فرهنگ و هنر


2 دقیقه پیش

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ...
2 دقیقه پیش

خواندنی ها با برترین ها (81)

در این شماره از خواندنی ها با کتاب جدید دکتر صادق زیباکلام، اثری درباره طنز در آثار صادق هدایت، تاریخ فلسفه یونان و... آشنا شوید. برترین ها - محمودرضا حائری: در این شماره ...

هرمان ملویل، ناخدای تراژیک


داستان‌نویس واقع‌گرا معمولا تلاش می‌کند وانمود کند چیزی که در دست خواننده است اصلا داستان نیست، بلکه گزارشی واقعی است. اگر این‌طور است راوی موبی‌دیک چه دلیلی برای پنهان‌کردن هویتش دارد؟

روزنامه شرق - نادر شهریوری(صدقی): «موبی‌دیکِ» هرمان ملویل با این جمله شروع می‌شود. راوی از خواننده می‌خواهد او را اسماعیل صدا کند. اما اگر اسماعیل نام واقعی راوی است، راوی دیگر چه لازم می‌بیند از همان اولین کلماتِ داستانش از خواننده بخواهد او را اسماعیل صدا کند؟ شاید اسماعیل نام واقعی‌اش نباشد، در این صورت نام واقعی‌اش چیست؟

داستان‌نویس واقع‌گرا معمولا تلاش می‌کند وانمود کند چیزی که در دست خواننده است اصلا داستان نیست، بلکه گزارشی واقعی است. اگر این‌طور است راوی موبی‌دیک چه دلیلی برای پنهان‌کردن هویتش دارد؟ او که سوگند خورده «به طرفداری از شأن و شوکت وال‌گیری... جز حقایق متقن به زبان نیاورد؟»١ آیا نسبت به واقعی‌بودن داستانش تردید دارد؟ راوی از میان نام‌ها اسماعیل را انتخاب می‌کند، آیا از انتخاب این نام وجه سمبلیک آن را مدنظر دارد؟ به‌راستی موبی‌دیک چیست؟ آیا رمانی واقع‌گراست؟ سمبولیسم است و یا تراژدی؟

ناخدای تراژیک

موبی‌دیک نبرد ناخدا آخاب با وال سفید است: عرصه نبرد دریاست، جایی که به‌تعبیر فوئنتس «بیکران‌تر و بی‌قعرتر و عریان‌تر از عرصه‌های دیگر»٢ است. گویی بی‌حد‌و‌مرز بودن دریا بر بی‌حد‌و‌مرز بودن نبرد ناخدا آخاب با وال سفید دلالت دارد. تا قبل از ناخدا آخاب نبرد دریانوردان با وال، نبردی مرسوم برای کشتن و روغن‌گیری از وال‌ها بود. دریانوردان وال‌ها را شکار می‌کردند تا از روغن با‌ارزشش استفاده کنند و همچنین از تجارت آن سود ببرند. اما وال‌گیری ناخدا و یا به‌عبارتی دقیق‌تر نبرد ناخدا آخاب با موبی‌دیک - وال سفید- سوای روغن‌گیری مرسوم است. این نبرد مسبوق به سابقه است، گذشته‌ای پشت آن نهفته شده است. «ناخدا در یکی از سفرهای دریایی پیشین قربانی این نهنگ شده بود، نهنگ یک پای او را قطع کرده بود و آغازگر سلسله علت و معلول‌هایی شده بود که به قطع اندام‌های دیگر او انجامیده بود و آخاب مرد عجیب‌وغریب، عظیم و بی‌خدای خدامانند، حال برای انتقام‌جویی دست به سفری دیگر می‌زند»,٣

«انتقام‌جویی» موضوع محوری رمان و «مسئله» ناخدا آخاب است. ناخدا می‌خواهد انتقام بگیرد. انتقام‌گیری انواع و اقسام دارد. انتقام‌گیری ناخدا از نوع خاصی است. این انتقام با «شور» همراه است. ناخدا آخاب اگرچه از بیان شخصی‌بودن ماجرایش با وال سفید پرهیز نمی‌کند اما رفتارش چنان شور و هیجانی به‌وجود می‌آورد که دیگران را کاملا تحت‌تأثیر خواست خود قرار می‌دهد. او خواستش را در «توان واکنش» برای انتقام از موبی‌دیک به نمایش می‌گذارد. او این توان واکنش را در یافتن موبی‌دیک در قعر بی‌قعر دریاها، در ناملایمات و طوفان‌ها به نمایش می‌گذارد: همه این‌ها برای این‌که بار دیگر موبی‌دیک - وال سفید- را در مقابل خود ببیند.

