فرهنگ و هنر
2 دقیقه پیش | تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالستشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ... |
2 دقیقه پیش | خواندنی ها با برترین ها (81)در این شماره از خواندنی ها با کتاب جدید دکتر صادق زیباکلام، اثری درباره طنز در آثار صادق هدایت، تاریخ فلسفه یونان و... آشنا شوید. برترین ها - محمودرضا حائری: در این شماره ... |
گفتگو با پسر با استعداد ایرانی و مشهور در ونیز
گفتگو با پسر با استعداد ایرانی و مشهور در ونیز
تمام فیلمهایی كه در ایران ساخته میشوند برای كن هم فرستاده میشوند اما اكثر فیلمها انتخاب نمیشوند و در نهایت یك یا دو فیلم برای اكران انتخاب میشوند. وقتی فیلم فیلمسازی در چند دوره از كن رد میشود، آن فیلمساز شروع میكند به موضع ضد جشنوارهای گرفتن!
فیلمی كه در جشنواره ونیز امسال جایزه بخش افقهای جشنواره را گرفت، ساخته كارگردان ایرانی، «شهرام مكری» جوان است. كسی كه فیلمهای كوتاه و بلندش شهرت جهانی دارند. اولین فیلم بلند او به نام «اشكان، انگشتر متبرك و چند داستان دیگر» در سال 86 در جشنواره فیلم فجر اكران شد و با استقبال بینظیر تماشاگران مواجه شد. بهطوری كه این فیلم به عنوان پدیده جشنواره همان سال شناخته شد.
فیلم جدید این كارگردان به نام «ماهی و گربه» نیز در ابتدای حضور در جشنوارههای جهانی با استقبال خوبی روبهرو شده است. فیلمی كه در یك سكانس- پلان گرفته شده و در ایران بیسابقه است. با مكری درباره فیلمسازیاش، حضورهای خارجی و جشنوارههای خارجی گفتوگو كردیم.
چرا نخواستید اولین حضور «گربه و ماهی» در جشنواره داخلی مثل جشنواره فیلم فجر باشد؟ چرا اول در جشنواره خارجی شركتش دادید؟
مناسبات حضور یك فیلم در جشنوارهها، یكسری مناسبات حرفهای و پیچیده است. به نظرم اینكه بخواهیم ملیتگرایی كنیم و فكر كنیم چون ایرانی هستیم پس اول باید فیلم را در ایران اكران كنیم، كمی از فضای حرفهای ما را دور میكند. همه فیلمسازهای دنیا اگر بخواهند فیلمشان را در جشنوارههای بینالمللی نمایش دهند شروع میكنند به انتخاب جشنوارههای رده الف بینالمللی.
در اینجا دیگر اهمیت ندارد فیلم مال كجاست. مثلا یك فیلمساز آمریكایی هیچ وقت با خودش نمیگوید چون من فیلمساز آمریكایی هستم فیلمم برای اولین بار نباید در كن اكران شود. غالبا همه كسانی كه تمایل به بازار جشنوارهای دارند ترجیح میدهند اولین جشنوارهای كه فیلمشان در آن اكران میشود، جشنواره كن باشد. این تصمیم خیلی حرفهای است. در ایران به خاطر اینكه جشنواره فجر، بینالمللی محسوب نمیشود و یك جشنواره داخلی است ایرادی بر اینكه فیلم در جشنوارههای خارجی هم شركت كند ندارد.
اما جشنوارههای رده الف دنیا اولین نمایش هر فیلمی را در جشنوارهشان میپذیرند. در نتیجه اگر فیلم را به جشنواره برلین بدهید، دیگر نمیتوانید به كن بدهید و الی آخر. تقریبا ۱۲ جشنواره در دنیا چنین شرایطی را دارند. جشنواره فجر بینالمللی محسوب نمیشود برای همین مشكلی ندارد كه نمایش اول فیلمی در جشنوارههای خارجی صورت گیرد و بعد در فجر هم شركت كند. جدایی نادر از سیمین قبل از اینكه در جشنواره فجر اكران شود در جشنواره برلین شركت كرده بود.
