فرهنگ و هنر
2 دقیقه پیش | تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالستشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ... |
2 دقیقه پیش | خواندنی ها با برترین ها (81)در این شماره از خواندنی ها با کتاب جدید دکتر صادق زیباکلام، اثری درباره طنز در آثار صادق هدایت، تاریخ فلسفه یونان و... آشنا شوید. برترین ها - محمودرضا حائری: در این شماره ... |
8 مرداد؛ روز بزرگداشت شیخ شهاب الدین سهروردی
شیخ شهابالدین سهروردی کسی است که مکتب فلسفی اشراق را بوجود آورد
8 مرداد؛ روز بزرگداشت شیخ شهاب الدین سهروردی
شهاب الدین یحیی ابن حبش بن امیرک ابوالفتوح سهروردی، ملقب به شهابالدین، شیخ اشراق، شیخ مقتول و شیخ شهید ، فیلسوف نامدار ایرانی اهل قیدار از استان زنجان ایران است.
روز بزرگداشت شیخ شهاب الدین سهروردی
روز بزرگداشت شیخ شهاب الدین سهروردی به تایید مرکز تقویم موسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران، ۸ مرداد است که در این روز همایشها، بزرگداشتها و یادبودهایی برای ایشان برگزار میشود.
بخشی از زندگی شهابالدین سهروردی
شهابالدین سهروردی در سال ۵۴۹ هجری قمری/۱۱۵۵ میلادی در دهکده سهرورد از توابع شهرستان خدابنده واقع در استان زنجان ایران متولد شد. سهروردی تحصیلات مقدماتی را که شامل حکمت، منطق و اصول فقه بود در نزد مجدالدین جیلی استادِ فخر رازی در مراغه آموخت و در علوم حکمی و فلسفی سرآمد شد و بقوت ذکا، وحدت ذهن و نیک اندیشی بر بسیاری از علوم اطلاع یافت.
سهروردی بعد از آن به اصفهان، که در آن زمان مهمترین مرکز علمی و فکری در سرتاسر ایران بود، رفت و تحصیلات صوری خود را در محضر ظهیرالدین قاری به نهایت رسانید. در گزارشها معروف است که یکی از همدرسان وی، فخرالدین رازی، که از بزرگترین مخالفان فلسفه بود، چون چندی بعد از آن زمان، و بعد از مرگ سهروردی، نسخهای از کتاب تلویحات وی را به او دادند آن را بوسید و به یادِ همدرس قدیمش در مراغه اشک ریخت.
شهابالدین سهروردی پس از پایان تحصیلات رسمی، به سفر در داخل ایران پرداخت، و از بسیاری از مشایخ تصوف دیدن کرد. در واقع، در همین دوره بود که سهروردی شیفته راه تصوف گشت و دورههای درازی را به اعتکاف و عبادت و تفکر گذراند. سهروردی همچنین سفرهایش را گسترش داد و به آناتولی و شامات رسید، و چنانچه از گزارشها برمیآید، مناظر شام در سوریه کنونی او را بسیار مجذوب خود نمود. در یکی از سفرها از دمشق به حلب رفت و در آنجا با ملک ظاهر پسر صلاح الدین ایوبی (سردار معروف مسلمانان در جنگهای صلیبی) دیدار کرد.
ملک ظاهر که محبت شدیدی نسبت به صوفیان و دانشمندان داشت، مجذوب این حکیم جوان شد و از وی خواست که در دربار وی در حلب ماندگار شود. شیخ شهابالدین سهروردی نیز که عشق شدیدی نسبت به مناظر آن دیار داشت، شادمانه پیشنهاد ملک ظاهر را پذیرفت و در دربار او ماند. در همین شهر حلب بود که وی کار بزرگ خویش، یعنی، حکمةالاشراق را به پایان برد.
اما سخن گفتنهای بی پرده و بی احتیاط بودن وی در بیان معتقدات باطنی در برابر همگان، و زیرکی و هوشمندی فراوان وی که سبب آن میشد که با هر کس بحث کند، بر وی پیروز شود، و نیز استادی وی در فلسفه و تصوف، از عواملی بود که دشمنان فراوانی مخصوصا از میان علمای قشری برای سهروردی فراهم آورد.
درگذشت شیخ شهابالدین سهروردی
سرانجام به دستاویز آن که او سخنانی برخلاف اصول دین میگوید، از ملک ظاهر خواستند که شیخ شهابالدین سهروردی را به قتل برساند، و چون وی از اجابت خواسته آنها خودداری کرد، به صلاح الدین ایوبی شکایت بردند. متعصبان او را به الحاد متهم کردند و علمای حلب خون او را مباح شمردند (اتهام او معاندت با شرایع آسمانی اعلام شد). صلاحالدین که به تازگی سوریه را از دست صلیبیان بیرون آورده بود و برای حفظ اعتبار خود به تایید علمای دین احتیاج داشت، ناچار در برابر درخواست ایشان تسلیم شد.
