فرهنگ و هنر
2 دقیقه پیش | تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالستشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ... |
2 دقیقه پیش | خواندنی ها با برترین ها (81)در این شماره از خواندنی ها با کتاب جدید دکتر صادق زیباکلام، اثری درباره طنز در آثار صادق هدایت، تاریخ فلسفه یونان و... آشنا شوید. برترین ها - محمودرضا حائری: در این شماره ... |
نهم محرم؛ روز تاسوعا
روز نهم محرم را «تاسوعا» گویند
نهم محرم؛ روز تاسوعا
معنای تاسوعا
روز نهم محرم را، «تاسوعا» گویند. «تاسوعا» از ریشه «تسع» به معنای نُه و نهم میباشد. ولی شهرت این روز به دلیل وقایعی است که در روز نهم، از ماه محرم سال ۶۱ هجری قمری، در سرزمین کربلا روی داد.
در روز تاسوعا به سال ۶۱ق. شمر با نامهای از طرف عبیدالله بن زیاد، وارد کربلا شد که در آن از عمربن سعد خواسته شده بود یا در برخورد با امام حسین(ع) جدیت به خرج دهد و یا فرماندهی لشکر را به شمر واگذارد. عمر سعد از واگذاری فرماندهی به شمر خوداری کرد و آماده جنگ با امام حسین(ع) شد. با هجوم لشکریان در عصر این روز به خیمهگاه حضرت، امام(ع) با فرستادن برادرش عباس بن علی، از آنها خواست که شب را به آنها مهلت دهند.
همچنین در تاسوعا، شمر امان نامهای برای حضرت عباس و دیگر فرزندان ام البنین آورد، اما حضرت عباس نپذیرفت. به همین دلیل این روز در نزد شیعیان از اهمیت مذهبی برخوردار است. شیعیان تاسوعا را روز عباس(ع) به شمار میآورند و آن را مانند روز عاشورا گرامی داشته، به ذکر فضائل آن حضرت و سوگواری میپردازند.
وقایع روز تاسوعا
روز تاسوعا آخرین روزی است که امام حسین(ع) و یارانش شبانگاه آن را درک کردهاند و این روز به شب عاشورا پیوند خورده است.
- ورود شمر به کربلا
در پیش از ظهر روز نهم محرم -روز تاسوعا-، شمر بن ذی الجوشن به همراه چهارهزار نفر سپاهی به سرزمین کربلا وارد شد. او حامل نامهای از سوی عبیدالله بن زیاد خطاب به عمر بن سعد بود که پس از رسیدن به کربلا، نامه را تقدیم پسر سعد کرد. در این نامه، ابن زیاد از او خواسته بود که یا امام حسین(ع) را مجبور به پذیرش بیعت کند و یا با او بجنگد.
عبیدالله همچنین در این نامه عمر بن سعد را تهدید کرد که اگر چنانچه از فرمان او سرباز زند از لشکر کناره بگیرد و مسئولیت آن را به شمر بن ذی الجوشن واگذار نماید. ابن سعد با خواندن نامه، به شمر گفت: «امارت لشکر را به تو واگذار نخواهم کرد من در تو شایستگی این کار را نمیبینم پس خود این کار را به پایان خواهم رساند؛ تو فرمانده پیاده نظام لشکر باش.»
- امان نامه برای فرزندان ام البنین (س)
زمانی که شمر نامه ابن زیاد را -که خطاب به عمر بن سعد نوشته شده بود- از او میگرفت، به همراه عبدالله بن ابی المحل-برادرزاده ام البنین- از عبیدالله برای خواهرزادگان خود امان نامه خواستند. عبیدالله پیشنهاد آنها را پذیرفت.
عبدالله بن ابی المحل امان نامه را به وسیله غلام خود -کزمان یا عرفان- به کربلا فرستاد او پس از ورود به کربلا متن امان نامه را برای فرزندان ام البنین (س) قرائت کرد؛ اما فرزندان ام البنین (س) مخالفت کردند. در روایتی دیگر آمده که شمر خود امان نامه را گرفته با خود به کربلا نزد عباس(ع) و برادرانش عبدالله و جعفر و عثمان فرزندان علی بن ابی طالب(ع) آورد.
در روز تاسوعا خیمههای امام حسین(ع) و اهل بیت و یارانش محاصره گردید
عباس(ع) و برادرانش در محضر اباعبدالله الحسین(ع) نشسته بودند و جواب شمر را نمیدادند امام(ع) به حضرت عباس(ع) فرمودند: «هر چند او فاسق است اما پاسخش را بده همانا او از داییهای شما است.» عباس و عبدالله و جعفر و عثمان فرزندان علی بن ابی طالب(ع) بیرون آمدند و گفتند: «چه میخواهی؟» شمر به آنها گفت: «ای خواهرزادگان من، شما در امان هستید من برای شما از عبیدالله امان گرفتهام »؛ اما عباس(ع) و برادرانش همگی گفتند: «خدا تو و امان تو را لعنت کند ما امان داشته باشیم و پسر دختر پیامبر(ص) امان نداشته باشد.» پس از رد امان نامه، به سپاه عمر بن سعد فرمان داده شد تا برای جنگ آماده شوند پس همگان سوار شدند در شامگاه پنجشنبه نهم محرم آماده نبرد با حسین(ع) و یارانش شدند.
