فرهنگ و هنر


2 دقیقه پیش

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ...
2 دقیقه پیش

خواندنی ها با برترین ها (81)

در این شماره از خواندنی ها با کتاب جدید دکتر صادق زیباکلام، اثری درباره طنز در آثار صادق هدایت، تاریخ فلسفه یونان و... آشنا شوید. برترین ها - محمودرضا حائری: در این شماره ...

گفتگو با «ویشگا آسایش» برنده سیمرغ بازیگری



 

گفتگو با «ویشگا آسایش» برنده سیمرغ بازیگری

 

باور كنید هنوز هم در شوك هستم، دقیقا مانند بچه هایی بودم كه بهشان می گویند این كار را نمی توانی انجام دهی و آنها همه تلاششان را برای این كه آن كار مورد نظر را به نحو احسن انجام دهند به كار می گیرند.

ویشكا آسایش امسال با بازی در «ورود آقایان ممنوع» سیمرغ بلورین بهترین بازیگر فجر را از آن خود كرد، نخستین تجربه بازیگری ویشكا آسایش بازی در نقش «قطام» بود كه او را در یك سریال پرطرفدار به یك ستاره تلوزیونی بدل كرد.

ویشكا آسایش بازیگری گزیده كار است، او در «ورود آقاین ممنوع» مدیر منضبط یك دبیرستان دخترانه است كه جز كسب افتخار دختران دبیرستانش در المپیاد دغدغه دیگری ندارد و خشك و مثل یك سرباز زندگی می كند، درخشش آسایش در این نقش متفاوت، بهانه ای شده تا «شرق» به گفتگو با او بنشیند.

چرا در یك برهه ای از زمان ویشكا آسایش حضور پررنگی در سینما و تلویزیون دارد و به یكباره هنر خالی از حضورش می شود؟

من چهار سال به دو دلیل كار سینمایی نكردم: یكی اینكه بچه دار شدم و دیگر اینكه نقش هایی كه بعد از «قطام» به من پیشنهاد می شد هیچ جذابیتی نداشت و تقریبا همه نقش هایی كه به من پیشنهاد می شد كلیشه و تكراری بود به همین دلیل ترجیح دادم كم كار باشم تا اینكه ۲۰ نقش شكل هم كار كنم.

البته این نقص در كلیت تلویزیون و سینمای ما وجود دارد كه بازیگر به محض اینكه در نقشی موفق عمل می كند دیگر همان نقش ها برایش حتی نوشته می شود. این مساله به تكراری بودن كلیت سوژه ها بر می گردد؟

هم به تكراری بودن برمی گردد هم اینكه اصلا كارگردان ها و نویسنده ها به این مساله دقت نمی كنند كه بازیگر باید بتواند نقش های مختلف را بازی كند و به صرف اینكه یك نقش را خوب كار كرد نباید رل های تكراری به او پیشنهاد شود، متاسفانه سناریوی خوب كم تر نوشته می شود. «ورود آقایان ممنوع» بدون اغراق از معدود سناریوهایی بود كه به درستی نوشته شده و نقش زن داستان بسیار خوب و قوی پرداخت شده است.

یادم می آید كاندیداهای دیگری برای حضور در این نقش وجود داشتند و به یكباره تصمیم گرفتند كه با شما كار كنند؟

بله، گویا كاندیدا زیاد داشتند بسیار جالب وارد این پروژه شدم. قبل از حضور در این كار به عنوان طراح صحنه و لباس در كار كاظم راست گفتار مشغول كار بودم كه بهاره رهنما به عنوان بازیگر برای تست آمد، آنجا همدیگر را دیدیم و بهاره به من گفت پیمان برای یك پروژه دنبال تو می گردد. همان موقع به پیمان زنگ زد و من به دفتر خانم حكمت رفتم كه جلسه ای با حضور رامبد، پیمان و آقای خرقه پوش صورت پذیرفت و در آن فاصله كه رامبد داستان را در پنج دقیقه برایم تعریف كرد شیفته نقش شدم و تصمیم گرفتم بازی كنم. جالب است بدانید همه چیز بسیار سریع صورت گرفت و ما وارد كار شدیم.

