سرگرمی
2 دقیقه پیش | تصاویری که شما را به فکر فرو میبرد (34)یک عکس، یک طرح یا یک نقاشی؛ بعضاً چنان تاثیری روی بیننده دارد که شنیدن ساعت ها نصیحت و یا دیدن ده ها فیلم نمیتواند داشته باشد. هنرمندانی که به ساده ترین روش ها در طول تاریخ ... |
2 دقیقه پیش | دیدنی های امروز؛ سه شنبه 18 خرداد ماهدیدنی های امروز؛ سه شنبه 18 خرداد ماه وبسایت عصرایران: نماز تراویح مسلمانان اندونزی در نخستین شب آغاز ماه رمضان – آچهمعترضان عوارض زیست محیطی یک پروژه انتقال آب در کاتالونیا ... |
طنز: ازدواج جالب دانشجویی در سه سوت
هفت صبح: طرح «ازدواج آسان» كه به زودی قرار است در دانشگاهها اجرا شود یك طرح چندوجهی است كه نه تنها جیك ثانیه به كنترل افزایشی جمعیت كمك میكند، نه تنها باعث پیشرفت آكادمیك مراكز علمی ما میشود، نه تنها از فرار مغزها و بدنها جلوگیری میكند، نه تنها تمام مشكلات مملكتی را دو سوته حل میكند بلكه كلا جنبش دانشجویی را هم به سرمنزل مقصود بیك هدایت میكند.
باور ندارید واایستید تماشا كنید.
روشهای اجرای طرح
در روش اول، پسر، دختر را از چند فرسخی میپسندد، دستش را میگیرد (توضیح: البته غلط میكند قبل از محرم شدن بگیرد، الكی كه نیست) و میروند سر زار و زندگیشان. دانشگاه هم میگوید ایول. نفری 500 هزار ریال هم وام میدهد، با رویت فتوكپی شناسنامه و آدرس ماه عسل و این حرفا.
در روش دوم، دختر، پسر را از چند فرسخی میپسندد، دستش را میگیرد (توضیح: البته باز غلط میكند قبل از محرم شدن بگیرد، الكی كه نیست) و میروند سر زار و زندگیشان. دانشگاه هم میگوید ایول. نفری 500 هزار ریال هم وام میدهد، با رویت كارت ملی و كارت پایان خدمت و بلیت اتوبوس راهیان ماه عسل!
در روش سوم، استاد از چند فرسخی دختر و پسر را میپسندد و میگوید شما چقدر «كر» هماید. دستشان را میگیرد (توضیح: البته بعد از محرم شدن) و میفرستد سراغ زار و زندگیشان و دانشگاه هم میگوید ایول. 500 هزار ریال هم وام میدهد، با تایید اولیای دو تا دانشجو، كه بروند خونه و كاشونهشون و سریع پایاننامهشان را تمام كنند و استاد راهنما، حالش را ببرد.
در روش چهارم، نه پسر، دختر را میپسندد و نه دختر، پسر را میپسندد اما خب آش خاله است، بخوری پاته نخوری پاته. آمار هم عین آتشفشان میرود بالا.
در روش پنجم، چادرهای یكبار مصرف جور میكنند در صحن دانشگاه و عین زلزلهزدهها، زوجها را میفرستند آن تو، كه هم كلاسهایشان در آنجا برگزار شود و هم زار و زندگیشان همانجا برقرار باشد و هم رفت و روب و پخت و پز و بشور و بساب و بله برون و این حرفا. هم مشكلات مملكتی در سایه تفاهم و خوشبختی آنها ردیف میشود و هم اینكه ستون كوفتی ما پر میشود برود پی كارش.
البته ما روشهای ناگهانی هم داریم كه خفت دانشجو را میگیریم و سریع به سمت خوشبختی هدایتشان میكنیم، آنها هم چقدر به همدیگر میآیند، عین هلو.
چیه دارید بر و بر نگاهمان میكنید. خب روشهای درجه یكی هم داریم كه میگویند ننویس. خب درست میگویند دیگر.
باور ندارید واایستید تماشا كنید.
روشهای اجرای طرح
در روش اول، پسر، دختر را از چند فرسخی میپسندد، دستش را میگیرد (توضیح: البته غلط میكند قبل از محرم شدن بگیرد، الكی كه نیست) و میروند سر زار و زندگیشان. دانشگاه هم میگوید ایول. نفری 500 هزار ریال هم وام میدهد، با رویت فتوكپی شناسنامه و آدرس ماه عسل و این حرفا.
در روش دوم، دختر، پسر را از چند فرسخی میپسندد، دستش را میگیرد (توضیح: البته باز غلط میكند قبل از محرم شدن بگیرد، الكی كه نیست) و میروند سر زار و زندگیشان. دانشگاه هم میگوید ایول. نفری 500 هزار ریال هم وام میدهد، با رویت كارت ملی و كارت پایان خدمت و بلیت اتوبوس راهیان ماه عسل!
در روش سوم، استاد از چند فرسخی دختر و پسر را میپسندد و میگوید شما چقدر «كر» هماید. دستشان را میگیرد (توضیح: البته بعد از محرم شدن) و میفرستد سراغ زار و زندگیشان و دانشگاه هم میگوید ایول. 500 هزار ریال هم وام میدهد، با تایید اولیای دو تا دانشجو، كه بروند خونه و كاشونهشون و سریع پایاننامهشان را تمام كنند و استاد راهنما، حالش را ببرد.
