فرهنگ و هنر
2 دقیقه پیش | تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالستشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ... |
2 دقیقه پیش | خواندنی ها با برترین ها (81)در این شماره از خواندنی ها با کتاب جدید دکتر صادق زیباکلام، اثری درباره طنز در آثار صادق هدایت، تاریخ فلسفه یونان و... آشنا شوید. برترین ها - محمودرضا حائری: در این شماره ... |
مهشید افشارزاده از چه دلگیر است؟
اخبار فرهنگی - مهشید افشارزاده از چه دلگیر است؟
مهشید افشارزاده زمانی وارد سینما و تلویزیون شد که تعداد بازیگران مطرح ما به انگشتتان یک دست هم نمیرسید. اما این حضور پررنگ در دهههای 60 و 70 به یکباره از دهه 80 به بعد، فروغ سابق خود را از دست داد تا جایی که چند سال به طور مطلق دیگر شاهد حضور این بازیگر در آثار هنری نبودیم.
حضور چهرههای جدید در سینما و تلویزیون و تغییر نگاه در ساخت فیلمها، یقینا از علتهای این اتفاق به شمار میروند اما اینکه چطور میشود یکی از ستارههای سینما، در مقطعی کاملا از کار کناره میگیرد، سوالی است که برای رسیدن به پاسخ آن، پای صحبتهای خانم افشارزاده نشستیم؛ بازیگری که بدون شک همگی با چهره و کارهای گذشتهاش آشنا هستیم.
وقتی شما در دهه 60کارتان را شروع کردید، تعداد بازیگران ما در سینما و تلویزیون بسیار کم بود و شما جزو پرکارترین بازیگران آن دوره بودید، اما از دهه 80 به بعد دیگر شاهد حضورتان در آثار هنری نبودیم. دلیل این اتفاق چیست؟
واقعیت این است که شرایط سینما و ژانر فیلمهایی که ساخته میشد، تغییر کرد و یکی از دلایل کم کاری ام به این موضوع بازمیگردد. در دوره ما بیشتر فیلمهای خانوادگی تولید میشد اما از دهه 70 به بعد فیلم ها به سمت و سویی رفت که بیشتر شخصیتهایش جوانان بودند. در کنار این موضوع، رقابت ناسالمی هم به وجود آمد که تابع شرایط بود. متاسفانه برخی از همکاران وقتی نمیتوانند موفقیت تان را در زمینههای مختلف ببینند، مشکلاتی برایتان به وجود میآورند و آن مشکلات دامنگیر کارتان و عامل بازدارنده موفقیت شما میشود و متاسفانه من هم با این مساله دست به گریبان بودم.
مساله دیگری هم که از سوی برخی بازیگران مطرح میشود این است که نوع روابط کاری و ملاکها تغییر کرد؛ شما هم با این موضوع موافق هستید؟
اتفاقی که افتاد این بود که ژانر فیلمها جوانانه شد و عدهای معتقد بودند بازیگران فعلی کلیشهای و خسته کننده شدهاند و سینما نیاز به چهرههای جدید دارد در حالی که به اعتقاد من پشت صحنه سینما نیاز به افراد جدید و افکار نو دارد.
در دنیا هم میبینیم سینما را با بازیگرانشان میشناسند و بازیگران خوب و صاحبنام آنها از دوران جوانی تا کهنسالی همچنان پرکار هستند و این نگرش غلط که نیروهای جدید باید بازیگران باشند، در سینمای ما به اشتباه اعمال شد. از طرف دیگر هم بازیگران جوان را بر اساس ظاهر و مسائل فیزیکی انتخاب کردند و باعث شدند هنر ما سردستی شود و تخصص بازیگران زیر سوال برود.