با توجه به دوری چند ساله شما از سینما و خاص بودن نقش و دوری از كاراكتر خود شما این نگرانی را نداشتید كه نتوانید خانم دارابی را به این خوبی بازی كنید؟

بسیار نگران بودم با توجه به تمام حرف هایی كه وجود داشت و می گفتند خیلی ها معتقدند كه نمی توانی این نقش را در بیاوری، اما قبل از كار بسیار تمرین كردیم، با رامبد و پیمان درباره ایده هایمان صحبت كردیم، حتی یادم می آید یكی از دوستان پیشنهاد كرد كه من صدایم را كلفت كنم اما رامبد مخالفت كرد. به هر حال درباره این كاراكتر خیلی فكر كردیم و شخصیتش را كاملا شناختم. این مدیر كسی است كه مثل یك سرباز زندگی می كند، زندگی را برای خودش سخت می گیرد.

اصول مند است؟

بله كاملا، آرایش نمی كند نه به دلیل اینكه دوست ندارد به دلیل اینكه اصلا به این مساله فكر نمی كند و برایش اهمیت ندارد. این كاراكتر حتی خودش را هم در آینه نمی بیند. به هر حال وقتی این كاراكتر را به خوبی شناختم درك كردم كه حتی خشكی این زن از چه نوعی است.

به نظرم مدتی كه از سینما دور بودید این فضا را برایتان به وجود آورد كه بتوانید با دقت بیشتری نقش هایی كه به شما پیشنهاد می شود را واكاوی كنید. متاسفانه در حال حاضر بازیگران ما در آن واحد چند نقش بی ربط را در چند كار مختلف كار می كنند و وقتی را كه لازم است برای كارشان نمی گذارند؟

كاملا درست است، البته من هرگز چند كار را همزمان انجام ندادم. با اینكه من طراح صحنه هستم هیچ وقت قبول نكردم در یك فیلم هم طراحی صحنه را انجام دهم و هم بازی كنم زیرا معتقدم باید روی یك مقوله تمركز كرد.

در «هشت پا» داوودنژاد هم طراح صحنه بودید و هم بازیگر؟

بله ، این تنها استثنای كار من است و آن هم به این دلیل بود كه من اصلا از ابتدا قرار نبود طراح صحنه باشم اما طراح ما دچار مشكلی شد و نتوانست ادامه دهد و آقای داوودنژاد از من خواستند و من هم همكاری لازم را با گروه در این زمینه كردم. اما با اینكه در یك پروژه چند كار را با هم انجام دهم مخالف هستم. هرگز دغدغه ستاره شدن نداشتم و همواره به كیفیت كارم فكر كرده ام. «ورودآقایان ممنوع» را چهار بار دیدم و دوست دارم باز هم ببینم و از دیدنش لذت می برم زیرا همه اجزای فیلم خوب است. تنها خوب بازی كردن بازیگر مهم نیست، مهم این است كه یك گروه خوب وجود داشته باشد.

چطور شد كه به سیمرغ رسیدید؟

باور كنید هنوز هم در شوك هستم، دقیقا مانند بچه هایی بودم كه بهشان می گویند این كار را نمی توانی انجام دهی و آنها همه تلاششان را برای این كه آن كار مورد نظر را به نحو احسن انجام دهند به كار می گیرند. به دلیل اینكه من از اول دیدم كه آدم ها شك دارند و نگران هستند نتوانم نقش را در بیاورم، سعی كردم ثابت كنم عدم حضور من به مدت چهار سال دلیل بر این نمی شود كه نتوانم دیگر كارم را درست انجام دهم.

