فرهنگ و هنر


2 دقیقه پیش

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ...
2 دقیقه پیش

خواندنی ها با برترین ها (81)

در این شماره از خواندنی ها با کتاب جدید دکتر صادق زیباکلام، اثری درباره طنز در آثار صادق هدایت، تاریخ فلسفه یونان و... آشنا شوید. برترین ها - محمودرضا حائری: در این شماره ...

نقش هایی که نقش خاطره می زنند


داود میرباقری تبحر خاصی در خلق شخصیت های به یادماندنی دارد؛ حالا این شخصیت می خواهد ما به ازای واقعی داشته باشد یا محصول تخیل خودش باشد.





روزنامه هفت صبح - احمد رنجبر: داود میرباقری تبحر خاصی در خلق شخصیت های به یادماندنی دارد؛ حالا این شخصیت می خواهد ما به ازای واقعی داشته باشد یا محصول تخیل خودش باشد. او حتی قهرمان های تاریخی را از فیلتر ذهنی خود عبور می دهد و شخصیتی متفاوت از آنچه در ذهن ها نقش بسته به بیننده عرضه می کند. ابایی هم ندارد که مثلا بگوید مختار خودش را ساخته و قرائت خود را از شخصیت های تاریخی ارائه کرده.

اصلا یکی از ویژگی های آثار میرباقری آشنازدایی از آنچه سال ها پس ذهن مردم انباشت شده است. او حتی کریه ترین شخصیت ها را در پوششی از ملاحت قرار می دهد تا کراهت آن، مخاطب را پس نزند.

از طریق این شگرد است که می تواند درون شخصیت های منفور را به باور مخاطب بنشاند و از آن سو کاراکترهایی که خلق می کند از منظر دراماتیکی خواستنی و ماندگار لقب گیرند. این ویژگی به شکلی دیگر در «دندون طلا» هم به چشم می خورد. شخصیت هایی که روزی روی صحنه تئاتر بودند با اندکی تبدیل و تحول، در نسخه سریال توانسته اند جای خود را میان گستره ای از مخاطبان باز کنند.

هامون (1365)

نقش خاطره می زند

* اسم سریال: گرگ ها

* بازیگر: بهرام شاه محمدلو

* ویژگی به یادماندنی نقش:
یکی از به یادماندنی ترین کاراکترهای سریال گرگ ها را بهرام شاه محمدلو بازی کرد. کاراکتری که خیلی ها سریال را با نام او به یاد می آورند و شمایلش با آن سر طاس و کلاهش آشناترین تصویری بود که از «گرگ ها» در ذهن به یاد می آید.

میرباقری شاکله کاراکتر او را بر مبنای خصوصیات «بهلول» بنا نهاده بود. کسی که با آن حال و هوای خل خلی و شیداوارش، حرفش را به همه می زد و هیچ کس نبود که از گزند نیش هایش در امان بماند.


رعنا (1369)

نقش خاطره می زند

* اسم سریال: رعنا

* بازیگر: گلچهره سجادیه

* ویژگی به یادماندنی نقش: آن سال ها پرداختن به عشق در تلویزیون تابو بود، چه برسد به این که زنی بخواهد عشقش را به مردی عملی کند.

میرباقری با تمهید فلش بک و برد داستانش بر بستر حوادث پیش از انقلاب این ممیزی را دور زد و خیلی از نگاه ها را به سمت خود جلب کرد. این وسط بازی خانم سجادیه در نقش جوانی و پیری رعنا و نوع روایت او از آنچه بر سرش گذشته هم اوج هنرنمایی خودش بود و هم نخستین کاراکترهای تصویری میرباقری را ثبت می کرد.


مالک اشتر (1375)

نقش خاطره می زند

* اسم سریال: امام علی (ع)

* بازیگر: داریوش ارجمند

* ویژگی به یادماندنی نقش: میرباقری خیلی باهوش بود که تمام تلاشش را در سریال امام علی (ع) بر بازنمایی تصویری به اندازه از مالک معطوف کرد تا از قبل آن امام اول شیعیان معرفی شود.

