فرهنگ و هنر
2 دقیقه پیش | تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالستشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ... |
2 دقیقه پیش | خواندنی ها با برترین ها (81)در این شماره از خواندنی ها با کتاب جدید دکتر صادق زیباکلام، اثری درباره طنز در آثار صادق هدایت، تاریخ فلسفه یونان و... آشنا شوید. برترین ها - محمودرضا حائری: در این شماره ... |
مهدی میرباقری، هنرمندى كه آثارش را گارانتى مى كند
مهدی میرباقری هنرمند معاصر معتقد است؛ کارهایش به زبان و فرهنگ ایرانی وابسته است و با این حال ترسی از عدم پذیرش مخاطب جهانی ندارد.
او نزد رضا هدایت، ساعد فارسی و استادان دیگر هنر آموخت و در دانشگاه به آموختن نقاشی پرداخت. پرداختن به نقاشی دیجیتال در اوایل دهه هشتاد راهى نو پیش روى او گشود؛ مدتی قبل او مجموعهای جدید از آثار خود را در گالری آتبین به نمایش گذاشت به همین بهانه با او گفتوگو نشستیم.
من در دانشگاه به توصیه اساتیدم نقاشی را دنبال کردم. هرچند با ورود به دانشگاه از چهارچوبهای گرافیک که در دوره هنرستان آموخته بودم فاصله گرفتم. من از سال سوم هنرستان وارد کار حرفهای گرافیک شدم خضور در این عرصه به من آموخت که باید نرمافزارهای گرافیک کامپیوتری را شناخته و کار با آنها را یاد بگیرم. آن زمان همه کارهای گرافیک دستی بود اما من خودم را موظف به آموختن کردم و به این ترتیب با طراحی گرافیک کامپیوتری آشنا شدم. دوره کارشناسیام را در رشته نقاشی با استادان خوبی گذراندم.
در تمام مدتی که مشغول آموختن نقاشی در دانشگاه بودم تنها دو جلسه از رنگ روغن استفاده کردم و همیشه با کاردک کار میکردم یا از کولاژ برای کار استفاده میکردم. اواخر دوران دانشگاه کولاژ برایم جدی شد و از آن بیشتر از شیوههای دیگر استفاده میکردم. اولین نمایشگاه گروهیام را سال 1380، با دو نفر از دوستانم در گالری افرند برگزار کردم.
اتفاق خوبی بود و فروش خوبی داشت و مخاطب نیز با آثار ارتباط خوبی برقرار کرد. در دوره کارشناسی ارشد پروژهای را در مورد نیو مدیا کار کردم.
چون منبعی در این زمینه وجود نداشت مجبور شدم دو کتاب را شخصا برای ترجمه سفارش دهم که البته فقط به کار پایان نامهام آمد. کار روی چنین موضوعی بسیار دشوار بود چون نیو مدیا در جامعه هنری ما شناخته شده نبود. آن زمان دستگاه پلات وجود نداشت و من با دوربین آنالوگ و سیاه و سفید از مدلم عکس میگرفتم، آنها را ظاهر میکردم. عکسها را 30 در 20 چاپ میکردم و روی کاغذ A4 پیاده میکردم و روی آنها تازه اتفاقات مهمی میافتاد.
از نیومدیا فقط فوتوکلاژ را تجربه کردید؟
یک دوره نیز ویدئو آرت ساختم که خیلی کار جالبی بود و نتایج خوبی نیز داشت. منابعی برای ویدئو آرت، پرفورمنس و نقاشی دیجیتال وجود نداشت. من شخصا آرشیو جامعی گردآوری کردم تا با استفاده از آن بدانم ماهیت نیو مدیا چیست. در دوران کارشناسی ارشد کارهایم کمی به سمت پرفورمنس رفت. مجموع کارهای جدیدم را در همین دوران در گالری آریا به نمایش گذاشتم.
در این نمایشگاه ویدئو اینستالیشنی با موضوع محرم وجود داشت و زمان نمایشگاه نیز ایام محرم بود. طبقه پایین گالری آریا پردههای عاشورایی کشیده بودم و در آب انبار گالری آریا اثری در قالب "نیو مدیا" کار کردم.
اما شما نیو مدیا را ادامه ندادید...