فیلمهای شما بیشتر در خارج از كشور نمایش داده میشوند و جایزههای خارجی هم زیاد دارند. به نظر میرسد شما بیشتر فیلمساز خارج از مرز هستید! چرا این اتفاق رخ میدهد؟
فیلم اول من به نام «توفان سنجاقك» دو سیمرغ از جشنواره فیلم فجر دارد. فیلمهای دیگرم هم همینطور هستند. فیلمهای كوتاه در ایران جایی به جز جشنوارهها برای نمایش ندارند. فیلمهای كوتاه من در تمام جشنوارههای داخلی نمایش داده شدهاند.
ولی اولین فیلم بلندتان هیچ وقت در داخل اكران نشد!
بله. به این خاطر كه آقای سجادپور معتقد بود این فیلم مناسب اكران نیست. پروانه نمایش هم داشتیم ولی سجادپور معتقد بود این فیلم فرم فیلمهای پلیسی آمریكایی را دارد برای همین اجازه اكران ندادند. میگفتند از فیلمهایی برای اكران حمایت میكنند كه در حمایت از خانواده باشد! اتفاقا ما خیلی دوست داشتیم فیلم اكران شود. حتی با ارشاد وارد مذاكره شدیم كه سالنی را اجاره كنیم و فیلم را بهطور مستقل اكران كنیم ولی باز گفتند چون فروش بلیت در مناسبات اكران سینماها قرار میگیرد پس ما نمیتوانیم این كار را انجام دهیم. در واقع با وجود پروانه نمایش، ارشاد تمایلی برای اكران فیلم ما نداشت!
شما پیگیری نكردید؟
ما خیلی تلاش كردیم. بیشتر از دوسال تلاش كردیم كه فیلم را نمایش دهیم اما وقتی نشد دیگر خسته شدیم.
حالا كه تیم ارشاد عوض شده باز هم تلاش میكنید؟
اتفاقا به تازگی با تهیهكننده جلسهای گذاشتیم كه با تیم جدید ارشاد هم تلاشی برای اكران فیلم داشته باشیم. مشكل پیش آمده این است كه از زمان ساخت اشكان تا به امروز، تعداد زیادی فیلم به نوبت اكران اضافه شدهاند. همین الان حدود ۸۰ فیلم متقاضی حضور در جشنواره فیلم فجر خواهند بود، با وجود اینكه ظرفیت اكران سینماهای ما زیاد نیست. در نتیجه به نظر میرسد با این حجم بالای فیلم، تلاشهای ما سرانجامی نداشته باشد اما به هرحال ما تلاش میكنیم ببینیم اتفاقی میافتد یا نه.
جالب است كه با این حال«اشكان» حضورهای خارجی زیادی داشته و حتی جوایزی هم گرفت...
بله. ما در حدود ۳۰ نمایش خارجی داشتیم. درباره فیلم ماهی و گربه هم همینطور بود. برخلاف تصور اولیهای كه داشتم كه فیلمهایی در فستیوالها موفق باشند كه تصویر اگزوتیكی از ایران نشان دهند یا مدل فیلمهای اجتماعی باشند. اما دو فیلم من اصلا چنین خاصیتی ندارند. فیلمهای فرمگرایی هستند كه درباره طبقات پولدار جامعه هستند.
ماهی و گربه درباره یك مشت دانشجوست كه برای شركت در كمپ بادبادك بازی به شمال رفتهاند. این دانشجوها از نظر سطح اجتماعی جایگاه خوبی دارند. من هم فكر میكردم كه مورد استقبال قرار نگیرد. اما برای من جالب است كه این فیلمها در خارج از كشور خیلی مورد توجه هستند و تماشاگران خارجی خیلی از دیدنشان ابراز رضایت میكنند.
