سرگرمی


2 دقیقه پیش

تصاویری که شما را به فکر فرو می‌برد (34)

یک عکس، یک طرح یا یک نقاشی؛ بعضاً چنان تاثیری روی بیننده دارد که شنیدن ساعت ها نصیحت و یا دیدن ده ها فیلم نمی‌تواند داشته باشد. هنرمندانی که به ساده ترین روش ها در طول تاریخ ...
2 دقیقه پیش

دیدنی های امروز؛ سه شنبه 18 خرداد ماه

دیدنی های امروز؛ سه شنبه 18 خرداد ماه وبسایت عصرایران: نماز تراویح مسلمانان اندونزی در نخستین شب آغاز ماه رمضان – آچهمعترضان عوارض زیست محیطی یک پروژه انتقال آب در کاتالونیا ...

داستان ضرب المثل باد صرصر



داستان ضرب المثل, باد صرصر

دوندگان سریع السیر، امثال و نظایر پیکها و شاطرهای (پیکهایی بودند که شبانه روز راهپیمایی می کردند که نامه و بسته ای را به کسی دیگر در شهر دیگری برسانند، آنها حتی موقع شب نیز در حین راه رفتن می خوابیدند) قدیم و همچنین چهارپایان تیزتک نظیر رخش رستم و شبدیز خسرو پرویز و غران لطفعلی خان زند را که به سرعت برق و باد به مقصد میرسیدند اصطلاحاً به "باد صرصر" تشبیه و تمثیل می کنند؛ چنان که مسعود سعد در توصیف اسب سلطان چنین می گوید:

 

چون بگاه رزم زخم خنجر او برق شد       ساعت حمله کنان رخش او صرصر گرفت

 

نظامی گنجوی، شبدیز را به باد صرصر تشبیه می کند و می گوید:

 

به شبرنگی رسی شبدیز نامش      که صرصر در نیاید گرد گامش

 

هر بادی به این نام خوانده نمی شود، بلکه باد صرصر باد عذابی است که دانستن ریشه تاریخی آن خالی از فایده نخواهد بود.

قوم عاد در سرزمین احقاف (میان یمن و عمان) روزگار را به خوشی و نعمت به سر می بردند. با آنکه خدای تعالی تمام ابواب برکات رحمتش را به روی قوم عاد گشود، باز در مبدأ آفرینش و بخشنده آن نعمتها تفکر نمی کردند و کماکان اصنام چوبین و بتهای سنگی را می پرستیدند.

 

دیر زمانی نگذشت که رذایل اخلاقی و آدمکشی نیز به همراه جهالت و بت پرستی در میان توانگران و زورمندان این قوم ریشه دوانید و فاصله طبقاتی بر اثر ظلم و ستم نسبت به زیردستان و درماندگان زیاد شد.

 

چون این وضع ناگوار از حد گذشت، ایزد متعال برای هدایت آن قوم گمراه اراده فرمود که از میان خودشان پیامبری برگزیند. پس "هود" را که فردی شایسته و حلیم و خلیق بود به رسالت مبعوث فرمود.

 

هود به وظیفه خطیر خود قیام کرد و در مقام موعظه و ارشاد قوم برآمد، ولی در جواب هود گفتند: «این چه هذیان است که می گویی؟ آیا می خواهی خدایی را که تنها و بدون شریک باشد بپرستیم؟» هود به قدر عقل و اندیشه قوم مجدداً اقامه حجت کرد. زمین و آسمان و ابر و باد و مه و خورشید را که به قدرت لایزال قادر در سیر و حرکت هستند بر آنان عرضه کرد تا دست از بت پرستی و آزار خلق و مفاسد اخلاقی بردارند و یکتاپرستی را پیشه سازند.

 

قوم عاد این بار قدم جسارت قراتر نهاده گفتند: «معلوم می شود تو مردی سفیه و دیوانه هستی که آئین و عبادات ما را تقبیح می کنی. آخر چگونه ممکن است، خدایان خویش را که در کنار ما به سر می برند به دست فراموشی بسپاریم و به خدای نادیده تو گرویده شویم؟» آنگاه هود را به باد تمسخر و استهزا گرفتند و نصایح و مواعظش را به خونسردی و بی اعتنایی تلقی کردند ولی هود از اجرای امر الهی بازنایستاد و به آنان گفت: «من دیوانه نیستم بلکه از طرف خدای متعال به دلالت و راهنمایی شما مبعوث گردیدم.

