سرگرمی
2 دقیقه پیش | تصاویری که شما را به فکر فرو میبرد (34)یک عکس، یک طرح یا یک نقاشی؛ بعضاً چنان تاثیری روی بیننده دارد که شنیدن ساعت ها نصیحت و یا دیدن ده ها فیلم نمیتواند داشته باشد. هنرمندانی که به ساده ترین روش ها در طول تاریخ ... |
2 دقیقه پیش | دیدنی های امروز؛ سه شنبه 18 خرداد ماهدیدنی های امروز؛ سه شنبه 18 خرداد ماه وبسایت عصرایران: نماز تراویح مسلمانان اندونزی در نخستین شب آغاز ماه رمضان – آچهمعترضان عوارض زیست محیطی یک پروژه انتقال آب در کاتالونیا ... |
8 معمای مرموز دنیا +عکس
در دنیا پدیدههای مرموز زیادی وجود دارد که توضیحی برای آنها یافت نشده است. برخی از این پدیدهها ریشه در افسانه داشته، ولی برخی دیگر در زندگی روزمره ما دیده میشود.
فرارو: در دنیا پدیدههای مرموز زیادی وجود دارد که توضیحی برای آنها یافت نشده است. برخی از این پدیدهها ریشه در افسانه داشته، ولی برخی دیگر در زندگی روزمره ما دیده میشود. تحقیقات زیادی بر روی این پدیدههای مرموز انجام شده، ولی هیچ کدام از این تحقیقات پاسخی روشن برای آنها مطرح نکردهاند. در زیر هشت مورد از این پدیدهها را میخوانیم:
سیکادا 3301
سیکادا 3301 نام گروهی ناشناخته است که در اوایل سال 2012 در اینترنت مشهور شد. آنها تصویری را منتشر کردند که از علاقهمندان دعوت میکرد راز نهفته در آن را آشکار کنند. این پیام از خوانندگان در سراسر جهان دعوت میکرد تا به این معما پاسخ دهند. تاکنون، هیچ اطلاعاتی در ارتباط با این گروه تاکنون منتشر نشده است. افرادی که ادعا کردهاند پاسخ این معما را یافتهاند نیز هیچ اطلاعاتی از این گروه در دست ندارند.
سیکادا 3301 نام گروهی ناشناخته است که در اوایل سال 2012 در اینترنت مشهور شد. آنها تصویری را منتشر کردند که از علاقهمندان دعوت میکرد راز نهفته در آن را آشکار کنند. این پیام از خوانندگان در سراسر جهان دعوت میکرد تا به این معما پاسخ دهند. تاکنون، هیچ اطلاعاتی در ارتباط با این گروه تاکنون منتشر نشده است. افرادی که ادعا کردهاند پاسخ این معما را یافتهاند نیز هیچ اطلاعاتی از این گروه در دست ندارند.
همهمه در تاوس
صدای همهمه در تاوس در میان گروهی از ساکنین شهر نیومکزیکو در دهه 90 میلادی مشهور شد. این عده صدایی با بسامد پایین را گزارش کردند. این صدا به دلیل نزدیکی به روستای تاوس به این نام مشهور شد، در حالی که صدایی مشابه در نقاط دیگری در جهان نیز گزارش شده است. در اوایل دهه 50 میلادی، صداهای مشابهی در چندین شهر در انگستان گزارش شده بود. نتایج تحقیقات منابع این صداها را مشخص نکرده است.
نور هِسدالن
نور هِسدالن که از توپ های کوچک و منحنی های نوری تشکیل میشد، به دلیل
چندین رخداد در آسمان نروژ در دهه 80 میلادی مشهور شد. با این حال، با کمتر
دیده شدن این پدیده از محبوبیت آن کاسته شد. این پدیده همچنان ادامه دارد،
اما کسی اطلاعاتی در ارتباط با منشا این نورهای غیرمنتظره و ناگهانی در
دست ندارد.
سیگنال Wow!
این سیگنال نام یک سیگنال رادیوییِ با باند محدود است که در سال 1977 توسط SETI (موسسه جستجو برای هوش فرازمینی) کشف شد. این سیگنال فقط یک بار دیده شد و هنوز برای دومین بار گزارش نشده است. این اسم از دانشمندی گرفته شده که کلمه Wow را همراه با علامت تعجب بر روی نسخه چاپی سیگنال یادداشت کرده است.