به نظر من یكی از محاسن بازیگری شما این است كه مانند بسیاری از بازیگران دیگر اسیر تغییر میمیك نیستید؟

بله تغییرات میمیك برای من مهم نیست و تمام مدت در فیلمبرداری به این مسایل توجه نمی كنم، بازی ام را می كنم، یك نكته جالب در این فیلم هم دقیقا همین بود كه گفتند تو به واسطه گریم باید زشت شوی كه من خیلی هم استقبال كردم به خاطر متفاوت بودن این گریم و نقش. وقتی درگیر خودت و نگران میمیك صورتت نباشی كارت را به خوبی انجام می دهی، وقتی با وجودت بازی كنی در چشمانت هم معلوم است وقتی ادا در می آوری تماشاگر با هوش می فهمد و به این واسطه پس زده می شوند، باید واقعی بازی كنی، وقتی در كافه با دوستت نشستی هرگز به گونه ای نمی نشینی كه از نظر دیگران خوب به نظر بیایی. در بازی هم باید به همین شكل باشد وقتی به كارگردان اعتماد داشته باشی باید خودت را به او بسپاری و همه چیز درست پیش می رود. من به رامبد خیلی اعتماد داشتم و به همین خاطر خودم را به او سپردم و نتیجه كار خوب از آب درآمد.

«ورود آقایان ممنوع» اولین كار بلند سینمایی رامبد جوان است پس این اعتمادی كه شما می گویید از كجا می آید؟

ببینید من برایتان یك مثال زدم وقتی رامبد می گوید كه من نمی خواهم صدایت را كلفت كنی این مساله از سر دانش می آید. رامبد كارگردانی است كه كارش را بلد است و می داند كه دقیقا چه می خواهد و این حسن بزرگی برای یك كارگردان محسوب می شود. بعضی وقت ها ما سر یك صحنه با هم به نتیجه می رسیدیم و رامبد می رفت خانه فردای آن روز می گفت، فكر كردم اگر این گونه بگیریم حتما بهتر خواهد بود به كار فكر می كرد و به نظر من كارگردان بسیار مسلطی است. رامبد كار كمدی زیاد انجام داده است، بسیار شاد بود و در دورخوانی دقیقا مغلوب بود كه رامبد می داند چه می خواهد.

با اینكه در حال حاضر دیگر مدیری كه این همه خشك باشد وجود ندارد اما این نقش غلو شده به نظر نمی رسد و به این واسطه تماشاگر را پس نمی زند؟

ما واقعا خیلی زیاد تمرین كردیم و حتی خیلی هم حواسمان بود كه به واسطه میمیك صورت و بالا دادن بیش از حد ابروها نقش غلو نشود، ببینید در عین اینكه مدیر خشكی است اما خیلی زود هم گول می خورد و بچه ها از ضعف او مطلع هستند و این كاراكتر را سوئیت می كند و اغراق نیست. یكی از دلایلی كه این نقش طبیعی شده است شناخت از كلیت این كاراكتر است تعریفش كردیم و شخصیت را كالبد شكافی كردیم دقیقا حس كردیم كه از كجا آمده است و هرگز این نقش فقط حفظ كردن چند دیالوگ نبوده كه با ژست جلوی دوربین گفته شود.

با توجه به اینكه سینمای كمدی مدتی است به سمت لودگی رفته است پذیرفتن بازی در یك فیلم كمدی ریسك بالایی را می طلبد چگونه شما این ریسك را پذیرفتید؟

من همیشه دوست داشتم فیلم های كمدی بازی كنم زیرا شوخی را می فهمم اما در این پروژه به هر حال نام پیمان برای من بسیار مهم بود، پیمان یكی از بهترین طنزنویسان كشور است و وقتی برای من داستان را تعریف كردند سر و ته داشت و خالی از شوخی های كلامی لوس بود به معنای واقعی من با یك موقعیت كمدی روبه رو بودم واقعا تعجب كردم كه چرا پیمان و رامبد كاندیدا نشدند.

