سرگرمی


2 دقیقه پیش

تصاویری که شما را به فکر فرو می‌برد (34)

یک عکس، یک طرح یا یک نقاشی؛ بعضاً چنان تاثیری روی بیننده دارد که شنیدن ساعت ها نصیحت و یا دیدن ده ها فیلم نمی‌تواند داشته باشد. هنرمندانی که به ساده ترین روش ها در طول تاریخ ...
2 دقیقه پیش

دیدنی های امروز؛ سه شنبه 18 خرداد ماه

دیدنی های امروز؛ سه شنبه 18 خرداد ماه وبسایت عصرایران: نماز تراویح مسلمانان اندونزی در نخستین شب آغاز ماه رمضان – آچهمعترضان عوارض زیست محیطی یک پروژه انتقال آب در کاتالونیا ...

ضرب المثل لنگ انداختن



 ضرب المثل لنگ انداختن ,داستان ضرب المثل لنگ انداختن

عبارت بالا هنگامی به كار می رود كه شخص ثالثی بخواهد اختلاف موجود بین دو یا چند نفر را مرتفع كرده واسطه صلح و آشتی شود. در این گونه موارد می گویند: فلانی دارد لنگ می اندازد. یعنی قصد دارد غائله و اختلاف فیمابین را با كدخدا منشی حل و فصل كند.

این ضرب المثل در جای دیگر هم به غلط مورد استفاده و استناد قرار می گیرد و آن موقعی است كه یكی از دو نفر هماورد و مبارز مغلوب و تسلیم شده باشد. در این موقع گفته می شود: بالاخره فلانی لنگ انداخت. یعنی از عهده دفع حریف برنیامد و تسلیم شد.

به عللی كه ذیلاً توضیح داده می شود مدلل و مسلم می گردد كه منظور از لنگ انداختن واسطه صلح و آشتی شدن است نه مغلوب و تسلیم شدن، و هر كس از این ضرب المثل به منظور اظهار تسلیم و انقیاد تفهیم و تفهم نماید اشتباه كرده است.

همان طور كه از اسم و عنوان باستانی مستفاد می شود این ورزش از قرون و اعصار قدیمه در ایران به یادگار مانده است و با وجود تنوع و تازگیهایی كه در انواع و اقسام ورزش پدید آمد مع ذالك اهمیت و اعتبار این ورزش و این سنت باستانی به قوت خود باقی مانده است.

همه ساله عده كثیری از سیاحان و توریستهای خارجی به این منظور و مقصود به سرزمین ایران می آمدند كه ضمن مشاهده آثار تاریخی، گود زورخانه و آداب و تشریفات مخصوص و برنامه های اخلاقی و آموزنده این ورزش كهن را از نزدیك ببینند.

ورزش باستانی اگر چه از ورزشهای سنگین شناخته شده و جز زورمندان و پهلوانان را در این صحنه راهی نیست ولی از انصاف نباید گذشت كه در این مكان تمام نكات و دقایق اخلاقی و مذهبی ملحوظ می شود. احترام بزرگترها و یا به اصطلاح ورزشكاران پیش كسوتها و میانداران و سردمداران و پهلوانان و قهرمانان سابق و لاحق به تمام معنی كلمه رعایت می شود.

جوانان و پهلوانان زورخانه با وجود سینه های پهن و بازوان ستبر و اندام عضلات پیچیده، از اظهار تواضع و فروتنی و بزرگداشت معمرین و پیش كسوتها و دستگیری از ضعفا و احقاق حقوق مظلومان و ستمدیگان ذره ای فروگذار نمی كنند. هنگام ورود به گود زورخانه زمین ادب می بوسند و با نیایش پرودگار توانا و نثار صلوات جلی سر بر آستان خاتم پیغمبران (ص) و مولای متقیان (ع) و یازده فرزندش می سایند.