مالک نه قهرمانی اسطوره ای بود و نه از جنس قهرمان های تخیلی. اگر این شخصیت اندکی دچار افراط و تفریط می شد هرگز تصویرش در ذهن چند نسل باقی نمی ماند. گریم و دوبله مالک، تصویری سمپات از مالک در ذهن ها حک کرده که تصور خلق مالکی دیگر کاری بسیار مشکل شده.


ولید (1375)

نقش خاطره می زند

* اسم سریال: امام علی (ع)

* بازیگر: محمدرضا شریفی نیا

* ویژگی به یادماندنی نقش: هیچ کس فکرش را هم نمی کرد که یک ولنگار دائم الخمر که مدام در حال بذله گویی و تمسخر است و می بایست مورد نفرت قرار بگیرد، تا این حد محبوبیت پیدا کند.

مخاطبان تلویزیون هنوز هم سکانس نماز صبح چهار رکعتی او را که با حالت مستی در مسجد کوفه خواند و با اعتراض روبرو شد به یاد دارند. درست است که ولید در ادامه سریال نقش اش به مراتب کمتر می شود اما هنوز هم وقتی اسم سریال می آید، محال است تصویر ولید به همراهش نیاید.


قطام

نقش خاطره می زند

* اسم سریال: امام علی (ع)

* بازیگر: ویشکا آسایش

* ویژگی به یادماندنی نقش: اوایل دهه هفتاد و در فضای محدود تلویزیون، به تصویر کشیدن یک زن اغواگر که به زیبایی شهره شهر است و با یک اشاره می تواند مردان را عاشق و شیدا کند به خودی خودش جذاب بود چه برسد به اینکه آن شخص، قطام باشد و کسی که دل در گرو او می بندد، ابن ملجم مرادی.

ویشکا آسایش با گریم جذاب، تغییر لحن صدا و نگاه نافذی که به آن رسیده بود، خیلی خوب توانست این تصویر را به نمایش بگذارد.


عباس خاکپور (1373)

نقش خاطره می زند

* اسم فیلم: آدم برفی

* بازیگر: اکبر عبدی

* ویژگی به یادماندنی نقش: زیاد نیازی نیست دنبال جذابیت هایش بگردیم. همین که بگوییم آدم برفی، جذابیت نقش عباس مشخص می شود. این اولین باری بود که عبدی نقش یک زن را بازی می کرد؛ آن هم نه پیرزن یا زن میانسال. او در قالب زنی جوان و خوش قیافه فرو رفت که آرایش غلیظ صورتش پاک نمی شود. میرباقری با اینکه می دانست تغییر چهره عبدی، سروصدا می کند اما از کنار آن نگذشت. بیشتر از اینکه چهره رویا برای مردم جذاب باشد، جزییات رفتاری او مورد توجه قرار گرفت.


اسی در به در (1389)

نقش خاطره می زند

* اسم فیلم: آدم برفی

* بازیگر: داریوش ارجمند

* ویژگی به یادماندنی نقش: اسی در به در در نگاه اول یک نقش کاملا کلیشه ای بود که شاید پیش از آن بارها در فیلم های فارسی نمونه اش را می شد پیدا کرد اما ارجمند همین کلیشه را آنقدر بدیع اجرا کرد که یک جورهایی در ذهن همه ماند.

یک لات قدیمی که با تفکرات زندگی در کوچه پس کوچه های تهران سالیان سال است در ترکیه روزگار می گذراند. شکل و شمایلش تغییر کرده و هیچ نشانی از لات های قدیمی ندارد اما با مرامی و قوانین خاص خودش را هیچ وقت از یاد نبرده.


شوذب

نقش خاطره می زند

* اسم سریال: معصومیت از دست رفته

* بازیگر: امین تارخ

* ویژگی به یادماندنی نقش: شاید بهترین بازی تارخ در قالب یک شخصیت تاریخی همین «شوذب» معصومیت... باشد. او برخلاف دو کاراکتر قبلی که تارخ آن را بازی کرده، ماهیت واقعی ندارد و شخصیتی است که میرباقری خلقش کرده.