در اینجا لازم است میان «انتقام‌جویی» که از توان «نشان‌دادن واکنش» نشأت می‌گیرد با «کینه‌توزی» و یا به‌تعبیر دقیق‌تر از «انتقام کینه‌توزانه»، تفاوت اساسی قائل شوم. کینه‌توز توان ندارد. نیرو در او به حداقل رسیده است و ناتوانی‌اش به همین دلیل است. او روح انتقام است اما نه خود انتقام. کینه‌توز می‌خواهد از همه انتقام بگیرد و چون می‌خواهد از همه انتقام بگیرد، از هیچ‌کس نمی‌گیرد. انتقام برای او ابزار است. او عملی را محقق نمی‌کند و کاری را به انجام نمی‌رساند. کینه‌توزی را تنها می‌توان حس کرد. در کینه‌توزی بی‌کنشی، در ناتوانی از واکنش به‌صورت کسالتی مزمن، دل‌آشوبه دائمی به زندگی ادامه می‌دهد. در این زندگی شور و هیجان به کمترین حد ممکن می‌رسد.

ناخدا آخاب کینه‌توز نیست. او نسبت به موبی‌دیک هیچ کینه‌ای ندارد، که حتی از دیدنش به وجد می‌آید. شور ناخدا که در ارتباط با هیجانات تعقیب و گریز پیگیرانه وال سفید حتی شدت می‌یابد، چنان بر خودش و خدمه تحت فرماندهی‌اش تأثیر می‌گذارد که موقعیت واقعی‌شان را فراموش می‌کنند و درنمی‌یابند که در مسیر هدفی مرگ‌بار قرار دارند. اما ناخدا موقعیتش را کاملا دریافته: زیباترین چیزها می‌توانند مرگ‌بارترین هم باشند. وال سفید یکی از زیباترین‌هاست.

یک نیرو هنگامی می‌تواند تأثیرگذار باشد که کنش‌گرایانه باشد، اما کنش‌گر به مقاومت در برابر خود نیاز دارد. بنابراین این نیرو در پی چیزی می‌رود که در برابرش مقاومت کند. منظور از مقاومت سدی است که در برابرش قرار می‌گیرد. در این‌جا نیروی کنش‌گر سعی می‌کند بر آن چیرگی یابد، بدین‌منظور نیروها در یک جهت - جهتی معین- کانالیزه می‌شوند: همه‌چیز معطوف به هدفی معین می‌شود. و توان «مازاد» می‌یابد یعنی قدرتمندتر از آن چیزی که باید باشد می‌شود. قوی‌تر از جمع جبری افراد خدمه در کشتی می‌شود. در اینجا سی نفر خدمه کشتی و ناخدا جملگی تن واحد به وجود می‌آورند. «آنان سی تن نبودند، بلکه تن واحد بودند... به‌ صورت یک بدنه مرتب درآمده و در مسیر پیش می‌رفت... جمله فردیت‌های خدمه نیز دلاوری این یک، ترس آن دگر، گناه و بی‌گناهی، از هر نوع و جنم در هم جوش خورده و بیگانه شده بودند و جملگی در مسیر همان هدف مرگباری قرار گرفته بودند که ارباب و بازه واحد و واحدشان یعنی آخاب نشان می‌داد»,٤