به همین دلیل، پسرش ملک ظاهر تحت فشار قرار گرفت و ناگزیر سهروردی را در ۵ رجب ۵۸۷ هجری قمری به زندان افکند و شیخ همان جا از دنیا رفت. شهابالدین سهروردی در هنگام مرگ، ۳۸ سال داشت و مزار ایشان در مسجد امام سهرودی شهر حلب میباشد. علت مستقیم وفات سهروردی معلوم نیست. (البته مشهور آن است که او به دلیل گرسنگی از دنیا رفت).
کتاب حکمه الاشراق مهم ترین اثر فلسفی سهروردی است
فلسفه اشراق شهابالدین سهروردی
شیخ شهابالدین سهروردی کسی است که مکتب فلسفی اشراق را بوجود آورد که بعد از مرگش وسعت یافت. سهروردی نظریه خود را در اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم ارائه کرد. سهروردی را رهبر افلاطونیان جهان اسلام لقب دادهاند. او خود فلسفهاش را حکمت اشراق نامیده بود که به معنای درخشندگی و برآمدن آفتاب است و اقوام لاتین آن را aurora consurgens نام نهادهاند.
اما این تفکر فلسفه خاص افلاطونی نیست و در آن آرای افلاطون و ارسطو و نوافلاطونیان و زرتشت و هرمس و اسطوره تحوت و آرای نخستین صوفیان مسلمان در هم آمیخته است. مکتب سهروردی هم فلسفه هست و هم نیست. فلسفه است از این جهت که به عقل اعتقاد دارد، اما عقل را تنها مرجع شناخت نمیداند. عرفان است از این نظر که کشف و شهود و اشراق را شریف ترین و بلندمرتبه ترین مرحله شناخت میشناسد.
کتاب حکمه الاشراق مهم ترین اثر فلسفی سهروردی در واقع به نظریهٔ ابن سینا برای تاسیس حکمت مشرقی جامهٔ عمل پوشاند. او را زنده کننده عرفان آریایی و پدیدآورنده حکمت خسروانی میدانند.
علوم غریبه
عموم مورخان سهروردی را آگاه به علوم غریبه از قبیل سحر و جادو و ... معرفی کردهاند. شهرزوری نیز او را صاحب کرامت و آگاه به علم سیمیا معرفی کرده است. یکی از دلایل قتل سهروردی نیز این بود که به وی نسبت ساحری میدادند.
برخی از آثار شیخ شهابالدین سهروردی
۱- المشارع و المطارحات، در منطق، طبیعیات، الهیات.
۲- التلویحات.
۳- حکمةالاشراق، در دو بخش. بخش نخست، در سه مقاله در منطق، بخش دوم در الهیات در پنج مقاله. (این کتاب مهمترین تألیف سهروردی میباشد و مذهب و مسلک فلسفی او را بخوبی روشن مینماید).
۴- اللمحات، کتاب مختصر و کوچکی در سه فن از حکمت، یعنی: طبیعیات، الهیات و منطق.
۵- الالواح المعادیه، در دانشهای حکمت و اصطلاحات فلسفه.
۶- الهیاکل النوریه، یا هیاکل النور. این کتاب مشتمل بر آراء و نظریههای فلسفی میباشد، بر مسلک و ذوق اشراقی. سهروردی نخست آن را به زبان عربی نگاشته و سپس خود آن را به پارسی ترجمه کردهاست.
۷- المقاومات، رساله مختصری است که سهروردی خود آن را به منزله ذیل یا ملحقات التلویحات قرار دادهاست.
و ....
منبع : fa.wikipedia.org
ویدیو مرتبط :
شهاب الدین سهروردی
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
روز بزرگداشت شیخ شهاب الدین سهروردی
روز بزرگداشت شیخ شهاب الدین سهروردی
شهابالدینابوالفتوح یحیی بن حبشبنامیرك سهروردی، در 549 ق. در سهرورد در اطراف شهر زنجان امروزی بهدنیا آمد.سهروردی بعدها در مراغهنزد مجدالدینجیلیرفتو گفتهاند كهنزد او حكمتو اصولفقهآموختهاست.سهروردی همچنین در اصفهان نزد ظهیرالدینفارسیكتابالبصایر در منطقرا خواندهاست.