این سیگنال نام یک سیگنال رادیوییِ با باند محدود است که در سال 1977 توسط SETI (موسسه جستجو برای هوش فرازمینی) کشف شد. این سیگنال فقط یک بار دیده شد و هنوز برای دومین بار گزارش نشده است. این اسم از دانشمندی گرفته شده که کلمه Wow را همراه با علامت تعجب بر روی نسخه چاپی سیگنال یادداشت کرده است.
گوه آلومینیومی ایو
گوه آلومینیومی ایو شیای است که گمان میرود در فاصله 2 کیلومتری در شرق شهر "ایو" در رومانی یافت شده است. طبق گزارشها، در سال 1974 مجاور رودخانهی مورِس پیدا شده و یابندگان آن مدعی شدند که آن را در عمق 10 متری زمین پیدا کردهاند. این شیِ گوه مانند به طرزی شگفت آور از 12 عنصر گوناگون ساخته شده است. در حقیقت، این شی غیرعادی است، چرا که آزمایشات نشان داده قدمت آن به قبل از اکتشاف خود آلومینیوم برمیگردد.
گوه آلومینیومی ایو شیای است که گمان میرود در فاصله 2 کیلومتری در شرق شهر "ایو" در رومانی یافت شده است. طبق گزارشها، در سال 1974 مجاور رودخانهی مورِس پیدا شده و یابندگان آن مدعی شدند که آن را در عمق 10 متری زمین پیدا کردهاند. این شیِ گوه مانند به طرزی شگفت آور از 12 عنصر گوناگون ساخته شده است. در حقیقت، این شی غیرعادی است، چرا که آزمایشات نشان داده قدمت آن به قبل از اکتشاف خود آلومینیوم برمیگردد.
کودکان سبز وولپیت
افسانه دو کودک سبز در وولپیت به قرن 12 در انگستان باز میگردد. بنا به گزارشها، این خواهر و برادر به استثنای پوست سبز رنگشان کاملا عادی بودند. پوست آن دو سرانجام رنگ سبز خود را از دست داد و رنگ طبیعی یافت و زبان انگلیسی را فرا گرفتند. طبق گفته دختر نجات یافته، او و برادرش اهل محلی در زیرِ زمین به اسم سرزمین سنت مارتین بودند.
افسانه دو کودک سبز در وولپیت به قرن 12 در انگستان باز میگردد. بنا به گزارشها، این خواهر و برادر به استثنای پوست سبز رنگشان کاملا عادی بودند. پوست آن دو سرانجام رنگ سبز خود را از دست داد و رنگ طبیعی یافت و زبان انگلیسی را فرا گرفتند. طبق گفته دختر نجات یافته، او و برادرش اهل محلی در زیرِ زمین به اسم سرزمین سنت مارتین بودند.
دوقلوهای پالاک
در سال 1957، خواهران جوانا و ژاکلین پالاک در تصادفی تاسف بار در "نرثام برلند" انگستان جان خود را از دست دادند. سال بعد، مادر این دو خواهر صاحب فرزندی دوقلو با نام های جنیفر و گیلیان شد. هر دو دختر اطلاعاتی را ارانه میدادند که متعلق به دو خواهر بزرگتر بود. آنها همچنین اسباب بازیهایی را طلب میکردند که هرگز ندیده بودند و به دو خواهر بزرگتر تعلق داشت. برخی ادعا کردهاند که روح دوقلوهای بزرگتر در کالبد دوقلوهای کوچکتر وجود دارد.
در سال 1957، خواهران جوانا و ژاکلین پالاک در تصادفی تاسف بار در "نرثام برلند" انگستان جان خود را از دست دادند. سال بعد، مادر این دو خواهر صاحب فرزندی دوقلو با نام های جنیفر و گیلیان شد. هر دو دختر اطلاعاتی را ارانه میدادند که متعلق به دو خواهر بزرگتر بود. آنها همچنین اسباب بازیهایی را طلب میکردند که هرگز ندیده بودند و به دو خواهر بزرگتر تعلق داشت. برخی ادعا کردهاند که روح دوقلوهای بزرگتر در کالبد دوقلوهای کوچکتر وجود دارد.