مدتی كه بازی نمی كردید كار طراحی صحنه انجام می دادید؟

یك كار تئاتر انجام دادم، كار آقای راست گفتار هم قبل از شروع بازی در فیلم رامبد را هم طراحی صحنه و لباسش را به عهده داشتم، در سینما از این كار لذت نمی برم زیرا پیش تولید نمی شود و خانه ها را همان گونه كه هست انتخاب می كنند و من این گونه كار كردن را دوست ندارم باید به واسطه طراحی كاراكتر را در جریان تعامل با كارگردان دربیاوری. در «ورودآقایان ممنوع» آتوسا قلمفرسایی بسیار زحمت كشید تا این مدرسه را با آن راهروها و كلاس ها درست كند.

طراحی صحنه چقدر به بازی بازیگر كمك می كند؟ طراحی كه اصولا دیده نمی شود و در همین فیلم كه مثال زدید آنقدر طراحی در موقعیت حل می شود كه به چشم نمی آید؟

دقیقا باید طراحی حل شود و بازیگر به این واسطه باور كند كه الان در یك مدرسه است، طراحی صحنه در پیدا كردن شخصیتی كه قرار است بازی كنی بسیار مهم است. طراحی صحنه به علت نبود بودجه و تایم كم متاسفانه خیلی در سینمای ما توجه نمی شود در حالی كه می تواند نقش تعیین كننده ای در بازی بازیگران داشته باشد.

در حال حاضر مشغول به چه كاری هستید؟

در حال بازی در فیلم پیمان معادی هستم.

چطور به این فاصله حاضر شدید دوبار فیلم بازی كنید؟

سناریو را دوست داشتم، از پیمان معادی هم زیاد تعریف شنیده بودم.

البته از بازیش دیگر؟ و این چه ربطی به كارگردانی دارد یك بازیگر به صرف اینكه بازیگر خوبی است،نمی تواند كارگردان خوبی هم باشد؟

بله، دقیقا ولی پیمان معادی نویسنده خوبی هم هست و من از نحوه برخوردش و سناریو خیلی خوشم آمد و تصمیم گرفتم در آن كار كنم.

اسم فیلم و بازیگران؟

برف روی كاج ها نام فیلم است. مهناز افشار، حسین پاكدل و...

دریافت سیمرغ چقدر در پیشنهاد كارهای بعدی تاثیر گذار خواهد بود؟

امیدوارم در جهت مثبت تاثیر بگذارد و بدانند كه نقش های متفاوت را می توانم بازی كنم و دوباره نقش های كلیشه ای به من پیشنهاد نكنند.

حرف آخر؟

در «ورود آقایان ممنوع» ما یك تیم خوب و حرفه ای داشتیم اگر من سیمرغ گرفتم به دلیل گروه خوب و پارتنر بازی من و آقای عطاران بود. هیچ كس نمی خواست خودش را نشان دهد و همه برای كلیت فیلم تلاش می كردند.

مصاحبه : آینده نیوز (ayandenews.com)


ویدیو مرتبط :
گفتگو با بابک حمیدیان،برنده سیمرغ بلورین نقش مکمل مرد

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

گفتگو با اشتفان ، کارگردان آخرین پر سیمرغ



 

 

 

 

نمایش «آخرین پر سیمرغ» کار مشترک هنرمندان ایران با گروه «مارین باد» آلمان است که پیشنهاد تولید آن چند سال پیش از سوی مرکز هنرهای نمایشی به «دیتر کومل» سرپرست گروه تئاتر مارین باد ارایه شده است. این پروژه پس از فوت دیتر کومل برای مدتی متوقف شد تا اینکه چند ماه پیش تمرینات آن با کارگردانی یکی دیگر از اعضای گروه اشتفان وایلند از سر گرفته شد.«آخرین پر سیمرغ» با همکاری هنرمندان آلمانی و ایرانی پس از انجام تمرینات مقدماتی در فرایبورگ آلمان و ادامه تمرینات در ایران حالا آماده اجرای عموم است و از دیروز در تالار اصلی مجموعه تئاتر شهر روی صحنه رفته است.