به حضور چهرههای جوان باتوجه به ساختار فیلمنامهها اشاره کردید اما اتفاق تعجبآور دیگری هم در این سالها افتاده. اینکه حتی برای ایفای نقش برخی از شخصیتهای قصه که سن بالایی دارند، بازیگران جوان را پیر میکنند و به طور تحمیلی میخواهند مخاطب پذیرای آنها باشد. این اتفاق را چطور ارزیابی میکنید؟
اتفاقا من چند وقت پیش در یکی از سریالها متوجه این موضوع شدم و واقعا متعجبم که چرا این کار را میکنند چون مخاطب اصلا نمیتواند قصه را باور کند و از همان ابتدا، کار را مسخره میکند و نتیجهاش را هم میبینیم که مخاطبمان را مدام از دست میدهیم و با این حال همچنان این روند ادامه دارد. به نظر میرسد اصلا برای مدیران و مسئولان تلویزیون مهم نیست که چه کاری ساخته میشود و فقط پولی را میدهند تا فلان دقیقه، برنامه تلویزیون پر شود اما اینکه تحت چه شرایطی کار ساخته میشود مورد توجهشان نیست. الان شما نگاه کنید یک سریال میسازند و چون داستان کم دارند در بیشتر قسمتها شما یا شاهد ماشین سواری و راه رفتن افراد هستید یا صحنهپردازیهای خسته کننده که هیچ تاثیری هم در روند داستان ندارد و فقط قرار است آن زمانی که برایش قرارداد بسته شده، پر شود.
همه مقصرند
به نظرم مجموعه ای از عوامل تهیه کنندگان، عوامل دولتی، متخصصان، کارگردانان و.... آدمهایی بودند که فکر میکردند مشکل سینمای ما به بازیگران تکراری بازمیگردد و با تغییر نوع ژانر سینما میتوانند سینما را نجات دهند و با بحران مخاطب روبهرو شوند. اما متاسفانه این اقدام نه تنها باعث تغییر نشد بلکه وضعیت بدتر هم شد. این افراد باید در ابتدا تحقیق میکردند تا متوجه شوند قشر سینمارو کشور متعلق به کدام گروه سنی و طبقه جامعه است و بر اساس نیازهای آنها برنامهریزی میکردند اما راه را به اشتباه انتخاب کردند و تصمیم گرفتند بازیگر را ستاره و چهرهسازی کنند تا به فروش فیلمها کمک کنند.
در حالی که در همین سالها شاهد بودیم فیلمهایی فروش بالایی داشتند که هم بازیگر، هم کارگردان و هم فیلمنامه خوبی داشتند. یک فیلم بدون فیلمنامه قوی به بازیگر کمک نمی کند. این را هم فراموش نکنیم که سینما به آدمهای متفکر نیاز دارد. حتی بازیگری که دغدغه فرهنگی، اجتماعی داشته باشد، میتواند روی فیلمنامه تاثیر بگذارد. اگر فیلمنامهای ضعیف است روی آن کار نکند و اگر نقطه ضعفی هست آن را تقویت کند.
سینما هنر است و این یعنی باید تفکری پشتآن باشد. اگر قرار باشد ما فقط سینمای تجاری داشته باشیم یا فقط سینمای هنری داشته باشیم، فایدهای ندارد. ما باید سینمای هنری و تجاری را همراه با هم داشته باشیم و با عوض کردن بازیگر هیچ وقت نمیتوانیم مشکل سینما را زیربنا تغییر دهیم. در کل این اتفاقی بود که در دهههای 70 و 80، در سینمای ایران رخ داد و باعث شد بازیگرانی مانند من کمکارتر شدیم و استفاده از بازیگران پسر چشم رنگی و دختران مردانه، باب روز شد و مردم هم ناخودآگاه از آن استقبال میکردند.
در کنار این موضوعات، فکر میکنید تا چه اندازه افول کیفی فیلمها و سریالها به این بازمیگردد که بازیگران باتجربه ما کنار گذاشته شدند؟
مساله اینجاست که همه سودجویانه به موضوع فرهنگ نگاه می کنند و این موضوع باعث میشود که به کیفیت اهمیت نمیدهند و فیلمهایی را میسازند که فقط چند بازیگر خوشچهره داشته باشد و روی فیلمنامه به اندازه کافی تعمق نمیکنند در حالی که به نظرم موضوع فیلم و فیلمنامه از اهمیت بالایی برخوردار است. از آنجایی که قدرت پرده سینما و قاب تلویزیون بالاست و یک کارگردان افراد زیادی را در اختیار دارد، میتواند از این فرصت استفاده و فرهنگ سازی کند.
