سرگرمی


2 دقیقه پیش

تصاویری که شما را به فکر فرو می‌برد (34)

یک عکس، یک طرح یا یک نقاشی؛ بعضاً چنان تاثیری روی بیننده دارد که شنیدن ساعت ها نصیحت و یا دیدن ده ها فیلم نمی‌تواند داشته باشد. هنرمندانی که به ساده ترین روش ها در طول تاریخ ...
2 دقیقه پیش

دیدنی های امروز؛ سه شنبه 18 خرداد ماه

دیدنی های امروز؛ سه شنبه 18 خرداد ماه وبسایت عصرایران: نماز تراویح مسلمانان اندونزی در نخستین شب آغاز ماه رمضان – آچهمعترضان عوارض زیست محیطی یک پروژه انتقال آب در کاتالونیا ...

شکار کبک به روایت قبله عالم!


یکی از تفریحات مورد علاقه ناصرالدین شاه در طول دوران سلطنتش شکار بود. وی چندین ماه از سال را در سفر و شکار می‌گذرانید. او در خاطرات خود با علاقه در این باره سخن گفته است.

جام جم ایام: یکی از تفریحات مورد علاقه ناصرالدین شاه در طول دوران سلطنتش شکار بود. وی چندین ماه از سال را در سفر و شکار می‌گذرانید. او در خاطرات خود با علاقه در این باره سخن گفته است.

شکار کبک به روایت قبله عالم

بخشی که در پی می​آید قسمتی از گزارشهای روزانه ناصرالدین شاه از یکی از سفرهایی است که وی به شکار رفته. در شروع این گزارش آمده است:

تفصیل شکار جاجرود که به دست خودمان ان شاءالله می زنیم از این قرار است:

10 شهر شعبان المعظم سنه 78[12] تخاقوئیل

10) روز حرکت از طهران: روز دوشنبه 10شهر شعبان المعظم سنه 78 تخاقوئیل از راه توچال آمدیم. یک باقر قرا در صحرای دوشان تپه روی هوا، روی اسب خیلی خوب زدیم. دور بود. در راه توچال دو عدد تیهوی نر یکی خیلی خیلی دور بود زدیم با تفنگ تقی بدصدا. یک عدد تیهوی دیگر روی زمین زدیم نر بود. بعد نزدیک اردو یعنی توی اردوی جاجرود دم چادر امین شورا یک خرگوش روی اسب جلو تازیها زدیم بسیار خوب.

11) روز سه شنبه اول سمت شکارگاه امیر رفتم قوش انداختیم، کم کبک آمد. بعد من رفتم از همانجا الی دوآب خیلی خیلی پیاده روی کوهها راه رفتم. 9عدد کبک روی هوا زدم، 6عدد گیر آمد سه عدد گم شد. یک از کبکها که زدم دم نداشت از اصل غریبه بود. یک خرگوش هم زدم. همه کبکها را روی هوا بسیار خوب زدم.

12) روز چهارشنبه بالای کوه نخست طرف راست دواب رفتم. تا حال هیچ روی آن کوه نرفته بودم. بسیار خوش گذشت. یک کبک زدم. یک خرگوش. یک ارقالی قوچ تخولی، دوسال. یک بز کوهی هم زدم زخمی شده، گم شد. ساعت شکاری من امروز گم شد.

13) روز پنجشنبه به کوک داغ پدر سوخته رفتم برای شکار قوچ و میش. ده قوچ پیدا شد. در کمال خوبی مارق رفتیم. رد شکاری از روبه رو رفته بود. خیال کردیم این قوچها رفته اند، مایوس شده سست شدم، تفنگ را به مصطفی قلی خان دادم به آواز بلند تاسف می خوردیم یکبار دیدیم ده عدد قوچ از زیر پای من که خوابیده بودند برخواسته [برخاسته] تفنگ را گرفته انداختیم دور شده بودند نخورد. زیاده از حد مایه دلتنگی شد. امروز هیچ چیز نزدم دست خالی به منزل آمدیم.

14) روز جمعه جرگه باغ کوموش شد. یک بز کوچک آمد از دور گلوله انداختم به کت راستش خورد. رفت آنطرف. تازی مولی رضاقلی خان گرفت غلامان رحمت الله خان از دست او گرفته آوردند به حضور، سرش را هم کنده بودند.

15) روز شنبه. از دیشب الی حال، که روز است باران شدید الحمدلله می آید. امروز جرگه موقوف شد. در منزل ماندیم مشغول صحبت و بازی با شاهزادگان.