یک عرب عاشق پیشه که با نگاهی دین و دنیای خود را می بازد. چه آن زمان که دل در گرو ماریای نصرانی می سپارد و چه زمانی که دلش به عشق حمیرا می لغزد و به همه زندگی اش پشت پا می زند و همزمان دین و دنیا را با هم به باد می دهد.


مختار (1389)

نقش خاطره می زند

* اسم سریال: مختارنامه

* بازیگر: فریبرز عرب نیا

* ویژگی به یادماندنی نقش: یکی از ماندگارترین نقش هایی است که داود میرباقری خلق کرده. تا پیش از این مختار فقط یک نام بود که سالی یک بار - آن هم شاید - به گوش می خورد اما حالا نام مختار دنیایی از معنا و مفهوم به همراه دارد.

آنچه مختار را به یادماندنی کرده، قرائت میرباقری از چگونگی ارائه این شخصیت است. می دانیم که اطلاعات درباره او کامل نیست و حتی جاهایی برخلاف چیزهایی است که شنیده ایم. میرباقری مختار خودش را ساخت و مظلومیت امام شیعیان را از نگاه او به تصویر کشید.


ابن زیاد (1389)

نقش خاطره می زند

* اسم سریال: مختارنامه

* بازیگر: فرهاد اصلانی

* ویژگی به یادماندنی نقش: داود میرباقری یک بار ابن زیاد را در سریال «معصومیت از دست رفته» تصویر کرده بود؛ با بازی داریوش فرهنگ. این بار او دنبال تصویری تازه از او می گشت و نقش عبیدالله بن زیاد را به فرهاد اصلانی سپرد.

میرباقری برای نقش، سعی کرد در عین نشان دادن خباثت او، نوعی شوخ و شنگی به ابن زیاد بدهد. برای همین این شخصیت منفور بیش از پیش به باور مخاطب نشست و حالات روحی او به خوبی مورد قبول واقع شد.


ویدیو مرتبط :
مارمولک بهتر از ما لمس میکند نقش رجب را نقش نیکان را ..

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

بازیگری که از نقش‌ منفی خاطره خوش ندارد


ما معمولا انتخاب می‌شویم و از میان پیشنهادها انتخاب می‌کنیم ولی گاهی پیش می‌آید که پیشنهادها مناسب نیست و ما بیکار می‌مانیم.

خبرآنلاین: پرویز پورحسینی جادوگر نقش‌های مثبت و منفی است. او یکی از بنیان‌گذاران تله‌تئاتر در کشور ماست و به غیر از نمایش‌های ماندگار که روی صحنه برده، تله‌تئاترهایی هم از او در خاطر ما ماندگار شده است.

پورحسینی در زندگی عادی خود نیز بسیار منظم، مدیر و در عین حال مهربان است. اطرافیانش او را به عنوان کسی می‌شناسند که انرژی مثبت و منفی برایش اهمیت دارد و همیشه سعی می‌کند کارهایش را با اندیشه و تمرکز انجام دهد.

بگذارید سئوال اول را از همین‌جا شروع کنیم که شما معمولا با رسانه‌ها گفت‌وگو نمی‌کنید؛ در حالی که مخاطبان از طریق همین رسانه‌ها شما را بیشتر خواهند شناخت؛ شاید تصورتان این است که ارتباط تنها باید به واسطه نقش‌ها صورت گیرد.

معتقدم آدم باید حرفی برای گفتن داشته باشد؛ در ضمن باید بتواند حرفش را بگوید بدون اینکه عوارض داشته باشد و دچار حاشیه و سوءتفاهم بشود. در فضای فعلی این کار بسیار مشکل است.

 قبل از به وجود آمدن سایت‌ها شما با نشریه‌ای مصاحبه می‌کردید و تمام مطلب درج می‌شد و خواننده تمام مطلب را می‌خواند و اگر در جایی از مطلب برایش سئوالی پیش می‌آمد در جایی دیگر از مصاحبه جوابش را می‌گرفت ولی اکنون اکثر سایت‌ها به دنبال جذب مخاطب هستند، به هر قیمتی، بخشی از مطلب را گزینش می‌کنند، تیتر جنجالی می‌زنند و باعث دردسر و سوءتفاهم می‌شوند.