سهروردی بهسفرهایفراوانرفتهو با بزرگانو مشایخ هر دیار ملاقاتكردهاست. آخرینسفر سهروردی بهحلبو دمشقبود و در آنجا مورد احترامملكظاهرشاهقرار گرفت. این اكرامشاهجواناز او و نیز دلایلدیگر ویرا محسود فقها كرد و خواستار حكمقتلاو از صلاحالدینایوبیشدند و سرانجامدر 587 ق به شكل نامعلومیدر جوانی در حلباز دنیا رفت.
سهروردی، قامتیمعتدلو چهرهایسرخگونداشتهو بهشیوهقلندرانرفتار میكرده است. برخیسهروردی را صاحب كراماتو برخیملحد دانستهاند. منابع كهن سبب شهادت سهروردیرا راجعبهمناظرهویدر بابختمنبوتگزارشكردهاند.
لذا مفسرانامروزینسهروردی معتقدند (ولایتاز اصول اعتقادی سهروردی استو بهنظر او اگرچهنبوتختمشدهاما ولایت بدان معنا كهدر شیعه مطرحشده، پیوستهو مداوماست.)
آثار واشعار فراوانیمنسوببهسهروردیاست.كهنترین فهرستآثار ویرا شهرزوریارائهكردهكهتعداد آنمشتمل بر 46 عنواناست.بهنظر سهروردی، حكمت، <خمیرهازلی> استو بنیان آن توسط هرمس نهاده شده است. او میگوید شاخهفیثاغوری و بایزید بسطامیو سپس منصور حلاجو ابوالحسنخرقانیدر سلوكوارثانمعنوی اینحكمتهستند.
منابعاندیشههای سهروردی گوناگوناست، مثلااندیشههایدینیفلسفی ایران پیش از اسلام یكی از این منابع است. او اساس حكمت فرزانگانایرانی را در تفسیر جهان بر اساس<قاعدهنور و ظلمت> و <تصفیه باطن> میداند.
نیز سهروردی بهحكمتیونانتوجهكردهاستو بیشاز همه از افلاطون و نوافلاطونیانمتاثر است.
سهروردی بهشیخاشراقمعروفبودهو در اصولتبحر داشتهو در فروع بهمذهب شافعیمیرفتهو شعر نیكو میسرودهو در مناظرهبسیار توانا بود و هیچیك از معاصرانشبهپایاو نمیرسیدهاند. ویحكمتو اصولفقهرا از شیخمجدالدینگیلانیدر مراغهفرا گرفتهاست.در منطق، بصائر ابنسهلانساویرا نزد ظهیرالدین قاریخواندهاست.
سهروردی بعد از فراغتاز تحصیلغالباوقاتدر مسافرتبودهو مدتیهمبا طایفهصوفیهمصاحبشدهو از بیاناتاینفرقهاستفادهكردهتا روحتسامحو استقلالفكریدر او حاصلشده، پساز آنمشغولریاضتو مجاهدتشدهو در خلوت بهاوراد و اذكار اشتغالداشتهو غالب ایامسال روزهبودهو در هفتهیكبار افطار میكردهتا آنكهبهمقاماتعالیه و نهایت مكاشفهرسیدهو صاحبكراماتو خوارق عادات شد و بهواسطهآنامور عجیبیكهاز او ظاهر گشت او را <خالقالبرایا = آفریدگار مردمان> نامیدند ولكنیكیاز دوستانشاو را در خوابدیدهو شیخفرمودهكهمرا بهایناسممخوانید. بعضیدیگر غلو كردهاو را نبیگفتند.
سهروردیهمچنانبهقدمتجرد در شهرها میگشتتا اینكه بهماردیناز بلاد تركیهرسید و بهزیارتفخرالدینماردینیعارفو حكیمرسید. استاد هموارهاز او بهبزرگی یاد میكرد و هوشو استعداد او را میستود ولیهمیشه میگفتكهاز بیپرواییاو به جانشمیترسم.
مكتب فلسفی شیخ اشراق
نظام فلسفی سهروردی بیشتر بر اشراق، مكاشفه، تصفیه نفیس و اصول كشفی ذوقی بنا شده است، سیر و سلوك و شهودات درونی از مهمترین عناصر نظام فلسفی وی به شمار میرود.