راوی در توصیف چهره ناخدا آن هنگام که اولین‌بار او را بر عرشه کشتی می‌بیند، توصیفی از وی ارائه می‌دهد که دلالت بر رنج وی نیز دارد. «نشانی از بیماری معمول جسمانی در وی نبود، از بهبودی هم نشانی نه. به آدمی شباهت داشت که از دیرک برگرفته باشند، آن هنگامی که زبانه‌های آتش در جمله اعضای بدنش افتاده ولی نسوزانده باشد»,٥ راوی می‌گوید جسم ناخدا را آتشی سراپا در بر گرفته که زبانه می‌کشد اما او را نمی‌سوزاند. شاید این مایه از رنج؛ آتشی که می‌سوزاند اما از بین نمی‌برد، مایه قوت و نیرومندی ناخدا باشد. رنج اما آن‌گاه می‌تواند مایه قوت و نیرومندی شود که «خود‌خواسته» باشد.

نیچه در تعریف تراژدی می‌گوید: «اثبات خود از طریق رنج». عنصر تراژیک به‌رغم خودخواسته‌بودنش با نوعی رنج همراه است. گویا هنر تراژیک می‌خواهد بگوید توان بالقوه آدمی برای بسط یک زندگی زنده و بالنده از اساس با تحملش برای تاب‌آوردن رنج و وحشت ارتباط دارد. «رنج» و «وحشت» دو عنصر اساسی موبی‌دیک است. این دو در تمامی صفحات رمان حضور دارند، با این حال هنگامی که خواننده موبی‌دیک را می‌خواند در آن حیاتی نیرومند یا به یک تعبیر «شجاعتی وسوسه‌انگیز» می‌بیند. درباره عبارت شجاعت وسوسه‌انگیز باید مکث کرد: شجاعت آن به «قهرمان» که عنصر مرکزی تراژدی است ارتباط می‌یابد و وسوسه‌انگیزبودنش به خودِ زندگی برمی‌گردد. این شجاعت وسوسه‌انگیز را راوی در ناخدا درمی‌یابد. او یک‌جا درباره رفتار ناخدا می‌گوید «چنان شاد و دلپذیر بود که حتی آن‌گاه که توفان همچون توپخانه سنگینی می‌غرید باز سوت می‌زد و آواز می‌خواند».

ناخدای تراژیک

تاکنون بسیاری از مفسران نبرد ناخدا با وال سفید را نبرد خیر و شر در نظر گرفته‌اند. مفسرانی همچون لوئیس مامفورد «موبی‌دیک را مظهر شر و کشمکش آخاب و او را نبرد خیر و شر» می‌دانند. این تفسیر مانوی‌گرایانه تا مدت‌ها بر کتاب موبی‌دیک سایه انداخته بود. هرگاه «اراده معطوف به قدرت» را به‌ معنای گرایش به تحقق، گسترش و افزایش خویش در نظر گیریم، آنچه فوئنتس کردار ارادی ناخدا می‌‌نامد، نمونه‌ای از اراده معطوف به قدرت است. آنچه در اراده معطوف به قدرت رخ می‌دهد فراسوی خیر و شر است. نبرد تراژیک ناخدا با وال سفید، قبل از هر چیز پاسخی به خواست و میل خود است. این به‌تعبیر نیچه «خودخواهی خجسته» از اساس بی‌ارتباط با خیر و شر است. در موبی‌دیک وال به دنبال ناخدا آخاب نمی‌رود، بلکه این ناخداست که بی‌وقفه به دنبال وال می‌رود تا او را بیابد، اراده معطوف به قدرت خود را می‌گستراند.

هنگامی که از کردار ارادی سخن می‌گوییم می‌توانیم آن را به انتقام و یا شور انتقام‌گیرانه نسبت دهیم، اما قبل از آن لازم است تعریفی ولو مبهم از اراده ارائه دهیم. اراده با شور و عمل ارتباطی تنگاتنگ دارد: «اراده همتافتی از احساس و فکر نیست بلکه در بنیاد یک شور است، به ویژه شور فرماندهی... آنچه آزادی اراده نامیده می‌شود در اساس شور برتری نسبت به چیزی است»٦ اگرچه اراده در بنیاد یک شور است، این شور باید تحقق یابد (عمل رخ دهد). جز این اراده محقق نمی‌شود.