در روش چهارم، نه پسر، دختر را میپسندد و نه دختر، پسر را میپسندد اما خب آش خاله است، بخوری پاته نخوری پاته. آمار هم عین آتشفشان میرود بالا.
در روش پنجم، چادرهای یكبار مصرف جور میكنند در صحن دانشگاه و عین زلزلهزدهها، زوجها را میفرستند آن تو، كه هم كلاسهایشان در آنجا برگزار شود و هم زار و زندگیشان همانجا برقرار باشد و هم رفت و روب و پخت و پز و بشور و بساب و بله برون و این حرفا. هم مشكلات مملكتی در سایه تفاهم و خوشبختی آنها ردیف میشود و هم اینكه ستون كوفتی ما پر میشود برود پی كارش.
البته ما روشهای ناگهانی هم داریم كه خفت دانشجو را میگیریم و سریع به سمت خوشبختی هدایتشان میكنیم، آنها هم چقدر به همدیگر میآیند، عین هلو.
چیه دارید بر و بر نگاهمان میكنید. خب روشهای درجه یكی هم داریم كه میگویند ننویس. خب درست میگویند دیگر.
ویدیو مرتبط :
طنز ازدواج دانشجویی
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
طنز؛ کشف جرایم سایبری در سه سوت
در خبرها اعلام شد نود درصد جرایم سایبری در کشور کشف می شوند؛ این در حالی است که آمار در اروپا فقط کشف پانزده درصد جرایم است. یعنی با یک اختلاف شدید از اروپا جلو هستیم و سه امتیاز بازی را گرفته ایم و می توانیم به بازی های بعدی امیدوار باشیم.
مجله خط خطی - شایان حسین نزاد: در خبرها اعلام شد نود درصد جرایم سایبری در کشور کشف می شوند؛ این در حالی است که آمار در اروپا فقط کشف پانزده درصد جرایم است. یعنی با یک اختلاف شدید از اروپا جلو هستیم و سه امتیاز بازی را گرفته ایم و می توانیم به بازی های بعدی امیدوار باشیم.
جدای از اینکه گاهی کارمان از کشف جرایم می گذرد و به اختراع آن می رسد، چه اتفاقی می افتد که در اینجا جرایم را به راحتی کشف می کنیم و اروپا از کشف آنها عاجز مانده است؟ به دیالوگ هایی که زمان کشف جرایم اتفاق می افتد توجه فرمایید:
دیالوگ اول
- امروز چندتا کامنت چک کردی سرباز؟
- 18 هزار و سیصد و پنج تا قربان.
- کشفیات چی داشتیم؟
- دوازده هزار مورد حرف بی ادبی، چهار هزار مورد هم جریحه دار کردن عفت عمومی.
- همین؟
- چندتا لایک مشکوک و معنی دار هم بود قربان، که داریم پیگیری می کنیم!
- همش با هم چند درصد می شه؟
- هشتاد و پنج درصد قربان.
- پنج درصد بقیه اش چی می شه؟
- همین روزا با راهنمایی های راهگشای شما کشفش می کنیم!
دیالوگ دوم
- قربان تبریک می گم!
- برای چی؟
- راهنمایی هاتون جواب داد، کشف جدیدی کردیم!
- چی کشف کردی؟
- یکی از بزرگترین هکرهای کشور رو دستگیر کردیم!
- جدی می گی؟ حالا چیا رو هک کرده؟
- ده پونزده تا آی دی یاهو!
- مگه هنوز هستن این هکرها؟
- قربان این دیگه آخریش بود!
- آفرین. ثبتش کن!
دیالوگ سوم
- چک کردی ببینی تتلو جدیدا چی پست گذاشته؟
- هیچی قربان. قراره بره تیم ملی فوتبال ترکیه بازی کنه...
- خطرناک نباشه؟
- برای ما یا برای ترکیه؟
- یادت باشه ما در برابر جهان مسئولیم!
- پیگیری می کنم قربان.
- آفرین. قبل از پیگیری ثبتش کن! امروز نزدیک بود درصدمون بیاد پایین!
دیالوگ چهارم
- این کیه دستگیر کردید؟
- خفت گیر بوده قربان!
- کجا دستگیرش کردید؟
- سر در پیج فیس بوک واستاده بود، با زور از مردم لایک می گرفت.
- کامنت چی؟
- قربان حدود بیست هزار نفر 50 رو توی کامنت می نوشتن چراغ های ماشین روشن می شد.
- ماشین رو توقیف می کردید خب!
- شماره اش رو ورداشتیم قربان.
- آفرین. ثبتش کن.
دیالوگ پنجم
- این صفحه چیه سرباز؟
- بهش می گن وبلاگ قربان، کاربردش رو نمی دونم!
- بازم کسی چیزی توش نوشته؟
- نه قربان دیگه درس عبرت شده.
- آفرین ثبتش کن.
- چیو قربانت؟ اتفاقی نیفتاده که ثبت کنیم.
- می گم ثبت کن بگو چشم.
- راستی قربان 5 هزار تومان از حساب های بانکی کم شد پیگیری کنیم؟
- اون به ما ربطی نداره، ثبتش نکن!
- چشم قربان.