سرگرمی


2 دقیقه پیش

تصاویری که شما را به فکر فرو می‌برد (34)

یک عکس، یک طرح یا یک نقاشی؛ بعضاً چنان تاثیری روی بیننده دارد که شنیدن ساعت ها نصیحت و یا دیدن ده ها فیلم نمی‌تواند داشته باشد. هنرمندانی که به ساده ترین روش ها در طول تاریخ ...
2 دقیقه پیش

دیدنی های امروز؛ سه شنبه 18 خرداد ماه

دیدنی های امروز؛ سه شنبه 18 خرداد ماه وبسایت عصرایران: نماز تراویح مسلمانان اندونزی در نخستین شب آغاز ماه رمضان – آچهمعترضان عوارض زیست محیطی یک پروژه انتقال آب در کاتالونیا ...

شوخی های جالب شبکه های اجتماعی


هفت صبح:
 
1- همیشه از بچگی یه موضوعی برام سوال بوده

این چوب بستنی ها هست که دکترها می کنن تو حلق مریض، کیم هاش رو کی خورده!؟

2- همیشه پدرها به پسرشون به عنوان یه فرصت دوباره نگاه می کنن. برای جبران کارهایی که خودشون نتونستن بکنن

3- تنها کسی که اگر با دسته گل برود خانه سرزنش می شود دختر گل فروش است

4- رئیس: شما به زندگی پس از مرگ اعتقاد دارید؟

کارمند: بله!

رئیس: خوب است. چون ساعتی پیش پدربزرگ تان به اینجا آمده و می خواهد شما را ببیند، همان که دیروز برای شرکت در مراسم تشییع جنازه اش مرخصی گرفته بودید.



5- از دوره نقاهت خیلی راضی ام به عشق همین مریض میشم اصلا!

6- هموطن گرامی یارانه شما به زودی قطع خواهد شد، شما در قصابی دیده شدید. (گشت نامحسوس ستاد هدفمندی یارانه ها)

7- قدیما یکی چشم می خورد واسش تخم مرغ می شکستن، الان یکی تخم مرغ می خوره چشمش می زنن!

8- دنیا پر از آدم های مصمم است. عده ای تصمیم می گیرند کار کنند... عده ای هم تصمیم می گیرند بگذارند آنها کار کنند.

9- گاهی یک شب از زندگی، هزار و یک شب عربی است.

10- لنی با جوانی که انگلیسی نمی دانست رفیق شده بود. به همین دلیل رابطه شان با هم بسیار خوب بود اما سه ماه نگذشته بود که جوان شروع کرد مثل بلبل به انگلیسی حرف زدن و فاتحه رابطه شان خوانده شد. فورا دیوار زبان میان شان بالا رفته بود. دیوار زبان وقتی کشیده می شود که دو نفر به یک زبان حرف می زنند. آن وقت دیگر مطلقا نمی توانند حرف هم را بفهمند.(خداحافظ گاری کوپر: رومن گاری)

11- یه پسرخاله دارم به باباش میگه پدر، به مامانشم مادر، میریم خونشون انگار داریم فیلم هندی می بینیم!

12- الان یه پرتقال خوردم مزه نارنگی می داد. یادش بخیر قدیما حداقل میوه ها فتوشاپی نبودن!

13- این کتابای ریاضی آسون ترین مثال هارو خودش حل می کرد بعد سخت ترین مساله هارو می ذاشت ما حل کنیم، ایکبیری!

14- حشره کش خالی کردم تو اتاقم، من سر درد گرفتم دارم می میرم. پشه همه رو آینه اتاقم وایساده داره شاخکاشو مرتب می کنه

15- طرف می گفت دوست دارم بچه ام پسر باشه که نسل بابام باقی بمونه! انگار باباش ببر مازندرانه...
16- شانس فقط یک بار در خونه آدم رو میزنه، بدشانسی که دستش رو از روی زنگ برنمی داره، بدبختی هم که کلا کلید داره!

17- کافیه بنا بزاری یکی رو نبینی و باهاش رو به رو نشی، تو یه کوچه خلوت تو کلکته هندوستان داری بستنی می خوری، از رو به روت درمیاد.

18- اولین بار که تو عمرم تقلب کردم:

سال اول ابتدایی؛ امتحان ریاضی: پیس پیس (خطاب به جلوییم) گردی عدد 9 سمت چپشه یا راستش؟

جلوییم: چپ!

من: چپ کدوم طرفه؟

19- با بابام حرفم شده میگه: واسه خاطر 40 تومان یارانه باید این الدنگ رو تحمل کنیم!