شما «تارانتینو» را خیلی دوست دارید و سعی میكنید در همه ساختههایتان نگاهی شبیه به او داشته باشید. آقای سجادپور هم گفته بود اشكان و انگشتر متبرك و... آمریكایی است. شاید برای همین نگاه آمریكایی است كه اینقدر فیلمهایتان در خارج از كشور مورد توجه قرار میگیرد!
شاید! ولی به هر حال اتفاق جالبی است. وقتی تماشاچی غیربومی با فیلم ارتباط برقرار میكند خیلی حس خوبی را به سازندهاش منتقل میكند. چون جالب است كه یك فیلم فراتر از مرزهای كشورش دیده و به وسیله مخاطب درك شود.
استقبال از اشكان در زمان جشنواره فجر چطور بود؟
به جز نمایش اول كه در ایوان شمس برگزار شد، چهار نمایش دیگر هم داشتیم كه هر چهار نمایش به اكران فوقالعاده كشیده شد. استقبال از فیلم طوری بود كه جلوی سینما آزادی صفی كشیده شده بود برای خرید بلیت اشكان. جالب است كه مسئول سینما فكر كرده بود مردم صف را اشتباه ایستادهاند، چون فیلم و كارگردان برایش ناآشنا بود!
برای مسئولان جشنواره هم این اتفاق جالب بود. دوفیلم در جشنواره آن سال خیلی مورد استقبال قرار گرفت،«درباره الی» اصغر فرهادی و «وقتی همه خوابیم» بهرام بیضایی. در كنار این دوفیلم، اشكان هم مورد استقبال قرار گرفت و این برای خیلیها تعجبآور بود. فیلم اشكان به انتخاب منتقدان مجله فیلم بعد از «درباره الی» و «عیار ۱۴» پرویز شهبازی در مقام سوم قرار گرفت. استقبال؛ هم از طرف مخاطب و هم از طرف منتقدان خوب بود.
یعنی فكر میكنید در اكران عمومی هم با استقبال روبهرو میشد؟
بله من خیلی خوشبین بودم.
ولی فیلمی بود كه المانهای ایرانی كم داشت!
من فكر میكنم سینما مقداری زبان بینالمللیتری پیدا كرده است. جالب است كه در تحلیل فیلمهای آقای فرهادی مثل «گذشته» و «جدایی» میگویند كه دغدغههای مشتركی را بیان میكند. یكی در فرانسه و دیگری در ایران. فیلمساز، مدلی یكسان در هر دو در نظر گرفته. به نظرم خیلی نمیشود زبان سینما را بومیكرد.
جدایی نادر از سیمین زبان بینالمللی داشت اما مایههای ایرانی هم كم نداشت. در واقع فیلمسازان ایرانی اكثرا فكر میكنند اول برای بیننده ایرانی فیلم بسازند بهطوری كه اول در ایران مورد استقبال قرار بگیرد و اگر در جهان هم مورد استقبال قرار گرفت فبها! شما چقدر قائل به این ایده هستید؟
من فكر میكنم اول باید ببینیم فیلم ایرانی چه مولفههایی دارد. آیا مثلا «گناهكاران»، ایرانی محسوب میشود؟ فیلم «گذشته» چطور؟ به نظرم الان سینما دیگر این مرزها را در دنیا نمیشناسد. وقتی ما از مخاطب ایرانی حرف میزنیم، یعنی مثلا طبق آمار مختلف ۱۲ میلیون نفر جمعیتی كه در تهران زندگی میكنند. وقتی یك فیلمی بیشتر از یك میلیارد تومان فروش دارد، یعنی در نهایت ۵۰۰ هزار نفر تماشاچی دارد. بقیه كسانی كه در تهران نشستهاند و دارند فیلمهای آمریكایی تماشا میكنند یعنی ترجیحشان این است كه فیلم غیرایرانی ببینند دیگر. با این حساب باید بگوییم ما در تهران ۵۰۰ هزار نفر تماشاچی ایرانی پسند داریم و ۱۱ میلیون نفر تماشاچی غیر ایرانی پسند.
