فرهنگ و هنر


2 دقیقه پیش

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ...
2 دقیقه پیش

خواندنی ها با برترین ها (81)

در این شماره از خواندنی ها با کتاب جدید دکتر صادق زیباکلام، اثری درباره طنز در آثار صادق هدایت، تاریخ فلسفه یونان و... آشنا شوید. برترین ها - محمودرضا حائری: در این شماره ...

هرگز نفهمیدم چرا ممنوع‌الکار شدم!



اخبار ,اخبار فرهنگی ,حمید پورآذری

 

اخبار فرهنگی - پورآذری: هرگز نفهمیدم چرا ممنوع‌الکار شدم!

حمید پورآذری که از دی‌ماه 90 در تئاتر ممنوع‌الکار بوده است‌ بعد از گذشت دو سال می‌گوید که هرگز نفهمیده چرا ممنوع‌الکار شده است؟!

این هنرمند تئاتر درباره دلایل ممنوع‌الکاری‌اش در دو سال گذشته توضیح داد: دی‌ماه سال 90 خیلی اتفاقی از یک نفر شنیدم ممنوع‌الکار شده‌ام به تازگی هم خیلی اتفاقی متوجه شدم، مشکل ممنوع‌الکاری‌ام حل شده است!

سرپرست گروه تئاتر «پاپتی‌ها» یادآور شد: دی ‌ماه90 در دوره‌ای که محمد دشت‌گلی سرپرست مرکز هنرهای نمایشی بود، برای انجام کاری به این مرکز رفته بودم و خیلی اتفاقی از یک فرد معتبر شنیدم، ممنوع‌الکار شده‌ام که این موضوع بعدا قطعی و مسجل شد.

پورآذری ادامه داد: موضوع را پیگیری کردم. ابتدا حراست معاون وقت هنری این موضوع را انکار می‌کرد اما پس از آن دشت‌گلی نامه‌ای نشانم داد که درباره ممنوع‌الکار شدن من بود و بعدتر هم از آقای الوند رئیس شورای نظارت و ارزشیابی شنیدم که گفت دنبال کارت برو چون چنین نامه‌ای برایت آمده است.

کارگردان نمایش‌های «ادیپ» و «دایره گچی» با اظهار تاسف از شفاف نبودن سیستم ممنوع‌الکاری در ایران تصریح کرد: در این سیستم به کسی چیزی نمی‌گویند و متن مکتوب هم نمی‌دهند چون بار قضایی دارد، همچنان که به من هم خبر ندادند و اتفاقی متوجه موضوع شدم. متاسفانه همه چیز خیلی پنهانی بود، معمولا به کسی نمی‌گویند ممنوع‌الکار شده و آن شخص اگر کار ارائه کند، کارش را رد می‌کنند.

پورآذری که هرگز نفهمیده چرا ممنوع‌الکار شده است، افزود: در این مدت هیچ‌کس هیچ توضیحی درباره این موضوع به من نداد. فقط گفتند پرونده سنگینی داری! تا اینکه قبل از انتخابات امسال هم به طور اتفاقی شنیدم که آقای آشنا مدیر پیشین اداره کل هنرهای نمایشی گفته مشکل حل شده است اما باز هم نفهمیدم مشکل چه بود که حل شد.

این مدرس تئاتر به ایسنا گفت:همیشه این پرسش را دارم که ماجرای ممنوع‌الکار شدنم چه بود و چگونه حل شد؟ جالب اینجاست یک ماه پیش دوباره آقای الوند اتفاقی به من گفت برای کارت صحبت کن چون هنوز نامه‌ای نیامده که نشان بدهد تو می‌توانی کار کنی.

پورآذری در پاسخ به این پرسش که حل مشکلش را با چه مرجعی پیگیری کرده است، توضیح داد: سری اول با حراست معاونت هنری پیگیری کردم و آخرین بار هم به من گفتند پیش آقای مرادخانی معاون هنری برو و مشکلت را حل کن. اما چون نمی‌دانستم مشکلم چیست دلیلی ندیدم که بروم و صحبت کنم.

وی خاطر نشان کرد: مساله من خیلی مهم نیست. امیدوارم اتفاقات خوبی برای کلیت تئاتر این مملکت بیافتد. چون بعد از شش، هفت ماه که از تغییر دولت می‌گذرد، تغییرات تئاتر در همین یکی دو هفته اخیر انجام شده است.