به دلایلی این کار را کنار گذاشتم و در سال 87 در گالری نار اولین مجموعه کارهای پاپ آرتام را به نمایش گذاشتم. تنها مجله هنری آن زمان یعنی "تندیس" تبلیغات مرا چاپ کرد.
در مدت دو ماه تمام آثارم به فروش رسید و همین پرفروش شدن، جریانی را به وجود آورد که آثار من به یک گالری در نیویورک راه پیدا کرد. در آن نمایشگاه به گفته مسئولان گالری، چهار اثر من در ده دقیقه اول فروش رفت.
یکی از مشکلات امروز این است که اگر هنرمندی خوب بفروشد این موضوع با خوب بودن کارهای او یکسان تلقی میشود.
معضل امروز ما همین است . تعریف مارکت از همان زمان هم برای من عجیب بود. با اینکه کارهای من پرینت روی بوم بود ولی مخاطب دوست داشت و آنها را میخرید. هنوز هم آثارم را برایم میآورند و چون رنگ پرینتها بغضا پاک میشود من به عنوان گارانتی نسخه جدیدی را به آنها میدهم.
ایده گارانتی اثر هنری، ایده جالبی است...
البته قدیمتر این گارانتی وجود نداشت و اکنون به خاطر همین چالشها از تکنیک هوشمندانهتری استفاده میکنم. دو مجموعه آخرم را روی کاغذ عکس چاپ کردم که این کار موجب شد شکل ارائه اثر نیز فرق کند زیرا عکس مدیای روز است.
در واقع من در این مسیر، روش بیانم را گام به گام با تکنولوژی عوض کردم. یکی از دلایلی که ویدئو آرت در کشور ما پا نمیگیرد همین به روز نبودن و با تکنولوژی و بازار همراه نبودن است. در آمریکا یا اروپا مجموعهداران به راحتی ویدئو آرت میخرند.
یکی از مشکلات ما این است که مخاطبان و مجموعهداران معمولا به سراغ آثار هنرمندان بزرگ و طراز اول میروند تا به این ترتیب پشتوانهای برای آنها باشد و اگر کار هنرمند را خریداری کنند به این امید است که این اثر گران میشود. به علاوه مشکل دیگر ما نداشتن اقتصاد هنر است که بهبود آن بسیار لازم و ضروری است.
کار من به دلیل وابستگی به "زبان" به سختی از چهارچوب ایران خارج میشود چون 50 درصد کار اسم کار است و من هیچ ترجمهای برای نام کارهایم پیدا نکردهام. نام کار به مخاطب میگوید چه چیزی را میخواهی بیان کنی.
کارهای من همیشه بدون واسطه فروش میرود اما آن زمان که کارهای من بسیار پرفروش شد هیچکس نپرسید چرا ؟ ما در سکوت خبری پله پله رشد کردیم هرچند بعد از چند سال متوجه شدم استفاده از مدیای مورد نظر من بین دیگر هنرمندان رواج پیدا کرده است.
شما در گالری نار چند نمایشگاه داشتید؟
در گالری نار سه نمایشگاه داشتم. مجموعه اول کاملا نقاشی بود و تکنیکهای نقاشانهای نیز در کارها وجود داشت. نام نمایشگاه دوم "شجره نامچه" بود و یک نمایشگاه دیگر نیز داشتم.
در نمایشگاه دوم مدلها را عکاسی کردم و گردنهایشان را بریده و میکس کردم و دختر و پسر مدلی را نیز با زیور آلات قاجار و رنگهای تخت با فتوشاپ درست کردم. نمایشگاه سومم نیز یکسری کارهای 9 لتی از شاهان قاجار بود.
چرا رویکرد پاپ آرت را در آثار خود انتخاب کردید؟
من همیشه کارهایی که در من تحول ایجاد میکند را دوست دارم و کاری که مانیفست بدهد را نمیپسندم . پاپ آرت از دهه 70 رویکردی استریلیزه پیدا کرد و از آنجا که من بر اساس گرافیک کار میکنم با آن عجین شدم و به علاوه تعریف رنگی من از هنر نیز با پاپ هارمونی دارد.
من حسی که از کوچه و بازار میآید یا حتی جملاتی که پشت ماشینها نوشته شده است را دوست دارم. حتی به شاگردانم گفتم بروند و سیر تبلیغات و فروش سبزی فروشها را بررسی کنند.