خب مسئله اینجاست كه همه آن ۱۱ میلیون نفر هم به سراغ فیلمهای آمریكایی نمیروند! اصلا شاید فیلم نگاه نكنند. آن ۵۰۰ هزار نفری كه فیلم تماشا میكنند به این معنا نیست كه همهشان دوست دارند فیلم ایرانی تماشا كنند. كمااینكه فیلم گذشته اصغر فرهادی با المانهایی فرانسوی بیش از دو میلیارد تومان فروش داشت كه یعنی بیش از یك میلیون نفر آن فیلم را دیدهاند. ولی فكر میكنم كسی كه در ایران به سینما میرود دوست دارد هم با استانداردهای جهانی فیلمی ساخته شود هم این فیلم المانهای ایرانی داشته باشد. شما چه فكر میكنید؟
ولی من اینطور فكر نمیكنم. در این صورت باید ببینیم فیلمهای خوب مملكت ما مثل «طعم گیلاس» كیارستمی یك فیلم ایرانی است یا نه. یعنی نمیدانم فیلم طعم گیلاس را میشود در آمریكا ساخت با همان مضمون و همان محتوا؟ یا مثلا فیلم «اخراجیها» هم ایرانی است؟!
فكر میكنم داستان اخراجیها تفاوت دارد با دیگر فیلمها. نمیشود آن را در معادلات فیلمسازی قرار داد!
درست، ولی بعد از انقلاب فیلمی ساخته شد به نام«افعی» كه شبیه «رمبو» بود. در زمانی كه ما فیلمهایی مثل «بلمی به سوی ساحل» را درباره جنگ میساختیم كه البته پرمخاطب هم بودند، یكدفعه مدل دیگری از فیلمسازی آمد كه از لحاظ فیلمسازی، فیلمهای دیگر را پشت سر گذاشت. پرفروشترین فیلمهای جنگی سینمای ایران مثل «عقابها»، «كانیمانگا» و...، همه فیلمهایی هستند كه سبك آمریكایی دارند.
البته فیلم «یه حبه قند» رضا میركریمی كاملا ایرانی است و مولفههای ایرانی در آن وجود دارد. ولی چند درصد از فیلمهای ما اینطور هستند؟ صرفا حضور یك فیلم و موفقیتش در جشنوارههای خارجی معنیاش این نیست كه بگوییم آن فیلمها ایرانی هستند یا غیرایرانی. من الان میتوانم بگویم فیلم اشكان مخاطب زیادی داشته چون در آن زمانی كه فیلم اكران شد خیلی با استقبال روبهرو شد. اما در كل همه آن چیزی كه درباره فیلمسازی وجود دارد یكسری قواعد جهانی است.
در نهایت یك فیلمساز اگر بخواهد فیلمی ایرانی بسازد میتواند یك داستان ایرانی انتخاب كند. درست است؟
بله. یعنی ما میرسیم به محتوا. داستانها به دلیل جهانی شدن و وجود دغدغههای مختلف بین آدمها، دغدغههای جهانی هستند. برخورد یك ایرانی در برخورد با عشق شاید با یك افغانی یا روس و مالزیایی تفاوتی نداشته باشد. همه آدمها گرسنه میشوند یا همه انسانها غمگین میشوند. بخشی از این مضامین جهانی هستند و بخشی دیگر بومی.
ما اگر بگوییم فیلمسازانمان فقط در همان بخش بومی فیلم بسازند كه یعنی محدودشان كردهایم. به نظرم آدمها آزادند كه درباره هر چیزی كه میخواهند فیلم بسازند و فیلمشان را برای هر مخاطبی كه میخواهند نمایش دهند. چرخهای باید وجود داشته باشد كه به فیلمساز اجازه دهد كه فیلم بعدیاش را بسازد. یعنی جهان سینما كه متشكل از منتقدان، تماشاگران و چرخه اقتصادی است به فیلمساز این فرصت را میدهد كه فیلم بعدیاش را بسازد یا نه.
نگاه شما در این سالها تغییر كرده؟ نگاهی كه در فیلمسازی دارید؟
نه.