فیلمنامه به عنوان ماده خام کار، باید خیلی قوی باشد تا بتواند مخاطب را جذب کند. بعد از این مرحله به انتخاب بازیگر میرسیم که باید در این مرحله هوشیارانه عمل کنیم و افرادی را وارد کار کنیم که محبوب مخاطب باشند تا بتواند با آنها ارتباط برقرار کند و پیامی که میخواهند را به بیننده بدهند به شکلی که از جانب او پذیرفته شود. یک بازیگر باید ذکاوت زیادی داشته باشد تا بتواند به نقشی که بر عهده گرفته، جان ببخشد تا مخاطب پذیرای آن باشد نه اینکه فقط متن نوشته شده را به اجرا درآورد. یک بازیگر متخصص میتواند، هم با هوش و ذکاوتش و هم با دانش و معلوماتش کارکتری را بیافریند که کاملا منطبق بر شخصیتی باشد که قرار است نقشش را ایفا کند.
بازیگری فقط چهره خوب داشتن نیست بلکه آنچه اولویت دارد هوش، تجربه و دانش است و استفاده درست از بازیگران، به کارگردان بازمیگردد؛هرچقدر این کار هوشمندانهتر و بر اساس اصول باشد، کار خروجی بهتری خواهد داشت. من سالها پیش فیلمنامهای را به نام «برگ و باد» کار کردم که بسیار قوی بود و کستی که کارگردان چیده بود، خیلی قوی بود و تنها مشکلش ساعت پخش آن بود چون ساعت 12 ظهر پخش میشد اما با اینحال خاطرم هست تمام تلویزیونهای خیابان جمهوری در آن ساعت این سریال را پخش میکردند و مردم پشت ویترین مغازهها میایستادند و تماشایش میکردند.
این اتفاق نشان میدهد مردم ما در هر حالی از کار خوب استقبال میکنند و در این وضعیت چرا ما باید به خودمان اجازه دهیم که سراغ فیلمنامههای بیمعنا و سخیف برویم و آثاری را تولید کنیم که نه در شأن هنر و نه در شأن مردممان است؟! یا اینکه چرا باید اینقدر سودجو باشیم که سراغ بازیگرانی برویم که اصلا تخصصی ندارند و حتی حاضرند مجانی در فیلمها و سریالها بازی کنند تا فقط دیده شوند؛ اما چرا ما باید عرصه فرهنگ را صحنه تاخت و تاز سودجویانه خودمان قرار دهیم. مشکل دیگری که ما داریم عدم برنامهریزی صحیح است. مثلا وقتی قرار است برای عید، ماه رمضان و یا ماه محرم سریال بسازیم با اینکه از قبل میدانیم، اما چند روز مانده به این ایام تازه کلید کار را میزنیم و خیلی عجولانه و با انتخابهای نادرست و فکر نشده کار را شروع میکنیم که خب هر ساله شاهد نتایج آن هم هستیم.
از این مسائل گذشته، شما در دورهای کار را شروع کردید که جزو ستارگان سینما و تلویزیون بودید اما به ناگاه کم کار شدید. از نظر روحی کنار آمدن با این قضیه برایتان مشکل نبود؟
چرا واقعا سخت بود اما به نظرم یک بازیگر را از روی نقشهایی که بازی نکرده میتوان شناخت. من در این سالها پیشنهاداتی داشتم اما یا آن کارکتر را دوست نداشتم یا اینکه میزان دستمزدی به من پیشنهاد میشد زیر نرم دستمزد بازیگر با سابقهای مثل من بود و به همین دلیل حاضر نمیشدم به خاطر نیاز روحی، با دستمزدی که در حد من نبود، کاری را بپذیرم. علاقه من به خانم گلاب آدینه یا آقای پرستویی به این دلیل است که بازیگران بزرگی شدهاند و در هر کاری حاضر نمیشوند.
