سرگرمی


2 دقیقه پیش

تصاویری که شما را به فکر فرو می‌برد (34)

یک عکس، یک طرح یا یک نقاشی؛ بعضاً چنان تاثیری روی بیننده دارد که شنیدن ساعت ها نصیحت و یا دیدن ده ها فیلم نمی‌تواند داشته باشد. هنرمندانی که به ساده ترین روش ها در طول تاریخ ...
2 دقیقه پیش

دیدنی های امروز؛ سه شنبه 18 خرداد ماه

دیدنی های امروز؛ سه شنبه 18 خرداد ماه وبسایت عصرایران: نماز تراویح مسلمانان اندونزی در نخستین شب آغاز ماه رمضان – آچهمعترضان عوارض زیست محیطی یک پروژه انتقال آب در کاتالونیا ...

طنز؛ داستان آموزنده گونی سیب‌زمینی!


یکی بود یکی نبود. کامیونی که داشت از سر مزرعه می‌آمد، افتاد توی دست‌انداز و یک گونی سیب‌زمینی افتاد پایین.

پوریا عالمی در روزنامه شرق نوشت:
 
یکی بود یکی نبود. کامیونی که داشت از سر مزرعه می‌آمد، افتاد توی دست‌انداز و یک گونی سیب‌زمینی افتاد پایین. سیب‌زمینی‌ها که عادت داشتند با هم حرف بزنند اما با هم حرف نزنند، با هم گفتند: واو. حالا چی‌کار کنیم؟  سیب‌زمینی‌ها گفتند: هیچی. چه فرقی می‌کند؟ ما افتاده بودیم پشت کامیون. الان افتادیم زمین. مهم این است که افتادیم. جاش مهم نیست.  چندتا از سیب‌زمینی‌ها گفتند: وای. نه نه. ما می‌خواستیم پیشرفت کنیم و برویم کارخانه و تبدیل به چیپس شویم.  باقی سیب‌زمینی‌ها گفتند: ووی ووی. شما هم سختگیری‌ها. سیب‌زمینی چه چیپس بشود چه کوکو فرقی ندارد. مهم این است که ما تحت هر شرایطی خاصیت سیب‌زمینی‌بودنمان را حفظ کنیم. یک سیب‌زمینی اخلالی گفت: من دوست داشتم خلال سیب‌زمینی بشوم. اما متاسفانه سیب‌زمینی رگ ندارد و من نمی‌توانم اعتراض کنم.  باقی سیب‌زمینی‌ها گفتند: آدم رگ داشته باشد عقل نباید داشته باشد؟ بشین سر جات. صدایش را درنیاور.  سیب‌زمینی اخلالی گفت: من باید خلال شوم. یا خلال می‌شوم یا مخل آسایش همه می‌شوم. سیب‌زمینی‌ها گفتند: تو هم حساسی‌ها. آدم در خلال سیب‌زمینی‌ها بماند بهتر از این است که خلال سیب‌زمینی بشود و از تیم جدا شود.  چندتا از سیب‌زمینی‌هایی که اعلام استقلال کرده بودند و خودشان را اپوزیسیون معرفی می‌کردند، گفتند: ما معتقدیم سیب‌زمینی در بالاترین درجه زندگی‌اش باید تبدیل به ته‌دیگ سیب‌زمینی بشود و زیر ماکارونی قرار بگیرد. اینکه ما الان به‌عنوان سیب‌زمینی‌های نخبه با شما سیب‌زمینی‌های پخمه در یک گونی هستیم و شما کنار مایید، مایه تاسف است. توی همین وانفسا آمبولانس‌چی دید یک گونی افتاده گوشه خیابان. زد کنار و گونی سیب‌زمینی را انداخت پشت آمبولانس و راه افتاد که برود توی افق گم بشود.  سیب‌زمینی‌ها که عادت داشتند با هم حرف بزنند اما با هم حرف نزنند، با هم گفتند: واو. حالا چی‌کار کنیم؟ سیب‌زمینی‌ها گفتند: هیچی. چه فرقی می‌کند؟ ما افتاده بودیم پشت کامیون. بعدش افتادیم گوشه خیابان. الان هم افتادیم گوشه آمبولانس. مهم این است که افتادیم. جاش مهم نیست.