با توجه به عدم اكران اشكان، ساخت فیلم بعدی كمی ریسك نبود؟ با این توضیح كه به هر حال نگاه شما تغییر نكرده و شاید برای ساخته بعدیتان هم مشكلاتی برای اكران پیش بیاید!
فیلم باید چرخه اقتصادی پیدا كند. یعنی باید پول خودش را دربیاورد. این امكان برای من پیش آمده كه فیلم بعدیام را بسازم. در ابتدا فیلمساز باید خرجهای فیلمش را تعریف كند. فیلمی كه دو میلیارد هزینه صرف ساختش میشود اگر ۳.۵ میلیارد هم بفروشد باز هم ضرر كرده. ما اشكان را با ۲۰ میلیون تومان ساختیم.
در اینصورت وقتی در چند جا اكران شد پول خودش را درآورد. همه اینها بستگی به این دارد كه فیلمتان را چطور تولید كنید. فیلمی مثل «لاله» كه میگفتند برآورد هزینهاش تقریبا ۶ میلیون دلار است، با احتساب هزینه تبلیغات، حداقل در زمان فروش باید ۱۵ میلیون دلار فروش داشته باشد تا سودآور شود. سود یك فیلم با توجه به هزینه تولید سنجیده میشود. اشكان به هیچ وجه برای تولید كنندهاش ضرری نداشت.
اشكان چون اكران داخلی نداشت، اینقدر در جشنوارههای خارجی شركت كرد؟
تمام فیلمهایی كه در ایران ساخته میشوند دوست دارند در جشنوارههای خارجی شركت كنند. چه فیلمی كه اكران میشود و چه فیلمی كه اكران نمیشود. همه كارگردانهایی كه مدعی هستند از جشنوارههای خارجی بیزارند دوست دارند در آن جشنوارهها شركت كنند.
اما نكته این است كه معمولا این فیلمها برای شركت در این جشنوارهها رد میشوند. تمام فیلمهایی كه در ایران ساخته میشوند برای كن هم فرستاده میشوند اما اكثر فیلمها انتخاب نمیشوند و در نهایت یك یا دو فیلم برای اكران انتخاب میشوند. وقتی فیلم فیلمسازی در چند دوره از كن رد میشود، آن فیلمساز شروع میكند به موضع ضد جشنوارهای گرفتن!
من فكر میكردم برای اینكه اشكان اكران خارجی زیاد داشت كه جلوی ضرر مالیاش گرفته شود!
نه اصلا. ما اشكان را در هر جشنواره ارائه میكردیم و پذیرفته میشد.
فیلم ماهی و گربه در جشنواره فیلم فجر هم شركت میكند؟
ما تقاضا دادهایم برای شركت اما مثل اینكه جدیدا قانونی تصویب شده برای جشنواره فجر كه نمایش اول فیلمهایی كه در جشنوارههای خارجی شركت كردهاند نمیتوانند در جشنواره فیلم فجر شركت كنند. ما كه خیلی دوست داریم در جشنواره شركت كند و تمام تلاشمان را میكنیم. امیدواریم این قانون خیلی جدی نباشد.
منبع:روزنامه تهران امروز
ویدیو مرتبط :
پسر با استعداد ایرانی
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
دلایل افت موسیقی ایرانی در گفتگو با ساکت
مهرجویی با فیلم سنتوری ضربه ی مهلکی به بدنه ی موسیقی کشور زد، کجا اساتید موسیقی ما اعتیاد داشتند؟
▪ قبول دارید بعد از انقلاب مخصوصا در دهه اخیر موسیقی ایرانی افت کرده؟ علت را در چه می دانید؟
بلی، این افت یک واقعیتی است که نمی شود انکار کرد ولی موسیقی مانند صنعت و تکنولوژی نیست که هر روز نسبت به روز گذشته گامی به جلو برداشته شود، بلکه چون ارتباط مستقیمی با روحیات و زوایای پنهان روحی هنرمند دارد در یک دوره اوج می گیرد و در یک دوره ساکن می شود و در یک دوره ممکن است حتی افول کند بنابراین، این یک چیز غیر طبیعی نیست که در یک دوره ای موسیقی مثل امروز افت کند، چون جامعه به نظر من از همه لحاظ بخصوص از لحاظ فرهنگی و معرفتی و از لحاظ اجتماعی در حال نزول است، طبیعتا موسیقی هم که یک جزو و پدیده ای از این جامعه است نمی تواند جدا از فضای اجتماع باشد، صرفنظر از یکسری آثار هنری که همچنان نگاه به بالا و افق های دور دست دارند اغلب آثاری که تولید می شود ممکن است در یک دوره ای آثاری باشد که از کیفیت هنری بالایی برخوردار نباشد، امروزه هم من گمان می کنم در یک چنین روزگاری به سر می بریم.