شیخ اشراق، نظام فلسفی مشاء را (كه خود از آن تعبیر به حكمت بحثی مینماید) در رسیدن به حقایق هستی بسیار ناتوان میداند. او در مقدماتش بر حكمتالاشراق مینویسد: <كسی كه طالب روش بحثی در حكمت است باید طریقه مشائین را بپیماید كه در این جهت محكم و نیكو نوشته شده است. در این صورت ما با او سخنی در قواعد اشراقی نداریم.>
از اینرو سهروردی در بررسیهای انتقادی خویش مهمترین مبانی و اصول حكمت مشاء را در نهایت دقت و ظرافت به نقد كشیده است. مهمترین محورهای اختلافی بین ابنسینا را میتوان در موارد زیر خلاصه كرد 1- تشكیك در ماهیت یا وجود 2- اصالت وجود یا ماهیت 3- وجود یا عدم صورت نوعیه 4- مثل افلاطونی 5- وحدت و كثرت 6- شروط ادراك 7- نوعی یا غیرنوعی بودن اختلاف انوار مجرده عقلیه و دهها مسائل دیگر.
شیخاشراقاز آنانینبودهكهتنها بهقاضیرفتهباشند، زیرا میبینیمكهوی پیشاز اینكهبهرد آرای مشائیانبپردازد، چند كتابدر بیانفلسفه مشاء نوشتهكهاز مهمترینكتبو مراجعحكمتمشائیاستو معروفترین آنها مطارحاتو تلویحاتاستو شیخدر آنها عقاید ارسطو و مشائیانرا با وضوحو صراحتكاملبیانكردهاست.
نظام فلسفی حكمت اشراق
نظام فلسفی اشراق یكی از پرارزشترین نظامهای اسلامی است كه اصول آن به صورتی كه امروز شناخته شده بهوسیله متفكر، عارف و عالم عظیمالشان شهاب الدبن سهرودی تدوین و تنظیم شده است. تاثیر فلسفه اشراق بر تكامل فلسفه در ایران و علیالخصوص تاثیر آن بر عرفان نظری، شاید بیش از تمامی نظامهای دیگر فلسفی باشد. پایههای تاریخی فلسفه اشراق از طرفی بر تعالیم عالیه قرآن مجید استوار است و از طرف دیگر بر مكتبهای فلسفه افلاطونی و نو افلاطونی مبتنی شده است؛ نیز بهطور كلی، پایههای <مشرقی(>مباحث فلسفه مشرقی كه ابن سینا در منطقالمشرقین به آن اشاره كرده است) هم برای آن میتوان جستوجو كرد. فلسفه اشراق علیرغم حكمت مشاء كه تعقل و برهان را اصیل میداند. تعقل و برهان را مبتنی بر شناخت نور موجود از موضوع میداند. هستی از نقطه نظر فلسفه اشراق نور مجرّدی است كه از اصل نورالانوار ساطع شده و عالم را فرا میگیرد. اشراق حضوری و شهود هم در مرتبت و هم در اصالت مقدم است بر برهان و تعقل و این نكتهای است كه در فلسفههای جدید، علیالخصوص در پدیدارشناسی متعالیه <هوسرل> از اهمیت زیادی برخوردار است؛ با این تفاوت كه پدیدارشناسی هوسرل بیان ناقصی از علم حضوری در مقابل بیان سهروردی از علم حضوری اشراقی و شناخت برمبنای مشاهده اشراق است.
آنچه به نام حكمهالاشراق و یا فلسفه اشراقی معروف است و بانی آن را سهروردی میشناسیم، منحصرا در كتاب حكمهالاشراق بیان نشده است بلكه فلسفهای است جامع كه سیر تكامل آن را، حداقل در 4 كتاب اصلی فلسفی سهروردی، یعنی التلویحات، المشارع و المطارحات، المقاومات و حكمهالاشراق مشاهده و دنبال میتوان كرد.
البته باید توجه داشت كه از لحاظ تاریخی، حكمت اشراقی به مابعدالطبیعه پیش از ارسطو مربوط است. جرجانی در كتاب تعریفات، اشراقیون را از جمله فیلسوفانی میداند كه استادشان افلاطون است.
عبدالرزاق كاشانی، در شرح خود بر فصوصالحكم ابن عربی مینویسد كه اشراقیون از سلاله <شیث>اند. ابن وحشیه در الفلاحهالنبطیه اشراقیون را طبقهای از كاهنان مصری میداند كه فرزندان خواهر <هرمس> بودهاند.
خود جناب سهروردی در مطارحات مینویسد كه حكمت اشراق متاثر از ما بعدالطبیعه موبدان ایران قدیم، بوده است. فیثاغورث و افلاطون از جملهحكمای یونان بودند كه تحت تاثیر این حكمت قرار گرفتند و سرانجام ذوالنون مصری و بایزید بسطامی وارثان این حكمت هستند.
