سرگرمی


2 دقیقه پیش

تصاویری که شما را به فکر فرو می‌برد (34)

یک عکس، یک طرح یا یک نقاشی؛ بعضاً چنان تاثیری روی بیننده دارد که شنیدن ساعت ها نصیحت و یا دیدن ده ها فیلم نمی‌تواند داشته باشد. هنرمندانی که به ساده ترین روش ها در طول تاریخ ...
2 دقیقه پیش

دیدنی های امروز؛ سه شنبه 18 خرداد ماه

دیدنی های امروز؛ سه شنبه 18 خرداد ماه وبسایت عصرایران: نماز تراویح مسلمانان اندونزی در نخستین شب آغاز ماه رمضان – آچهمعترضان عوارض زیست محیطی یک پروژه انتقال آب در کاتالونیا ...

در اینجا هیچ چیز سر جای خود نیست


گروهی از مهندسین BBC در دهه 60 میلادی وارد جزیره شدند تا دستگاه‌های فرستنده‌ برای ارسال امواج به آفریقا و آمریکای جنوبی را در آنجا نصب کنند. آن‌ها روستایی را برپا کردند و گیاهی به نام «خار مکزیکی» از نوع کهور در آنجا کاشتند.

وبسایت فرادید: جزیره اسنشن نقطه‌ای سبزرنگ در دل اقیانوس اطلس است؛ جزیره‌‎ای آتش‌فشانی که همزمان سرد است و گرم؛ به عبارتی، در این جزیره هیچ چیز سر جایی خودش نیست!

فاجعه‌ای که
 
به گزارش بی بی سی انگلیسی، متیو تلر می‌نویسد که اینجا همان جایی است که چارلز داروین متوجه تغییراتی شگرف شد. جزیره اسنشن (Ascension Island) نام جزیره‌ای آتش‌فشانی در اقیانوس اطلس است که بین برزیل و آفریقا قرار دارد. این جزیره جزو سرزمین‌های برون‌مرزی بریتانیا به حساب می‌آید و ۱۶۰۰ کیلومتر تا ساحل آفریقا و ۲۲۵۰ کیلومتر از ساحل آمریکای جنوبی فاصله دارد.
 
رسما کسی اهل این جزیره نیست. دولت بریتانیا نیز حقوق سکونت دائمی را از ساکنین آن سلب کرده و همین مسئله موجب شده تا حدود 800 بومیِ این جزیره به عنوان شهروند بریتانیا شناخته شوند که حتی علیرغم سال‌ها زندگی در جزیره، به عنوان گردشگران موقتی نزد دولت بریتانیا شناخته شوند.
 
ناسا، ایالات متحده و اروپا در اسنشن چه می‌کنند؟

برای ورود به جزیره به موافقت کتبی نماینده ویژه ملکه که از او به عنوان «رئیس» یاد می‌شود، نیاز است. فرودگاه جزیره که باند آن روزی طولانی‌ترین باند جهان بود، برای فرود شاتل فضایی و توسط نیروی هوایی ایالات متحده طراحی شده و به بریتانیا اجازه دسترسی محدود را می‌دهد. ناسا هم فرود برنامه فضایی «آپولو مون» را از این جزیره رصد می‌کند. آژانس فضایی اروپا هم پرتاب راکت‌ها را از داخل جزیره اسنشن کنترل می‌کند.

فاجعه‌ای که

بر سر تپه‌ها می‌تواند تجهیزات هوایی و دیش‌های فضایی را دید، اما اینکه چه کسی به چه چیزی گوش می‌دهد به هیچ وجه مشخص نیست. فضای طبیعی عجیبِ حاکم در جزیره اسنشن درخور تمام چیزهای عجیب جزیره است.
 
طبیعت عجیب حاکم بر جزیره!

هیچ چیز سر جایش نبود. یک بعد از ظهر آفتابی که اتفاقا شر شر عرق می‌ریختم به سمت ساحل رفتم. آنجا فرودگاهی به نام «فرودگاه کاملا بیدار» بود که دلیلش نیز حضور هزاران چلچله دودی رنگ دریایی بود که با سر و صدایشان آسمان و زمین را به هم می‌ریختند.
 