انتشار سیگنال مزاحم ماکس هِدروم
در عصر روز 22 نوامبر 1987، دو سیگنال تلویزیونی از ایستگاههایی در شیکاگو دزدیده شد، که با عنوان «سیگنال مزاحم ماکس هدروم» مشهور شد. سارق سیگنال که شبیه شخصیت تلویزیونی ماکس هدروم گریم کرده بود، قادر بود ایستگاههای تلویزیونی را به مدت 3 ساعت تصاحب کند. در اولین تداخل، هیچ صدایی شنیده نمیشد، در حالی که در دومین تداخل، عباراتی نامفهوم و غیر مرتبط شنیده میشد. هیچ شخصی در این ارتباط دستگیر نشد.
در عصر روز 22 نوامبر 1987، دو سیگنال تلویزیونی از ایستگاههایی در شیکاگو دزدیده شد، که با عنوان «سیگنال مزاحم ماکس هدروم» مشهور شد. سارق سیگنال که شبیه شخصیت تلویزیونی ماکس هدروم گریم کرده بود، قادر بود ایستگاههای تلویزیونی را به مدت 3 ساعت تصاحب کند. در اولین تداخل، هیچ صدایی شنیده نمیشد، در حالی که در دومین تداخل، عباراتی نامفهوم و غیر مرتبط شنیده میشد. هیچ شخصی در این ارتباط دستگیر نشد.
ویدیو مرتبط :
5 عکس غیر عادی و مرموز
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
معمای پلکان مرموز یک کلیسا +عکس
کلیسای کوچک لورتو در سانتافه نیومکزیکو در گذشته یک کلیسای کاتولیک بود اما امروزه به موزه ای تبدیل شده که فقط مراسم عروسی در آن برگزار می شود. بزرگترین دلیل شهرت لورتو راه پله مارپیچ آن است که به پلکان بی ستون مشهور است.
همشهری سرنخ: کلیسای کوچک لورتو در سانتافه نیومکزیکو در گذشته یک کلیسای کاتولیک بود اما امروزه به موزه ای تبدیل شده که فقط مراسم عروسی در آن برگزار می شود. بزرگترین دلیل شهرت لورتو راه پله مارپیچ آن است که به پلکان بی ستون مشهور است. گفته می شود این راه پله توسط نجاری فرانسوی به نام «فرانسیس جین» ساخته شده و هنوز بعد از 140 سال رمز ساخت این پلکان بدون ستون کشف نشده است.
در سال 1872، کشیش «جین باپتیست لامی»، دستور داد کلیسای لورتو را برای «خواهران لورتو» بسازند. خواهران لورتو نام گروهی از زنان بود که انجمنی خیریه را تشکیل داده و مادر ترزا نیز یکی از آنها بود. این انجمن در بسیاری از کشورهای جهان تشکیل شده و به مردم کمک می کردند. این کلیسا توسط معمار فرانسوی «آنتونیو مولی» طراحی شده و ساخت آن آغاز شد اما ساخت کلیسا تقریبا به پایان رسیده بود که آنتونیو به طور ناگهانی از دنیا رفت.
با مرگ آقای معمار تازه مشخص شد که هیچگونه راه پله ای برای بالکن کلیسا که در واقع جایگاه گروه کر بود در نظر گرفته نشده است. فضای کلیسا واقعا کوچک بود و ساخت پلکانی که هیچ مکانی به آن اختصاص داده نشده بودکار ساده ای نبود. در گذشته در کلیساهای کوچک به جای پلکان از نردبان برای رفتن به بالکن استفاده می شد اما به خاطر اینکه قرار بود زنان از این کلیسا استفاده کنند بالا و پایین رفتن از نردبان با لباس های بلند و گشادی که می پوشیدند، برای آنها بسیار دشوار بود.
افسانه کلیسای لورتو
افسانه های زیادی درباره این کلیسا گفته می شود. فرانسیس جین مشهور به فرنچی، نجاری فرانسوی بود که مهاجرتش به مکزیک همزمان شد با مرگ معمار کلیسا. به سرعت نام و آوازه این نجار فرانسوی در شهر کوچک سانتافه پیچید و همین دلیلی شد تا برای ساخت پلکان این کلیسا از وی کمک بخواهند. پلکان این کلیسا به دست فرانسیس ساخته شد ولی با معمایی بزرگ که هیچکس قادر به حل آن نبود.