▪ اگر ما دوره های موسیقی پاپی را که از اول انقلاب به صحنه آمد بررسی کنیم می بینیم که سطح هنری آثار پاپ هم رفته رفته پایین آمد، اگر دقت کنیم می بینیم که از آن موج اول پاپی که یک عده خواننده برای اولین بار بعد از اتقلاب بوجود آوردند تا برسیم به خوانند های موسیقی زیرزمینی که بعد از چند سال توانستند مجوز بگیرند و بعد از آن برسیم به این موسیقی رپ مبتذل زیر زمینی، می بینیم که روز به روز سطح شنیداری مردم به شدت افول کرده است و کسی هم در این بین نیست به فکر باشد.
ـ این مسئله دلایل زیادی دارد ولی اصلی ترین مقصر این قضیه صدا و سیما است، در گذشته مهمترین نهاد ترویج موسیقی با ارزش های هنری بالا سازمان صدا و سیما بوده اما امروزه تنها چیزی که مهم نیست ارزش های هنری نهفته در موسیقی است، البته این تخریب ارزشی، دیگر حوزه های فرهنگی را بی نصیب نگذاشته است، آن هم دلیلش این است که کسانی که تهیه کننده هستند و همچنین مسئولین موسیقی صدا و سیما دارای کمترین شناخت به موسیقی هستند و فقط با یک ذوق بسیار عامیانه به موسیقی نگاه می کنند.
در یک جایی استاد شجریان گفتند که بعضی از تهیه کنندگان صدا و سیما می گویند که مردم هستند که آنطور موسیقی سطح پایین می خواهند، آقای شجریان پاسخ بسیار زیبایی دادند، گفتند شما به مردم موسیقی خوب داده اید و شناسانده اید که آنها بگویند ما موسیقی خوب نمی خواهیم و موسیقی بد می خواهیم!؟
▪ خب دلایل افت کیفی موسیقی زیاد است، ولی یک دلیلی که من به آن اعتقاد دارم این است که خود هنرمندان ما هم دیگر مثل دهه های پیش اعتقاد به کارشان و هنرشان ندارند، البته شاید این هم بخاطر شرایط فرهنگی باشد، مثلا دیگر کسی پیدا نمی شود آن شور و حال هنرمندی مثل استاد صبا یا دیگران را داشته باشد و کلا فضای فکری و روحی هنرمندان عوض شده است.
ـ اصلا حرف های امروز حرف دیگری شده است، داستان امروز داستان دیگری است، همه چیز فرق کرده، هنرمند امروز یا خسته و بی انگیزه و دلپژمرده شده یا هنرمندی است که سفارشی کار می کند، که به نظر من آثار کسانی که سفارشی کار می کنند موسیقیشان فاقد ارزش هنری است و زود فراموش می شود، تعداد زیاد سمفونی به مناسبت های مختلف ساخته شده که نه تنها هیچ جایگاهی در ذهن مردم نداشته و حتی مردم آنها را به خاطر ندارند بلکه حتی به نظر من این آثارش سفارشی توهینی است بر آن مناسبتی که بخاطرش آثاری تولید می شود به دلیل اینکه از دل برنیامده و فرمایشی بوده.