بهتر است گفتگویمان را از نخستین آشنایی شما و گروه تئاتر «مارین باد» با تئاتر و فضای فرهنگی ایران شروع کنیم! چگونه به ایران آمدید و این حضور فرهنگی چطور استمرار یافت؟


همکاری ما با حوزه فرهنگ و هنر در ایران از سال ۲۰۰۳ آغاز شد و نقطه آغاز آن در قالب همکاری شکل گرفت که در پی خواهرخواندگی شهرهای اصفهان و فرایبورگ میسر شده بود. در گستره این ارتباط، تئاتر «مارین باد» تمایل خود را برای اجرای یک نمایش در ایران اعلام کرد و در پی آن تئاتر «پارسیفال» در همان سال ۲۰۰۳ در تهران و اصفهان روی صحنه رفت.نمایش در قالب یک افسانه اقتباسی از یک اسطوره قدیم اروپایی بود که به نویسندگی آقای «دورست» اجرا شد و مورد استقبال هم قرار گرفت. البته ما در آن سفر برنامه های جنبی دیگری مثل سخنرانی و برگزاری «ورک شاپ» هم داشتیم به هر حال همکاری ما با تئاتر ایران با حضور مجدد در سالهای بعد و نیز دعوت از چند گروه تئاتر ایرانی برای اجرای نمایش در فرایبورگ ادامه یافت.


از سال ۲۰۰۳ به بعد یک نمایش را با عنوان «داستان عمو جان» برای کانون پرورش فکری تولید کردیم و «خواهران برونته»، «اسرار شبانه» و «شیطان با سه شاخ طلایی» هم با سرپرستی «دیتر کومل» توسط گروه «مارین باد» در جشنواره بین المللی تئاتر فجر اجرا گردیدند. در سال ۲۰۰۶ هم دو نمایش از ایران برای شرکت در جشنواره بین المللی تئاتر «فرایبورگ» که سرپرست آن هم «دیتر کومل» بود، دعوت شدند.


پروژه تولید یک تئاتر بر اساس داستانهای شاهنامه نیز احتمالاً در جریان همین روابط شکل گرفته است. درباره شروع این پروژه و مراحل مختلف انجام کار آن تا به امروز بگویید؟

 

پس از چند سال ارتباط مستمر با مراکز و گروه های مهم تئاتری در ایران، حدود سه یا چهار سال پیش آقای حسین پارسایی رئیس مرکز هنرهای نمایشی - با پیشنهاد تولید یک نمایش مشترک بر اساس شاهنامه فردوسی توسط آقای دیتر کومل موافقت کردند. شاید زمینه انجام این پروژه مشترک پیش تر از اینها و زمانی که نمایش «پارسیفال» با وجود نمونه های مشترک و تطبیقی با رستم در شاهنامه توسط گروه به ایران آمده بود، شکل گرفته بود. به هر حال دیتر کومل که علاقه خاصی هم به ایران داشت، به این دلیل که ایشان از جایگاه مؤثر تئاتر در ایران آگاه بوده و تئاتر ایران برایشان خیلی جالب و جذاب بود و خیلی علاقه مند بود این رابطه فرهنگی ادامه پیدا کند، استقبال کرد.این دلایل و نیز اهمیت و ارزش خاص شاهنامه فردوسی به عنوان یک اثر حماسی مهم انگیزه های پرداختن جدی تر گروه به پروژه تولید مشترک تئاتر بر اساس شاهنامه را تقویت و تشدید کرد.

