سرگرمی


2 دقیقه پیش

تصاویری که شما را به فکر فرو می‌برد (34)

یک عکس، یک طرح یا یک نقاشی؛ بعضاً چنان تاثیری روی بیننده دارد که شنیدن ساعت ها نصیحت و یا دیدن ده ها فیلم نمی‌تواند داشته باشد. هنرمندانی که به ساده ترین روش ها در طول تاریخ ...
2 دقیقه پیش

دیدنی های امروز؛ سه شنبه 18 خرداد ماه

دیدنی های امروز؛ سه شنبه 18 خرداد ماه وبسایت عصرایران: نماز تراویح مسلمانان اندونزی در نخستین شب آغاز ماه رمضان – آچهمعترضان عوارض زیست محیطی یک پروژه انتقال آب در کاتالونیا ...

طنز؛ بحران ارتوپدی پس از انتخابات


همیشه یک اظهار نظر مثبت لزوما نتیجه مثبت ندارد. مثلا جواد خیابانی پس از کاندیداتوری برای انتخابات مجلس گفت در مجلس چرت نمی زنم. ما خواستیم بگوییم این جزء محاسن شما محسوب نمی شود. شما بگیر بخواب خیابانی جان. آسوده بخواب جواد که دیگران بیدارند!

ماهنامه خط خطی - شهرام شهیدی: همیشه یک اظهار نظر مثبت لزوما نتیجه مثبت ندارد. مثلا جواد خیابانی پس از کاندیداتوری برای انتخابات مجلس گفت در مجلس چرت نمی زنم. ما خواستیم بگوییم این جزء محاسن شما محسوب نمی شود. شما بگیر بخواب خیابانی جان. آسوده بخواب جواد که دیگران بیدارند!

- نیمه پر لیوان را که می بینم با خودم می گویم خدا را شکر که دعای همه مستجاب نمی شود وگرنه اگر ادعای جعفر شجونی که گفته «بشکند دست ملتی که دوباره به روحانی رأی بدهند» مستجاب می شد مملکت با بحران ارتوپدی و کمبود بیمارستان و متخصص روبرو می شد.

- سایت جهان نیوز تیتر زد «کارگزاران به دنبال وسط لحاف جریان های سیاسی» علی مطهری هم قبلا گفته بود «دعوا در ایران بر سر لحاف ملاست» شجونی هم که گفته «روحانی وسط لحاف کارگزاران و اصلاح طلب ها خوابیده است» نقویان هم که پیش از این گفته بود «حرف حق خوب است اما زیر لحاف» پارسال هم دبیر کل حزب موتلفه گفت «عده ای سعی دارند اصطلاحا وسط لحاف بخوابند تا هیچ وقت بدون لحاف نمانند. در کار سیاسی وسط لحاف خوابیدن معنی ندارد.»

بحران ارتوپدی پس از انتخابات

به نظر ما اگر این لحاف را کلا از دوستان بگیرند، مشکل حل می شود. یعنی تا جایی که ما فهمیده ایم اگر لحافی نباشد، دعوا و اختلافی هم نیست. لحاف را تخ کن اخوی. باریکلا. تخ کن بهت به به بدم عزیزم.

- این شماره شجونی اجازه نمی دهد کسی به ستون ما نزدیک شود. یکه تازی می کند برای خودش. شجونی دوباره گفت عسگراولادی می خواست در قابلمه فتنه را ببندد. قابلمه داشت یعنی؟ کی آتشش را فراهم کرده بود؟ کی آب بسته بو تو قابلمه؟ کی آش را بار گذاشته بود؟ کسی نمکش را زیاده زده بود؟ کی هم زده بود؟ کی نخود و لوبیاش را اضافه کرده بود؟ کی کلا آش را بار گذاشته بود؟ یک وجب روغن روی آن بود یا نه؟ از شجونی یا عسگراولادی درخواست می کنیم کمی در این باره شفاف سازی کنند.

- باز هم شجونی، خیمه زده بر ستون ما این ماه. شجونی گفت: «تورم همه را پولدار کرده است.» من کلی فکر کردم دیدم درست می گوید. من قبلا یک میلیون تومان بدهکار بودم، الان 10 میلیون تومان بدهکارم. این نشان می دهد من در مدت زمان کوتاهی بر اثر تورم پولدارتر شده ام.