چادر مسافرتی و دفترچه خاطرات

اسنشن از نظر جغرافیایی یک نوزاد محسوب می‌شود، چرا که تنها یک میلیون سال پیش تشکیل شده است. مساحت جزیره زیاد نیست و هوا نیز بیشتر روزها بسیار گرم است. خاک جزیره هم بیشتر از مواد مذاب تشکیل شده است. تا قبل از استقرار بریتانیایی‌ها در سال 1815، این جزیره خالی از سکنه بود.
 
جالب اینجا است که بزرگترین جانوران جزیره نوعی خرچنگ است که بر روی خشکی زندگی می‌کند. کشتی‌ها هم هیچگاه از این جزیره استقبال نکرده‌اند. با این حال، ملوانانی که در سال 1726 میلادی به این جزیره سفر کردند، یک عدد چادر و یک دفتر خاطرات در آنجا پیدا کردند.
 
چندی بعد مشخص شد که آن وسایل مربوط به ملوان هلندی بوده که به دلیل همجنس‌بازی به این جزیره تبعید شده بود. البته سرگذشت آن مرد مشخص نیست، چرا که هیچ اسکلتی در اسنشن یافت نشد.

فاجعه‌ای که

ناپلئون و چارلز داروین

هشتاد سال بعد، یعنی زمانی که ناپلئون در جزیره «سنت هلن» تبعید شده بود، نیروهای بریتانیایی به حوالی اسنشن رفتند تا مانع ورود تیم‌های نجات فرانسوی به سنت هلن شوند. سنت هلن حدودا در فاصله 1100 کیلومتری جنوب شرقی اسنشن قرار دارد.
 
داروین می‌نویسد: «نزدیک ساحل هیچ چیزی نمی‌روید... این جزیره تقریبا تهی از هرگونه درختی است.»
 
چارلز داروین با دوستش جوزف هوکر در مورد اینکه چگونه می‌تواند جزیره اسنشن را برای انسان‌ها قابل زیست کرد، صحبت کرد. هوکر بعدها مدیر باغ‌های سلطنتی در کیو شد و در سال 1843 میلادی به این جزیره سر زد. او برنامه ریزی لازم را برای این کار انجام داد.
 
او تصمیم گرفت تا در قله 859 متری کوه گرین (بلندترین نقطه جزیره) درختکاری انجام دهد، چرا که گیاه‌ها می‌توانند رطوبت ناشی از بادهای جنوب شرق را به دام انداخته و آن را به سطوح پایین‌تر جزیره منتقل کنند. در این صورت، نیروها می‌توانستند از آب آشامیدنی برخوردار شوند. از طرف دیگر، چراگاه و زمین زراعی برای پرورش دام و کشاورزی نیز مهیا می‌شد.
 
چرا طرح داروین یک فاجعه بود؟

دکتر سام وبر، زیست شناس، می‌گوید: «همان‌طور از پوشش سبز اطراف مشخص است، طرح آن دو کاملا جواب داد.» دکتر وبر در منطقه‌ای معتدل ایستاده بود، جایی که با خودرو می‌شد در عرض چند دقیقه به همان بیابان‌های قدیمی و بسیار گرم رسید.

فاجعه‌ای که

دکتر وبر در ادامه صحبت‌هایش می‌گوید: «اینکه طرح او جواب داد یک بحث دیگر است، اما با توجه به استانداردهای امروز، طرح داروین فاجعه‌ای بیش نبود. این منطقه در نگاه سطحی شبیه بهشت حاره‌ای است، زیرا مرطوب است و گیاهان زیادی هم در آنجا روییده‌اند. حال اما اگر سطح ماجرا را خراشی کوچک دهید، خواهید دید که پا را فراتر از آن نمی‌گذارید. دلیلش نیز روشن است: هیچ یک از پیچیدگی‌های استوایی در اینجا دیده نمی‌شود و حیات جانوری آن نیز در حال نابودی است.»
 
