و بوم در این خصوص باقی نمی ماند و استرس های زندگی می تواند به جای مدیریت شدن، با سوق دادن فرد به سمت رفتارهای پرخطر، بنیان خانواده و اجتماع را به شدت تحت تاثیر قرار دهد.

هدف را گم نکنیم
هدف از هر آموزشی تغییر رفتار است، یعنی با آموزش، فرد ممکن است دانش و آگاهی و معلوماتش بالا برود، باورها و نگرش اش به موضوعی تغییر کند ولی الزاما باعث تغییر رفتارش نشود. یعنی مثلا بداند مصرف سیگار مضر است (آگاهی) راهکارهای کاهش و قطع مصرف سیگار را یاد بگیرد (تغییر نگرش) ولی باز سیگار مصرف کند (نداشتن ضمانت اجرایی برای تغییر رفتار) یا فرد می داند رفتارهای پرخاشگرانه ناکارآمد و ویرانگر در بیشتر موارد هستند (آگاهی)، راه های کنترل خشم را هم بداند (تغییر نگرش) اما باز در عمل، رفتار پرخاشگرانه ای نشان بدهد (عدم تغییر رفتار).

منبع: هفته نامه سلامت