▪ خب از این بحث بگذریم، در پایان مصاحبه اگر مطلب خاصی مانده خوشحال می شویم که بشنویم.
ـ در مورد فیلم سنتوری می خواستم کمی صحبت کنم که همیشه می خواستم نظرم را در مورد این فیلم بگویم ولی فرصتی پیش نیامده بود. من تا به حال فیلمی به این حد دور از واقعیت و ضربه زننده به موسیقی و هویت موسیقیدان ایرانی ندیده بودم، تعجب من از آقای مهرجویی و تعجبم از آنهایی است که این فیلم را دیده اند و هیچ اعتراضی نکرده اند، ببینید موسیقی ایرانی و هنرمند ایرانی همیشه در مظان یکسری اتهامات بوده از جمله این که هنرمندان ایرانی همه معتاد هستند و موسیقی ایرانی همه را معتاد می کند، در صورتی که به هیچ وجه اینطور نیست، کجا اساتید ما مثل وزیری، خالقی، شجریان، ناظری، پایور، بنان، قوامی، قمر، شهناز یا کجا هنرمندان ما مثل کامکاران، متبسم و دیگران معتاد هستند.
شکلی که در این فیلم از شخصیت یک موسیقیدان ایرانی به نمایش درآمده بسیار شکل غیر واقعی و حقیر است، شما در طول تاریخ، سنتور نوازی را پیدا نمی کنید که ایستاده سنتور زده باشد و در ضمن عبا هم روی دوشش باشد و بعد تلو تلو بخورد و روی صحنه بیفتد، در طول تاریخ موسیقی ما که ضبط شده است یک نمونه ی اینچنینی ما نداریم. و نمونه های زیادی در این فیلم است که به بد ترین شکل هنر و هنرمند ایرانی را تحقیر کرده است اگر بخواهید مفصل در یک نشست به آنها اشاره خواهم کرد.
▪ خب علی سنتوری نماینده موسیقی سنتی و ایرانی ما نبوده، او نماینده نسل جوان و نسل سومی است که بیشتر موسیقی زیر زمینی کار می کنند که حالا به دلایل مختلفی مثل شرایط خانوادگی، شرایط اجتماع و دشواری کار موسیقی و مجوز ندادن به کنسرت ها و آلبوم ها زندگی سنتوری به سمت نابودی می رود. او نماینده هنرمند موسیقی سنتی نیست.
ـ نه ببینید سنتوری که علی سنتوری می نوازد نوازنده اش اردوان کامکار بود که یکی از قوی ترین نوازنده های سنتور ایران است، آهنگ ساخته شده هم خیلی قشنگ و نوازندگی سنتورش هم در این کار قوی بود، ما در موسیقی زیر زمینی کجا نوازنده ی سنتور به این قدرت داریم؟ اصلا اکثر سازهای موسیقی زیر زمینی از سازهای الکترونیکی و غربی است نه سازهای موسیقی ایرانی، چرا آقای مهرجویی برای نشان دادن موسیقیدان زیرزمینی و نسل جوان از ساز دیگری استفاده نکرد؟
یک صحنه ای است که یک عده ای وارد جشن می شوند و برنامه را به هم می ریزند، وقتی در مجلس می ریزند و دعوا می شود علی سنتوری از بیم اینکه خودش و سنتورش آسیب نبیند نوازندگی اش را قطع نمی کند و همینطور تا آخر می خوانند و می زنند، خب این کجایش با واقعیت مطابق است؟ در تپه ای که همه معتاد ها کنار آتش نشستند، علی سنتوری سنتورش را میاورد کنار این معتادان، اصلا کجا یک سنتور نواز این کار را می کند؟ تمام هویت یک هنرمند ایرانی را آقای مهرجویی در این فیلم زیر سوال برد، این فیلم یک توهینی به نوازنده ها به شمار می رفت، حتی هنرمندان خیلی محدودی هم که ممکن است گرایش به مواد مخدر داشته باشند کجا در تپه های دارآباد با سازشان کنار آتش مواد می کشند؟ لا اقل یک صحنه که منطبق با واقعیت باشد در این فیلم دیده نشد، باعث تاسف است که این فیلم موزیسن ها را به این شکل نمایش داد، ای کاش یک ساز الکترونیکی به جای سنتور در نظر گرفته می شد گرچه که این هم درست نیست، ساز حرمتی دارد و نباید حرمت ساز شکسته شود. یعنی آقای پشنگ کامکار، استاد پایور یا استاد مشکاتیان سابقه داشتند که وسط اجرا تلو تلو بخورند و بیفتند روی ساز!؟بلاخره مفاهیم یک فیلم باید یک درصد با واقعیت اجتماعی آن موضوع همخوانی و همسویی داشته باشند، با کمال تاسف این فیلم درصدی با واقعیت منطبق نبود وچهره ای نادرست و غیر حقیقی از یک هنرمند ایرانی را نشان داد و تعجب من این است که چرا هیچ کدام از هنرمندا واکنش نشان ندادند شاید دلیلش این بوده که دیگر هنرمندان بی انگیزه شدند و اصلا مسائل موسیقی برایشان دیگر اهمیت ندارد.