یکی از گیاهانی که تصور می‌شد پیش از دوران «انسان خردمند» وجود داشته و سپس منقرض شده بود، در سال 2009 در این جزیره یافت شد. هوکر فکر می‌کرد که طرح او و داروین می‌تواند تمام گیاهان بومی جزیره را دوباره از دل خاک بیرون بکشد، بی‌خبر از آنکه طرحش تنها موجب تخریب خواهد شد.

فاجعه‌ای که
 
وبر می‌گوید: «فکر می‌کنیم به جایی رسیده باشیم که کوه گرینِ جزیره اسنشن را دیگر یک اکوسیستم کاربردی نخوانیم. البته در کوتاه مدت که به همین شکل خواهد بود و ترمیم دوباره آن هزاران سال طول خواهد کشید... در حال حاضر تنها شاهد ورود گونه‌های مهاجم هستیم که یکی پس از دیگری قد علم می‌کنند و گونه‌های بومی مدام رو به زوال گام برمی‌دارند.
 
مهندسین BBC هم خرابکاری کردند!

گروهی از مهندسین BBC در دهه 60 میلادی وارد جزیره شدند تا دستگاه‌های فرستنده‌ برای ارسال امواج به آفریقا و آمریکای جنوبی را در آنجا نصب کنند. آن‌ها روستایی را برپا کردند و گیاهی به نام «خار مکزیکی» از نوع کهور در آنجا کاشتند.
 
امروزه هر سمت جزیره را که نگاه می‌کنیم، این بوته‌ها را خواهیم دید. وبر می‌گوید: «حدود 38 هزار بوته در جزیره وجود دارد.» ریشه‌های این گیاهان گاهی اوقات تا 20 یا 30 متر زیر زمین می‌رود و همین مسئله سختی کار را چند برابر می‌کند. دکتر وِبر در طرحی خود درختان جدیدی را به جزیره معرفی کرد که می‌تواند به رشد گیاهان بومی کمک کند.
 
فاجعه‌ای که

در 500 سال گذشته، هرگاه ملوانان به جزیره اسنشن می‌رسیدند از لاک پشت‌های عظیم‌الجثه آن که گاها تا 250 کیلوگرم وزن داشتند، تغذیه می‌کردند. آن‌ها لاک پشت‌ها را به پشت برمی‌گرداندند تا بتوانند چند روز بعد به طور تازه آن را استفاده کنند. اما تعداد لاک پشت‌های اسنشن تنها از دهه 70 میلادی دوباره سیر صعودی را به خود دید.
 
تماشای حرکت لاک پشت‌ها و کنار زدن شن و ماسه‌های ساحل آنقدر لذت بخش است که بتوان به بازگشت حیات بومی جزیره امید بست؛ طبیعتی که عامل برهم‌خوردنش را شاید بتوان داروین نامید.


ویدیو مرتبط :
خودم اینجا دلم پشت سر غافله

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

فریاد نکونام بر سر ملی پوش؛ اینجا من می‌گویم کجا باش، نه کی روش!



اخبار,اخبارورزشی,نکونام


 اخبار ورزشی - فریاد نکونام بر سر ملی پوش؛ اینجا من می‌گویم کجا باش، نه کی روش!

کاپیتان تیم ملی فوتبال که از مدت ها قبل به اعمال نفوذ در مناسبات تیم ملی ایران متهم می‌شده است، در بازی با بوسنی بارها بر سر هم‌تیمی‌هایش فریادهای پرخاشگرانه  همین چند روز پیش بود که رسانه‌های آرژانتین در ادامه حملات خود به سابیا، سرمربی تیم ملی کشورشان او را مورد انتقاد قرار دادند که از لیونل مسی خط می‌گیرد و این بازیکن تاثیر فراوانی در سیستم بازی آرژانتین و ترکیب یازده‌نفره دارد.