این بزرگان با هنرشان توانستهاند در ذهن مردم به خاطره تبدیل شوند و هیچ وقت به پایان نمی رسند و فراموش نمیشوند. من وقتی فیلم «پنج ستاره»را ساختم این مردم بودند که از کارم حمایت کردند و باعث شدند به فروش میلیاردی دست پیدا کنم و این لطف خدا و مردم به من بود و فکر میکنم هیچ چیزی بازیگران خوب را از ذهن مردم نمیبرد. در این مدت هم در رشته تدوین تحصیل میکردم و چند فیلم کوتاه ساختم و سرم به نوعی در پشت صحنه سینما گرم بود و در حال آموختن بودم. به نظرم این انتخاب، از کارکردن در فضایی که بازیگر به خاطر فیزیکش انتخاب میشود و نه بر اساس دانش و تجربیات، بهتر و درستتر بود. ترجیح دادم پشت صحنه کار کنم تا از نظر تکنیکی دانشم بالاتر برود.
اخبار فرهنگی - مجله زندگی ایده آل
ویدیو مرتبط :
مهشید ویولن
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
مهشید افشارزاده: ستارگی پایان دارد
برای خیلی ها مهشید افشارزاده یادآور ملودرام های دهه شصت، از بچه های طلاق و دخترم سحر گرفته تا افسانه آه و شقایق و اکشن های دهه هفتاد مثل: بلوف، شاهین طلایی، انتهای قدرت و یک قدم تا مرگ است؛ بازیگر بی حاشیه ای که می تواند نمادی از زنان دهه خودش باشد و حالا با کلی تجربه در اوایل دهه 90، دست به کارگردانی اولین فیلم بلندش (پنج ستاره) زده تا به جمع فیلم سازان زن سینمای ایران بپیوندد. با او در آستانه پنجمین دهه زندگی اش به گفت و گو نشستیم.
از چه زمانی تصمیم گرفتید بازیگری را کنار بگذارید و وارد دنیای کارگردانی شوید؟
- از ابتدا علاقه ام به کارگردانی بود، ولی آن زمان رشته ای به نام سینما در دانشگاه وجود نداشت و ناچار تئاتر خواندم و بازیگر شدم. اشکال بازیگری این است که وقتی در یک نقش خود بدرخشید، دیگر همه اش نقش های نزدیک به آن را به شما پیشنهاد می دهند و آن وقت است که احساس می کنید به مرحله ای رسیده اید که می خواهید خلاقیت بیشتری را تجربه کنید.
اگر بازیگری را ادامه می دادید، به این زودی ها فیلم می ساختید؟
- نه! اما وقتی از این حرفه جدا شدم، احساس کردم تجربیاتی را کسب کرده ام که در هیچ دانشگاهی به شما نمی آموزند.
بازیگر زن بودن سخت است یا کارگردان زن بودن؟
- هردوی آنها دشوار است. یک بازیگر زن در جامعه، مورد غبطه یا حسد قرار می گیرد. واقعا نمی دانم چرا؟! بازیگرها آدم های تنهایی می شوند. شخصیت اجتماعی شان بر شخصیت فردی شان سایه می اندازد و سبب می شود که نتوانند خودشان باشند و از زندگی عادی شان لذت ببرند اما زن بودن و آن هم کارگردان، خودش قصه جداگانه ای دارد.
رقابت ناسالم، همه و همه از جمله معضلات سر راه کارگردانان زن است.
چرا هیچ کدام از نقش های پنج ستاره را خودتان بازی نکرده اید؟
- لازم دیدم در اولین کار سی و پنج میلی متری و حرفه ی ام تمرکزم را در پشت دوربین بر کارم حفظ کنم.
هیچ وقت به بازیگری باز نمی گردید؟ حتی در فیلم های خودتان؟
- چرا شاید در فیلم خودم بازی کنم.