 

و در پایان مقال آنان را به قهر و غضب قادر سبحان تهدید کرد. قبیله عاد در جوابش گفتند: «بدون شک یکی از خدایان ما بر تو خشم گرفته، عقل و شعور تو را مختل ساخته است که اینطور هذیان می گویی و اوهام و خرافات می بافی. بر ما مسلم است که حیاتی جز همین حیات دنیوی نیست و هیچکس نمی تواند ما را عذاب کند. نه مواعید تو ما را فریب می دهد و نه از قهر و غضب خدای تو بیم داریم. اگر راست می گویی آن عذاب موعود را بر ما نازل کن.»

 

چون هود پیغمبر از دلالت و راهنمایی قوم طرفی نبست و آنها کماکان در عناد و لجاج و گمراهی دید، عجز و انکسار خویش را از انجام مأموریت در پیشگاه الهی عرضه داشت، تا هر طور مشیتش تعلق پذیرد، قوم عاد را گوشمالی دهد. بامدادان هنوز خورشید جهانتاب به تمام و کمال ظاهر نشده بود که ابر سیاهی از گوشه افق نمودار گردید. قوم عاد به گمان آنکه باران نافعی به لطف و عنایت اصنام و خدایانشان خواهد بارید، به سوی مزارع و کشتزارهای خویش شتافتند و زمینها را برای آبیاری آماده ساختند.

 

هود که به اتفاق پیروانش از دور ناظر جریان بود، با نیشخندی به آنان گفت: «ای قوم، این ابر برای ریزش باران رحمت نیست، بلکه نایره غضب الهی است که باد سهمگین پر خروشی - باد صرصر - آن را به سوی شما می راند. این همان باد عذاب است که در انتظارش بی تابی می کردید. هنوز فرصت دارید که به حقیقت وجود باریتعالی ایمان بیاورید و به سوی من آیید و گرنه دیر زمانی نمی گذرد که خان و مان و قبیله شما نیست و نابود خواهد شد.

 

قوم عاد به آخرین اتمام حجت هود هم کمترین ترتیب اثری ندادند و به انتظار نزول باران چشم بر آسمان دوختند، اما طولی نکشید که باد صرصر وزیدن گرفت و تمام آلات و ابزار و چهارپایانشان را به جاهای دور دست پرتاب کرد.

 

ترس و وحشت بر قوم عاد مستولی شد و به خانه های خویش پناهنده شده، درها را محکم بستند، ولی شدت باد صرصر به قدری زیاد بود که ریگهای بیابان را به هوا بلند کرد و زمین و آسمان به کلی تیره و تار گردید.

 

خلاصه هفت شب و هشت روز، وزش باد صرصر به شدت ادامه داشت و آن قبیله گمراه را مانند نخلهای سست بنیان از بیخ و بن برافکند و همه را در درون اتلال شن و ریگ بیابان مدفون ساخت.

 

چون طغیان باد صرصر فروکش کرد و هوای گرد آلود صاف و روشن شد، هود به اتفاق پیروانش راه حضر موت را در پیش گرفته بقیت عمر را در آن سرزمین به عبادت و پرستش خدای یگانه، پرداخت و باد صرصر از آن تاریخ به صورت ضرب المثل درآمد؛ چنانکه خاقانی گوید:

 

او هود ملت آمد بر عادیان فتنه      الا سپاه خشمش من صرصری ندارم

منبع:farhangsara.com


ویدیو مرتبط :
ضرب المثل ترکی خراسان

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

داستان ضرب المثل پیراهن عثمان



ضرب المثل, ثروتمندان, داستان ضرب المثل

بعضی افراد برای غلبه برحریف به هر دستاویزی متمسك می شوند و هر لغزش و اشتباه ناچیز از ناحیه رقیب را گناهی نابخشودنی جلوه می دهند . تلاش آنها صرفا غلبه و پیروزی بر حریف نیست بلكه ناظر به این موضوع است كه مبارزاتشان را قبلا توجیه كنند و هر گونه توهم و اشابه ذهنی را مرتفع نمایند تا اذهان و انظار دیگران را به سوی خود جلب كرده باشند.