آنچه بیشتر در مقابل شور و اراده واکنش نشان می‌دهد، اندیشیدن معقول است. استارباک، معاون ناخدا آخاب در موبی‌دیک نمونه‌ای از اندیشیدن معقول است. او که خطر را دریافته برخلاف «بابا تندر» (اسمی که به ناخدا آخاب داده‌اند) به استقبال خطر نمی‌رود، بلکه همچون هر عقل محاسبه‌گری از ناخدا می‌‌خواهد که بادبان را پایین بیاورد تا همراه با باد موافق از مهلکه نجات یابد و اندیشیدن معقول تراژدی را برنمی‌تابد.

«- قربان ناچاریم بادبان سر دکل را پایین بیاوریم... اجازه می‌دهید بادبان را پایین بیاوریم؟

- لازم نکرده، محکم ببندش. اگر بادبان چارگوش فوقانی در اختیار داشتیم برافراشته‌اش می‌کردم.

- قربان؟ شما را به خدا! ‌قربان؟»٧ ناخدا دیگر حرف‌های معاونش را نمی‌شنود. به راوی بازگردیم او که می‌‌گوید «صدایم کن اسماعیل» و فوئنتس ظاهرا به او سمپاتی نشان می‌دهد و او را تجسد شأن و شوکت انسان زحمتکش می‌داند، اما این «انسان زحمتکش» تنها کسی از خدمه کشتی است که از مهلکه جان سالم به‌در می‌برد. راوی قضا را مقدر بر نجات خویش می‌داند. «قضا را چنین شد که پس از ناپدیدشدن شخص پارسی، من همان کسی باشم که حکم ازلی الهگان تقدیر بر این قرار گرفته بود که جای سر قایقران آخاب را بگیرد»,٨

راوی موبی‌دیک که از تیزهوشی نیز بهره‌ای فراوان دارد، کماکان بر فاش‌‌نکردن هویتش اصرار می‌‌کند. او اسم خود را درست نمی‌گوید. شاید راوی در درست‌نگفتن اسمش محق باشد. داستان موبی‌دیک که راوی برای خوانندگانش روایت می‌کند، فی‌الواقع داستانی واقع‌گرا نیست، بلکه نوعی تراژدی است. راوی با نگفتن داستانی واقع‌گرا همچون واقعیت اسمش، می‌خواهد راهی برای فاش‌نشدن هویتش پیدا کند.

پی‌نوشت‌ها:

* باید سپاسگزار ترجمه‌ای چنین ارزشمند از صالح حسینی بود.

١، ٤، ٥،٧،٨. موبی‌دیک یا نهنگ بحر، هرمان ملویل، صالح حسینی

٢. «پرومته از بند رسته» فوئنتس، پی‌نوشت موبی‌دیک، صالح حسینی

٣. «هرمان ملویل»، لنون هاوارد، خشایار دیهیمی

٦. «آری‌گفتن تراژیک به زندگی» حمیدرضا محبوبی‌آرانی، نقل‌قول‌ها از نیچه است.


ویدیو مرتبط :
دایره سرخ (ژان پیر ملویل، 1970) اریک دمارسان

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

زندگینامه هرمان ملویل



 

 

زندگینامه هرمان ملویل

 

 

« هرمان ملویل Herman Melville » نویسنده بزرگ آمریکایی در اول اوت سال ۱۸۱۹ در خانواده ای روشنفکر و نسبتاً مرفه در شهر نیویورک به دنیا آمد و در ۲۸ سپتامبر ۱۸۹۱ در همانجا درگذشت. هرمان ده سال اول زندگی را تقریباً در رفاه و نیکبختی به سر برد و زندگی آرام و خوشی را با هفت خواهر و برادر دیگر خود گذراند و متوجه گذشت زمان نبود تا اینکه ناگهان تغییر بزرگی در زندگی آرام و آسوده آنها رخ داد. پدر هرمان، «آلان ملویل Allan» به سوی ورشکستگی رفت و دیگر نتوانست در مقابل این ورشکستگی که کلیه زندگیش را به باد داد قد راست نماید و از ناراحتی و ناکامی فراوان دو سال بعد از این شکست، زمانی که هرمان دوازده سال داشت، از فرط فرسودگی و ناراحتی رخت از جهان بربست و خانواده اش را در تنهایی و تنگدستی گذاشت.