حالا که دارید با بازیگران نسل فعلی کار می کنید فکر می کنید تفاوت بازیگر و بازیگری در دوران شما با حالا در چه چیزهایی است؟
- در آن زمان بازیگری یک تخصص بود. محبوبیت به واسطه داشتن استعداد و قدرت بازیگری بود نه به دلیل خوش سیما بودن. مثلا خانم فاطمه گودرزی، خانم معتمد آریا و فریبا کوثری از همکاران آن دوره هستند که بازی های واقع گرای شاخص و درخوری در کارنامه سینمایی خود دارند. آن زمان چهره بازیگران زن را روی سردر سینما یا بیلبوردهای سر چهارراه ها نمی زدند. اگر هم روی سردر سینما می زدند، تمام رنگی نبود و خیلی کوچک در یک گوشه و با دو رنگ چاپ می شد. عکس های ویترین را باید وزارت ارشاد تایید می کرد.
فیلم ها بیشتر خانوادگی بودند و نقش محوری داستان را مردها تشکیل می دادند. البته از نظر مضون و محتوا فیلم های شاخصی ساخته شد که حاصل تلاش سینماگرانی بود که در این دوره دیدگاه نویی ارایه دادند. سینماگران موج نو باعث رشد فرهنگی و تغییر سلیقه بینندگان شدند ولی در حال حاضر، بعضی افراد بی تجربه که عده ای از آنها هیچ اطلاعای درباره عرصه هنر و بازیگری ندارند و فقط دیالوگ می گویند، پا به عرصه بازیگری گذاشته اند.
بازیگری در سینمای ایران دوره دارد؟
- نه! دوران ستارگی است که پایان دارد. یک زمان جولیا رابرتز را در خیلی از فیلم ها می دیدید، بعد نوبت نیکول کیدمن شد، بعد مدتی ساندرا بولاک گوی سبقت را از آنها ربود و در حال حاضر آنجلینا جولی محبوب شده است.
چطور دوران یک بازیگر تمام می شود؟
- به طور معمول در فیلم هایی که فیلم نامه های ضعیفی دارند، اولین چزی که حذف می شود، شبکه روابط کاراکترهاست که چرا نویسندگان در شرایط وابستگی به گیشه، نسخه های کلیشه شده در فیلم نامه نویسی را تکرار می کنند. این باعث محدودشدن شبکه روابط و نقش بازیگرانی می شود که در این شبکه بازی می کنند. در این صورت بیشتر قصه ها تکراری شده و برای جوانان نوشته می شود. تهیه کننده ها هم ترجیح می دهند در این قصه ها از چهره های پرفروش و امتحان پس داده، بهره ببرند. به این ترتیب خیلی از بازیگران نقش اول که دوران جوانی را طی کرده اند، بازنشسته می شوند.
چرا برخی از بازیگران دوره شان تمام نمی شود؟
- بعضی از بازیگران نقش اول حاضرند در نقش های کوچک تر بازی کنند ولی همیشه در صحنه باشند.
آیا کسی باید از تمام شدن دوره شان جلوگیری کند؟
- باید سرمایه گذاری عظیمی که در یک دوره روی آنها شده تا محبوب شوند، در نظر گرفته شود.
آیا در ایران پایان بازیگری آغاز کارگردانی است؟
- نه! هیچ ارتباطی به هم ندارد؛ هدف کار فرهنگی است.
فکر می کنید فیلم تان فیلمی زنانه است؟
- از این نظر که مشکلات خدمه زن یک هتل مدنظرم بوده، این طور به نظر می رسد ولی در نظر داشته باشید که فیلم قهرمان های مرد هم دارد.
فیلم زنانه چه جور فیلمی است؟
- اصول خاصی در فیلم های زنانه موردنظر قرار می گیرند. مثل واکنش نشان دادن به جامعه مردسالار. در فیلم های زنانه، شخصیت های مرد منفعل هستند زن ها نقش محوری در ماجراها دارند و داستان متوجه مسایل زنان است.
کارگردانان مرد بهتر به دنیای زنانه می توانند نزدیک شوند یا کارگردانان زن؟
- طبیعتا زنان بهتر می توانند دنیای زنانه را نشان دهند چون آن را بهتر می شناسند. زن ها طبیعتا نسبت به مسایل دور و اطراف خود در جامعه حساس تر از مردها هستند.
چون خودتان بازیگر بوده اید از روش خاصی در ارتباط با بازیگران استفاده می کنید؟
- روش خاصی ندارم جز اینکه مسایل و مشکلات قشر بازیگر را می دانم.