ارتفاع سر در ورودی زورخانه كوتاه است تا هركس وارد می شود خواه و ناخواه سر فرود آورد و بدین وسیله احترام زورخانه محفوظ بماند. روال و رویه ورزشكاران در گذشته چنین بوده و امیدریم كه در عصر حاضر نیز آن روح گذشت و جوانمردی به ضعف و فتور و سستی نگراییده باشد.( متاسفانه كمرنگ شده است) در زورخانه برای هر دسته از پهلوانان و قهرمانان ورزشی آداب و تشریفات خاصی اجرا می شود.

 

 ضرب المثل لنگ انداختن ,داستان ضرب المثل لنگ انداختن

 
فی المثل برای نوچه پهلوانان ها هنگام ورودشان به زورخانه صلوات می فرستند. پیش كسوتها و پهلوانان معمر و قدیمی را با ضرب و صلوات وارد می كنند. از قهرمانان كشور و جهان و شخصیتهای بارز با ضرب و زنگ و صلوات تشویق و تجلیل می كنند. ابزار و آلاتی كه در زورخانه مورد استفاده ورزشكاران قرار می گیرد عبارتست از میل، كباده، سنگ، گورگه، تخته شنا و غیره كه هریك نمادی از آلات جنگی و دفاعی باستان ما ایرانیان است ،

برای مثال میل نماد گرز،
كباده نماد كمان ،
سنگ نماد سپر و ...

مرشد زورخانه بر بالای مسندی جای دارد كه به نام سردم معروف است و راهنمایی میاندار با اشعار مناسب و ضرب گرا و لحن دلاویزش ورزشكاران را به انجام اعمال و حركات ورزشی ترغیب و تشویق می كند. ورزشكاران ابتدا به شنا بر روی تخته می پردازند، سپس پا می گیرند و حركت دست و نرمش و چرخش انجام می دهند. آنگاه یكی دو نفر از ورزشكاران جوان با چرخ و میل چند چشمه شیرینكاری می كنند.

در خاتمه ورزش دسته جمعی با میل و كباده كشی و سنگ زدن را انجام داده چون ورزش به پایان رسید میاندار گود دعا می خواند، به روان پاك پیغمبر اسلام و سرور متقیان و سایر ائمه اطهار علیهم صلوات درود می فرستد. برای پهلوانان و پیش كسوتهایی كه از دار دنیا رفته اند و رهبران متوفای ملی و مذهبی طلب مغفرت و آمرزش می كند و كلیه ورزشكاران با صدای بلند آمین می گویند و به ترتیب ارشدیت از گود خارج می شوند.

آداب و تشریفات ورزش باستانی زیاد است كه چون شرح و وصف جزییات و دقایق آن از حوصله این مقاله خارج است لذا فقط یكی از آداب این ورزش را كه همان عنوان مقاله و موضوع لنگ انداختن است فی الجمله شرح می دهد:

از قدیم و ندیم در زورخانه ها معمول بوده و هست كه در خلال انجام ورزش باستانی دو یا چند نفر از ورزشكاران در وسط گود با یكدیگر كشتی می گیرند و به اصطلاح كشتی گیران سر شاخ می شوند و با یكدیگر می پیچند. این نوع كشتی گرفتن و سر شاخ شدن چون به منظور تمرین و نمایش است و جنبه رسمی و زورآزمائی ندارد لذا هنگامی كه كشتی دو حریف به مرحله حساس می رسد و نزدیك است كه یكی بر دیگری غلبه كرده پشتش را به خاك برساند میاندار یا مرشد زورخانه از فرصت استفاده كرده لنگ می اندازد یعنی یك ثوب لنگ از كنار گود برمی دارد و به سوی آن دو كشتی گیر پرتاب می كند و می گوید:«پهلوانان، حرمت لنگ.» كشتی گیران موظف اند احترام مرشد و حرمت لنگ را محفوظ داشته فوراً از یكدیگر جدا شوند و صورت همدیگر را ببوسند و در جای خود قرار گیرند.