20- وقتی با یک انگشت به سمت کسی اشاره می کنی و مسخره اش می کنی اگه خوب به دستت دقت کنی سه تا انگشتت به سمت خودته

21- یه بار با بابام دعوام شد ولی چون امکانات نداشتم نتونستم خواننده بشم بی خیال شدم باهاش آشتی کردم

22- اینقدر می گفت دورت بگردم و دورم گشت که وقتی به خودم اومدم دیدم دورم زده رفته

23-  جمله ای که هر انسان به طور غریزی هربار هنگام دیدن عکسای قدیمی به کار می بره: «چه قد لاغر بودم اینجا»

24- کاشکی تو زندگی واقعی ایم angry birds بودم و آدم با هرکی حال نمی کرد چندتا از اینا ول می داد تو سر و صورتش

25- شماره بعضی ها رو باید تو گوشیت نگه داری؛ نه واسه اینکه بهشون زنگی بزین، بلکه واسه اینکه اگه اونا زنگ زدن جواب ندی!

26- بزرگ ترین اشتباهی که ما آدما در رابطه هامون می کنیم:

نیمه می شنویم؛ یک چهارم می فهمیم، هیچی فکر نمی کنیم! و دو برابر واکنش نشون می دیم.

27- واقعا چه حوصله ای داره این پشه تا طبقه شش میاد واسه دو قطره خون، یکی نیست بگه اسکل عین همین خون تو همکف هم هست!

28- مردی که فردای روز پدر جوراب پاره پاش باشه، تنهاترین مرد دنیاست

29- بابا آب داد... بابا نان داد... بابا سواری داد... بابا جوانیشو داد...



30- از خودآزاری های دوران بچگی میشه به زبون زدن به دو سر باتری کتابی اشاره کرد

31- ترسناک ترین سوال: آخرین نفر کی دستشویی رفته؟

32- بابام هنوز معتقده که چون من همیشه پای اینترنتم پول تلفن زیاد میاد!

33- پدر چیست: مردی است که نیمه شب ها از خواب برخواسته و کولر را خاموش می کند

34- بعضی وقتا وقتی یکی میگه «ببخشید اشتباه کردم» بهتره قبول کنید چون «خوب کردم اشتباه کردم» آپشن بعدیه که بهتون ارایه می ده

35- به دو دلیل زندگی می کنم: 1- به دنیا اومدم 2- هنوز نمردم

36- اگه دیوید بکام اسم پسرش را می ذاشت ایام، صداش می کردند ایام بکام، حال می کرد!

37- ما هم دختر همسادمون سنتور میزد، کلی عاشقش شدیم بعد فهمیدیم داداشش بوده!

38- تو بچگی مون از تکلیف عذاب می کشیدیم الان داریم از بلاتکلیفی عذاب می کشیم

39- به عشق در نگاه اول اعتقاد داری یا یه بار دیگه از جلوت رد شم؟!

40- می خوای فیلم ببینی هرچی داری آشغال به نظر میاد! می خوای هارد رو خالی کنی همش خوب می شه

41- تو امتحانا دنبال این نیستن که ببینن چقدر حالیته، هی می خوان ببینن چی بلد نیستی!

42- امسال نمایشگاه کتاب نرفتم. خودم تو خونه سیب زمینی سرخ کردم خوردم!

43- بابا گفت برو تو سایت این یارانه ها ببین قضیه چیه می ترسم برم توش یهو خفتم کنه بگه حالا که اومدی بیا انصراف بده!

44- آدما هم مث عکسا با بزرگ تر کردنشون دچار افت کیفیت میشن

45- بیاین اعتراف کنیم که حالمون از صدای ضبط شده خودمون بهم می خوره. بیاین!

46- مرد عاشق بشه دنیا رو با خبر می کنه، زن عاشق بشه فقط به نزدیکاش میگه، مرد جدا بشه نزدیک تریناش می فهمن، زن جدا بشه همه دنیا

47- سه ماهه نرفتم سلمونی از ترس اینکه اگه برم ازم عیدی می گیره!

48- فاصله بین پشت تخت و دیوار واسه همه چیزای گمشده جا داره

49- گاهی می خوام یه قابلمه برنج بریزم جلوی لونه مورچه ها اینقدر برای یه لقمه نون جون نکنن

50- به دوره ای از زندگی رسیدم که تنها کسایی که بهم احترام میذارن درهای اتوماتیک هستن

51- این ارتفاعات چون تهرانه اسمش انقد باکلاسه. اسمشو گذاشتن بام. همین اگه تو شمال بود، الان اسمش دراز کلا بود!


ویدیو مرتبط :
طنز و شوخی با شبکه های اجتماعی از حسن ریوندی-اینستاگرام

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

شوخی های جالب شبکه های اجتماعی (2)


بذله گویی های شبکه های اجتماعی در هفته گذشته، چه آنهایی که متعلق به نویسنده های ناشناس بودند و چه آنهایی که اسم حقیقی و مجازی بر سر خود داشتند.