این کارگردان تئاتر در پاسخ به این پرسش که این ممنوعیت چقدر در برنامه‌های حرفه‌ای او ایجاد اخلال کرد، توضیح داد: می‌توانستم برای خودم جایی پیدا کنم و بچه‌های گروهم را به سرانجام برسانم چون کار من همین است. حتی اگر پولی نداشته باشم اما جز این نمی‌توانم کاری کنم ولی این شرایط به شدت ناجوانمردانه بود.

حمید پورآذری در پایان درباره فعالیتش در دوره ممنوع‌الکاری گفت : در این مدت چندین کارگاه آموزشی و سفر داخلی و خارجی داشتم اما همه شخصی بود و هیچ کدام هیچ ارتباطی به وزارت ارشاد نداشت. جالب اینجاست اجازه داشتم در نمایش «یرما» به عنوان مشاور دکتر علی رفیعی در کنار ایشان باشم اما خودم نمی‌توانستم کارگردانی کنم. هنوز هم چیزی به طور قطعی مشخص نشده است چون هیچ سیستم شفافی وجود ندارد که معلوم کند مشکل کسی مثل من چه بود که نتوانستم در این مدت کار کنم؟!

به گزارش ایسنا، حمید پورآذری در کارنامه هنری خود اجرای نمایش‌هایی همچون«یک نوکر و دو ارباب»، «آندارنیک» ،«مهاجران»،«غلتشن‌ها» و ...را ثبت کرده است.او سالهاست با کودکان کار یا با هنرجویان جوان فرهنگسراها کارگا‌ه‌هایی را برگزار کرده است که نتیجه آن اجرای نمایش‌هایی همچون«حسینقلی مردی که لب نداشت»،«ادیپ»،«دایره گچی»،«دور دوفرمان»،«خانه‌ای روی آب» و ... است که در قالب نمایش‌های محیطی در مکان‌هایی مانند سوله پرورش قارچ فرهنگسرای بهمن، فرهنگسرای اندیشه، پارکینگ طبقاتی دانشگاه امیر کبیر و ... اجرا شدند و مورد استقبال تماشاگران و هنرمندان تئاتر قرار گرفتند. 

اخبار فرهنگی - ایسنا

 


ویدیو مرتبط :
‫کدام خواننده ها ممنوع الکار شدند؟‬‎

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

به خاطر سوپر استاری ممنوع الکار شدم!



به خاطر سوپر استاری ممنوع الکار شدم!

همزمان با اکران دو فیلم «راه بهشت» و «شور شیرین» به سراغ رضا رویگری بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون رفته ایم تا با او در مورد سیر بازیگری و زندگی هنری اش به گفت و گو بنشینیم. قسمت دوم این گفت وگو را در مورد سفرش به آمریکا و بازی درخشان در فیلم «بوتیک» با هم می خوانیم.

 

اخبار,اخبار جدید,اخبار جالب

 

صدایی که مشکل دار شد!

رضا رویگری در مورد ادامه فعالیتش بعد از انقلاب می گوید: « من با بچه هایی که آزاد کار می کردند کار می کردم. مثل صدرالدین زاهد و سیاوش طهمورث. اگر کسی دعوتمان می کرد می رفتیم و با او کار می کردیم. دیگر جای خاصی نبود که ما مثل کارگاه نمایش وابسته به آنجا باشیم و صبح برویم و شب بیاییم. من بعد از انقلاب دو سه تا کار اجرا کردم اما بعد یک اتفاقی افتاد که گفتم من دیگر کار نمی کنم. ما برداشت دیگری از «بردار کردن منصور حلاج» را ۴۳ بار اجرا رفتیم. من آوازها و مقداری از متن را از همان تئاتر قبلی به این اجرا آورده بودم که سیاوش طهمورث کارگردانی کرد. آن موقع، ۳۲ سال پیش رییس تئاتر شهر وقت به خاطر اشکالاتی که به نوع خواندن من وارد کرده بود جلوی پخش این تئاتر را گرفت. گفتم یعنی چه؟ صدای من هر روز دارد از تلویزیون و رادیو پخش می شود! اما خب یک سری دشمنی ها و حسادت هایی پشت پرده بود که با توجه به جو حساس آن موقع جلوی این کار را گرفت.»