همیشه میان دو کار شما فاصله‌های یک تا چند ساله است؛ یعنی کم دیده می‌شوید، چرا؟

ما معمولا انتخاب می‌شویم و از میان پیشنهادها انتخاب می‌کنیم ولی گاهی پیش می‌آید که پیشنهادها مناسب نیست و ما بیکار می‌مانیم. گاهی اوقات با مردمی برخورد کرده‌ام که به من گفته‌اند از شما انتظار نداشتیم این کار را بکنید. پس باید در انتخاب تا آنجا که ممکن است با تفکر بیشتر برخورد کنیم. از سینما پیشنهاد زیادی ندارم.



 آخرین کار سینمایی‌ام نقش متفاوتی بود که در فیلم‌سینمایی «روز رستاخیز» به کارگردانی آقای درویش ایفا کردم. می‌ماند تئاتر و تلویزیون که از هر دو پیشنهاد دارم. تئاتر مشکلات خود را دارد که خیلی مفصل است، اما تلویزیون را فعلا ترجیح می‌دهم؛ به شرطی که نقشی که پیشنهاد می‌شود جذاب، مفید و حرفه‌ای باشد و دوستش داشته باشم. ولی همین تلویزیون اگر زیاد در آن دیده شودی برایتان مشکل‌ساز می‌شود.

در سال‌های گذشته مثلاً دهه شصت شما را بیشتر در نقش‌های منفی می‌دیدیم ولی در سال‌های اخیر در نقش‌های مثبت یا حتی مقدس ظاهر می‌شوید؛ نقش‌هایی مثل زکریای پیامبر و میثم تمار، این تغییر رویکرد دلیل خاصی داشت؟

از بازی کردن نقش‌های منفی خاطره‌ خوشی ندارم. در دهه شصت نقش‌های منفی بازی می‌کردم؛ در فیلم «طلسم»، «شب حادثه»، «ایستگاه» و مجموعه تلویزیونی «دومین انفجار». حتی برای فیلم «طلسم» در جشنواره فجر کاندیدای بهترین نقش مکمل شدم. نقش‌های منفی‌ای که در فیلم‌ها و سریال می‌بینیم اکثر سیاه‌اند؛ در حالی که آدم‌ها در زندگی نه سیاه‌اند و نه سفید.

 آدم‌های خاکستری‌اند. بازی کردن در نقش‌های منفی هیجان‌انگیز است. اگر این آدم‌ها نباشند. قصه از حرکت باز می‌ایستد و نقش‌های منفی دیده شود. اگر نقش کاملی در این زمینه پیش بیاید، شاید کار کنم ولی از بازی کردن در نقش‌هایی که انرژی مثبت دارند لذت می‌برم، حالم را خوب می‌کند. دوست دارم انرژی مثبتم را با دیگران تقسیم کنم.

با اینکه کارتان را با تئاتر آغاز کردید، اما حالا از آن فاصله گرفته‌اید...

آخرین نمایشی که کار کردم متنی بود از اقای چرمشیر که برگرفته از شاهنامه فردوسی بود و کارگردان نمایش اشتفان وایلند بود از تئاتر مارین باد. چهار بازیگر ایرانی و چهار بازیگر آلمانی بودیم. ما که فارسی حرف می‌زدیم و وقتی آلمان‌ها حرف می‌زدند کلمات به فارسی روی پرده منعکس می‌شد. تجربه خوبی بود؛ دو سال پیش.

یکی از ویژگی‌های منحصربه‌فرد شما فیزیک و اسلوب صورت شماست که کمک می‌کند در هر قالبی دربیایید؛ گاهی در نقش عاشقی مثل میثم تمار و گاهی در نقش آدمی خشک و بی‌روح مثل یک ناظم مدرسه، استاد پورحسینی واقعی به کدام یک از اینها بیشتر شباهت دارد؟

این را قبلا توضیح دادم. اما در مورد فیزیک صورت و اندام باید بگویم شما هرگونه که در زندگی فکر کنید روی چهره‌تان نقش می‌بندد. رنگ رخساره خبر می‌دهد از سر ضمیر.