 
 
 
 
  هفت صبح: بذله گویی های شبکه های اجتماعی در هفته گذشته، چه آنهایی که متعلق به نویسنده های ناشناس بودند و چه آنهایی که اسم حقیقی و مجازی بر سر خود داشتند.

1- یارو نه درس خونده؛ نه شغلی داره؛ نه ماشینی... خلاصه هیچی نداره؛ ازش می پرسی ازدواج کردی؟ با اعتماد به نفس میگه هنوز دم به تله ندادم! لامصب تو خودت تله ای!

2- حتی اگر از دوران مهدکودک چشماتون ضعیف باشه، از نظر پدر و مادرتون این کامپیوتر صاحاب مرده باعثشه!

3- تا حالا دقت کردین یکی از سرگرمی های خاص مردم اینه که وقتی از مطب دکتر میان بیرون، حساب کنن ببینند این دکتره روزی چقدر درآمد داره.

4- امروز سوار یه تاکسی شدم کولرش روشن بود، می خواستم سرمو بچسبونم به شیشه و از خوشی گریه کنم!



5- رفتم از دکه روزنامه بخرم یه زنه اومده میگه آقا ببخشید آدامس موزی دارید؟ مرده یه آدامس موزی بهش داده، زنه میگه نه یه طعم دیگشو میخوام!

6- یه رفیق داریم اسطوره مشکلاته، بدشانس، بدهکار، تنها، مشروط...! یعنی دیگه مشکلی نمونده که این تجربه نکرده باشه. زنگ زدم بهش، میدونید آهنگ پیشوازش چی بود؟؟ همه چی آرومه... من چقد خوشحالم...!

7- روش های رفتن به خارج: 1- اتوبوس 2- قطار 3- هواپیما 4- فتوشاپ

8- از خر خر تر، مرغ ماهی خاره، چون همش ماهی می خوره! یعنی هیچ وقت از ماهی زده نشده؟ مثلا هوس قرومه سبزی نمی کنه ؟

9- کسی رو برای زندگیت انتخاب کن، که اگه آب گرمکن هم تو صورتش ترکید؛ بهونه های دیگه ای هم برای ادامه زندگی باهاش داشته باشی!

10- من اگه مراد هم می شدم، زندگی بر وفق خرم بود نه خودم...

11- سوالای رایج همه خونه ها:
این تلویزیون بی صاحاب واسه کی روشنه؟!
چی از جون این یخچال بدبخت می خوای؟!
کی دمپایی دستشویی رو خیس کرده؟
این موقع شب با کی حرف می زنی؟
چشمات در نیومد پای این کامپیوتر کوفتی؟

12- برای مردم غمگین زندگی در شهر آسان تر است.
در شهر شخص می تواند صدسال زندگی کند بدون آنکه متوجه شود مرده و خیلی وقت پیش تبدیل به خاک شده است...

13- در سه حالت میتونی برای «دیگران» مهم باشی: 1. خوشگل باشی 2. پولدار یا مشهور باشی 3. بمیری

14- نیازمندی ها، فوری! به یک دلیل خوب برای زندگی کردن نیازمندیم

15- زندگی جان عزیزم! اگه مایلی یه چند قدمی باهام راه بیا.

16- نقش شاگرد مغازه در فیلم های ایرانی:
+هی پسر بپر برو سر کوچه دو کیلو شیرینی بخر بیار
-چشم اوستاااا

17- یکی از فامیلامون (دختر) یک سال مالزی بود، بعد دو سال رفت کانادا. تنهام زندگی میکنه.
واسه تعطیلات برگشته ایران، خواست بره کیش با دوستش، باباش اجازه نداد!
گفت نمی ذارم تنها بری مسافرت!

18- یک ضرب المثل کره ای هست که میگه: چینی اگر عقل داشت، ژاپنی میشد!

19- یکی از فانتزیام اینه که وقتی یک ثانیه مونده مایکروویو زمانش تموم شه، خاموشش کنم!
اصلا احساس خنثی کردن بمب تو ثانیه آخر بهم دست میده

20- فقط یه پسر ایرانی می تونه وقتی از سر جلسه امتحان میاد بیرون با نیشی باز و خیلی خوشحال بگه افتضاح دادم! یعنی سرخوش تا این حد.

21- یکی از معضلات زندگی ام اینه که همیشه تو سربرگ امتحان جلوی نام، نام و فامیلو کامل می نویسم بعد تازه می بینم پایینش نوشته نام خانوادگی

22- این بچه های جدید چی میفهمن از زندگی؟ چی حالیشونه؟ وقتی یه دست گل کوچیک تو خیابون نزدن

23- یادش بخیر یه زمانی دفترامون خط کشی نداشت با خودکار قرمز دو طرفش خط می کشیدیم. همیشه هم این خط کش لامصب کج می شد گند میزد توش.