مدرس به جای رویگری

از او در مورد اجرای دیگری از همین تئاتر که در سال ۸۴ به کارگردانی طهمورث و با آواز امیرحسین مدرس روی صحنه رفت می پرسم: «من اطلاع نداشتم. این را الان دارم از شما می شنوم اما خب حتما آقای طهمورث دلایلی داشتند که به سراغ من نیامدند. چون بعد از آن کارهای دیگری با هم داشتیم و مشکلی هم نبود. البته آن آوازها همه کار خود من بود و تقلیدی نبودند. پس فکر نمی کنم تقلید از آن مثل خود کار از آب دربیاید.»

ترشی فروشی کدبانو

رویگری سال های دور از صحنه را اینطور توصیف می کند: «پدر بزرگ یکی از دوستانم در کوچه باغ های تجریش، باغی داشت که خالی افتاده بود و به ما گفت بیایید اینجا یک کاری راه بیاندازید. ما هم رفتیم در کار تولید ترشی. من شدم کدبانو و مواد ترشی را خریدم و ترشی درست می کردم که می آمدند سطل سطل می بردند و اصلا به شیشه کردنش نمی رسید. همه چیز داشت. کم کم خودمان سرکه و سکنجبین و رب درست می کردیم. اصلا نمی گذاشتند از دیگ بیرون بیاید. اسمش را هم گذاشته بودیم محصولات خانگی کدبانو. دو سالی هم کار کردیم.»

شیری از در محله بهداشت

از ماجرای رفتن به تلویزیون و «محله بهداشت» می پرسم. می گوید:«دوسالی بود ما داشتیم آنجا کار می کردیم که یک روز رضا ژیان آمد گفت: مرد حسابی نشسته ای سبزی پاک می کنی؟! یک سریال هست که بیا بازی کن. گفتم چه نقشی ست؟ گفت نفش شیر! آدمی ست در نقش شیر! رفتم دیدم یک سوپرمن هم دارند. گفتم سوپرمن را به من بدهید. بعد فهمیدم یک آدم لاغر دیلاق می خواهند. دیگر رفتم و در «محله بهداشت» معروف شدم.»

وی در مورد بازی در فیلم «عقاب ها» مرحوم خاچیکیان می گوید:« او «محله بهداشت» را از تلویزیون دیده بود و به تهیه کننده گفته بود که من این بازیگر را می خواهم. شاید اصلا اسمم را هم نمی دانست. رفتم پای قرارداد. مبلغ قراردادم ۱۵ هزار تومن بود. آن موقع هنوز آنقدر پول مطرح نبود و من اصلا برایم این جا نیوفتاده بود که باید چقدر پول بگیرم. بعد از این کار با خود مرحوم خاچیکیان «یوزپلنگ» را کار کردم. بعد از آن برای «اجاره نشین ها» انتخاب شدم.»

مهرجویی مرا زیر سر داشت

از انتخاب شدن توسط داریوش مهرجویی می پرسم که پاسخ می دهد:«مهرجویی قبل از انقلاب می خواست یک کاری به نام «الموت» بسازد و می خواست از بچه های کارگاه نمایش استفاده کند. آن کار اتفاق نیافتاد اما خب ایشان ما را شناخته بود و توی ذهن داشت. بعد از اینکه دید من دارم در سینما کار می کنم به من زنگ زد و گفت یک نقشی داریم که مهندس است و این خصوصیات را دارد.»

وی در مورد ادامه بازیگری اش می گوید:«بعد از آن «سرزمین آرزو» با مجید قاری زاده بازی کردم که کار خیلی خوبی بود. بعد «غریبه» را با آقای رحمان رضایی بازی کردم که دومین همکاری من با اکبر عبدی بود و کتایون ریاحی و مهدی هاشمی و محبوبه بیات هم حضور داشتند. بعد از آن رفتم سر کار «کانی مانگا» سیف الله داد. در همان زمان ما را از ترشی فروشی بیرون کردند. ما هر جا می رویم بیرونمان می کنند! گفتند ما دیگر می خواهیم خودمان کار کنیم و سهم مرا دادند. البته آنجا یک ماه بعد بسته شد چون من خیلی آنجا زحمت می کشیدم . یک بار ۵۰۰ کیلو ترشی مان درش موش افتاد کلش را در رودخانه پشت کارگاه خالی کردم آن هم همان اوایل نداری کار بود. بعد از یک سرمایه گذاری دیگر در کمپوت سازی من دیگر از این کارها بریدم و دیگر تماما به کار سینما پرداختم که سر همان کار «کانی مانگا» بود. بعد «شب بیست و نهم» و «وسوسه» و... که در عرض چند سال ۲۰ ۳۰ تا فیلم بازی کردم به عنوان جوان اول سینمای ایران.»