- آماده شدن برای جنگ
در عصر روز نهم محرم الحرام تحرکات سپاه عمر سعد در صحرای کربلا افزایش یافت وعمر بن سعد خود را آماده جنگ با امام حسین(ع) کرد و به سپاهیانش فرمان داد تا برای جنگ آماده شوند. او در میان سپاهیان خود ندا در داد که: «یا خیل الله ارکبی و بالجنه ابشری؛ای لشکریان خدا! سوار شوید و به بهشت بشارت دهید.» کوفیان هم سوار شده، مهیای نبرد شدند.
هیاهو و سر و صدای لشکر بلند شد. امام(ع) در جلوی خیمه خویش نشسته بود و به شمشیر خود تکیه داده بود. خواهرش زینب (س) با شنیدن سر و صدای لشکر کوفه، به برادرش نزدیک شد و گفت: «برادرم آیا صداهایی را که نزدیک میشوند، میشنوید؟» امام(ع) سر را بلند کرد و فرمود: «من رسول خدا(ص) را در خواب دیدم که به من فرمود: تو [به زودی] نزد ما خواهی آمد.» امام(ع) به عباس(ع) فرمود: «ای عباس؛ جانم به فدایت؛ بر اسب خود بنشین و نزد آنها برو و بپرس که چه میخواهند و برای چه به پیش آمدهاند؟»
حضرت عباس(ع) با بیست سوار که زهیر بن قین و حبیب بن مظاهر هم از جمله آنان بودند نزد سپاه دشمن آمدند و پرسیدند: «چه رخ داده و چه میخواهید؟» گفتند: «فرمان امیر است که به شما بگوییم یا بیعت کنید و یا آماده کارزار شوید.» عباس(ع) گفت: «از جای خود حرکت نکنید تا نزد ابی عبدالله(ع) رفته و پیام شما را به عرض ایشان برسانم.» آنان پذیرفتند پس عباس(ع) به تنهایی نزد امام حسین(ع) آمد تا موضوع را به ایشان خبر دهد.
امام(ع) به حضرت عباس(ع) فرمودند: «اگر میتوانی آنها را راضی کن که جنگ را تا فردا به تأخیر اندازند و امشب را به ما مهلت دهند تا با خدای خود راز و نیاز کنیم و به درگاهش نماز بگزاریم خدا میداند که من به خاطر او نماز و تلاوت کتاب او را بسیار دوست میدارم.»
- سخن امام(ع) در عصر تاسوعا درباره یارانش:
أما بعد فإنّی لا أعلم أصحابا أوفی و لا خیرا من أصحابی، و لا أهل بیت أبرّ و لا أوصل من أهل بیتی (ترجمه: من یارانی بهتر و باوفاتر از اصحاب خودم سراغ ندارم و خویشاوندانی نیکوکارتر و به حقیقت نزدیکتر از خویشاوندان خود نمیشناسم.)
در طول مدتی که عباس(ع) با امام(ع) مشغول گفتگو بود همراهان او ـ حبیب بن مظاهر و زهیر بن قین ـ هم از این فرصت استفاده کرده به گفتگو با سپاه عمر بن سعد پرداختند و آنان را از جنگ با امام حسین(ع) بر حذر میداشتند و در ضمن آنان را از پیشروی باز میداشتند.
ابوالفضل العباس(ع) نزد سپاهیان دشمن بازگشت و درخواست امام(ع) را به اطلاع آنان رساند و از آنان آن شب را مهلت خواست. ابن سعد با مهلت یک شبه به امام حسین(ع) و یارانش موافقت نمود. در این روز خیمههای امام حسین(ع) و اهل بیت و یارانش محاصره گردید.
روایتی از امام جعفر صادق(ع)
امام جعفر صادق (ع) در ضمن حدیثی، در توصیف این روز فرمودند:
«تاسوعا یوم حوصر فیه الحسین(ع) و اصحابه بکربلاء و اجتمع علیه خیل اهل الشام و اناخوا علیه و فرح ابن مرجانه و عمر بن سعد بتواتر الخیل و کثرتها و استضعفوا فیه الحسین(ع) و اصحابه و ایقنوا انه لایاتی الحسین(ع) ناصر و لا یمده اهل العراق؛
تاسوعا روزی است که حسین(ع) و اصحاب او در کربلا محاصره شدند و سپاه شامی بر ضد آنان گرد هم آمدند. ابن زیاد و عمر بن سعد نیز از فراهم آمدن آن همه نیرو خوشحال شدند و آن روز حسین(ع) و یارانش را ناتوان شمردند و یقین کردند که دیگر برای او کمکی نخواهد رسید و عراقیان نیز او را پشتیبانی نخواهند کرد.
