سرگرمی


2 دقیقه پیش

تصاویری که شما را به فکر فرو می‌برد (34)

یک عکس، یک طرح یا یک نقاشی؛ بعضاً چنان تاثیری روی بیننده دارد که شنیدن ساعت ها نصیحت و یا دیدن ده ها فیلم نمی‌تواند داشته باشد. هنرمندانی که به ساده ترین روش ها در طول تاریخ ...
2 دقیقه پیش

دیدنی های امروز؛ سه شنبه 18 خرداد ماه

دیدنی های امروز؛ سه شنبه 18 خرداد ماه وبسایت عصرایران: نماز تراویح مسلمانان اندونزی در نخستین شب آغاز ماه رمضان – آچهمعترضان عوارض زیست محیطی یک پروژه انتقال آب در کاتالونیا ...

عکسی از عروسی محمدرضا پهلوی و فوزیه


درباریان مصری همراه فوزیه جهت شرکت در مراسم عروسی محمدرضا پهلوی و فوزیه

مرکز اسناد انقلاب: درباریان مصری همراه فوزیه جهت شرکت در مراسم عروسی محمدرضا پهلوی و فوزیه



ویدیو مرتبط :
عروسی محمدرضا پهلوی

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

ماجرای طلاق محمدرضا پهلوی و فوزیه


در سال ۱۳۱۷ كه محمدرضا پهلوى ولیعهد وقت براى خواستگارى از فوزیه (خواهر ملك فاروق پادشاه مصر) به آن كشور سفر كرد، گروهى از رجال سیاسى ایران او را همراهى مى كردند كه دكتر قاسم غنى (نماینده مجلس شوراى ملى) یكى از ایشان بود.

وبسایت فرادید: در سال ۱۳۱۷ كه محمدرضا پهلوى ولیعهد وقت براى خواستگارى از فوزیه (خواهر ملك فاروق پادشاه مصر) به آن كشور سفر كرد، گروهى از رجال سیاسى ایران او را همراهى مى كردند كه دكتر قاسم غنى (نماینده مجلس شوراى ملى) یكى از ایشان بود.

طلاق محمدرضا پهلوی و فوزیه به روایت آقای سفیر
مراسم ازدواج محمدرضا پهلوی و فوزیه

جالب اینجاست كه ده سال بعد نیز، وقتى روابط محمدرضاشاه و فوزیه خراب شد و كار آنها به طلاق كشید، دكتر غنى سفارت ایران در قاهره را به عهده داشت.

فوزیه در آن هنگام به مصر رفته بود و از بازگشت به ایران تن مى زد. بنابراین دكتر غنى به عنوان نماینده دولت و دربار ایران در مصر، ناچار بود گفت وگوهایى را در مورد مسئله طلاق به انجام رساند.

طلاق محمدرضا پهلوی و فوزیه به روایت آقای سفیر

مطلب امروز را به مرور یكى از نامه هاى غنى خطاب به دفتر مخصوص شاه و همچنین خاطرات شخصى وى مربوط به همان روز اختصاص مى دهیم. نوع روابط، وضعیت دربار ایران و جنس مسائلى كه خاندان سلطنتى در سال هاى ضعف با آن روبه رو بود در خلال این مرور تا حدودى روشن مى شود.

نامه

دكتر قاسم غنى در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۳۲۷ به تلگراف شكوه الملك رئیس دفتر مخصوص شاهنشاهى، چنین پاسخ داده است: «تلگراف رمز شماره ۲۵۷ مورخه ۱۸/۲/۲۷ زیارت گردید. نظر مبارك ملوكانه درباره لزوم استرداد جواهرى كه اعلیحضرت همایون شاهنشاهى شخصاً خریدارى و تحت اختیار علیاحضرت ملكه فوزیه قرار داده شده است، كاملاً صائب و همان طور كه ابلاغ فرموده اند در صورتى كه بناى تفریق (جدایى) باشد بایستى مطالبه و مسترد گردد. به علاوه به طور كلى در قسمت مالى اعم از مهر و صداق و جواهر و غیره بایستى قبلاً مطالعه لازم به عمل آمده به مقتضاى رأى مبارك نیز معلوم گردد؛ آنچه بین اشخاص عادى در این قبیل موارد معمول است این است كه شرایط طلاق با رضایت طرفین قبلاً معلوم مى شود و در مواقعى كه طلاق به اصرار زن واقع مى شود، علاوه بر صرف نظر كردن از مهر و صدق و رد جواهر، گاهى مخارج عروسى و خسارت مالى شوهر را نیز برعهده گرفته و پرداخته و یا اینكه به طفلى كه دارند مصالحه مى كند.

