سرگرمی
2 دقیقه پیش | تصاویری که شما را به فکر فرو میبرد (34)یک عکس، یک طرح یا یک نقاشی؛ بعضاً چنان تاثیری روی بیننده دارد که شنیدن ساعت ها نصیحت و یا دیدن ده ها فیلم نمیتواند داشته باشد. هنرمندانی که به ساده ترین روش ها در طول تاریخ ... |
2 دقیقه پیش | دیدنی های امروز؛ سه شنبه 18 خرداد ماهدیدنی های امروز؛ سه شنبه 18 خرداد ماه وبسایت عصرایران: نماز تراویح مسلمانان اندونزی در نخستین شب آغاز ماه رمضان – آچهمعترضان عوارض زیست محیطی یک پروژه انتقال آب در کاتالونیا ... |
داستانک؛ باورها ...
او حرفهایش را با یک مثال خوب و واقعی، ملموستر میکند:...
« صبح یک روز تعطیل در نیویورک سوار اتوبوس شدم. تقریباً یک سوم اتوبوس پر شده بود. بیشتر مردم آرام نشسته بودند و یا سرشان به چیزی گرم بود و درمجموع فضایی سرشار از آرامش و سکوتی دلپذیر برقرار بود تا اینکه مرد میانسالی با بچههایش سوار اتوبوس شد و بلافاصله فضای اتوبوس تغییر کرد. بچههایش داد و بیداد راه انداختند و مدام به طرف همدیگر چیز پرتاب میکردند. یکی از بچهها با صدای بلند گریه میکرد و یکی دیگر روزنامه را از دست این و آن میکشید و خلاصه اعصاب همهمان توی اتوبوس خرد شده بود. اما پدر آن بچهها که دقیقاً در صندلی جلویی من نشسته بود، اصلاً به روی خودش نمیآورد و غرق در افکار خودش بود. بالاخره صبرم لبریز شد و زبان به اعتراض بازکردم که: «آقای محترم! بچههایتان واقعاً دارند همه را آزار میدهند. شما نمیخواهید جلویشان را بگیرید؟» مرد که انگار تازه متوجه شده بود چه اتفاقی دارد میافتد، کمی خودش را روی صندلی جابجا کرد و گفت: بله، حق با شماست. واقعاً متاسفم. راستش ما داریم از بیمارستانی برمیگردیم که همسرم، مادر همین بچهها٬ نیم ساعت پیش در آنجا مرده است. من واقعاً گیجم و نمیدانم باید به این بچهها چه بگویم. نمیدانم که خودم باید چه کار کنم و ... و بغضش ترکید و اشکش سرازیر شد.»
استفان کاوی بلافاصله پس از نقل این خاطره میپرسد:« صادقانه بگویید آیا اکنون این وضعیت را به طور متفاوتی نمیبینید؟ چرا این طور است؟ آیا دلیلی به جز این دارد که نگرش شما نسبت به آن مرد عوض شده است؟ » و خودش ادامه میدهد که:« راستش من خودم هم بلافاصله نگرشم عوض شد و دلسوزانه به آن مرد گفتم: واقعاً مرا ببخشید. نمیدانستم. آیا کمکی از دست من ساخته است؟ و....
اگر چه تا همین چند لحظه پیش ناراحت بودم که این مرد چطور میتواند تا این اندازه بیملاحظه باشد٬ اما ناگهان با تغییر نگرشم همه چیز عوض شد و من از صمیم قلب میخواستم که هر کمکی از دستم ساخته است انجام بدهم .»
ویدیو مرتبط :
داستانک شماره 4
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
باورها واعتقادات عامیانه درمورد آبستنی!!
چلهبرى
* براى آبستن شدن آب چهار گوشه حمام را گرفته در پوست تخممرغ مىکنند و به سر آنها مىریزند. هنگام گرفتن خورشید یا ماه زن آبستن هرجاى تن خود را بخاراند همان نقطه تن بچه را ماه مىگیرد.
* هرگاه زن آبستن به کسى نگاه بکند و در همان لحظه بچه در زهدانش تکان بخورد (رو به آن کس بجنبد) بچه به شکل آن شخص خواهد شد.
* زن آبستن که صورتش لک و پیس بشود بچه او دختر خواهد شد.
* اگر زن آبستن در کوچه سنجاق پیدا بکند بچهاش دختر مىشود و اگر سوزن پیدا بکند پسر مىشود.
* اگر روى سر زن آبستن نمک بریزند، بدون اینکه ملتفت شود، و بعد دستش را ببرد به پشت لبش بچهاش پسر خواهد شد و اگر بر زلفش دست بزند بچه دختر مىشود.
* زن آبستن که زیاد سیب بخورد بچهاش پسر مىشود و اگر ویار او ترشى باشد بچه دختر است و اگر به شیرینى بیشتر مایل باشد بچه پسر خواهد بود.
* جلو زن آبستن قیچى و چاقو بگذارند و چشمش را ببندند اگر قیچى را برداشت بچهاش دختر است و اگر چاقو را برداشت بچهاش پسر است.
* زن آبستن که زیاد کار بکند و راه برود بچهاش پسر است و هرگاه بخورد و بخوابد بچهاش دختر خواهد بود.
* هرگاه جلو زنى که بچه دارد تخممرغ بخورند باید قدرى به او بدهند وگرنه مشغولذمه او خواهند شد.
* زن آبستن که مشکل زنانگی یا خطرى متوجه او بشود به کمرش نخ بسته سر آن را قفل مىزنند بعد یاسین مىخوانند و هفت مبین آن را به آن قفل فوت مىکنند و آن را مىبندند و سر نهماه آن را باز مىکنند.
* اگر زن آبستن زیاد درد بکشد برکت (سفره) بدل او به بندند دردش آرام مىگیرد. و یا ماما از بیرون به بچه خطاب مىکند: 'بیا بیرون، زود باش، آبگرم براى شستشویت درست کردهایم، رخت نو برایت دوختهایم چرا معطل مىکنی؟' یا چادر سیاه زن زائو را گرو گذاشته خرما مىخرند و خیر مىکنند، پنجه مریم در آب مىاندازند، اذان مىگویند، و یا شوهر او در دامان لباس خود آب ریخته به او مىنوشانند. و بعد از آنکه فارغ شد تا چند روز او را سفید آب مىمالند و خال ابرو مىگذارند.
* زنى که بچهاش مرده نباید داخل اطاق زائو بشود.
آل
به شکل زنى است که دستها و پاهاى استخوانى لاغر دارد، رنگ چهرهاش سرخ و بینى او از گل است.
رختخواب زائو نباید سرخ باشد، در دامن زائو جو بریزند و اسب بیاید آن را بخورد. دور رختخواب او با شمشیر برهنه خط کشیده بگویند: حصار مىکشم براى کی؟ براى مریم و بچهٔ او ـ بکش مبارک باشد (در کلثوم ننه اینطور نوشته: 'خش مىکشم، خش مىکشم، خشهاى خشخش مىکشم). و شمشیر برهنه را بالاى سر زائو بگذارند تا روزى که به حمام مىرود.
روز ده که به حمام مىرود سیخ پیاز را همراه وى مىبرند و روى پله حمام پیازها را درآورده زیر پایش له مىکنند و یا یک گردو زیر پایش شکسته و پیازها را به آب روان مىدهند و با جام چهل کلید آب بهسر او مىریزند. بعد از حمام هرگاه زائو تنها بماند دیگر آل نمىتواند به او آزار برساند