چرا نقش اصلی را به دیبا زاهدی که یک بازیگر جوان و ناشناخته است دادید؟
- قبل از هرچیز به بازیگری نیاز داشتم که حدود هجده یا نوزده ساله باشد و در عین زیبایی، در چهره اش آمیزه ای از معصومیت و سادگی هم وجود داشته باشد.
در زمان خواندن فیلم نامه بازیگران خودشان پیشنهادی برای جا به جایی نقش شان با نقش های دیگر نداشتند یا ابراز علاقه برای انتخاب سایر نقش ها نمی کردند؟
- نه! همه نقش خودشان را می پسندیدند.
بهنوش بختیاری چند بار ادای خواننده های هندی را در می آورد و می خواند، نگران نبودید آن سکانس دچار ممیزی شود؟
- نه! به خاطر اینکه بازی خانم بختیاری از جنس بازی ها برای دوربینن یست.
چرا صدای شهاب حسینی تا آخر فیلم گرفته است؟
- صدای آقای حسینی در اثر حساسیت به هوای آلوده تهران گرفته بود ولی من حس کردم این ویژگی می تواند به شخصیت او در فیلم کمک کند.
به هر حال باید کارکرد دراماتیکی هم داشته باشد، به نظرتان چه کارکردی دارد؟
- به هر حال صدای اعتراض رضا برای احقاق حقوق خدمه اش به جایی نمی رسد.
به نظرتان شهاب حسینی در این فیلم از تمام توانش استفاده کرده است؟
- به نظرم بهترین بازی اش را کرده. طول و عرض نقش اصلا مهم نیست.
حتی از بازی اش در جدایی نادر از سیمین هم بهتر شده
- بله!
نقش شقایق که لیلا بلوکات آن را بازی می کند، چه کارکرد دراماتیکی در فیلم نامه دارد، انگار اضافی است.
- نقش شقایق در فیلم نامه که من بازنویسی کرده بود، بیشتر بود و حتی در بعضی مواقع مریم را به محل کارش یعنی هتل می رساند ولی چون بخش دانشگاه را کوتاه تر کردیم و قرار شد بقیه ماجرا در هتل اتفاق بیفتد، از نقشش کاسته شد.
حالا به نظرتان انتخاب ایده و سوژه و فیلم نامه برای فیلم اول، حساسیت ها و وسواس های زیادی می خواهد؟ علت این حساسیت ها در چیست؟ شما چطور، برای این فیلم، از این نوع حساسیت ها داشتید؟
- برای ساخت فیلم اول، همه می خواهند کار متفاوتی انجام دهند. البته برای من کار و دوم معنی ندارد. تماشاچی اول فیلم خودم هستم. بنابراین فیلمی می سازم که به آن اعتقاد داشته باشم.
فیلم شما به نوعی در رده آثاری قرار می گیرد که پیشخدمت های یک هتل یا رستوران در مرکز اصلی ماجرا قرار دارند. آثار مختلف و تقریبا مشابهی در سینمای ایران و جهان در این باره ساخته شده، مثل گاسفورد پارک رابرت آلتمن یا در ایران بیست کاهانی. از این فیلم ها هم تاثیر پذیرفتید؟
- فقط فیلم بیست آقای کاهانی را موفق شدم ببینم و خوشم آمد ولی اصلا چیزی از آن در یادم نبوده که بخواهم از آن یا فیلم های خارجی از این دست تاثیر بگیرم.
چرا فرشاد محمدی، فیلم بردارتان یک لحظه از جلوی قاب عبور می کند؟
- چون تعداد بازیگران اکسترا، در رستوران کم بود و من و ایشان تصمیم گرفتیم برای پرکردن فضای رستوران، در آن صحنه ظاهر شویم. خودم هم در صحنه رستوران دانشگاه، سینی به دست دیده می شود. به علاوه طراح صحنه و گریمور مردمان هم در نقش بادیگاردهای آمیتا باچان پشت در اتاق پرزیدنتال دیده می شوند.