در اینكهآیا عقاید سهروردیمنسوببهمشرقزمیناستو شیخفلسفهخود را منسوببهمشرقزمینو مقتبساز آنها میداند یا نه؟ عقیدهها مختلفاست. نظر دكتر حلبیدر اینمورد چنیناستكه:<اشراقیكمعنیبیشتر ندارد و آنروشنشدناستو اینكهاشراقرا بهسویمشرقرفتنمعنیكردهاند، صحیحنیستو در زبان تازی وقتی خواهند اینمعنیرا برسانند از كلمهتشریقاستفادهمیكنند، چنانكهمتبنی گوید: و شرقحتیلیسللشرقمشرقو غربحتیلیسللغربمغربو اینمعنیكهاز اشراقدر لغت و اصطلاحمعمولشدهبا خواست شیخ اشراقموافقو بهحقیقتنزدیكتر است چهسهروردیآرایخود را منسوب بهروشنشدن باطنو كشفو ذوقدرونیمیداند.>
نور، فرشته و زرتشت از نگاه شیخ اشراق
نور:بنابر نظر سهروردی، واقعیتهای مختلف، چیزی غیر از نور نیستند كه از لحاظ شدت و ضعف با یكدیگر تفاوت دارند. واقعیت نیازمند به تعریف نیست؛ چرا كه قاعده آن است كه پیوسته امر غیرواضح را با امری روشن و واضح تعریف كنند. در حالی كه پیداست كه هیچ چیز از نور، آشكارتر و روشنتر نیست و بنابراین، آن را با هیچ چیز دیگری نمیتوان تعریف كرد. حقیقت این است كه همه چیزها بهوسیله نور آشكار میشود و به همین دلیل، باید به وسیله آن تعریف شود. نور محض كه سهروردی آن را <نورالانوار> نامیده است، حقیقت الهی است كه روشنی آن به علت شدت نورانیت و فیض، كوركننده است.
نور اعلی منبع هر وجود است؛ چرا كه جهان در همه درجات واقعیت خود، چیزی جز درجات مختلف نور و ظلمت نیست. سهروردی در این باره چنین میگوید: <ذات نخستین نور مطلق، یعنی خدا، پیوسته نورافشانی (اشراق) میكند و از همین راه متجلی میشود و همه چیزها را به وجود میآورد و با اشعه خود به آنها حیات میبخشد و هر چیز در این جهان منشعب از نور ذات او است و هر زیبایی و هر كمال، موهبتی از رحمت اوست و رستگاری عبارت از وصول كامل به این روشنی است.>
فرشته: علم به عالم ملكوت یا فرشتهشناسی كه بحث در مورد انوار یا جواهری است كه میان این جهان سایه و نور اعلی قرار دارد، قسمت مركزی حكمت اشراق را تشكیل میدهد. فرشته در زمان واحد، هم نگاهدارنده این جهان است، هم وسیله و افزار معرفت و شناخت است و هم چیزی است كه آدمی میخواهد به آن برسد و در این زندگی زمینی پیوسته درصدد یافتن آن است. زیبایی و تسلط فرشته پیوسته در جهان اشراقی میدرخشد و هر كس را كه درصدد رویت آن برمیآید، خیره میسازد. در نظر سهروردی تعداد فرشتگان به تعداد 10 عدد فلك نجومی قرون وسطی نیست بلكه به تعداد ستارگان ثابت است. یعنی عملااز قدرت شمارش ما بیرون است و طریقی كه فرشتگان از فیض الهی بهرهمند و اشراق میشوند، محدود به هیچ شكل منطقی كه از پیش قابل دریافت باشد، نیست. سهروردی سلسله مراتب فرشتگان را از دو جهت طولی و عرضی مورد بحث قرار داده است.
در بالای سلسله طولی، فرشتگان مقرب جای دارند كه برترین آنها نورالاعظم یا نورالاقرب (یا بهمن) نامیده میشود. این فرشته كه نزدیكترین فرشته به نورالانوار است، فرشته مقرب پایینتر از خود را بهوجود میآورد كه این فرشته پایینتر، از آن و نیز از نورالانوار كسب نور میكند.
این افاضه به نوبه خود انتقال پیدا میكند تا سلسله طولی- كه هر یك از افراد آن نور قاهر نامیده میشوند- كامل شود. این سلسله طولی را <امهات> نیز مینامند؛ از آن جهت كه همه چیزهای جهان از آن تولد مییابد.
اعضای سلسله امهات، به صورتی هستند كه هر فرشته مقرب فوقانی، جنبه بهتر و غلبه نسبت به آنكه در زیر آن است، دارد و فرشته پایینتر نسبت به فوقانی دارای جنبه محبت است.
از جنبه غلبه و مشاهده این سلسله مراتب عالی، رشته عرضی فرشتگان پیدا میشود كه مطابق است با جهان ارباب انواع یا <مثل افلاطونی.> افراد این سلسله مانند سلسله طولی از یكدیگر تولید نمیشوند.
