سرگرمی


2 دقیقه پیش

تصاویری که شما را به فکر فرو می‌برد (34)

یک عکس، یک طرح یا یک نقاشی؛ بعضاً چنان تاثیری روی بیننده دارد که شنیدن ساعت ها نصیحت و یا دیدن ده ها فیلم نمی‌تواند داشته باشد. هنرمندانی که به ساده ترین روش ها در طول تاریخ ...
2 دقیقه پیش

دیدنی های امروز؛ سه شنبه 18 خرداد ماه

دیدنی های امروز؛ سه شنبه 18 خرداد ماه وبسایت عصرایران: نماز تراویح مسلمانان اندونزی در نخستین شب آغاز ماه رمضان – آچهمعترضان عوارض زیست محیطی یک پروژه انتقال آب در کاتالونیا ...

چند تا لطیفه از غضنفر



چند تا لطیفه از غضنفر

 

« كیك هفتاد طبقه »
غضنفر میره قنادی ، میگه : ببخشید كیك هفتاد طبقه دارید ؟! قناد میگه : نخیر نداریم . فردا دوباره غضنفر میاد ، میپرسه : شرمنده ، كیك هفتاد طبقه دارید ؟ باز قناد میگه : نخیر نداریم . خلاصه یك هفته تمام هر روز كار غضنفر این بود كه بیاد سراغ كیك هفتاد طبقه بگیره و قناد هم هرروز جواب میداده كه نداریم . آخر هفته قناده با خودش میگه : این بابا كه مشتریه ، بذار یك كیك هفتاد طبقه براش بپزیم ، یك پول خوبی هم شب جمعه‌ای بزنیم به جیب . خلاصه بدبخت قناد تمام پنج شنبه و جمعه رو میذاره یك كیك خوشگل هفتاد طبقه ردیف میكنه . شنبه اول صبح غضنفر میاد ، میپرسه : ببخشید ، كیك هفتاد طبقه دارید ؟! قناد با لبخند بر لب میگه : بعله كه داریم ، خوبشم داریم ! غضنفر میگه : قربون دستت ، 500 گرم از طبقه بیست چهارمش به ما بده !

 

چند تا لطیفه از غضنفر


« سقوط هواپیما »
یه هواپیما تو قبرستون سقوط میكنه ، فردا رادیو میگه : شب گذشته یك فروند هواپیما در حومه شهر سقوط كرده و تا این لحظه 34513 جسد كشف شده ! عملیات برای یافتن اجساد بقیه قربانیان همچنان ادامه دارد !

 

*************************


« بنفش »

از غضنفر میپرسن بنفش چه رنگیه ؟ میگه : قرمز دیدی ؟! آبیش !

 

**************************


« حیوون ، حیوونه »
غضنفر میره خواستگاری . اسم دختر پروانه بود ولی غضنفر قاطی كرده بود ، یك بند بهش میگفته آهو خانوم ! خلاصه وقتی دختر میاد چایی تعارف كنه ، غضنفر میگه : دست شما درد نكنه آهو خانوم ! دختر شاكی میشه ، میگه : بابا اسم من پروانه‌ست نه آهو . غضنفر میگه : ای بابا فرقی نداره . حیوون حیوونه دیگه !

 

 

چند تا لطیفه از غضنفر

 

« حكومت نظامی »
حكومت نظامی بود ، سروانه به غضنفر میگه كه تو اینجا كشیك بده ، از هفت شب به بعد هر كسی رو تو خیابون دیدی در جا بزنش . حرفش كه تموم میشه ، تا میاد بره سوار ماشینش بشه ، میبینه صدای گلوله اومد . برمیگرده میبینه غضنفر زده یك بدبختی رو كشته ! داد میزنه : احمق ! الان كه تازه ساعت پنج بعد از ظهره ! غضنفر میگه : قربان این یه آدرسی پرسید كه ، عمراً تا ساعت نه شب هم پیداش نمیكرد !