 

▪ شاهنامه برای شما جذابیت داشت که آن را پذیرفتید؟


ـ من سالهای زیادی را به عنوان دراماتورژ با آقای دیتر کومل کار کرده بودم. همان زمان که پروژه تولید مشترک به ایشان پیشنهاد شد، او درباره پذیرش و همکاری در تولید تئاتر از من مشورت خواسته بود و قول همکاری گرفتند که من این پیشنهاد را با کمال میل پذیرفتم و آمادگی ام را برای شروع کار اعلام کردم. اما متأسفانه آقای کومل یک سال پیش فوت کردند. پس از فوت ایشان این پرسش برای گروه پیش آمد که پروژه چگونه ادامه پیدا کند؟ در نهایت ما سال گذشته به اتفاق، تصمیم گرفتیم که این کار هر چه سریع تر ادامه پیدا کند و تولید آن را شروع کردیم.


▪ خود شاهنامه به عنوان یک اثر حماسی جهانی برای شما چه جذابیتهایی داشت؟


ـ مسلماً جنبه های مشترک داستانهای شاهنامه با ادبیات حماسی اروپایی برایمان جذاب بود و همین دلیل هم باعث شد که کار را با جدیت ادامه بدهیم. البته تفاوتهایی هم داشت؛ مثلاً رابطه پدرها و پسرها در شاهنامه با همین ارتباط در ادبیات حماسی و فرهنگ ما تفاوت دارد. برای شخص من بیشتر تفکر و جهان بینی فردوسی مهم بود و می خواستم به این برسم که این منظومه بر اساس چه تفکری شکل گرفته و فردوسی با چه هدفی آن را نوشته است. پس از آن ما به عنوان یک گروه غیر ایرانی با این پرسش مواجه بودیم که پس از گزینش داستانهای ایرانی شاهنامه با چه رویکردی کارمان را انجام بدهیم. به هر حال همین انتخاب این امکان را هم به ما داد که با دیدی نو و تازه به موضوع نگاه کنیم.


▪ بنابراین کارتان را از انتخاب داستان و پرداخت متن شروع کرده اید! متن تئاتر شما چگونه نوشته و تکمیل شد؟


ـ پیش از هر چیز، زمان قابل توجهی را به خواندن شاهنامه و تحقیق و گفتگو درباره آن اختصاص دادیم. بعد از تحقیقات اولیه همکاریمان را با یک نمایشنامه نویس مطرح ایرانی شروع کردیم و نهایتاً پس از چندین جلسه به طرح نمایشی مشترک رسیدیم. اما ایشان بعداً در نامه ای به ما اعلام کردند که مایل به ادامه همکاری نیستند. با این حال پیش تر بر اساس طرح نمایشی شکل گرفته متنی ارایه شده بود و نمایشنامه هم نوشته شده بود. ما در ادامه روی متن کار کردیم و در نهایت آنچه به عنوان نمایشنامه «آخرین پر سیمرغ» وجود دارد، ترکیبی از متن نخست و بخش های دیگری از شاهنامه و همچنین کارهایی است که خودمان در جریان تمرینات، تا روی صحنه رفتن تئاتر به آن رسیدیم.


▪ در صحبتهایتان به جذابیت نگاه فردوسی در شاهنامه اشاره کردید. اما مشکلی که در این همکاری مشترک وجود دارد، این است که اصولاً دیدگاه ها و نگاه هنرمندان ایرانی بر اساس جهان بینی شرقی آنها با نگاه خردورزانه و راسیونالیستی غربی شما تفاوت دارد و همین اختلاف دیدگاه در مورد متن و عوامل گروه شما هم ممکن است وجود داشته باشد. چطور بین این عرفان و نگاه شرقی و ایرانی و زمینه های فکری گروهتان تناسب ایجاد کردید؟


ـ ما در مرحله آماده سازی متن و پیش از شروع تمرینات، تحقیقات گسترده ای را در مورد این نگاه و رویکردهای فکری ایرانی انجام دادیم و با افراد مختلفی از جمله آقای خالقی مطلق مشورت و همفکری داشتیم. در ایران هم آقای فرهاد مهندس پور که مشاور بسیار خوبی بودند با ما ارتباط مستمر و پیگیری داشتند. اما در مورد دوگانگی خردورزی و عرفان، می توان گفت، این موضوع برایمان تازگی ندارد و به عنوان مثال قبلاً در مورد اساطیر یونانی هم به آن برخورده ایم و این خیلی عجیب نیست.