- توقیف اتوبوس گردشگران خارجی به این اتهام که زن و مرد چرا کنار هم نشسته اند، خیلی هم اتفاق خوبی است و اتفاقا به رشد گردشگری در کشور هم کمک می کند چون اولا گردشگران خارجی با نحوه واقعی زندگی ما آشنا می شوند و روی بزک دوزی شده ما را نمی بینند و هم آنها عاشق هیجان و ماجراجویی هستند و چی بهتر از اینچنین هیجان هایی در طول سفر؟

- وزیر ارشاد گفته «دولت مخالف توقیف نشریات است.» تا جایی که ما می دانیم دولت خیلی اقدامات مهم دیگری هم کرده. مثلا ما مطلع شده ایم دولت و به ویژه وزیر بهداشت، مخالف آنفولانزا است یا خبردار شدیم دولت و شخص وزیر آموزش و پرورش مخالف ترک تحصیل دانش آموزان است. تازه با کلی ژان گولر بازی و با استفاده از ترفندهای روزنامه نگاری بالاخره پی بردیم دولت و وزیر مسکن به شدت مخالف زلزله هستند!

- لاریجانی گفت «گوش فرانسوی ها شنواتر از آمریکایی ها است.» ما تحقیق کردیم ببینیم در مورد دیگر اعضای بدن چه نتایجی به دست می آید. طی این تحقیقات فهمیدیم دست بزن دولتمردان آمریکایی ها از همه بیشتر است. البته این روزها دولتمردان روسیه هم کم نمی آورند. چشم دولتمردان ترکیه از همه بیناتر است، جوری که در همه معادلات سیاسی آنها چشم می دوزند ببینند آمریکا چه می کند. ضعیف ترین مغز را دولتمردان سعودی داشتند و دولتمردان اسرائیل قوی ترین روده و شکم کار کن جهان را دارند.

- من فکر می کردم فقط برخی دولتمردان ما که بریتانیا را جزیره کوچکی در غرب آفریقا می دانند باید در کلاس های جبرانی جغرافی شرکت کنند اما خوشبختانه اردوغان نشان داد به هیچ وجه در هیچ مسئله ای کوتاه نمی آید و به شدت اهل رقابت است. اردوغان در وسط درگیری لفظی با پوتین اعلام کرد هفت روزه روسیه را تصرف می کنم. یعنی بنده خدا یک نگاهی به اطلس جغرافیا می کرد بد نبود.

- معاون اول رییس جمهور تاکید کرد که هیچ گاه فکر نمی کردند قیمت نفت از 60 دلار پایین تر بیاید. اصلا انتظار نداشتیم دولت فکر هم بکند. یعنی چه؟ ملت دولت انتخاب نکرده اند که بنشیند فکر کند. اصلا چه معنی دارد شما وقت تان را صرف فکر کردن کنید؟ دولت باید فقط کار کند. بعد که سرش خورد به سنگ دنده عقب بگیرد. فکر کردن مال جوامع سوسولی است.


ویدیو مرتبط :
طنز مدیریت بحران

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

طنز؛ شهروندان پس از انتخابات چه می‌کنند؟!


مجله خط خطی:

عباس آقا: خانه و زندگی اش را از تهران به شمال منتقل می کند.

دخترِ عباس آقا: در حالی که مانتوی رنگی پوشیده، رکورد جهانی شنا را می شکند و رکوردش ثبت می شود.


شهروند قصاب: مغازه اش را تعطیل می کند و پرورش ماهی می زند.


شهروند نصاب: کارش را توسعه می دهد و با راپل دیش نصب می کند.


شهروند موتورسوار: برای اولین بار در تاریخ، پشت چراغ قرمز می ایستد. سایر شهروندان از ماشین هایشان پیاده می شوند و برایش دست می زنند.


لئونارد کوهن: در استادیوم آزادی کنسرت برگزار می کند.


شهرام ناظری: همراه با کوهن می خواند: «دَنس می تو دِ اِند آف لاو».


عادل فردوسی پور: روز جهانی ماچ را به مهمان هایش تبریک می گوید.


شهروند دهه پنجاه: هری پاتر می خواند، «کانتر» بازی می کند، «جاستین بیبر» گوش می دهد.


شهروند دهه شصت: با دختر عباس آقا ازدواج می کند.