هر چیز در این دنیا كه عالم پایین است، صنم یكی از این ربالنوعها است كه <اثر فرشتهای خاص> آن را همراه دارد. به همین جهت است كه سهروردی آنها را صاحبان نوع (ارباب الانواع) خوانده است چون در واقع هر یك بر یك نوع خاص حكومت دارد و در واقع، ربالنوع آسمانی و مثال افلاطونی آن است.از فرشته عرضی فرشتگان، یك دسته فرشتگان متوسط بهوجود میآید كه همچون خلفای آنها مستقیما بر انواع (موجودات) حكومت میكنند.
اعضای این دسته متوسط را <انوار مدبره> و گاهی <انوار اسفهبدیه> مینامند. این نام اخیر بیشتر برای آن دسته از فرشتگان است كه بر نفوس آدمیان حكومت دارند.
این فرشتگان؛ یعنی انوار مدبره به میانجیگری محبت، افلاك را به حركت درمیآورند و حافظ همه آفریدههای زمینی از معدنی و گیاهی و حیوانی و بشری هستند.
زرتشت:سهروردیتمایلزیادی بهمذهبزرتشتیداشتهو حقایقآنمذهبدر بارور شدنآرای او تاثیر تامداشتهاست. اینتمایلدر بعضیاز دانشمنداندیگر از جملهعبداللهبنالمقفعو رازینیز بودهزیرا <بیرونی> در چند كتاباز آثار خویشبهمانویبودنزكریایرازیاشارتآشكار دارد ولیباید دانستكهفیلسوفانو دانشمندانو بزرگانعالمبههر دینیباشند اهمیتشاناز لحاظخدمتیاستكهبهبشریتمیكنند و اینفكر صحیحنیستكهمتفكر یا فیلسوفیرا بهجرممسلماننبودناو تحقیر كنیمو آرای او را مردود بدانیم. اعتقاد بهنور و ظلمتدر آرایسهروردیبسیار نزدیكبهدو نیروی<سپنتامینو> و <انگرهمینو> در دینزرتشتیاستو اینامر البتهدلیلثنویتنیست، چهاگر واقعا دینزرتشترا فهمیدهباشیم، زرتشتمظاهر نیكو بد عالمرا منسوببهایندو قوهمیكند و در دیناو <اهورامزدا> خدایواحد استبهقولپروفسور جكسناگر معتقد باشیمكهدینزرتشتثنویاست، اسلامهمثنویاست، در حالیكهنهدینزرتشتثنویاستو نهدین اسلام، زیرا با اینكهظاهرا هر یكاز ایندو دین بهدو نیرویرحمانیو شیطانیمعتقد هستند ولیایندو دین، آنقویرا مخلوق یك نیروی فوقالعاده میشمارند كهدر اسلام<اللّه> و در دینزرتشتو در آیینمزدیسنا <اهورامزدا> گفتهمیشود.
رد شعوبی بودن سهروردی
برخیاز كسانیكهدر تاریخفلسفهاسلامیخود را صاحبنظر میدانند شیخمقتولشهابالدینسهروردیرا در زمرهشعوبیهبهشمار آوردهو آثار ویرا نیز بر همیناساسمورد ارزیابیقرار دادهاند. دكتر محمدعلیابوریاناستاد و رئیسبخشفلسفهدر دانشكدهافسریهمصر از جملهایناشخاصبهشمار میآید. ویكتابیتحتعنوان<تاریخ اندیشهفلسفی در اسلام> بهرشتهتحریر درآوردهو در آناینمسالهرا مطرحساختهاست. ایناستاد مصریمیگوید: نهضتشعوبیهدر پایین آوردن اعتبار قومعربو كاستنارزشآنانتاثیر فراوانداشتهاست. ویبر اینعقیده استكهشعوبیهتنها گروهیاز ایرانیانرا تشكیلمیدهند كهاز اندیشه عنصریو نژادپرستیجانبداری میكند.
دكتر ابوریاننظریهچند تناز محققانرا نیز دربارهاینكهقومعرباز درك مسائلفلسفیناتوانهستند در كتابخود نقلكردهو آنها را مورد انتقاد شدید قرار دادهاست.
جاحظدر كتاب<البیانو التبیین> و صاعد ابناحمد در كتاب<طبقاتالامم> اینمسالهرا مطرحساختهو قومعربرا در مورد دركمسائلفلسفیضعیفو سستبهشمار آوردهاند و صاحبكتاب<عقد الفرید> نیز عین اینعقیده را ابراز داشتهاست.