با توجه به این مسئله که بعضی ها این اندیشه را دارند که سازهای ایرانی برای لهو و لعب درست شده اند و اینکه بعضی ها اعتقاد دارند که موسیقی ایرانی هنرمندان و مخاطبان را به سوی اعتیاد، گوشه گیری، فساد و از هم گسیختگی می برد، این فیلم در جهت گسترش و جا انداختن این نوع تفکر درست شده و کلا فیلم در جهت تحقیر هنرمند ایرانی و ساز سنتور ساخته شده و این فیلم به نفع اندیشه ای است که با موسیقی ایرانی مخالف است.
▪ این درست است که شاید نباید سنتور به عنوان ساز یک موزیسین که کار پاپ می کند و نماینده نسل جوان است، انتخاب شود، ولی قبول دارید که حداقل این فیلم باعث شد مردم ساز سنتور را بشناسند و این در بیشتر شدن هنرجویان ساز سنتور هم دیده می شود.
ـ به نظرم شما از این فیلم دفاع میکنید مگر غربیها فیلم از آهنگسازان خود نساخته اند آیا هرگز آنها را تخریب کرده اند؟ من با شما موافق نیستم، ما دنبال شاگرد جمع کردن نیستیم که، اگر کسی بخواهد ساز ایرانی مثل سنتور را بیشتر معرفی کند خب نباید که از زاویه منفی به این قضیه نگاه کند، ما هنرمندان فرهیخته در این مملکت کم نداشتیم و کم نداریم، چرا زندگی اساتید ما مثل پایور، وزیری، خالقی، حبیب سماعی، درویش خان،جلیل شهناز و غیره را تا به حال به تصویر نکشیده اند؟
▪ خب مضمون این فیلم این بود که می خواست یک نسل شکست خورده ای را نشان بدهد.
ـ خب برای این هدف به نظر من باید ساز دیگری را معرفی می کرد، موسیقی و سازهای ایرانی در شرایط کنونی به اندازه ی کافی زیر فشار و مورد هجوم نیروهای فکری منفی هستند، چرا باید این فیلم به این اندیشه منفی نسبت به موسیقی ایرانی اصالت ببخشد؟ این فیلم یک ضربه ی مهلکی بود به بدنه ی موسیقی و تاثیرش را تا مدت ها خواهد گذاشت و در گسترش تفکر اندیشه های معارضین و مخالفین با موسیقی ایرانی بسیار موثرتر بود تا نشان دادن و معرفی کردن ساز سنتور که به نظر من اصلا دلیل موجهی نیست و غیرمنطقی است.
▪ نظرتان در مورد آهنگ ها و صدای خواننده ی این فیلم چیست؟
ـ آهنگ ها زیبا بود و خواننده هم به هر حال با آهنگ ها همخوانی داشت و توانسته بود از عهده ی اجرای کار بر بیاید..../ مصاحبه : مجله بینالمللی موسیقی ایرانیان