 

****************************

 

« قطار »
غضنفر و دوستاش رفته بودن ایستگاه راه‌آهن . تا میرسن ، یهو قطار حركت میكنه . اینا هم میدون دنبال قطار . حالا ندو كی بدو ! خلاصه بعد از هزار بدبختی ، یكیشون میرسه به قطار و میپره بالا و دستشو دراز میكنه دومی رو هم سوار میكنه ، ولی سومی بندة خدا هرچی میدوه نمیرسه . خلاصه خسته و كوفته برمیگرده تو ایستگاه ، یك بابایی بهش میگه : آقا جان چرا اینقدر خودتونو خسته كردید ؟ قطار بعدی نیم ساعت دیگه حركت میكنه ، وامیستادید با اون میرفتید . غضنفر نفس زنان میگه : منم نمیدونم ! والله من فقط قرار بود برم ، اون دوتا رفیقام اومده بودن بدرقم !

 

***************************


« دو دو تا »

غضنفر از شاگردش میپرسه : دو دو تا چند تا میشه ؟ شاگرد میگه : شونزده تا ! غضنفر شاكی میشه ، میگه : دو دو تا میشه چهارتا ، دیگه اگه خیلی بشه ، میشه هشت تا !

 

چند تا لطیفه از غضنفر

 

« قرض سگ »

یك بابایی داشته از سر كار برمیگشته خونه ، یهو میبینه یك جمع عظیمی دارن تشییع جنازه میكنند ، منتها یه جور عجیب غریبی . اول صف یك سری ملت دارن دو تا تابوت رو میبرن ، بعد یك یارو مَرده با سگش راه میره ، بعد ازون هم یك صف 500 متری ملت دارن دنبالشون میرن . یارو كَف میكنه ، میره پیش جناب سگ دار ، میگه : تسلیت عرض میكنم قربان ، خیلی شرمندم . میشه بگید جریان چیه ؟ یارو میگه : والله تابوت جلوییه خانممه ، پشتیش هم مادر خانومم ، هردوشون رو دیشب این سگم پاره پاره كرد ! مَرده ناراحت میشه ، همینجور شروع میكنه پشت سر یارو راه رفتن ، بعد از یك مدت برمیگرده میگه : ببخشید من خیلی براتون متاسفم ، میدونم الانم وقت پرسیدن اینجور سوالا نیست ، ولی ممكنه من یك شب سگ شما رو قرض بگیرم ؟! مَرده یك نگاهی بهش میكنه ، اشاره میكنه به 500 متر جمعیت پشت سر ، میگه : برو ته صف !

 

*************************

 

« میله اتوبوس »
غضنفر سرش میخوره به میله وسط اتوبوس ، جا به جا ولو میشه كف اتوبوس . بعد از چند لحظه ، چشماشو باز میكنه میبینه ملتی كه واستادن بالا سرش میله رو گرفتند . میگه : ولش كنین ببینم چی میگه !

 

**************************

 

« سقوط »

غضنفر از طبقه صدم یه ساختمون می‌پره پایین . به طبقه پنجاهم كه میرسه میگه : خب الحمدالله تا اینجاش كه بخیر گذشت !

 

چند تا لطیفه از غضنفر


« بچه دوقلو »

زنِ غضنفر دو قلو میزاد ،‌ غضنفر میره صورت حساب بیمارستان رو حساب كنه ،‌ به یارو میگه : حاج آقا ارزون حساب كن هردوشو ببرم !

 

***************************

 

« هزیون »

زن غضنفر آپاندیسش رو عمل كرده بود . بعد از عمل شوهرش میاد ملاقاتش . منتها زنه هنوز خوب بهوش نیومده بوده و داشته زیر لب هزیون می‌گفته : احمق ... بی‌شعور ... عوضی ! یك دكتری داشته از اتاق رد میشده ، میگه : خوب به سلامتی مثل اینكه خانمتون به هوش اومده و داره باهاتون حرف میزنه !

