سرگرمی


2 دقیقه پیش

تصاویری که شما را به فکر فرو می‌برد (34)

یک عکس، یک طرح یا یک نقاشی؛ بعضاً چنان تاثیری روی بیننده دارد که شنیدن ساعت ها نصیحت و یا دیدن ده ها فیلم نمی‌تواند داشته باشد. هنرمندانی که به ساده ترین روش ها در طول تاریخ ...
2 دقیقه پیش

دیدنی های امروز؛ سه شنبه 18 خرداد ماه

دیدنی های امروز؛ سه شنبه 18 خرداد ماه وبسایت عصرایران: نماز تراویح مسلمانان اندونزی در نخستین شب آغاز ماه رمضان – آچهمعترضان عوارض زیست محیطی یک پروژه انتقال آب در کاتالونیا ...

سربازان کوروش کبیر بابل را تسخیر کردند


۲۵۵۳ سال پیش در چنین روزی کوروش دوم مشهور به کوروش کبیر توانست شهر باستانی بابل را به تسخیر خود درآورد.

zoomit.ir - مصطفی لطفی: ۲۵۵۳ سال پیش در چنین روزی کوروش دوم مشهور به کوروش کبیر توانست شهر باستانی بابل را به تسخیر خود درآورد. کوروش دوم بنیانگذار سلسله هخامنشیان، یکی ازبزرگترین سلسله‌های پادشاهی عصر باستان  و یکی از مورد احترام ترین پادشاهان تاریخ است.

۲۰ مهرماه: ورود سربازان کوروش کبیر به شهر بابل

۲۵۵۳ سال پیش در چنین روزی یعنی ۱۲ اکتبر سال ۵۳۹ قبل از میلاد سپاهیان ارتش کورش توانستند وارد شهر بابل شوند و موجب سقوط حاکم بابل شدند تا سرزمین‌های سلسله هخامنشی از غرب گسترده‌تر از قبل شود.

شهر بابل یکی از بزرگترین و معروف‌ترین شهرهای عصر باستان بود که در عراق کنونی قرار داشت. شهر بابل در سال ۱۸۶۷ قبل از میلاد توسط سلسله آموری در بین النهرین ایجاد شد. بقایای آن در الهلال در استان بابل کشور عراق در ۸۵ کیلومتری جنوب بغداد است. این شهر به صورت کامل تخریب شده است و تنها بقایای باقیمانده از آن مقداری گل و آجرهای تخریب شده است. این شهر بر روی رود فرات بنا شده بود و قسمتی از شهر در یک طرف و قسمت دیگر در طرف دیگر فرات قرار داشت. اطلاعات تاریخی باقیمانده نشان می‌دهد بابل در حدود قرن ۳۰ قبل از میلاد به صورت یک شهر کوچک وجود داشت و در دوران آموری‌ها حدود ۱۹۰۰ سال قبل از میلاد شروع به پیشرفت می‌کند و تبدیل به یکی از بزرگترین شهرهای عصر کهن می‌شود.

در دوران آغازین سلسله هخامنشی در این شهر هزاران مهاجر و برده زندگی می‌کردند که در میان آن‌ها تعداد زیادی یهودی نیز وجود داشت که به اجبار و فشار شاه کلدانی از کشورهای خودشان رانده شده بودند و در بابل در شرایط نامناسبی زندگی می‌کردند. این مردمان هرگز امید به بازگشت به میهن خود را از دست نداده بودند. کشمکشهای اجتماعی از یک سو، نارضایتی کشاورزان، صنعتگران، اشراف و نجبا (کارمندان، کاهنان، بازرگانان و غیره) از سوی دیگر باعث شده بود که زیربنای اجتماعی در حکومت بابل ویران شود و حکومت بابل به شدت تضعیف شود. حتی شاه بابل نیز دیگر در بابل حضور نداشت و ۱۰ سال از پایتخت دور بود و در شهر تیما زندگی می‌کرد، تجارت پُرسود کندر را به انحصار خویش درآورده بود و همچنین با خدای کاهنان در شهر بابل مخالفت می‌کرد و خدای دیگری را می پرستید که همین موضوع باعث خشم و نارضایتی کاهنان شده بود. کشاورزان و صنعتگران که قسمت عمده‌‌ی جمعیت کشور را تشکیل می‌دادند، با توجه به شرایط فعلی حکومت بابل هیچ تمایلی به کمک در جنگ احتمالی و حمایت از حکومت بابل نداشتند و ترجیح می‌دادند تا حکومت فعلی بخاطر فساد و مشکلات فراوانی که داشت از بین برود در کنار این موضوع ارتش بابل بر اثر جنگ‌های متعدد در شبه جزیره عربستان با عرب‌های صحرا نشین و غارتگر آن زمان که به کاروان‌های تجاری حمله می‌کردند بسیار فرسوده شده بود و مقاومت در برابر یک ارتش مجهز و آموزش دیده از عهده آنها خارج بود.

زمانی که کورش به بین النهرین حمله خود را آغاز کرد کاهنان حکومت بابل وی را ناجی خدای خود و یهودیان وی را امیدی برای آزادی خود پنداشتند لذا حکومت بابل در شرایطی که قرارداشت به هیچ عنوان قادر به مقابله با سپاهیان کوروش نبود. با این وجود نکته قوت بابلیان برای مقابله با ارتش کوروش از استحکامات طبیعی و دیوارهای بزرگی که برای محافظت از شهر کشیده شده بود، کمک گرفتند. در روز دهم اکتبر شهر سیپار نیز سقوط کرد و دژ غربی دیوار مادی بدون درگیری تسلیم سپاه کوروش شد. بدین ترتیب کوروش در جنوب دیوار مادی با گذشتن از جمله، همه‌ی استحکامات دفاعی را دُور زد و دو روز بعد، یعنی دوازدهم اکتبر همزمان با جشن سال نوی تقویم بابلی، یکی از فرماندهان ارتش کوروش با سپاه خود وارد بابل شد و بدون جنگ و تلفات، شهر را تصرف کرد و مطابق با دستور کوروش، بلافاصله نظم سختگیرانه‌ی در بابل وضع شد.


ویدیو مرتبط :
ورود کوروش کبیر "هفده روز پس از سقوط بابل

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

داستانی زیبا درمورد کوروش کبیر!



 

داستان زیبا در مورد کوروش کبیر

 

 

زمانی کزروس به کورش بزرگ گفت: چرا از غنیمت های جنگی چیزی را برای خود برنمی داری و همه را به سربازانت می‌بخشی؟

 

کورش گفت: اگر غنیمت های جنگی رانمی بخشیدیم الان دارایی من چقدر بود؟! کزروس عددی را با معیار آن زمان گفت.


کورش یکی از سربازانش را صدا زد و گفت برو به مردم بگو کورش برای امری به مقداری پول و طلا نیاز دارد. سرباز در بین مردم جار زد و سخن کورش را به گوش‌شان رسانید.


مردم هرچه در توان داشتند برای کورش فرستادند. وقتی که مالهای گرد آوری شده را حساب کردند، از آنچه کزروس انتظار داشت بسیار بیشتر بود.


کورش رو به کزروس کرد و گفت: ثروت من اینجاست. اگر آنهارا پیش خود نگه داشته بودم، همیشه باید نگران آنها بودم. زمانی که ثروت در اختیار توست و مردم از آن بی بهره‌اند مثل این می‌ماند که تو نگهبان پولهایی که مبادا کسی آن را ببرد!