 

سوپراستار ممنوع!

رویگری از سال ۶۳ تا ۷۳ بیست فیلم بازی کرده است که می شود تقریبا سالی دو تا فیلم! این ترافیک کاری را خودش اینگونه تحلیل می کند:« بعضی وقتها سالی ۳ ۴ تا کار بود. مثلا سال هفتاد من در جشنواره ۶ تا کار داشتم و همین باعث شد من بعد از آن ۴ سال ممنوع کار شوم. دلایلش سیاست های آن موقع سینما بود مبنی بر اینکه یک نفر نباید سوپراستار می شد. من خودم این پاسخ را می دانستم. اما وقتی بعد از چهار سال به ارشاد رفتم گفتند: شما هیچ ممنوعیتی نداری برو کار کن! گفتم ای بابا! من چهار سال در خانه نشستم. اگر مشکلی داشتم که الان هم دارم و نباید در سینما باشم. اگر نداشتم که جوابش را بدهید! یک جواب سرسری دادند و گفتند: برو کار کن! ولی من فکر می کنم دلیلش همان بود. چون افسانه بایگان هم آن سال ۵ تا فیلم در جشنواره داشت و او هم ممنوعالکار شد.»

تابلویی با امضای رویگری

رویگری کار نقاشی را در این ۴ سال کم کاری اش شروع کرد که در موردش می گوید:«من تا سه سال و نیم نمی دانستم اصلا ممنوع کار هستم. دیدم کسی چرا سراغ من نمی آید؟ برای همین وقتی دیدم به من کار نمی دهند به سراغ نقاشی رفتم. رفتم پیش استاد نوسی. ایشان گفتند حالا که آن طرف کار نمیکنی بیا این طرف کار کن. خلاصه قلم به دستم داد و شروع به فراگیری کردم و یک نیمچه نقاش شدم. البته من قبلا هم در نوجوانی با یکی از همسایه هایمان که نقاش بود نقاشی می کردم. رفتم بازار قائم قلم بخرم صاحبش به من گفت: اینجا چکار می کنی؟ گفتم آمده ام قلم بخرم. گفت: مگر نقاشی می کنی؟ گفتم بله. گفت: بیا یکی از این گالری ها کار کن. من رفتم آنجا در یک گالری تابلو می کشیدم و شاگرد داشتم. در آن سال ۶۰۰ ۷۰۰ هزار تومان فقط از شاگرد در می آوردم و خیلی خوب بود. تابلوهایم را هم خیلی خوب می خریدند. علتش هم امضای رضا رویگری بود. ممکن بود خیلی هم بدتر از بقیه باشد. اما کلکسیون دار می خواست یک کار با امضای من داشته باشد.»

کنسرت در آمریکا

رویگری در مورد سال های حضورش در آمریکا اینطور توضیح می دهد:«سال ۷۴ من داشتم یک سریال بازی می کردم که فریبرز صالح کار می کرد به اسم «شیخ مفید» و بعد آن را سیروس مقدم ادامه داد. حدودا پانزده روز از کار من مانده بود که سیاوش طهمورث آمد به من گفت بیا می خواهیم نمایش «معرکه در معرکه» را در آمریکا اجرا ببریم. گفتم باشد پانزده روز صبر کن کار من تمام شود. گفت نه ما سه روز دیگر باید برویم. گفتم مگر من می توانم کار مردم را ول کنم؟ آن هم آخرهای کار. یکی دیگر را جای من ببرید. همین کار را کردند اما بعد خانم تهیه کننده گفته بود برگردید ایران یا رویگری را بیاورید یا کلا برگردیم ایران. خلاصه یک شب داود میرباقری و پرویز پرستویی و خانم آقای طهمورث و برادر رضا ژیان ریختند خانه ما! گفتند چرا نرفتی؟ گفتم من نگفتم نمی روم، گفتم چند روز صبر کنید می رویم. گفتند: نه بیا بلیط گرفته ایم برو. حالا من دو روز دیگر کار دارم. سه روز بعد یک کیف انداختم روی دوشم با یک سه تار رفتم ترکیه. آنموقع سه تار می زدم. گروه عین این پانزده روز را در آمریکا استراحت کرده بودند! اجرا نرفته بودند. رفتیم و تهیه کننده گفت: برویم خانه یا برویم سر تمرین؟ گفتم برویم سر تمرین. حالا من اینهمه خسته بودم و یک شب هم در فرانسه نگه ام داشته بودند. در جلوی روی من همه را فرستادند بروند اما مرا چون ایرانی بودند نگه داشتند. ۲۷ ساعت توی راه بودم و تا رسیدم رفتم تمرین. همان شنبه و یکشنبه اول دو تا اجرا رفتیم که تمام لس آنجلس ترکید! کاری کارستان کردیم.»