 

***************************

 

« معمای عجیب »

به غضنفر میگن یك معما بگو . میگه اون چیه كه زمستونا خونه رو گرم میكنه تابستونا بالای درختو ؟! یارو هرچی فكر میكنه جوابشو پیدا نمیكنه . میگه : نمیدونم ، حالا بگو چیه ؟ غضنفر میگه : بخاری ! یارو كَف می‌كنه ، میگه : باباجان بخاری زمستونا خونه رو گرم میكنه ولی تابستونا چه جوری بالای درختو گرم می‌كنه ؟ غضنفر میگه : بخاری خودمه دوست دارم بذارمش بالای درخت

 

چند تا لطیفه از غضنفر

 


ویدیو مرتبط :
رب غضنفر

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

نامه ای به غضنفر



 

 

 

 

گضنفر جان سلام!

ما اینجا حالمام خوب است. امیدوارم تو هم آنجا حالت خوب باشد. این نامه را من میگویم و جعفر خان کفاش براید مینویسد. بهش گفتم که این گضنفر ماتا کلاس سوم بیشتر نرفته و نمیتواند تند تند بخواند،‌ آروم آروم بنویس که پسرم نامه را راحت بخواند و عقب نماند .

وقتی تو رفتی ما هم از آن خانه اسباب کشی کردیم. پدرت توی صفحه حوادث خوانده بود که بیشتر اتفاقا توی 10 کیلومتری خانه ما اتفاق میافته. ما هم 10 کیلومتر اینورتر اسباب کشی کردیم. اینجوری دیگر لازم نیست که پدرت هر روز بیخودی پول روزنامه بدهد. آدرس جدید هم نداریم. خواستی نامه بفرستی به همان آدرس قبلی بفرست.پدرت شماره پلاک خانه قبلی را آورده و اینجا نصب کرده که دوستان و فامیل اگه خواستن بیان اینجابه همون آدرس قبلی بیان .

آب و هوای اینجا خیلی خوب نیست. همین هفته پیش دو بار بارون اومد. اولیش4روز طول کشید ،‌دومیش 3 روز . ولی این هفته دومیش بیشتر از اولیش طول کشید .

گضنفر جان،‌آن کت شلوار نارنجیه که خواسته بودی را مجبور شدم جدا جدا برایت پست کنم. آن دکمه فلزی ها پاکت را سنگین میکرد. ولی نگران نباش دکمه ها را جدا کردم وجداگانه توی کارتن مقوایی برایت فرستادم .

پدرت هم که کارش را عوض کرده. میگه هر روز 800،‌ 900 نفر آدم زیر دستش هستن. از کارش راضیه الحمدالله. هر روز صبح میره سر کار تو بهشت زهرا،‌ چمنهای اونجا رو کوتاه میکنه و شب میاد خونه .

ببخشید معطل شدی. جعفر جان کفاش رفته بود دستشویی حالا برگشت ...

 

 

دیروز خواهرت فاطی را بردم کلاس شنا. گفتن که فقط اجازه دارن مایو یه تیکه بپوشن. این دختره هم که فقط یه مایو بیشتر نداره،‌اون هم دوتیکه است. بهش گفتم ننه من که عقلم به جایی قد نمیده. خودت تصمیم بگیر که کدوم تیکه رو نپوشی .

اون یکی خواهرت هم امروز صبح فارغ شد. هنوز نمیدونم بچه اش دختره یا پسره فهمیدم بهت خبر میدم که بدونی بالاخره به سلامتی عمو شدی یا دایی .

راستی حسن آقا هم مرد! مرحوم پدرش وصیت کرده بود که بدنش را به آب دریا بندازن.

حسن آقا هم طفلکی وقتی داشت زیر دریا برای مرحوم پدرش قبرمیکند نفس کم آورد و مرد! ‌شرمنده .

همین دیگه .. خبر جدیدی نیست .

قربانت .. مادرت .

راستی:‌گضنفر جان خواستم برات یه خرده پول پست کنم، ‌ولی وقتی یادم افتاد که دیگه

خیلی دیر شده بود و این نامه را برایت پست کرده بودم .

 

 

 

منبع :sahel401