ویدیو مرتبط :
یعنی اگه این کلیپو تو گونی سیب زمینی آپلود میکردم بیشتر

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

طنز/ مصاحبه با سیب‌زمینی و پیاز مفسد



اخبار,اخبار اجتماعی , مطالب طنز

 

اخبار اجتماعی - طنز/ مصاحبه با سیب‌زمینی و پیاز مفسد

ما هرچه گفتیم آلودگی و فساد اقتصادی منجر به آلودگی و فساد فرهنگی، و آلودگی و فساد فرهنگی منجر به آلودگی و فساد اجتماعی، و آلودگی و فساد اجتماعی منجر به آلودگی و فساد میوه‌جات و سبزیجات می‌شود، کسی باورش نشد.

 

حالا خبرگزاری فارس برای اینکه ثابت کند من یک قدم از مسوولان جلوتر هستم، خبر داده که «وزارت بهداشت آلودگی پیاز، گوجه و سیب‌زمینی را تایید کرد.» به همین مناسبت با پیاز، گوجه و سیب‌زمینی مصاحبه کردیم:

ما: سلام پیاز. چرا آلوده شدی؟
پیاز: من متاسفم. من فریب خوردم. آنها من را چون زود اشک مردم را درمی‌آورم فریب دادند تا ظاهرسازی کنند و بعدش فساد


ما: سلام گوجه. چرا پیاز را آلوده کردی؟
گوجه: من هیچ‌کاره‌ام. سیخش را ما خوردیم، کبابش را ما شدیم... ما هیچی نشدیم ولی سیب‌زمینی چیپس شد. اگر راست می‌گویید سیب‌زمینی را دستگیر کنید.

ما: سلام سیب‌زمینی. چرا پیاز و گوجه را آلوده کردی؟
سیب‌زمینی: اول من یک اعتراض دارم. چرا عکس و اسم آلودگان اقتصادی را منتشر نمی‌کنید؟ چرا من را س. ز نمی‌نویسید؟ مگر ما آدم نیستیم؟ مگر ما خانواده نداریم؟


ما: اگر شما آدمید ما چیستیم؟

سیب‌زمینی: این مشکل خودتان است. بعد هم چطور وقتی من را به همه دادند کسی چیزی نگفت؟ مگه بعضی‌ها من سیب‌زمینی را پنج‌سال پیش، 9‌سال پیش، نگرفتند و با من کوکوسیب‌زمینی درست نکردند و با شکم پر نرفتند به آقای احمدی‌نژاد رای دادند؟ آمار رسمی هم هست. پس چرا کسی چیزی نگفت؟ الان تو چی میگی اصلا بابا؟
ما: ما که حرفی نداریم. شما چرا فساد اقتصادی و... کردی؟

سیب‌زمینی: چرا فساد نمی‌کردم؟ چِم بود؟ منِ سیب‌زمینی فساد اقتصادی کنم یک چیزی. طرف شلغم هم نبود، میلیاردر شد. من از سیب‌زمینی کمتر بودم اگر فساد نمی‌کردم.
ما: و چرا آلوده شدی و چرا دیگران را آلوده کردی؟

سیب‌زمینی: آلوده نمی‌کردم، تک‌خوری می‌کردم خوب بود؟ جای اینکه از من دوباره به‌عنوان «کارآفرین برتر» تقدیر کنی، آمدی انگ می‌زنی؟ دوره تک‌خوری‌ها گذشته. الان یا نمی‌خورند، یا همه را با هم می‌خورند، وقتی هم می‌خورند با هم می‌خورند نه تک‌تک.
ما: نه خیلی ممنون.


سیب‌زمینی: تعارف می‌کنی؟ سیب‌زمینی‌بازی درنیار. ببو نباش. سفره باز است. نخوری می‌خورندت‌ها. می‌خواهی پاداش یا حق ماموریتِ تپل گیرت بیاد و حسابی بخوری یا نه؟
ما: من سست شدم و گویا دارم آلوده جریان می‌شوم. چون ممکن است وارد مذاکره شویم بهتر است ستون را ببندیم و از خوانندگان خداحافظی کنیم.
اخبار اجتماعی - شرق