یا استیکرهای پشت ماشینها را تحلیل کنند چون استیکرها به روان افراد مربوط هستند به این ترتیب بخشی از این فرهنگ عامه را به شکل طبقهبندی شده تهیه کردیم که میتوان با آنها پاپآرتی با ویژگیهای ایرانی ایجاد کرد.
همانطور که اشاره کردید کارهای شما به دلیل نقش مهم زبان در آنها و همچنین استفاده از المانها و مفاهیم ویژه فرهنگ ایرانی در اروپا و آمریکا به سختی فروخته میشود. این موضوع شما را نگران نمیکند یا موجب نمیشود در کار خود تغییر رویهای را لحاظ کنید؟
نه نگران بازار اروپا نیستم. شیوه کار من همان تکنیک من است و آن را نیز نمیتوانم تغییر دهم اما در فرم کارها میتوان دگرگونیهایی ایجاد کرد.
به عنوان مثال انتخاب زن امروزی با پوشش قاجاری موضوع مورد علاقه من است. چراغ لاله عباسی و ترمه را دوست دارم. با این حالت تثبیت شدن این موارد را در کارم دوست ندارن و ممکن است حتی سال آینده نمایشگاهی از نقاشیهای مرا ببینید.
پس کاملا هنرمندانه با هنر برخورد میکنید و بازار برایتان مهم نیست؟
نه اصلا برایم مهم نیست. من تمام آثارم فروش رفته و در آرت نت قرار گرفته است و تنها مشکلم محدودیت است. کارهای مرا تنها یک ایرانی میفهمد. تعریف و حس گلدان شمعدانی و کاسه لعابی همدان را فقط ایرانی میداند. من اصراری به حرف جهانی زدن ندارم. فعلا هم وسوسه نمیشوم.
این دست کارها مثل مکتب سقاخانه جهانی شد و کم هم نیستند.
من فکر نمیکنم به سن ما برسد که چنین تغییری را در مورد هنر پاپ ایران ببینیم اما میشود به آن امیدوار بود. استمرار در حرکت باعث شد امروز در یک رسانه صحبت کنم. در صورتی که سال 78 هیچ خبرنگاری صحبتی نکرد و سوالی نپرسید.
اما در مورد مجموعه "مجمع اوباش" که در گالری آتبین به نمایش درآمد صحبت کنیم. چرا این عنوان را برای آن انتخاب کردید؟
این عنوان را از این مصرع مولانا که میگوید: "خمش باش خمش باش در این مجمع اوباش" انتخاب کردم. به نظر من مجمع اوباش در حقیقت ما هستیم.
مجموعه آدمهایی که سرشار از تناقضات هستند. این آثار که مجموعهای کلاژ هستند ابتدا خلق شدند و نامگذاری آنها بعد از پایان کار شکل گرفت. من همیشه بین فرم و محتوا راهرویی میبینم و درون این راهرو مدام از این سو به آن سو میروم تا این دو را با هم هماهنگ کنم.
ببینید من این کاراکترها را اطرافم زیاد میبینم. به همین دلیل آنها را جایگاهی معنا دار با آن شیوه فکری یا رفتار عامیانه قرار میدهم. به علاوه همانطور که گفتم عنوانهایی را برای آنها انتخاب میکنم که با فرهنگ عام و باورهای ما ارتباط مستقیم دارند.
کارهای شما از نوعی ویژگی روایی برخوردار هستند...
بله کاملا روایی هستند و داستانی پشت هرکدام از آنها قرار دارد. در این مجموعه به خاطر فضای غیر واقعی و سورئالیستی نوعی روایت ایجاد شده است اگرنه قرار نیست فضایی را خلق کنم که حرف دکوراتیو داشته باشد.
این شیوه کاری امروز در کارهای بسیاری دیده میشود. این تقلید کار شماست؟
به واسطه سهل الوصول گرفتن مدیاها امروز دوستان هنرمند به سادگی موضوع و تکنیک را از کار دیگران انتخاب میکنند.