فیلم تان بالای یک میلیارد در اکران فروخت. فکر می کردید این رقم بفروشد؟
- با درنظر گرفتن حواشی اکران، مردم خیلی به من لطف داشتند و از آنان تشکر می کنم.
پس این فروش را برای فیلم تان موفقیت آمیز می دانید؟
- با توجه به زمان اکران و هم زمانی آن با فیلم های استادان سینما، فروش آن را موفق می دانم. البته سرمایه گذاری درباره فیلم اقتصادی نیست. ما می توانستیم با آن پول یک ملک بخریم و در عرض این سه سالی که سرمایه مان راکد مانده بود، کلی سود کنیم!
فیلم شما از فیلم «خانوم» که آن هم اولین فیلم یک کارگردان زن است، در اکران و فروش موفقیت آمیزتر بوده. فکر می کنید علتش چیست؟
- یه نظرم آن فیلم هم، فیلم موفقی است. همین که کارگردانان زن توانسته اند فیلم های خوبی بسازند، کار بزرگی است.
فیلم شما در اکران امسال با دو بازیگر مرد سینما، شهاب حسینی و رضا عطاران هم می تواند سنجیده شود و اصلا رقابت تنگاتنگی هم با ساکن طبقه وسط داشت، چرا در این رقابت ردکارپت و ساکن طبقه وسط از فیلم شما سبقت گرفتند؟
- چرای آن را باید از مردم بپرسید شهاب حسینی و رضا عطاران از هنرمندان خوب و آشنا به سینما هستند. خدا را شکر می کنم که مردم از آنها استقبال کردند.
فکر می کنید چرا مخاطبان سینما فیلم تان را دوست داشتند؟
- اگر به مردم ایمان و آنها رادوست داشته باشید و درک کنید، آن احساس از طریق فیلم شما منتقل می شود و برعکس. معمولا اولین کارها موفق است به این علت که فیلم ساز هنوز به بیننده تعلق دارد و درگیر خودنمایی های حرفه اش نشده است.
سینمای هند را دوست دارم
چرا از نام آمیتا باچان در فیلم استفاده کردید و بازیگران جدیدتر هندی مثل شاهرخ خان را انتخاب نکردید؟
- خب! نسل اول، دوم و سوم انقلاب او را بیشتر می شناسند.
زمانی که بازیگر بودید بازی آمیتا باچان را دوست داشتید؟
- آن زمان فیلم شعله را دیده بودم و دوستش داشتم.
به سینمای هند علاقه مندید؟
- به هرحال بالیوود دومین اقتصاد سینمای جهان را در اختیار دارد و نمی شود آن را نادیده گرفت. من فقط فیلم های هندی را که برنده جوایز شده اند، می بینم.
مثلا؟
- میلیونر زاغه نشین و زندگی پای را که درباره هند بود، دوست داشتم.
سفر به هند داشته اید؟
- نه! ولی دوست دارم بروم.
آمیتا باچان را از نزدیک دیده اید یا با او صحبتی کرده اید؟
- یک بار در لندن او را دیدم ولی فرصت صحبت نداشتم.
فکر می کنید مردم ایران به فیلم هندی علاقه دارند؟
- تا آنجا که دیده ام، تعداد زیادی از مردم به این نوع فیلم ها علاقه مند هستند.
واقعا باید بررسی شود که چه عاملی باعث فروش فیلم های شان می شود، آن هم در عصر ارتباطات که سینمای بیشتر کشورها مقهور سینمای هالیوود واقع شده است.
نمی شد بگردید کسی را شبیه آمیتا باچان در ایران با فراخوان و این طور تکنیک ها پیدا کنید و در فیلم بگنجانید؟
- در اصل تهیه کننده قرار بود ایشان را برای ایفای این نقش به ایران دعوت کند ولی چون نقشش کم بود و از طرفی جوابگوی هزینه ها هم نبودیم، از این مساله انصراف دادیم. انتخاب کسی که شبیه او باشد، مثل سریال هایی که شخصیت های تاریخی را بازسازی می کنند ما را از واقعیت دور می کرد.
اخبار فرهنگی - مجله همشهری 6 و7 / برترین ها