به خاطر کوچک بودن فضای کلیسا، این پلکان به صورت مارپیچ ساخته شد ولی عجیب ترین بخش آن، نداشتن هیچگونه ستون بود تا از سقوط پله های چوبی جلوگیری کند، این در حالی بود که تمام راه پله های مارپیچ باید ستونی میانی داشته باشند تا تعادل آن را حفظ کند.
علاوه بر این نکته تعجب آور دیگر این بود که به جای میخ های آهنی از میخ هایی چوبی برای اتصال پله ها و نرده ها استفاده شد. میخ هایی که هنوز هم پس از گذشت این همه سال پوسیده نشده و قدرت تحمل وزن کسانی را دارد که برای رفتن به بالکن از آن استفاده می کنند.
پس از ساخت پله های کلیسا، این نجار به طرز مشکوکی ناپدید شد و دیگر هیچکس از او خبری به دست نیاورد. با اینکه فرانسیس فرد فقیری بود و به دستمزد ساخت پلکان به شدت احتیاج داشت اما حتی برای گرفتن دستمزد هم به کلیسا نیامد.
حدود 20 سال از این ماجرا می گذشت که باز هم این مرد اسرارآمیز به شهر آمد ولی از دلیل گم شدن خود هرگز حرفی نزد. او خانه ای کوچک خارج از شهر برای خود ساخت و در آنجا مشغول زندگی شد، تا اینکه برای بار دوم ناپدید شد.
دیگر این داستان برای مردم عادی شده بود بنابراین هیچکس برای پیدا کردن این مرد که هیچ خانواده ای هم نداشت تلاشی نکرد. یک سال از ناپدید شدن مجدد او می گذشت. یکی از اهالی که در حال رد شدن از کنار خانه فرانسیس بود، به گمان اینکه شاید سرنخی از او پیدا کند به خانه اش رفت و در آنجا بود که جسد بی جانش را در خانه پیدا کرد. او با شلیک یک گلوله به سرش جان باخته بود.
با مرگ این مرد، هرگز مشخص نشد که فرانسیس که بوده و به چه منظور به این شهر کوچک آمده است؟
سال ها گذشت اما هیچکس موفق به رمزگشایی ساخت این پلکان عجیب و غریب نشد. نجاران بسیاری از سراسر دنیا برای دیدن این نجاری خارق العاده به سانتافه آمدند اما آنها نیز به چگونگی استقامت پلکان بدون داشتن ستون پی نبردند.
جوآن هادویگر یکی از نجاران ماهری بود که برای دیدن این شاهکار از آلمان به سانتافه آمد و پس از مدتی تحقیق درباره این پله ها ادعا کرد که متوجه راز ساخت پلکان شده است اما این راز را فاش نکرد. چند سال پس از مرگ جوآن، نوه اش اسکار اعتراف کرد که پدربزرگش دروغ گفته و در تمام این سال ها در تلاش بوده تا بتواندراه پله ای شبیه آن بسازد.
البته به تازگی قسمتی به این پلکان اضافه شده که یکی از پله ها را به ستون کلیسا اتصال داده است تا از تخریب راه پله بر اثر فرسودگی جلوگیری شود.
امروزه از این کلیسا تنها به عنوان موزه و محل برگزاری انجمن های خیریه بانوان به یاد گروه خواهران لورتو و همچنین برای برگزاری جشن عروسی استفاده می شود.
در سال 1872، کشیش «جین باپتیست لامی»، دستور داد کلیسای لورتو را برای «خواهران لورتو» بسازند. خواهران لورتو نام گروهی از زنان بود که انجمنی خیریه را تشکیل داده و مادر ترزا نیز یکی از آنها بود. این انجمن در بسیاری از کشورهای جهان تشکیل شده و به مردم کمک می کردند. این کلیسا توسط معمار فرانسوی «آنتونیو مولی» طراحی شده و ساخت آن آغاز شد اما ساخت کلیسا تقریبا به پایان رسیده بود که آنتونیو به طور ناگهانی از دنیا رفت.
با مرگ آقای معمار تازه مشخص شد که هیچگونه راه پله ای برای بالکن کلیسا که در واقع جایگاه گروه کر بود در نظر گرفته نشده است. فضای کلیسا واقعا کوچک بود و ساخت پلکانی که هیچ مکانی به آن اختصاص داده نشده بودکار ساده ای نبود. در گذشته در کلیساهای کوچک به جای پلکان از نردبان برای رفتن به بالکن استفاده می شد اما به خاطر اینکه قرار بود زنان از این کلیسا استفاده کنند بالا و پایین رفتن از نردبان با لباس های بلند و گشادی که می پوشیدند، برای آنها بسیار دشوار بود.