در عرف اصطلاح ورزشكاران لنگ انداختن همان آشتی كردن و ختم غائله و زورآزمایی است كه رفته رفته در افواه مردم نیز به همین مقصود مقدس اخلاقی مورد استفاده و استناد قرار گرفت ولی متأسفانه گذشت زمان و عدم توجه مردم به ریشه و مفهوم عبارت موجب گردید كه از آن به منظور تسلیم و شكست استفاده كرده اند و اكنون نیز هر جا كه پای شكست و تسلیم به میان آید می گویند: فلانی لنگ انداخت. یعنی حریف را زورمند دید و تسلیم شد در صورتی كه چنین نیست و اصولاً لنگ انداختن از وظایف شخص ثالث و ارشد و اصلح هر دسته و جمعیت است كه با روشن بینی و خیرخواهی مانع از ادامه قهر و غلبه و غائله می شود.

 

منبع : iketab.com

 


ویدیو مرتبط :
ضرب المثل ترکی خراسان

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

ضرب المثل خواندنی خودم جا ,خرم جا



 

 

افراد خونسرد و بی اعتنا خاصه آنهایی که همه چیز را از دریچۀ مصالح و منافع شخصی ببینند در جهان زیاد هستند.این گونه آحاد و افراد بشری به زیان و ضرر دیگران کاری ندارند. همان قدر که بارشان به منزل برسد و مقصودشان حاصل آید اگر دنیا را آب ببرد آنها را خواب می برد. به این دسته از مردم چنانچه در زمینۀ عدم توجه به مصالح اجتماعی ایراد و اعتراض شود شانه بالا انداخته در نهایت خونسردی و بی اعتنایی به این عبارت مثلی تمثل می جویند و می گویند:"خودم جا، خرم جا. زن صاحبخانه خواه بزا خواه نزا!"

 

یا به طور خلاصه می گویند: "خودم جا، خرم جا" مجازاً یعنی سود و زیان دیگران به من چه ارتباطی دارد؟ باید در فکر تأمین و تدارک منافع و مصالح خویش بود لاغیر.( دیگی که برای من نجوشه ، توش سر سگ بجوشه !)

 

عبارت بالا که سالهای متمادی در منطقۀ غرب ایران هنگام وضع حمل زنان باردار مورد استفاده و اصطلاح قرار می گرفت از واقعۀ تاریخی جالبی ریشه گرفته که نقل آن خالی از لطف و فایده نیست.

 

خواجه نصیرالدین طوسی قبل از آنکه مورد توجه ناصرالدین شاه محتشم واقع شود و به دربار اسماعیلیله راه یابد یک بار به بغداد رفت تا یکی از تألیفاتش را که در مدح اهل بیت پیغمبر اکرم (ص) بود به مستعصم خلیفۀ عباسی تقدیم نماید. در این مورد میرزا محمد تنکابنی چنین می نویسد:

 

"... آنچه مشهور است اینکه محقق طوسی در مدت بیست سال کتابی تصنیف کرد که در مدح اهل بیت پیغمبر (ص) بود. پس از آن کتاب را به بغداد برد که به نظر خلیفۀ عباسی برساند. پس زمانی رسید که خلیفه با ابن حاجب در میان شط بغداد به تفرج و تماشا اشتغال داشتند. پس محقق طوسی کتاب را در نزد خلیفه گذاشت، خلیفه آن را به ابن حاجب داد. چون نظر ابن حاجب ناصب به مدایح آل اطهار پیغمبر علیهم صلوات افتاد آن کتاب را به آب انداخت و گفت:"اعجنبی تلمه" یعنی خوش آمد مرا از بالا آمدن آب در وقتی که این کتاب را به آب انداختم و قطراتی از آب بالا آمدند! پس بعد از اینکه از آب بیرون آمدند محقق طوسی را طلبیدند.