در واقع خردورزی و عرفان در هر دو زمینه وجود دارد. به علاوه شاهنامه یک اثر ادبی جهانی است و معادلات فکری اش هم بر همین اساس تعریف می شود. البته شاید مثلاً در ایران برداشتهای خاص و متفاوتی از سیمرغ وجود داشته باشد و ما مسلماً نمی توانستیم این نگاه را به طور مشخص برای کار انتخاب کنیم.


▪ ببینید، مثلاً شخصیتی مثل اسفندیار را با مشخصات مشابه در ادبیات حماسی آلمان هم داریم. اما رسالت و نقش و همچنین نگاه اسفندیار به جایگاهش در داستان با نگاه «زیگفرید» آلمانی تفاوتهای فاحشی دارد...


ـ بله، مسلماً همین طور است. ما در یک گروه متشکل از هنرمندان ایرانی و آلمانی به برداشتهای مختلفی رسیدیم که بحث های زیادی را هم پیش کشید و باعث شد که بتوانیم دیدگاه های خودمان را هم در راستای دستیابی به نتیجه ای واحد مطرح کنیم. این تضادها و ارزشها که به آن اشاره کردید بویژه در داستان رستم و سهراب وجود داشت و ما هم به آن برخوردیم.در این مرحله هر چه قدر بیشتر وارد متن می شدیم، کار بیشتر گره می خورد. بنابراین مجبور بودیم که از قضاوت گذرا و راحت پرهیز کنیم و به گذشته آدمهای داستان رجوع داشته باشیم. اصلاً خود چگونگی فاجعه ما را به گذشته می برد. در شیوه روایت شاهنامه هم به این نتیجه رسیدیم که روایت در این اثر کمتر خطی و بیشتر دارای ساختاری دایره وار است و در پایان هر داستان باز به ابتدای آن می رسیدیم. ضمن اینکه درباره اشاره شما به این تضادها باز هم پاسخ قبلی ام را تکرار می کنم که این تضاد برای ما هم چیز غریبی نیست و در اسطوره های یونانی بارها و بارها با آن برخورد کرده ایم.


▪ همان طور که گفتید پروژه، همکاری مشترکی بین هنرمندان ایرانی و آلمانی بوده است. عوامل و همکاران ایرانی این پروژه چگونه و در جریان چه فرایند تعاملی انتخاب و به شما معرفی شده اند؟


ـ ما به واسطه همکاری و تعامل فرهنگی و هنری طولانی و مداومی که با ایران داشته ایم، آشنایی خوبی با بازیگران و سایر عوامل اجرایی در ایران داشتیم. هم ما به ایران آمده بودیم و هم اینکه هنرمندان ایرانی زیادی به آلمان آمده بودند. خود من هم بارها در جشنواره تئاتر فجر حضور داشته ام و اصلاً آشنایی ام با فرهاد مهندس پور به زمانی که ایشان دبیر جشنواره فجر بودند، برمی گردد. بنابراین برخی از عوامل گروه را بر اساس شناخت خودم انتخاب کردم و برخی دیگر هم با توجه به نیازی که به آنها داشتم به من معرفی شدند.


▪ آیا از ابتدا هم درباره ترکیب استفاده از هنرمندان ایرانی و آلمانی در این کار مشترک برنامه ریزی شده بود؟


ـ بله، از همان ابتدا یک چارچوب خاص برای این همکاری مشترک در نظر گرفته شده بود و ما هم در همان چارچوب کار کردیم تا تابع نظم باشیم. در این چارچوب قرار بود هشت بازیگر (چهار نفر ایرانی و چهار نفر آلمانی) و نصف آنها زن و نصف دیگر مرد باشند. همراه با طراح صحنه گروه ما آقای «رولان سودربرگ» که در کارهای قبلی هم همکاری داشتند، قرار بود «سیامک احصایی» کار کند که بعداً این همکاری با «نرمین نظمی» میسر شد. برای تمام وظایف دیگر نمایش هم قرار بود که نصف عوامل ایرانی و نصف دیگر آلمانی باشند. تمرینات خیلی خوبی هم در ایران داشتیم و در یک سالن خوب و مناسب کار کردیم. مرحله دوم تمرینات هم در فرایبورگ بود که یک ماه طول کشید و همه چیز خوب پیش رفت.