شهروند دهه هفتاد: «تاریخ تمدن» ویل دورانت می خواند، «آگراندیسمان» آنتونیونی می بیند، به کنسرت «لئونارد کوهن» می رود.

شهروند بیکار: در پرورش ماهیِ عباس آقا مشغول به کار می شود.

شهروندان پس از انتخابات چه می کنند؟

جرارد پیکه: به همراه همسرش در برنامه نود شرکت می کند.

مسئول مربوطه: تکذیب نمی کند.


کاترین اشتون: جواب مثبت می دهد به بسته پیشنهادی ایران.


نمایندگان مجلس: لایحه آزادی مطبوعات را با دو فوریت تصویب می کنند.


مطهری: در مجلس می ماند و مسئولیت هیچ وزارتخانه ای را قبول نمی کند.


شهردار: گازانبرش را می فروشد و جاسوئیچی می خرد.


رئیس دولت: به رئیس جمهور تبدیل می شود.


رئیس جمهور: چیزهایی که لوله برده است را به صاحبان اصلی اش برمی گرداند.


وزیر فرهنگ و ارشاد: به وزیر فرهنگ و هنر تبدیل می شود.


شهروند مصری: بی خوابی و بیداری اش به پایان می رسد و می خوابد.


شهروند آمریکایی: ابتدا به ترکیه می رود تا بتواند ویزا بگیرد، سپس به ایران می آید تا به کنسرت شهرام ناظری برود.


حاج کاظم: در خارج از کشور عباس را درمان می کند و به ایران برمی گردد.


سعید: با لیلی ازدواج می کند و دایی جان ناپلئون در عروسی آنها بابا کرم می رقصد.


قیصر: برادران آب منگل را می بخشد.


مَ حسن: گاوش را پیدا می کند.


سیمین: از رفتن به خارج منصرف می شود و سالیان سال با نادر و ترمه به خوبی و خوشی زندگی می کند.


حنا: در مزرعه کار نمی کند. با سپاستین ازدواج کرده است و یک پسر سه ساله به اسم «بِل» دارد.


هملت: در یک انتخابات سالم، پادشاه می شود. دولت آشتی ملی راه می اندازد. با اوفلیا ازدواج می کند و عمویش را معاون اول می کند.


حسام حیدری: وضعیت فیس بوکش را به «این ریلیشن شیپ» تغییر می دهد.


سردبیر: نویسنده را ماچ می کند و هیچ کلمه ای را سانسور نمی کند.


شهروند مخاطب: خط خطی را می خردو به دوستانش هم توصیه می کند، بخرند.


شهروند معمولی: به زور خودش را داخل اتوبوس می چپاند. جیبش را می زنند به همه شهروندان فحش می دهد. پیاده می شود با یک موتور در پیاده رو تصادف می کند. شهروندان بی تفاوت از کنارش عبور می کنند. بعد از یک ساعت خودش به زحمت شماره آمبولانس را می گیرد. آمبولانس در ترافیک گیر می کند. بعد از سه ساعت به بیمارستان می رسد. در مغزلش لخته خون پیدا می شود. باید عمل کند پول ندارد. کسی قرض نمی دهد. نزول می گیرد. داروی بیهوشی تمام شده است. داروی خواب آور می دهند. می خوابد. از صدای قِرقِر مته که جمجمه اش را می شکافد، بیدار می شود.

دکتر مته را خاموش می کند و برایش لالایی می خواند؛ «لالالالا گل زیره، چرا خوابت نمی گیره...» شهروند یادش می آید که امروز باید پول دیه را برای آزادی پسرش به خانواده مقتول می داده. یادش می آید پول ها را همسایه ها جمع کرده بودند. یادش می آید به زور می خواسته سوار اتوبوس شود. یادش می آید پولش را دزدیده اند. یادش می آید پسرش امروز 18 ساله می شود. صدای دکتر می آید: «لالالالا گل سوسن، بابات اومد چشام روشن...» شهروند چشم هایش سنگین می شود. خوابش می برد. در خواب می بیند عباس آقا مغازه قصابی اش را فروخته و در شمال پرورش ماهی زده، پسر خودش را می بیند. برای عباس آقا کار می کند و به ماهی ها غذا می دهد. در خواب لبخند می زند.

صدای مته می آید.