«من همان موقع در ایران سریال «تنهاترین سردار» را با آقای فخیم زاده قرارداد داشتم. می خواستم برگردم اما اسپانسر کار گفت: ما تازه به پولمان رسیده ایم و تازه از این به بعد باید سود کنیم و با رفتن شما ضرر می کنیم. من هم نه پاسپورتم را در اختیار داشتم و نه پول داشتم و مجبور شدم بمانم. در ایران هم ماجراهایی به خاطر نرفتن من ایجاد شد. با اینکه تست لباس نکرده بودم و جلوی دوربین نرفته بودم و فقط یک قسط قرار دادم را که مبلغ زیادی هم نبود گرفته بودم، اما سروصدا شد. من خیلی دوست داشتم در کار آقای فخیم زاده باشم اما همین سابقه برایم بد شد و آقای فخیم زاده با اینکه با من دوست است اما با من کار نمی کند.»

«بعد از تئاتر وقتی بچه ها می خواستند برگردند من تصمیم گرفتم بمانم و آنجا کنسرت موسیقی برگزار کنم. با خودم گفتم من که در ایران کار و قراردادی ندارم پس بهتر است بمانم. یک سال ماندم و یک کنسرت برگزار کردم و از همان کنسرت و آهنگ هایی که در تئاترهایم اجرا کرده بودم موقع برگشت به ایران یک آلبوم درست کردم به اسم « از عشق گفتن».»

و سرانجام بوتیک!

رویگری در مورد منجر شدن دهه کم کاری اش به بازی در «بوتیک» اینگونه شرح می دهد:«خب من ده سال بسیار کم کاری داشتم. چهار سال که ممنوع کار بودم. دو سال هم که به آمریکا رفتم و بعد که برگشتم یک سریال برای بعدالظهرهای تلویزیون بازی کردم به نام «برگ و باد» که خیلی مورد استقبال قرارگرفت. تمام کار بازیگری من در ده هفتاد همین سریال و فیلم «جوانی» قاری زاده و ۵ دقیقه در «مسافر ری» برای آقای میرباقری. همین. دیگر هیچ بازی نداشتم. تا سال هشتاد که داشتم نمایش«والس خداحافظی» امیر دری در فرهنگسرای نیاوران تمرین می کردیم که از طرف حمید نعمت الله به من زنگ زدند برای فیلم «بوتیک». من او را نمی شناختم. گفت: من قبلا خبرنگار بودم و با شما یک مصاحبه در شمال داشتم. اما من به خاطر نیاوردم. شب بود و گروه مشغول گرفتن سکانس های خانه خیابان مقدس اردبیلی بودند. گفت: من یک نقش دارم که به دو سه نفر داده ام می گویند تلخ است ما بازی نمی کنیم. گفتم حالا بده بخوانیم ببینیم چیست. سناریو را داد من مشغول خواندن شدم و تمام کردم گذاشتم کنار. گفت: نقشت را خواندی؟ گفتم همه را خواندم. من این نقش را بازی میکنم. چون جای کار دارد. همان موقع بعد از تئاتر می رفتم برج دوقلوی فرمانیه تا صبح کار می کردم و شش هفت شب کار طول کشید و بعد منتظر شدیم ببینیم چه اتفاقی می افتد. و اتفاق افتاد. «بوتیک» هم برای ما نان شد هم آب شد. هم یک مقدار برایمان کسب آبرو کرد.جوری که تا همین قبل از عید همه اش کار می کردم.»/سینما پرس