در مورد اعلیحضرت اقدس همایونى هرگاه مطالبه وجهى را مخالف حیثیات و شئون دولت و سلطنت بدانند ممكن است در ضمن شروط طلاق این طور قرار داده شود كه علیاحضرت ملكه فوزیه به صرافت طبع و طیب خاطر مبلغى كه معادل زیان... و مخارج باشد، به یكى از انجمن هاى خیریه ایران به عنوان اعانه مرحمت فرمایند یا به نام والاحضرت شهدخت [شهناز] به بنگاه خیریه اى اهدا فرمایند [یا] از قبیل و امثال این كارهاى خیر كه ضمناً حكایت از این بنماید كه ایشان از ملت ایران تكدرى و رنجشى ندارند بلكه از عواطف و احساسات آنها راضى و سپاسگزارند.» («یادداشت هاى دكتر قاسم غنى» به كوشش دكتر سیروس غنى)

خاطره

دكتر غنى روز بعد (۲۵ اردیبهشت ۱۳۲۷ - ۱۵ ماه مه ۱۹۴۸) در دفتر خاطراتش چنین نوشت: «پست تهران را راه انداختیم. جواب تلگراف دفتر مخصوص را راجع به جواهرات دادم. ظهر پروفسور لیتمان (مستشرق آلمانى) و دخترش، والاب ریبسر، والاب قنواتى و آزرمى ناهار اینجا بودند. [ساعت] یك بعدازظهر آقاى معاضد مدیركل وزارت خارجه، از فرودگاه كه به استقبال او فرستاده بودم، تلفن كرد و احوالپرسى نمود. ساعت ۶ بعدازظهر آمد به سفارت. شب شام نگاهش داشتم. مقدارى از اوضاع تهران حرف زدیم. تهران نقشه و پلان نه در سیاست خارج دارد نه در سیاست داخلى. همان هرج و مرج و هرزگى مجلس و غیره است.

[معاضد] شرحى از بیروت و ایام تحصیل شاهپورها و شهدخت [فاطمه] نقل مى كرد، مى گفت آفتى بودند! شاهپور حمیدرضا آفتى بود. شهدخت فاطمه هم اذیت مى كرد و وقتى خواسته خودش را بكشد، سم به او نمى فروشند، ۲۴ دانه قرص آسپرین گرفته و خورده و چند روز معالجه مى كرده اند. حمید مكرر فرار كرده یا قصد فرار داشته. در این بین مادر آنها مى آید. مى خواهد بچه هاى خود را به تهران ببرد. معاضد مى گوید باید اجازه تهران باشد. عصمت پهلوى مى گوید خیر! شاه جوان است و نمى داند. شاه ما در یوهانسبورگ است (اشاره به رضاشاه كه در تبعید بود). خلاصه تلگراف به جنوب آفریقا مى كنند. مى گفت [از طرف رضاشاه] جواب آمد: «والاحضرت عصمت پهلوى، اولاً شما با چه اجازه به سوریه و فلسطین آمده اید؟ توضیح دهید. ثانیاً اختیار بچه ها كاملاً با اعلیحضرت همایونى [محمدرضاشاه] است، هر چه اراده فرمایند عمل شود.» تلگرافى هم به من (معاضد) بود كه هر چه اعلیحضرت همایونى بفرمایند، معمول دارید.

مى گفتند این پسرها (شاهپورها) زبان آرگو (زبان لاتى) داشتند از قبیل «دكیسه»، «زكى» و امثال آنها. روزى محمودرضا گفت چه بكنیم؟ ما اتومبیل داشتیم و زبان شوفرها را آموخته ایم. تا بالاخره به مصر آمدند و بالاخره به گردن علاء (سفیر وقت) افتادند...»

طلاق محمدرضا پهلوی و فوزیه به روایت آقای سفیر

صیغه طلاق فوزیه سرانجام روز ۲۴ مهر ۱۳۲۷ جارى شد. از مدتى پیش از آن به دكتر غنى اطلاع داده شده بود «نظر به جریاناتى كه با دربار مصر پیش خواهد آمد» دیگر صلاح نیست به عنوان سفیر در قاهره خدمت كند و سفارت در تركیه براى او در نظر گرفته شده است.

روز ۲۶ مهر نیز به او تلگراف زده شد كه: «امر طلاق دو روز قبل انجام گردید و ماندن جناب عالى در قاهره مناسب نخواهد بود. مراقب باشید همین كه پاسخ پذیرش براى سفیر جدید (على دشتى) رسید، فوراً حركت بفرمائید.»