افسانه کلیسای لورتو
افسانه های زیادی درباره این کلیسا گفته می شود. فرانسیس جین مشهور به فرنچی، نجاری فرانسوی بود که مهاجرتش به مکزیک همزمان شد با مرگ معمار کلیسا. به سرعت نام و آوازه این نجار فرانسوی در شهر کوچک سانتافه پیچید و همین دلیلی شد تا برای ساخت پلکان این کلیسا از وی کمک بخواهند. پلکان این کلیسا به دست فرانسیس ساخته شد ولی با معمایی بزرگ که هیچکس قادر به حل آن نبود.
به خاطر کوچک بودن فضای کلیسا، این پلکان به صورت مارپیچ ساخته شد ولی عجیب ترین بخش آن، نداشتن هیچگونه ستون بود تا از سقوط پله های چوبی جلوگیری کند، این در حالی بود که تمام راه پله های مارپیچ باید ستونی میانی داشته باشند تا تعادل آن را حفظ کند.
علاوه بر این نکته تعجب آور دیگر این بود که به جای میخ های آهنی از میخ هایی چوبی برای اتصال پله ها و نرده ها استفاده شد. میخ هایی که هنوز هم پس از گذشت این همه سال پوسیده نشده و قدرت تحمل وزن کسانی را دارد که برای رفتن به بالکن از آن استفاده می کنند.
پس از ساخت پله های کلیسا، این نجار به طرز مشکوکی ناپدید شد و دیگر هیچکس از او خبری به دست نیاورد. با اینکه فرانسیس فرد فقیری بود و به دستمزد ساخت پلکان به شدت احتیاج داشت اما حتی برای گرفتن دستمزد هم به کلیسا نیامد.
حدود 20 سال از این ماجرا می گذشت که باز هم این مرد اسرارآمیز به شهر آمد ولی از دلیل گم شدن خود هرگز حرفی نزد. او خانه ای کوچک خارج از شهر برای خود ساخت و در آنجا مشغول زندگی شد، تا اینکه برای بار دوم ناپدید شد.
دیگر این داستان برای مردم عادی شده بود بنابراین هیچکس برای پیدا کردن این مرد که هیچ خانواده ای هم نداشت تلاشی نکرد. یک سال از ناپدید شدن مجدد او می گذشت. یکی از اهالی که در حال رد شدن از کنار خانه فرانسیس بود، به گمان اینکه شاید سرنخی از او پیدا کند به خانه اش رفت و در آنجا بود که جسد بی جانش را در خانه پیدا کرد. او با شلیک یک گلوله به سرش جان باخته بود.
با مرگ این مرد، هرگز مشخص نشد که فرانسیس که بوده و به چه منظور به این شهر کوچک آمده است؟
سال ها گذشت اما هیچکس موفق به رمزگشایی ساخت این پلکان عجیب و غریب نشد. نجاران بسیاری از سراسر دنیا برای دیدن این نجاری خارق العاده به سانتافه آمدند اما آنها نیز به چگونگی استقامت پلکان بدون داشتن ستون پی نبردند.
جوآن هادویگر یکی از نجاران ماهری بود که برای دیدن این شاهکار از آلمان به سانتافه آمد و پس از مدتی تحقیق درباره این پله ها ادعا کرد که متوجه راز ساخت پلکان شده است اما این راز را فاش نکرد. چند سال پس از مرگ جوآن، نوه اش اسکار اعتراف کرد که پدربزرگش دروغ گفته و در تمام این سال ها در تلاش بوده تا بتواندراه پله ای شبیه آن بسازد.
البته به تازگی قسمتی به این پلکان اضافه شده که یکی از پله ها را به ستون کلیسا اتصال داده است تا از تخریب راه پله بر اثر فرسودگی جلوگیری شود.
امروزه از این کلیسا تنها به عنوان موزه و محل برگزاری انجمن های خیریه بانوان به یاد گروه خواهران لورتو و همچنین برای برگزاری جشن عروسی استفاده می شود.