در اینسخنتردیدی نیستكهسهروردیبا قوم عرب مخالف نبوده و بههیچوجهبا آنان بهدشمنی سخننگفتهاستدلیلاینامر آن است كه این فیلسوف متالهیك مسلمانواقعیبودهو شخصمسلمانبهبرتر بودننژاد معتقد نیست. آنچهدر نظر سهروردیاهمیتدارد وصول بهحقیقت بوده و حقیقتكاملرا نیز جز وحیمحمدی(ص) كهدر قرآنمجید متجلیاستچیز دیگریبهشمار نمیآورد.
دكتر محمدعلیابوریاناینفیلسوفمسلمانرا با صراحتتماماز شعوبیهبهشمار آوردهاما در اینبابسند معتبریارائهنكردهاست؛ تنها چیزیكهویبرایمدعایخود سند قرار دادهاین است كه سهروردی بسیاری از اصطلاحاتو كلماتفارسیرا در آثار خود بهكار بردهاست.
آثار شیخ اشراق
سهروردی با وجود كمی عمر، حدود 50 كتاب به فارسی و عربی نوشته كه بیشتر آنها بهدست ما رسیده است. آثار وی از چند نوع است و میتوان آنها را به 5 دسته تقسیم كرد:
1-كتابهای صرفا فلسفی سهروردی كه همه به زبان عربی نوشته شده است و عبارتند از تلویحات، مقامات، المشارح و المطارحات و حكمهالاشراق. در كتاب اول مسائل فلسفی را از دیدگاه مشائیان مطرح كرده و در موارد متعدد به سبك خود آنها، علیهشان انتقاد كرده است و در كتاب چهارم <حكمه الاشراق> كه مهمترین اثر فلسفی او و شاهكار عظیم او بهشمار میآید مختص به بیان فلسفه اشراقی است.
- رسالههای كوتاهتری به فارسی و عربی كه در آنها مواد 4 كتاب فوق به زبان سادهتر و بهصورت خلاصه توضیح داده شده از این جمله است: هیاكل النور، الواحالعمادیه كه هر دو هم به عربی و هم به فارسی نگاشته شده است. پرتونامه، فی اعتقادالحكما، اللمحات، یزدان شناخت و بستان القلوب از دیگر آثار او است.
3- حكایتهای رمزی یا داستانهایی كه در آنها از سفر نفس، مراتب وجود و رسیدن به رستگاری و اشراق سخن رفته، این رسالهها، همه به فارسی است، ولی بعضی از آنها، ترجمه عربی نیز دارد، عقل سرخ، آواز پر جبرئیل، قصه الغربه الغربیه، لغت موران، رساله فیحاله الطفولیه، روزی با جماعت صوفیان، رساله فیالمعراج و صفیر سیمرغ از این دسته است.
4- تحریرها و ترجمهها، شرحها و تفسیرهایی است بر كتابهای فلسفی پیشینیان و نیز بر قرآن كریم و حدیث نوشته مانند ترجمه فارسی رساله الطیر ابنسینا، شرحی بر اشارات او، تالیف رساله فیحقیقه العشق كه مبتنی بر رساله فیالعشق ابن سینا است و تفسیرهای چند سوره از قرآن و بعضی از احادیث.
5- رسالاتی كه حاوی ادعیه، اوراد و اذكار است كه شیخ آنها را <الواردات و التقدیسات> مینامد، این نوشتهها بیانگر فرشتهشناسی سهروردی، ارتباط افلاك با موجودات لطیفه و تطابق آنها با امشاسپندان زرتشتی است. مثلادر دو نیایش بسیار معروف، خورشید یا هورخش مورد خطاب قرار میگیرد.
قتل سهروردی
از زمانقدیمقاعدهبر اینبودهكهاگر كسیظهور كند و سخنیتازهبگوید و تحقیقی نو بیاورد او را برانند یا تكفیر كنند و اینامریاستكهآنرا در شرحاحوالاكثر دانشمندانو حكیمانو فیلسوفانروشنفكر و نوآور ایرانخواندهایم.
سهروردی نیز از اینسرنوشتشومدور نمانده، بهطوریكهعرصهرا بر سهروردی تنگگرفتهاند كهاز زندگیبیزار شدهو در مقدمه<حكمهالاشراق> آرزویسكوتكردهاست.
با همهایناحوالچنانكهسیرهآزادگاناستاو با شجاعتتمامعقاید خود را ابراز داشتهو از تكفیر عالمنمایاندروغیننترسیدهو جانخویشبر سر اینسودا گذاشتهاست.