24- لذتی که در 10شدن امتحان با تقلب هست، در 20 شدنش بدون تقلب نیست.

25- جون مادرتون اگه ماشین صفر می خرین رو شیشه بنوسید «ماشین صفره»
ولی پلاستیک های رو صندلیشو بکنید!

26- چقدر بدم میاد از این سایتایی که تا میخوای ازشون یه چیز دانلود کنی، میگه اول باید عضو سایت بشین...!

27- شنیدین این پسرای دم بخت میگن: من قصد ازدواج ندارم؟
یکی نیست بهشون بگه آخه عزیز من! ازدواج که قصد نمی خواد! پول می خواد که تو نداری!

این دخترای دم بخت میگن: من قصد ازدواج ندارم؟

یکی نیست بهشون بگه آخه عزیز من! ازدواج که قصد نمی خواد! خواستگار می خواد که تو نداری!

28- در زندگی هر انسانی چیزهایی هست که به خودش هم مربوط نیست، چه رسد به شما دوست عزیز.

29- واقعا واسه آیفون (دربازکن) توی ایران فرهنگ سازی نشد. می پرسی کیه؟ میگه بازکن، خوب برادر من دارم سوال ازت می پرسم قشنگ گوش کن و پاسخ مناسب بده!

30- به خواهرم می گم دعا کن برام، دعای بچه ها زود اجابت میشه...
میگه: د نه د اگه دعای بچه ها اثر داشت وقتی که من شیش سالم بود و تو او عروسکمو شیکوندی، باید می مردی!

31- اون روزی که مادر پدرا بفهمن دیگه لازم نیست وقتی با خارج حرف میزنن پای تلفن داد بزنن، اون روز روز عید جوانه های بهاریه.

32- اونقدری که واسه تو مایه گذاشتم، اگه به دسته بیل آب می دادم تا حالا میوه داده بود.

33- گاهی باید دست از سرش برداری... و به جاش از پات، برای شوت کردنش استفاده کنی.

34- الان نزدیک به نیم ساعته که ایرانسل بهم اس نمیده، دلم شور میزنه.

35- از صبح تا حالا یه کله دارم درس می خونم یه لحظه خواستم گوشیمو نگاه کنم ببینم ساعت چنده!
یه دفه زرتی مامانم اومد تو اتاق و یه بشقاب پر میوه و تنقلات آورده بود، تا منو دید گفت «منو باش فکر می کردم بچم داره درس میخونه برم به تغذیش برسم، خاک تو سرت» در رو محکم بست و رفت بیرون!

36- به یارو میگم 12 تا نون بده، ماشین حساب درآورده

37- قدیما می گفتن:
ما از صفر شروع کردیم تا به اینجا رسیدیم! آخه این صفر لامصب کجاست که ما هرچی جون می کنیم بهش نمی رسیم؟

38- به نظر من دانشگاه باید این روزایی رو که نمیری سر کلاس از شهریه کم کنه ها. این پولا خوردن نداره!

39- یه روز غضنفر سوار هواپیما میشه یهو هواپیما سقوط می کنه...
(البته این قرار بود جوک باشه اما حادثه خبر نمی کنه!)

40- دیدن بعضی ها وقتی میشینن روی صندلی چرمی بعد صدا میده یه بار دیگه صداشو درمیارن تا بگن صدای صندلی بود؟!

41- یکی از دو راهی های زندگی وقتی است که نمی دانید در شیشه ای مقابل تان را باید بکشید یا فشار دهید.

42- همین روز است گداها سر چهارراه با دستگاه کارتخوان بیان سراغمون

43- تا حالا دقت کردین همه شب ها عین جغد بیداریم ولی شب امتحان ساعت 8 رو کتاب خوابمون می بره؟

44- من اگه بخوام ساعت 7 از خواب بیدار بشم، آلارم گوشیمو این طوری تنظیم می کنم: 6:30 / 6:40 / 6:50 / 7

45- توی تهران، کل جدول مندلیف رو با یه نفس می کشی تو بدن

46- زنه هم بچه بغلشه هم کیفش هم ساکه بچه ها، اون وقت شوهرش عینه دسته جارو کنارش راه میره!

47- اینقدر که ما تو این چند سال از تغییر قیمت کالاها تعجب کردیم؛ فکر نکنم اصحاب کهف بعد اون همه سال که از خواب بیدار شدن و رفتن تو بازار از تغییر قیمت کالاها تعجب کرده باشن.

48- میری از خودپرداز پول بگیری، رمزتو می زنی پول برمیداری، بار دوم کارتو میذاری، رمز رو اشتباهی می زنی، یکی از پشت میگه: آقا رمزتو اشتباه زدی ها...