16) امروز هوا خیلی خوب بود. جرگه زیره چال بسته شد. رفتیم بالای سنگی نشستیم با تفنگداران و غیره. امین الدوله، فیروزمیرزا، عین الملک، موسی، میرزاهاشم، همه پیشخدمتها، جمعیت زیادی بود. یک تکه بزرگ، سه عدد هم بز بزرگ، یک پلنگ بسیار بسیار بزرگ از سرتا دم ده وجب و نیم من بود، زده شد. دو سه گلوله و چند تیر چهارپاره زدم تا مرد، خیلی خیلی تماشا داد، زیاد با مزه شد. با سربازان خوی بعد از زخمی شدن جنگ سخت کرد دو سه نفر را زخم دار کرد. الحمدلله بسیار بسیار خوش گذشت. مصطفی قلیخان معرکه کرد 500تومان انعام خودش گرفت، سیصد تومان پیاده ها و سرباز و فراش.

17) امروز دوشنبه سوار شدیم هوا ابر بود. رفتیم از راه خانه رضاقلی خان به کوک داغ. قوش قزل من دور کرد، بسیار اوقاتم تلخ شد. برای قوچ رفتم از زیرکوه کوک داغ کوچک به دره های عسطلک. سه قوچ بود در رفتند، برگشتم. یک خرگوش زدم. با قوشها هم چند تیهو و کبک گرفته شد. امروز بد گذشت. ان شاءالله قوش پیدا بشود. قوش پیدا شد آوردند.

18) سه شنبه رفتیم کوک داغ بزرگ از راه بالای عمارت. دیشب برف و باران زیادی باریده بود. هوا مه وابر و رطوبت زیاد و ترشح داشت. با وجود این سوار شده به کوک داغ رفتیم. بالا زیاده از حد معطل شدیم. مه بود، شکار دیده نمی شد. آخر سه ساعت به غروب مانده من خسته شده مراجعت کردم پایین کوه. مصطفی قلیخان از عقب رسید گفت قوچها را پیدا کردم. دیگر نمی شد بالا رفت. باران هم گرفت نرفتیم. آمدیم منزل پایین همین کوک داغ. دو عدد کبک یکی با یک لوله و دیگری با لوله دیگر روی هوا خوب زدیم.

19) چهارشنبه می خواستیم به دوآب برویم. آدم مصطفی قلیخان آمد گفت بالای طویله شکار پیدا شده است. رفتم نشد در رفته. نهار را دواب پخته بودند. مصطفی قلیخان را گذاشتم شکارها را بپاید من رفتم که دوآب نهار خورده بازگردم. با مصطفی قلیخان رفتم دره های بالای شکارگاه امیر، شکارها باز فرار کردند. تازی کشیده اسب تاختم به گردشان نرسید. امروز دو خرگوش پسر والی خابانده [خوابانده] بود. اول هر دو را گفتم حاجب الدوله پیاده شد تفنگ انداخت، نزد. بعد من زدم، حاجی زیاد خفیف شد. امروز گفتند قوش مرا در بومهن گرفته اند می‌آورند، زیاده خوشحال شدم. هنوز نیاورده اند.

20) روز پنجشنبه رفتیم کوک داغ بزرگ دو کمین قوچ رفتم. با زحمت زیاد انداختیم. دفعه اولی زخمی شد. شش عدد قوچ بودند نیفتاد، دویده رفتیم بالای کوک داغ به کمین قوچ. یک قوچی بود بزرگ تنها انداختم زخمی شد رفت. ردش را با خون تا روی عمارت آوردیم به آب زده گذشته بود طرف باغ شاه.

21) روز جمعه از راه قطارتپه و زیره چال رفتیم به شهر از دره صندوق بند آمدیم، هیچ از این راه نرفته بودیم. میان دره راه بند آمد. کوه بلند سختی همه یخکرده لابداً پیاده رفتیم بالا. بسیار بسیار بد راهی بود. اسب پسر شاطرباشی پرت شد. اسب قهوه‌چی ... پرت شد مرد. اسبهای زیادی افتادند. میان دره محمدرحیم خان زند بیچاره بسیار بسیار بد زمین خورد. سرش شکافت. ما ترسیدیم بمیرد، خدا رحم کرد. خلاصه بعد از آن همه زحمت، شکاری چیزی هم نبود. اما بعد راه خوب شد افتادیم به قرق. سه ساعت چیزی کم به غروب مانده به شهر رسیدیم، الحمدلله.

الحمدلله این دفعه شکار جاجرود بسیار بسیار خوش گذشت. بدون ناخوشی و مکروهی الحمدلله. در کمال صحت و قوت مزاج هر روز هم سوار شدیم. بجز یک روز.