▪ کار با گروه هنرمندان ایرانی چگونه بود؟ این تجربه همکاری مشترک را با آنها چگونه ارزیابی می کنید؟


ـ خیلی راضی هستم و خوشحالم که با این هنرمندان ایرانی کار می کنم. نگار عابدی، اشکان خطیبی، مائده طهماسبی و پرویز پورحسینی واقعاً خوب هستند و کار با وجود آنان شکل گرفته و کامل شده است. البته اخیراً حادثه ای برای اشکان خطیبی پیش آمد و به جای ایشان هدایت هاشمی به جمع بازیگران گروه اضافه شد.


▪ تا آنجا که می دانم شاهنامه برای نخستین بار پس از سالهای ۱۸۰۰ با ترجمه بخشهایی از آن توسط شاعرانی چون هاگمان، لودلف، وال، والنبورگ، ویکلن، فون هامر پورگشتال و دیگران در آلمان شناخته می شود و در همین دوران شاعران آلمانی علاقه زیادی به سرودن اشعاری درباره زندگی خود فردوسی نشان می دهند. بر این اساس آیا فردوسی و زندگی او هم در نمایش شما جایگاهی دارد؟


ـ اوایل ما هم تصمیم داشتیم که خود شاعر را روی صحنه بیاوریم، اما حالا فردوسی در نمایش ما حضور ندارد. ما در طول انجام پروژه همواره به دنبال یافتن رویکردی مناسب برای پرداختن به این اثر بزرگ بودیم.


اما رویکردی که انتخاب کردیم تکنیک «تئاتر به عنوان تجربه یادآوری» بود. در این نمایش سیمرغ با زال ملاقات می کند؛ با زالی که برای خودش یک آرمانشهر ترسیم کرده و این آرمانشهر در خاطرات، آرزوها و آمال او وجود دارد.بنابراین، این پرسش مطرح می شود که ما جهان آینده را به چه شکل می خواهیم و از گذشته چه درسی می گیریم تا بر مبنای آن آینده را بسازیم.


موضوع دیگر ملاقات بازیگران دو ملیتی است که در یک صحنه به هم می رسند و با هم به دنبال داستانی می روند که در قالب یک کار گروهی روایت می شود.


▪ مسأله مهم دیگر در مورد اقتباس از داستانهای شاهنامه شاید آشنایی کلی تماشاگران ایرانی با این داستانها باشد. شما با این مسأله به عنوان یک فرصت مواجه بودید یا تهدید؟


ـ طبیعتاً، تماشاگر ایرانی خیلی بیشتر از آلمانی ها با داستانهای شاهنامه آشنا هستند. اما تجربه حضور ما در ایران نشان داده که تماشاگران و مخاطبان ایرانی هم گاهی تنها یک شناخت کلی از شخصیتها و داستانهای شاهنامه دارند و این آشنایی کامل و جزئی نیست.


▪ بنابراین ما به مسأله به عنوان یک فرصت نگاه کردیم و تصمیم گرفتیم که رویکرد خاص خودمان را برای پرداختن به داستان انتخاب کنیم.


پس از تولید و اجرا در ایران، آیا برنامه دیگری هم برای ادامه اجرای «آخرین پر سیمرغ» در نظر گرفته شده است؟


ـ بله، نمایش تا اواخر ماه فوریه امسال در فرایبورگ هم اجرا می شود و امیدواریم که براساس اهداف قبلی مان، نمایش بعداً در جشنواره ها و شهرهای دیگر آلمان هم روی صحنه برود.