 

"ابن حاجب گفت:"که ای آخوند، تو از اهل کجایی؟" گفت:"از اهل طوسم."

"ابن حاجب گفت:"از گاوان طوسی یا از خران طوس!؟" خواجه فرمود که: "گاوان طوسم."

"ابن حاجب گفت:"شاخ تو کجاست؟"

"خواجه گفت:"شاخ من در طوس است، می روم و آن را می آورم!" پس خواجه با نهایت ملال خاطر روی به دیار خویش نهاد و از ترس عمال ابن حاجب بدون آنکه توشه و زاد راحله ای بردارد با مرکوبش که دراز گوش نحیف وامانده ای بود از بیراهه به ایران مراجعت کرد."

 

پس از چندی شبانه روز به قریه ای از قرای کردستان رسید و به دنبال پناهگاهی می گشت تا شبی را به روز آورده خود و چهار پایش رنج خستگی را از تن بزدایند. در این موقع عده ای زن و مرد را به حال اضطراب و نگرانی دید. از جریان قضیه جویا گردید معلوم شد زن روستایی چند روز است برای وضع حمل دچار سختی شده اکنون میان مرگ و زندگی دست و پا می زند.

 

خواجه فرصت را مغتنم شمرده مدعی شد که بیمار باردار را بدون هیچ خطری بزایاند. وابستگان زن دهاتی مقدم خواجه را گرامی شمرده در مقام پذیرایی و بزرگداشت وی برآمدند. خواجه دستور داد قبلاً مرکوب خسته و فرسوده اش را تیمار کرده در طویلۀ گرم جای دادند و آب و علوفه اش را تدارک دیدند. سپس فرمان داد اطاق گرم و تمیزی برای آسایش و استراحت خودش آماده کردند. پس از آنکه از این دو رهگذر خیالش راحت شد و غذای گرم و مطبوعی به اشتهای کامل صرف کرد با اطلاعاتی که در علم پزشکی داشت برای رفع درد و زایمان بیمار تعلیمات لازم داده ضمناً دعایی نوشت و به دست صاحبخانه داد و گفت:"این دعا را با مقداری گشنیز بر ران چپ زائو ببندید و مطمئن باشید که به راحتی فارغ خواهد شد ولی متوجه باشید که پس از وضع حمل دعا را از ران چپش فوراً باز کنید و گرنه روده هایش را بیرون خواهد آورد."

 

اتفاقاً زکریای قزوینی راجع به خاصیت گشنیز که در حکایت بالا ذکر شده چنین می نویسد:

"کزبره: او را به پارسی گشنیز خوانند و شیخ الرییس گوید که اگر کزبره را به آهستگی از بیخ برکنند و بر ران زنی ببندند که زادن او دشخوار بود در حال خلاص یابد."

 

باری، هنوز دیر زمانی از تجویز خواجه و بستن دعا بر ران چپ بیمار حامله نگذشته بود که به راحتی وضع حمل کرد و از خطر مرگ نجات یافت.

 

بامدادان خواجه نصیرالدین طوسی بر درازگوش سوار شده با زاد و توشۀ کافی به جانب طوس روان گردید. پس از چندی چون دعا کردند دیدند که خواجۀ طوسی چنین نوشته بود:"خودم جا، خرم جا. زن صاحبخانه خواه بزا، خواه نزا!"

شنیده شد که این دعا دیر زمانی در بعضی از قراء و قصبات مناطق غرب ایران برای زایمانهای سخت و دشوار چون حرز جواد به کار می رفت و رفته رفته به صورت ضرب المثل درآمد.

 

 

 

 

ضرب المثل فارسی, ضرب المثل های فارسی, ضرب المثل ها, ضرب المثل های ایرانی, مثل آباد ضرب المثل فارسی, ضرب المثل های فارسی, ضرب المثل ها, ضرب المثل های ایرانی, مثل آباد