اندرون: انیس‌الدوله، گلین خانم، تاج الدوله، شکوه السلطنه، ...خانم، خانم الملوک، هما خانم، صبیه آلب ارسلان میرزا، شمس الدوله، نایب السلطنه هم است مادرش نیست، هاجری.

کنیزان: زبیده، تاج گل، جان سلطان، اقله بیگ، زعفران باجی.

خواجه ها: آقابشیر، آقا محراب، آقاسلیمان، آقاسبحان، حاجی فروز، حاجی بلال، حاجی کلبعلی.

غلام بچگان: حسین خان، موچول خان، غلامعلی خان، شوهری، ماچکی، ماشاالله، مهدیقلی خان پسر اعتمادالدوله.

گلین خانم با شکوه السلطنه و تاج‌الدوله و شمس الدوله جنگهای عظیمی کرد، قهر کردند خنده داشت، نظاره هم بود همراه انیس الدوله.

مصطفی قلیخان میرشکار با همه شکارچیها بودند؛ رحمت الله خان، شجاع الدین خان، عبادالله خان بودند. میانه مصطفی قلیخان خان و رحمت الله خان عداوت است.

پیشخدمتان اکثری هستند: آقااسماعیل، پسرش آقارضا، مولی خان، عبدالحسین خان، محمدعلی خان، عبدالعلی خان، حاجی میرزاعلی مقدس، ... خان، حاجب‌الدوله، آقامحمدحسن، آقا ابراهیم، یحیی خان، میرزا هاشم خان، محمدابراهیم، محمدتقی خان، محمدتقی خان افشار، علیرضاخان.

از وزراء: امین الدوله، دبیرالملک.

شاهزادگان: اعتضادالسلطنه هم ازعقب آمد، نصرت الدوله، شعاع السلطنه، امیرآخور، محمدامین میرزا، سردارلال، سلیم لال، ملک آرا، پسرش بودند. عین الملک، عثمان (یعنی جهانسوزخان)، مملی بودند.

کبک و تیهو زیاد شکار شد. به همه مردم خوش گذشت. پای رحمت الله خان را اسب ایشک آقاسی باشی روزی که به کوک داغ رفتیم لگد زد. رحمت الله خان سه روز خابید [خوابید]، سوار نشد.

شکار کبک به روایت قبله عالم


ویدیو مرتبط :
ویدئوی شکار جمعی کبک با دام گذاری/ شکار با ذکر نام خدا

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

روایت مسجدجامعی از ماجرای حسینیه جماران



 

احمد مسجدجامعی وزیر ارشاد دولت اصلاحات با انتقاد از حرمت شکنی روز تاسوعا در حسینیه جماران به شرح وقایع پرداخت.

به گزارش کلمه احمد مسجدجامعی در یادداشتی چنین نوشت؛ هنوز زمان زیادی به شروع مراسم مانده بود که حسینیه شماره یک جماران پر شد. گروهی با چند اتوبوس آمدند و پیش از شروع مراسم حسینیه را پر کردند. دوستان نگران شده بودند؛ نگران اتفاق هایی که حرمت شب عاشورای اباعبدالله الحسین علیه السلام را بشکند و حرمت حسینیه یی که از جای جای آن بوی امام (ره) به مشام می آمد، خدشه دار شود. مردم زیادی هم در درون و بیرون حسینیه منتظر شروع مراسم بودند.

برخی پیشنهاد می دادند مراسم را لغو کنید، اما امکان پذیر نبود چراکه شرایط دشواری پیش می آمد. به علاوه قرار نبود کاری جز عزاداری برای سالار شهیدان کربلا، امام حسین(ع) انجام شود و بـــــعید می دانستیم که عزاداری برای امام حسین بن علی(ع) که مظهر وحدت و هویت ملی و انقلابی ماست، واکنشی منفی برانگیزد. برگزار کنندگان تمام تلاش خود را کرده بودند تا مراسم عزاداری به دور از حوادث جاری انجام شود و مردم نیز انصافاً نهایت همکاری را داشتند. از وقتی تصمیم گرفته شد مراسم در این حسینیه برگزار شود، نظر دوستان و همراهان بر این قرار گرفت که برنامه ریزی به گونه یی باشد که مجلس متناسب با شأن حسینیه و بیت گرامی مرحوم امام (ره) باشد و نهایت تلاش به عمل آمد تا کاری متفاوت و سنگین ارائه کنیم. یکی از برنامه هایی که تدارک دیده بودیم و متاسفانه از آن محروم ماندیم، گزارش بخشی از فیلمی بود که آقای منوچهر محمدی آن را تهیه کرده بود و سال گذشته در چنین روزهایی در کربلا فیلمبرداری شده و به احتمال فراوان تنها فیلمی است که گزارش مستقیمی از مراسم بین الحرمین را در ظهر روز عاشورا (طویریج) نمایش می دهد. این فیلم را مرحوم رسول ملاقلی پور می خواست شروع کند ولی به خاطر فوت ایشان ناتمام ماند و آقای مجتبی راعی آن را ساخت. چند شب قبل از مراسم به آقای سیدحسام الدین سراج پیشنهاد دادیم زیارت عاشورا را ایشان بخوانند تا کاری متفاوت باشد، اما او پس از اندکی تامل پاسخ داد این کار آمادگی بیشتری می طلبد و با این فرصت کوتاه در خود این آمادگی را سراغ ندارد و قرار شد به سنت و رسم هرساله قطعه یی مناسب حال و هوای عاشورا و مجلس بخواند.