البته این انتقادها از آنجا شروع شد که سابیا در مصاحبه بعد از بازی با ایران اعلام کرد که بین دو نیمه با لیونل مسی کاپیتان تیمش مشورت کرده و بعد از آن ترکیب خود را به 3-3-4 که سیستم مورد علاقه کاپیتان است تغییر داده تا مسی راحت‌تر در این پست بازی کند و بتواند با حرکت از کناره‌های محوطه جریمه گل بزند؛ اتفاقی که در نیمه دوم بازی مقابل ایران رخ داد و لیونل مسی در سیستم جدید موفق به گلزنی شد و توپی را که از سمت چپ دفاع ما به دست آورده بود،

 

با حرکت در عرض که شیوه اوست و سرانجام یک بغل پا از آن بغل پاهای فنی ماهرانه‌اش به گل تبدیل کرد تا سابیا لااقل مقابل روزنامه‌نگاران و منتقدان آرژانتینی سرش را بالا بگیرد که برابر ایران 3 امتیاز را کسب کرده است. این البته نه اولین بار در تاریخ فوتبال است که یک مربی به خط گرفتن از ستاره تیمش متهم می‌شود و نه آخرین نمونه آن خواهد بود. از قدیم هم گفته‌اند «تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها...».

البته در همین جام نمونه‌های دیگری هم بوده است؛ مثلا رابطه بنتو سرمربی تیم ملی پرتغال و کریستیانو رونالدو که البته به خاطر حذف زودهنگام پرتغالی‌ها زیاد مورد بحث و توجه رسانه‌ها قرار نگرفت و روزنامه‌های پرتغالی به سادگی از کنار این موضوع گذشتند چون بحث تازه‌ای نبود و از سوی دیگر موضوع برای انتقاد از بنتو تا دل‌تان بخواهد وجود داشت.

حالا با این مقدمه می‌خواهیم به اصل مطلب بپردازیم؛ به داستان مشابهی که از مدت‌ها قبل در تیم ملی ایران شائبه‌هایی را به وجود آورده بود و هر از گاهی رسانه‌های ایران درباره رابطه ویژه کارلوس کی روش و کاپیتان تیم ملی مطالبی را منعکس می‌کردند.

در این که رابطه کی روش و نکونام از ابتدای حضور مرد پرتغالی در تهران بسیار گرم و صمیمانه بوده که جای تردیدی وجود ندارد اما جایی این مساله حساسیت‌زا می‌شود که مثلا داستان خداحافظی رحمتی و اختلافش با نکونام ورد زبان‌ها می‌افتد.


یک مثال دیگر می‌زنیم. همواره کارلوس کی روش متهم بوده که مسعود شجاعی را به خاطر ارتباط صمیمانه‌اش با نکونام در ترکیب اصلی قرار می‌داد و همبازی‌های سابق در اوساسونا، در تیم ملی هم هوای یکدیگر را داشتند و علی‌رغم نمایش‌های ضعیف و دور از انتظار شجاعی، باز هم این بازیکن در ترکیب اصلی تیم ملی قرار می‌گرفت؛ کما اینکه در جام جهانی هم این اتفاق رخ داد و در حالی که بسیاری از کارشناسان معتقد بودند که علیرضا جهانبخش جوان با عملکردی که در تیم نایمخن هلند داشته، برتری محسوسی نسبت به مسعود شجاعی برای قرار گرفتن در ترکیب تیم یازده نفره دارد اما کی روش از شجاعی مقابل بوسنی استفاده کرد و سرانجام بعد از 45 دقیقه نمایش ضعیف و ناامیدکننده، او را تعویض کرد و خسرو حیدری از ابتدای نیمه دوم جانشین شجاعی شد.

 این پیشینه از لیونل مسی، رونالدو و قبل‌تر از همه آنها علی دایی در زمان مربیگری برانکو به یکباره در یک لحظه از بازی ایران و بوسنی برای ما های‌لایت می‌شود و همه خاطرات گذشته در کسری از ثانیه از گوشه ذهن ما عبور می‌کند؛ جایی که نکونام - کاپیتان تیم ملی و نزدیک ترین بازیکن به سرمربی - بر سر احسان حاج‌صفی فریاد می‌کشد و با اخم و لحنی تند از گوش چپ تیم ملی می‌خواهد که در هنگام یک ضربه ایستگاهی در موقعیت دیگری جاگیری کند.