در واقعهقتلو سالوفات سهروردی اختلافاست. شیخاقامتكردندر <دیار بكر> را بسیار مایلبود و در بعضیاوقاتبهشاممنزلمیكرد و گاهیهمبهروممسافرتمیكرد، دفعهاخیر كهاز رومبهشامآمد و از آنجا بهحلبرفت، حاكمحلبدر آناوقات<الملكالظاهر> پسر سلطان <صلاحالدینایوبی> بود.
<الملكالظاهر> چونآوازه سهروردی شنیدهبود شایقملاقاتاو شد و مقدمشرا گرامیداشت. گاهیاز اوقاتدر حضور <الملكالظاهر> با علمای<حلب> مناظرهو مجادلهمیكرد و آنانرا مغلوبو ملزممیساختو بههر علمیكهوارد میشدند و محل بحث واقعمیشد كلامشهابالدینبر كلام آنانبرتری داشتبهطوریكهاز عهدهمناظرهو مباحثهبا او برنمیآمدند. اینمساله باعثكینهشدید آنها شد و آتشحسد در قلوبشانمشتعلشد، علاوهبر اینها چون شهابالدینبا رایحكیمانصحبتمیكرد و عقاید فیلسوفانرا بیان میكرد و بعضیاوقاتهمامور عجیبهو افعالخارقالعاده از او ظاهر میشد، تماماینها سببشددانشمندانحلباو را تكفیر كردند و قتلشرا واجبدانستند ولیكنالملكالظاهر وقعیبهسخنانآنها ننهاد و از كشتن شیخسر باز زد، ناچار عالمانظاهر و فقیهانحلبحكمكفر شهابالدین را نزد صلاحالدینفرستادند.
سلطانمحضهمراهیبا آنها بهپسر خود حكمكرد كهسهروردیرا بهقتلبرساند، الملكالظاهر در اجرایفرمانپدر مسامحهو تساهلپیشگرفت، عالمان حلبچون دیدند كهحكمتكفیر اجرا نشد باز بهصلاحالدیننوشتند كهاگر الملكالظاهر، شهابالدینرا پیشخود نگاهدارد چیزینخواهد گذشت كهعقیدهاو را فاسد و تباهخواهد كرد و اگر اخراجشكند، بههر كجا رود باعثفساد و گمراهیمردمعوامخواهد شد. مرتبه دومصلاحالدین فرمانی بهخطقاضی فاضل بفرستاد و پسر را تهدید كرد كهاگر در قتل شهابالدین مسامحهنمایی، حكممیكنمكهحلبرا از تصرفتو باز گیرند. الملكالظاهر بر حسبفرمانپدر و حكمعلمای حلب شهابالدین را ماخوذ و محبوسكرد.
در اینجا خوب است نظر آیتالله شهید مطهری درباره شخصیت والای سهروردی را بیاوریم كه ایشان مینویسد: . . . < سهروردی نهتنها در مناظره با فقها و متكلمان بیپروا بود و دشمنی برمیانگیخت، در اظهار اسرار حكمت، برخلاف توصیه بوعلی در آخر اشارات، شاید بهعلت جوانی، بیپروایی میكرد و همین باعث دشمنی و توطئهچینی علیه وی شد.>
اما در كیفیتقتل مرحوم شیخ اشراق، بعضینوشتهاند: او را حبسكردند و طعاماز او باز داشتند تا از گرسنگیجانداد و اینرا خود او از الملكالظاهر خواستهبود. بعضیگفتهاند: با زهكمانخفهاشكردند. برخی دیگر میگویند:از پشتبامبهزیر انداختندو سپسجسدشرا سوزانیدند.
آمده است كهالملكالظاهر پساز كشتناو سختپشیمانشد و دستور داد همهكسانیرا كهبهقتلاو فتوانوشتهبودند تبعید كنند و اموالو داراییآنها را بهغرامتبردارند و اندوختههایشانرا مصادرهكنند.
در سنینعمر سهروردی نیز اختلافاستو از 33تا 50سال نوشتهاند. یاقوتحموی در معجمالادبا مینویسد كهسهروردیدر سالهجریوارد حلبشد و در پنجم رجب سالدر سن 40 سالگی به قتل رسید.
منابع:
- معجم البلدان، یاقوت حموی
- وفیات الاعیان، ابن خلكان
- تاریخ الحكماء، شهرزوری
- نزهه الارواح، شهرزوری
- حكمه الاشراق، هانری كربن
- تاریخ الفكر الفلسفی الاسلام، محمدعلی ابوریان
- مفسر عالم غربت و شهید طریق معرفت، سید حسین نصر
- دایرهالمعارف فارسی، غلامحسین مصاحب
- آشنایی با علوم اسلامی، استاد مطهری
- ایران قدیم، پیرنیا
- كشكول، بهایی