به همین جهات و ملاحظات كوچكترین نقطه ضعف حریف را امری خطیر وكمترین انحراف را ذنبی لایغفر جلوه می دهند. در چنین موقع و مورد است كه مثل بالا مورد استفاده قرار می گرد و ظرفا و گوشه نشینان از باب طنز و كنایه می گویند : « فلانی مطلب ساده ای را پیرهن عثمان كرد .» و یا به قول عرب زبانها قمیص عثمان كرد تا حریف را تخفیف و مدعایش را توجیه كرده باشد .

عثمان هفتاد سال داشت كه خلافت به وی رسید . مردی ملایم و نرمخو بود . مال اندیشی ابوبكر و عمر را نداشت . در صورتی كه برای اداره كردن كشور پهناوری چون كشور اسلامی دقت و مال اندیشی از صفات لازم و ضروری است . نرمخویی و ملایمت عثمان تا به جایی رسیده بود كه عیاشی و اقسام لهو و لعب در مدینه شیوع یافت چون عثمان در مقام جلوگیری بر آمد گروهی ازوی دلگیر شدند . بعضی از مسلمانان كه جمعی از صحابه نیز از آن جمله بوده اند به علل و جهات دیگر از عثمان دل خوشی نداشتند .

اباذرغفاری وعماریاسر وعبدالله بن مسعود ازبزرگان اصحاب پیغمبر (ص) با عثمان سرگردان بودند و قبایل آنها نیز كینه عثمان را در دل می پرورانیدند . در ولایات نیز طبقه سپاهیان و جنگجویان كه غالبا با فقر و حرمان می زیستند سخت دلگیر و ناراضی بودند .

این عوامل و اختلاف طبقاتی عمیقی كه بین ثروتمندان و قریش و سایر طبقات مردم پیش آمد همه و همه دست به دست داده حس انتقاد و اعتراض بر خلیفه و دلگیری از روش او را پدید آورده است و مردم را در مدینه و سایر ولایات اسلامی به تمرد و عصیان برانگیخت و زمینه را برای تبلیغات مخالفان مهیا نمود . مردم مصربا شورش طلبان بصره وكوفه به سوی مدینه حركت كردند و فتنه بالا گرفت.
بدوا مهاجمین آب را به روی عثمان بستند ولی علی بن ابی طالب (ع) برایش آب فرستاد و حسن و حسین و غلامش قنبر را برای حمایت به در خانه اش گماشت تا به احترام دو سلاله پیغمبركسی هجوم نكند و چنین هم شد وهیچكس جرئت نكرد از آن راه هجوم ببرد ولی مخالفان عثمان چاره دیگری اندیشیدند و از دیوار خانه بالا رفتند . یك نفر به نام غافقی خلیفه سوم را به یك ضربت بكشت و با ضربت دیگری انگشت نانله یا نعیله همسر عثمان قطع گردید . آن گاه عثمان را گردن زدند و خانه وی و بیت المال را غارت كردند و علی بن ابی طالب (ع) به خلافت رسید .

وقتی عثمان كشته شد و علی (ع) به خلافت رسید بعضی ازاصحاب مانند سعد بن ثابت و ابوسعید خدری كه به عثمان متمایل بودنداز بیعت با علی (ع) تخلف ورزیدند . بعضی كسان هم مانند مغیره بن شعبه به شام گریختند و با معاویه همدست شدند .

معاویه كه از اقارب وبستگان عثمان بود وخود نیزداعیه خلافت بلكه سلطنت درسرمی پرورانید برای آنكه مردم را علیه علی بن ابی طالب (ع) بشوراند به اشاره عمر وعاص راههای مختلف در پیش گرفت كه یكی از آن راهها این بود كه علی (ع) را قاتل عثمان معرفی كرد وپیراهن خون آلود وی و انگشت بریده همسرش نائله را كه به وسیله نعمان بن بشیر به شام رسیده بود در مسجد آویخت ودر انظار مسلمین قرار داد تا مظلومیت عثمان را مجوز عصیان خود قرار دهد . غرض ازتمهید مقدمه بالا این است كه بدانیم چون پیراهن عثمان در تحریك مسلمین و انجام مقصود پلید معاویه نقش اساسی بازی كرد لذا برای كسانی كه بخواهند با به دست آوردن دستاویزی من غیر حق به مقصود برسند مثل پیراهن عثمان را مورد استفاده قرار می دهند .
منبع:iketab.com