صدای جواد در لحظه‌ای که سکوت در ورزشگاه حکمفرماست و بوسنیایی‌ها در حال آماده کردن خود برای زدن ایستگاهی هستند و تماشاگران هم چهارچشمی محوطه جریمه ایران را نگاه می‌کنند، بدجوری در گوش آنها که نزدیک خط عرضی زمین مشغول عکاسی از بازی بودند، پیچید.

حتی تعدادی از بازیکنان با تعجب به حاج‌صفی نگاه کردند. نکونام که عصبانی و تند به نظر می‌رسید، به احسان حاج‌صفی می‌گوید: «بیا اینجا روی خط دروازه دم تیر قرار بگیر...»

 و حاج‌صفی در پاسخ به نکونام اینگونه واکنش نشان می‌دهد: «کی روش گفته اینجا بایستم و ...»

 همین جمله از حاج‌صفی کافی است تا نکونام با غضب فراوان بر سر حاج‌صفی فریاد بکشد: «... اینجا، توی زمین، من می‌گویم کجا باید بایستی نه او...»

حاج‌صفی خودش را جمع می‌کند و علی‌رغم توصیه سرمربی ناچار است که از تصمیم کاپیتان پیروی کند و هنگام ضربه ایستگاهی بوسنیایی‌ها روی خط دروازه بایستد تا اگر ضربه به داخل چارچوب بود و دروازه‌بان به توپ نرسید، او ضربه را دفع کند و مانع گلزنی حریف شود.

 این مساله را از چند زاویه می‌توان تحلیل کرد؛ نخست اینکه آیا نکونام از سوی کی روش صاحب چنین اختیاری شده که به حاج‌صفی - یا سایر بازیکنان - امر و نهی می‌کند که در زمین کجا بایستند و کجا نایستند، حتی اگر پوزیشن آنها را سرمربی تعیین کرده باشد.

از سوی دیگر می‌توان اینگونه فکر کرد که نکونام با بیش از 100 بازی ملی، خود را در جایگاهی می‌بیند که حتی در مواردی دستورات سرمربی تیم ملی را وتو کند و بر مبنای اتفاقات بازی برای بازیکنان تصمیم بگیرد.

حالت سومی هم وجود دارد؛ اینکه کی روش از این مساله بی‌اطلاع است و اصلا متوجه دیالوگ رد و بدل شده میان نکونام و حاج‌صفی نشده است و اگر چنین چیزی را می‌فهمید، قطعا با نکونام برخورد می‌کرد که بعید به نظر می‌رسد ماجرا از این قرار باشد.

 به هر حال 3 بازی ایران در جام جهانی به پایان رسید اما شائبه‌هایی که در خصوص برخی ارتباط‌ها در تیم ملی وجود داشت نه تنها تمامی ندارد که گاهی اوقات بر اثر برخی اتفاقات - نمونه‌اش فریاد نکونام بر سر حاج‌صفی - تقویت می‌شود و ذهن آدم را به سمت و سوی تردید می‌کشاند.

البته برخی از مربیان این اختیار را به بازیکنان کلیدی خود می‌دهند و حتی با ستاره‌های تیم خود مشورت می‌کنند؛ فارغ از اینکه این موضوع حق طبیعی یک مربی است، مثلا در آرژانتین با وجود اعتراف سابیا، این کار او بشدت مورد انتقاد قرار می‌گیرد اما در تیم ملی ایران هرگز کارلوس کی روش به این صراحت اعلام نکرده که از نکونام مشورت می‌گیرد یا به او وظایفی فراتر از شرح وظایف یک کاپیتان را داده است و به همین دلیل همه چیز در هاله‌ای از ابهام است که نکونام فراتر از یک کاپیتان معمولی است؟

 اخبار ورزشی - ایران ورزشی