اهمیت روز تاسوعا شیعیان
به دلیل وقایع روی داده در این روز، روز تاسوعا در نزد شیعیان از اهمیت بالایی برخوردار بوده، این روز را منتسب به قمر بنی هاشم عباس(ع) نیز میدانند، و این روز را بسان روز عاشورا گرامی داشته، در آن به سوگواری میپردازند. در ایران و بعضی از کشورهای اسلامی شیعی نشین، روز تاسوعا همچون روز عاشورا تعطیل رسمی بوده، در این روز نیز مراسم عزاداری و سوگواری باشکوه و مفصلی با راهاندازی هیاتهای عزاداری و دستههای سینه زنی و زنجیز زنی و... برگزار میشود.
منبع : fa.wikishia.net
ویدیو مرتبط :
کربلایی سید امیر جوزی - روز نهم محرم الحرام(تاسوعا)1393
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
روز نهم محرم :رو تاسوعا
تاسوعا؛ روز آمادگی برای شهادت
تاسوعا یعنی روز نهم محرم و یک روز مانده به عاشوراست. در فاصله میان رسیدن شمر در روز نهم تا روز دهم حوادثی اتفاق افتاد که می توانیم آن را آمادگی روانی برای شهادت بخوانیم. در اینجا پنج حادثه که در خلال تاسوعا و شب عاشورا گذشت یادآوری می کنیم تا نقش روانی تاسوعا در آمادگی برای شهادت روشن شود.
در کربلا تا روز نهم محرم خبری از جنگ نبود. سپاهیان دشمن مانع حرکت آن حضرت به کوفه شده بودند و اصرار می کردند که ایشان با یزید بیعت کند و امام هم نمی پذیرفت. در روز نهم – یعنی تاسوعا - شمر وارد کربلا شد و نامه ابن زیاد را به عمر بن سعد داد که دستور جنگ بود. در ابتدا ابن سعد رغبتی به این کار نداشت اما حاضر نشد که کنار بکشد. به این جنگ راضی شد و خود را بدبخت جاویدان کرد.
در فاصله میان رسیدن شمر در روز نهم تا روز دهم حوادثی اتفاق افتاد که می توانیم آن را آمادگی روانی برای شهادت بخوانیم. در اینجا پنج حادثه که در خلال تاسوعا و شب عاشورا گذشت یادآوری می کنیم تا نقش آنها در آمادگی برای شهادت روشن شود.
شما چهار نفر در امانید
شمر که دید ابن سعد آماده جنگ است به نزدیک لشگر امام حسین علیه السلام رفت و فرزندان ام البنین علیهاالسلام را که مادرشان هم قبیله با او بود صدا زد و گفت: شما در امانید به همراه برادر خود حسین نجنگید و از او کنار بکشید.
آنها نپذیرفتند و پاسخی دندان شکن به او دادند و شمر با حالت خشم به لشگرگاه خود بازگشت.
فرصتی برای عبادت
ابن سعد با شعار «ای لشگرهای خدا سوار شوید و به بهشت بشارت دهید» لشگر خود را به سمت اصحاب امام حسین علیه السلام روانه کرد. حضرت سید الشهداء علیه السلام، عباس علیه السلام را با بیست نفر به سوی آنها فرستاد تا بپرسند خبر چیست. آنها خبر از جنگ دادند. حضرت عباس علیه السلام سریعا برای کسب تکلیف پیش امام حسین برگشت و در این مدت بقیه گروه او لشگر دشمن را موعظه مىنمودند. امام حسین علیه السلام از ایشان مهلتى خواست و فرمود: امشب را صبر كنند و نبرد را به فردا موکول کنند كه امشب قدرى نماز و دعا و استغفار كنم، زیرا خدا مىداند كه من نماز و تلاوت قرآن و كثرت دعا و استغفار را دوست مىدارم.
امشب همگی بروید و در کربلا نمانید
امام سجاد علیه السلام فرمودند: من در آن وقت مریض بودم، با آن حال نزدیك شدم و شنیدم كه پدرم به اصحاب خود گفت:
ثنا مىكنم خداوند خود را به نیكوتر ثناها، و حمد مىكنم او را بر سختی و آسانی، اى پروردگار من، سپاس مىگزارم تو را بر این كه ما را به تشریف نبوّت تكریم فرمودى، و قرآن را تعلیم ما نمودى، و ما را در دین دانا كردى، و ما را گوش شنوا و دیده بینا و دل دانا عطا كردى، پس ما را از شكرگزاران خود قرار ده.