 

پس از درگذشت آلام ملویل، همسر و هشت فرزند او مدت مدیدی در تنگدستی و بینوایی مفرط به سر بردند. پس از چند سال هرمان جوان که هجده ساله شده بود به دلیل فقر و مسکنت خانواده اش و ضرورت تامین زندگی دست از تحصیل برداشت و در منطقه ی روستایی دوردستی به آموزش فرزندان روستائیان پرداخت، اما این شغل دیری نپایید. زمستان سال بعد وی به امید اینکه در سازمان حفر کانال های دولتی مشغول به کار شود، به مطالعه و تحصیل در رشته مهندسی و نظارت ساختمان پرداخت. اما چون این آرزوهم مبدل به یأس گردید، تصمیم گرفت شغل ملوانی پیش گیرد. در سال ۱۸۳۹ به عنوان کارگر در کشتی بزرگ «سنت لاورنس St. Lawrence» که یک کشتی بازرگانی بود و بین آمریکا و لیورپول رفت و آمد می کرد استخدام شد. این تصمیم و کار از چند لحاظ به نفع او تمام شد.

 

استخدام وی در این کشتی نخستین مرحله خدمت وی در دریا بود؛ زیرا پس از پایان مدت قرارداد خدمتش در آن کشتی، مدت پنج سال دیگر نیز در کشتی های مختلف به ملوانی پرداخت و در دورانی از زندگی که ذهنش بیش از هر دوران دیگری کنجکاو و آماده آموزش بود خدمت در دریا و سیر و سیاحت نیز برای وی سودمند بود. هرمان هنگام ترک خدمت دریا بیش از ۲۵ سال نداشت اما عوامل و حوادث گوناگون و تلخ و شیرین روزگار، رشد فکری و تجربه های زیادی برای وی به بار آورد که به زودی در آثارش منعکس گردید. به طور کلی می توان گفت موضوع کلیه ی آثار ملویل حوادث و مشاهدات و تجربیات دوران اولیه زندگی اوست . آثار ملویل مانند زندگیش در یک لفافه ی اسرار و ابهام پیچیده شده است و این حقیقت در اولین کتاب او به نام «تایپی Typee» یا «نظری به زندگی پُلـِنزی» کاملا هویداست. ملویل توانسته است در این کتاب قدرت داستان سرایی خود را با ذوقی سرشار و روحی ظریف و بحث فلسفی درباره ی مسخرگی های زندگی و جنبه های زشت مدنیّت معاصر به ثبوت رساند. سخنان تهور آمیزی که به صورت داستان در کتاب «تایپی» به چاپ رسید، موج مخالفت اهل مذهب را علیه ملویل به حرکت درآورد و موجب آن شد که متهم به خیانت به مذهب گردد. در چاپ دوم کتاب قسمت هایی که موجب آزردگی اهل دین شده بود حذف گردید و ملویل ناگزیر شد برای آثار خود ناشر دیگری پیدا نماید. ناشر انگلیسی که کتاب های او را منتشر کرده بود بیم آن داشت که سخنان ملویل حقیقت نداشته و از راه تخیل بر روی کاغذ آمده باشد. با وجود انتقادها و تردیدهایی که نسبت به داستان «تایپی » به عمل آمد، این اثر با موفقیت مواجه گردید و ملویل را در سلک نویسندگان مشهور درآورد. کتاب بعدی او « اموOmoo» که به رشته ی تحریر در آمد تجربیاتی بود که وی در جزیره « تاهیتی Tahiti» به دست آورده بود.