زمان مراسم فرا رسید و نوه های امام نیز حضور داشتند؛ آقازاده هایی که نمی خواهند مثل برخی آقازاده ها باشند. در ایشان نمونه کاملی از تواضع و مردمداری را می توان به راحتی سراغ گرفت. نماز جماعت به امامت حجت الاسلام سیدیاسر خمینی اقامه شد و ایشان با همان افتادگی و فروتنی به رغم همه فراز و فرودها تا پایان مجلس در کنار مردم ماندند. در چنین شرایطی قرعه صحبت به نام اینجانب افتاد تا هم قدری فضای مجلس آماده شود و هم زمینه یی برای اجرای برنامه های بعدی میسر شود.

پس از سخنان من، آقای خاتمی در جایگاه قرار گرفت و به ابراز احساسات مردم که کاملاً متناسب با شرایط شب عاشورا و حسینیه جماران بود، با سلام بر حضرت سیدالشهدا(ع) پاسخ داد. ایشان همان طور که انتظار می رفت سخنان شان را یکسره درباره کربلا و فلسفه قیام سیدالشهدا متمرکز کردند و در مطلع کلام خود شعری از حافظ خواندند. آقای خاتمی بنا به سنت هرساله یی که از ایشان سراغ داشتیم، دوست دارند در ایام محرم شخصـــــاً روضه خوان وقایع کربلا باشند هر چند در این زمینه تجربه زیادی ندارند و یکی دو بار این موضوع را در مراسم قبل بیان کرده اند و همین انکسار جلوه یی دیگر به نوای گرم ایشان می دهد. قرارمان این بود که در پایان مجلس در ساعت ۳۰/۸ از سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ محمود امجد که به رغم دارا بودن وجاهت حوزوی و علمی به ذکر مصیبت برای حضرت اباعبدالله مباهـــــات می ورزند، بهره گیریم اما متاسفانه تحرکات آقایان نگذاشت عزاداران از ثواب روضه این مجلس بیشتر بهره مند گردند. پایان بخش برنامه های آن شب زیارت وارث بود که طبق معمول باید با صدای گرم قاری گرانقدر قرآن کریم آقای سیدعباس میرداماد در حالت ایستاده و رو به قبله خوانده می شد که از آن هم محروم مان کردند. من به یاد نداشتم که در مجلس عزاداری حضرت امام حسین(ع) چنین حرکت هایی از کسی سر بزند که متاسفانه سر زد.

هجوم بردن به حسینیه یی که هنوز اگر اهل شنیدن باشی، صدای امام(ره) از گوشه گوشه اش به گوش می رسد و قطع مرثیه خوانی به سیدی جلیل القدر در شب عاشورا و نیز شکستن در و شیشه های حسینیه جماران و نادیده گرفتن حرمت حسینیه و بیت مرحوم امام باورکردنی نبود. این اتفاق در حالی رخ داد که مسوولان بیت امام(ره) تمام تلاش خود را برای رعایت همه شئونات این مراسم و ایام به کار بستند و همراهی مردم عزادار را نیز کاملاً با خود داشتند، اما متاسفانه عده یی نه حرمت این روزها را نگه داشتند، نه حرمت امام حسین(ع) و نه حرمت مرحوم امام و بیت و حسینیه ایشان و نه حرمت مردم عزادار را. ما در حسینیه بودیم و درست نبود که در آن فضای آشوبزده زودتر از بقیه مجلس را ترک کنیم. نگران کسانی هم بودیم که می دانستیم تا پشت در آمده اند اما نتوانسته اند درون حسینیه بیایند، نگران بودیم به آنان نیز بی احترامی شود و نگرانی مان بیراه نبود.