امّا بعد، همانا من اصحابى باوفاتر و بهتر از اصحاب خود نمىدانم، و اهل بیتى از اهل بیت خود نیكوتر ندانم، خداوند شما را جزاى خیر دهد بدانید که به همه شما اجازه می دهم که بروید و هیچ ایرادی هم نیست اكنون پرده شب شما را فرو گرفته است به کمک این تاریکی از اینجا بروید. چون آن جناب سخن را به اینجا رسانید.
حضرت عباس علیه السلام گفت: براى چه این كار كنیم؟ آیا براى آن كه بعد از تو زندگى كنیم؟ خداوند هرگز نگذارد كه ما این كار ناشایسته را دیدار كنیم.
بقیه یاران نیز هر یک به زبان خود و با عبارتهای محکم و زیبا درباره جانفشانی در راه او را که با جان و دل انتخاب کرده بودند سخن گفتند. سپس آن حضرت همگی را دعای خیر فرمود.
آماده شدن خواهر برای مصائب بزرگ
از امام سجاد علیه السلام نقل شده که در آن شب عمّهام زینب علیهاالسلام پرستارى من مىكرد كه شنیدم پدرم این اشعار را قرائت مىفرمود:
یا دهر أفّ لك من خلیل كم لك بالاشراق و الأصیل
به سبب این اشعار گریه در گلوى من گرفت ولی بر آن صبر نمودم اما عمّهام نتوانست خویشتنداری کند و بی اختیار به سمت آن حضرت شتافت و گفت: وا ثكلاه! كاش مرگ مرا نابود می کرد، اکنون مانند زمانی است که مادرم فاطمه و پدرم على و برادرم حسن از دنیا رفتند، اى برادر تو جانشین گذشتگانى و فریاد رس بقیّه آنهایى.
سید الشهداء علیه السلام به او نگاه کرد و فرمود: اى خواهر! مراقب باش كه شیطان حلم تو را نرباید ... اى خواهر! بپرهیز از خدا و شكیبایىكن و بدان كه اهل زمین مىمیرند و اهل آسمان باقى نمىمانند و هر چیزى در معرض هلاكت است جز ذات خداوندى كه خلق فرموده به قدرت خویش خلایق را بر مىانگیزاند و زنده مىگرداند ایشان را و اوست فرد یگانه.
جدّ و پدر و مادر و برادر من بهتر از من بودند و هر یك دنیا را وداع نمودند، و از براى من و براى هر مسلمى است كه اقتدا و تأسّى كند بر رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله. اى خواهر! من تو را قسم مىدهم و باید به قسم من عمل كنى، وقتى كه من كشته شوم گریبان در مرگ من چاك مکن و چهره خویش را به ناخن مخراش و از براى شهادت من به ویل و ثبور (هلاکت) فریاد نكنى. اینگونه، زینب آرامش یافت.
شب عبادت
به دستور حضرت امام حسین علیه السّلام در آن شب خیمههاى حرم را متّصل به یكدیگر برپا كردند، و بر دور آنها خندقى حفر كردند و از هیزم پر نمودند كه جنگ از یك طرف باشد و حضرت على اكبر علیه السّلام را با سى سوار و بیست پیاده فرستاد كه چند مشك آب با نهایت خوف و بیم آوردند و اهل بیت و اصحاب خود را فرمود كه از این آب بیاشامید، وضو بسازید و غسل كنید و جامههاى خود را بشویید كه كفنهاى شما خواهد بود و آنان تمام آن شب را به عبادت و دعا و تلاوت و تضرّع و مناجات به سر آوردند و صداى تلاوت و عبادت از لشگر سعادتمند آن نور دیده خیر البشر بلند بود.
آمادگی برای شهادت
همه این رخدادها نشان می دهد که روز تاسوعا و شبی که بعد از آن آمد مقدمه ای برای روز شهادت بود. در تاسوعا روشن شد که سرنوشت همه مردان شهادت است و آنها هم به میل خود آن افتخار را پذیرفتند و زینب سلام الله علیها به مقام صبر رسید. تعدادی از افراد خوشبخت از لشکرگاه دشمن به آنها ملحق شدند و سید الشهداء علیه السّلام و اصحاب سعادتمند ایشان فضای خیمه گاه را به نور قرآن و استغفار و مناجات روشن کردند و با آمادگی کامل صبحگاه فردا پا به نبرد گذاشتند.
منبع:
مطالب وقایع تاسوعا از کتاب منتهی الآمال، شیخ عباس قمی اتخاذ شده است.
tebyan.net