 

این کتاب نیز به همان سبک داستان اول به رشته ی تحریر درآمد. وی نه تنها آثار نویسندگان عصر الیزابت اول، و سایر نویسندگان انگلیسی و شاهکارهای رمانتیک اروپا را مطالعه کرده بود، بلکه به بررسی آثار فلاسفه بی شماری هم پرداخته بود و دیگر به شرح حال آدمخواران و سرگرمی های آنان قانع نبود بلکه بیش از پیش به مسائل عقلانی و کشمکش های اجتماعی عصر خود توجه داشت. در کتاب «ماردی Mardi» قدرت قصه پردازی خود را به افکار فلسفی و اطلاعات نوین خود پیوست و می کوشید به پرسش جاودانی بشر در خصوص چگونگی نیل به سعادت پاسخ دهد. این کتاب به محض انتشار در آمریکا و انگلستان مورد انتقاد شدید قرار گرفت و از این رو با شکست مالی مواجه گردید. اما ملویل چندان دلسرد نشد زیرا او می گفت: «حاصل برخی از کِشتها خیلی دیر به دست می آید. به خصوص هنگامی که دانه عالی و نیرومند باشد.»هر مان، برای جبران زیان مالی خود بار دیگر به سبک شرح احوال و داستان پردازی که قبلاً از آن بهره برداری کرده بود بازگشت و دو کتاب به نام « ردبرن Redburn» و « وایت جَکت White Jacket» را به رشته تحریر کشید.

 

در این دو اثر نیز با اتکاء به تجربیات شخصی از نیروی تخیل شگرف خود استفاده نمود و به داستان های جالبی پرداخته است. تحول هرمان ملویل از یک قصه پرداز و ناقل حوادث به یک نویسنده مو شکاف و متفکر در اثر بعدی به نام «موبی دیک Moby Dick» یا «نهنگ سفید» که عموماً آن را به منزله شاهکار او تلقی می کنند، کاملاً هویداست. وی تجربیات گرانبهای خود را در صید نهنگ در صندوقچه ذهن ذخیره کرده بود تا داستان جداگانه ای درباره این شغل خطرناک و پر حادثه بپردازد، لکن هنگامی که کتاب «موبی دیک» یا «نهنگ سفید» انتشار یافت اهل ذوق و خوانندگان کتاب هایش بی درنگ دریافتند که با یک کتاب عادی درباره شغل خطرناک شکار نهنگ در وسط دریا تفاوت فراوان دارد. ملویل با انتشار این اثر، درسن سی و یک سالگی یعنی در حدود چهل سال قبل از مرگش به مقام نویسنده ای ارجمند و زبر دست ارتقاء یافت.

 

زندگینامه هرمان ملویل

 

در سال ۱۸۴۷ با «الیزابت شاو Elizabeth Shaw» دختر رئیس دادگستری ایالت «ماساچوست Massachusetts» آمریکا که از دوستان صمیمی و نزدیک پدرش بود و نسبت به ملویل مهر و محبت پدری داشت، ازدواج کرد. «الیزابت» نسبت به این شوهر اسرارآمیز و عجیب و غریب لطف و وفاداری خاصی نشان داد و برای وی دلسوزی فراوانی کرد. اما مشکلات مالی همچنان ملویل را رنج می داد. کلمه «مرموز» لغتی است که از هر حیث مناسب حال ملویل است. در کتاب «بیلی باد Billy- Budd» و یا «دکل بان» که در حدود یک ربع قرن بعد به رشته تحریر کشیده شد و در سال ۱۹۲۴ یعنی چندین سال پس از درگذشت هرمان ملویل به چاپ رسید، نویسنده بار دیگر می کوشد جنبه های متناقض و پیچیده ی خوی و طبع بشری و روابط او را با اجتماع شرح دهد.

 

 

وی از سال ۱۸۶۶ یعنی از سن چهل و هفت سالگی تا مدت بیست سال تمام به شغل ساده و کم درآمد بازرسی گمرک یک ناحیه کوچک اشتغال داشت و در هفتاد و دو سالگی یعنی در سال ۱۸۹۱ هنگامی که دیده از جهان فرو بست همه او را به نام یک نویسنده بزرگ و مرموز می شناختند. هرمان ملویل بیشتر از لحاظ قدرت نویسندگی و نیروی تخیل و صراحت فکر و به خصوص از حیث داستانسرایی و تفحص دنیای ذهن و وجدان و نقل کشمکش ها و اصطکاک های عصر خود است که مقام بزرگی در میان نویسندگان بزرگ آمریکا احراز کرده است.