بچهها فکر میکنند میتوانند کارهای دیگر را با هم ترکیب کرده و کاری جدید خلق کنند. البته ما در هنر موضوعی با عنوان از آن خودسازی داریم که با این کار کاملا متفاوت است هرچند به دلیل عدم شناخت ما از نیو مدیا همیشه دچار سوء تفاهم میشویم . من در این نمایشگاه مرز دکوراتیو کار کردن را نشان دادم.
در این نمایشگاه همه چیز یعنی لبخند؛ به همین دلیل من امر ناکام بودن اتفاقی را در کار نشان دادم و عنوان "ایشاالله به سلامتی" را که عبارتی عامیانه است را برای این موضوع انتخاب کردم زیرا میخواستم چیزی به روزگار مخاطبم اضافه کنم .
با توجه به آنچه ذکر کردید، به نظر شما مرز الهام و کپی کردن کجاست؟
به عنوان مثال در حوزه گرافیک وقتی در جلد یک کتاب عکس یک عکاس با ذکر نام او استفاده میشود ایرادی ندارد.
من هم برای بعضی از کارهایم چیزهایی را برداشتهام که البته از تصاویر موجود در اینترنت بوده است و به هنرمندی تعلق نداشته است. اینکه کسی نقاشی و خط را کنار هم میگذارد و به نام خودش میگذارد در واقع کپی کردن است.
پرترههای کارهای شما خانم هستند اما این زن بودن پرترهها و یا قاجاری بودن آنها برای شما اهمیت خاصی داشته است؟
مجموع چیزی که میبینید برای من مهم است و زن و مرد ندارد. ماهیت این کاراکترها بیان زن و مرد بودن نیست، من نتوانستم مردی را بگذارم که با تغییر پوشش معنا را عوض کند. هر جایی از این کاراکترها که بیرون است رنگیاند.
در این مجموعه تنها یکی از کارها عکاسی نشده است چون نمیخواستم همه کارها به یک شیوه باشند. این کار "پارک وی" نام دارد و دو ماشین گرانقیمت را نشان میدهد تا بیانی از اختلاف طبقاتی باشد.
کل پرترههای این مجموعه به نوعی بلاتکلیف و درگیر با سنت و مدرنیتهاند؟
دقیقا. نکته مهم این است که همه ما درگیر بلاتکلیفی هستیم. ما به هر شکلی از تلخی و شادی عادت کردهایم، یک امیدواری فوقالعاده داریم و به سرعت درباره مشکلات و مسائل جُک میسازیم. این مجموعه در زمان ما میتواند عنوان "مجمع اوباش" را داشته باشد.
به عنوان مثال یکی از کارهای من درباره مهاجرت است، زنی در کنار انبوهی چمدان که کاسه آبی هم کنار اوست و در پشت سرش نمادی از سوپرمن وجود دارد، در شرایط کنونی همه دوستان ما میخواهند از ایران بروند و دو ماه بعد از مهاجرت اظهار پشیمانی میکنند، آنها در غربت به دنبال ناجی هستند.
در حقیقت بلاتکلیفاند، نه اینجا هستند و نه آنجا راحتند و این حالت را سعی کردهام در این کار و در باقی کارها که موضوعات دیگری دارند نشان دهم.
ویدیو مرتبط :
جك فراست زن مى شد و راپانزل مو هایش قرمز مى شود
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
با كودك چگونه از مرگ صحبت مى كنيد؟
توضيح مرگ به كودكان يكى از سخت ترين كارها براى اولياست، بخصوص هنگامى كه خود آنها با غم مرگ عزيزى دست به گريبان هستند. اما مرگ يك بخش غير قابل انكار از زندگى است و چه بخواهيم و چه نخواهيم، از خيلى خردسالى، كودكان نسبت به آن كنجكاو مى شوند و به فهميدن و پرسيدن درباره روشهايى كه احساس غم مربوط به آن را به طور طبيعىنشان بدهد، علاقه مند هستند، روشهايى كه بزرگترها عزادارى مى نامند.
شايد باعث تعجب باشد كه بدانيد حتى كودكان ۲ ساله از مرگ آگاه هستند. كودكان در قصه هايشان يا برنامه هاى تلويزيون از مرگ مى شنوند، يا در اطراف خود حيوانات خانگى يا خيابانى مرده را مى بينند. على رغم اين موارد، هيچ كدام از كودكان مفهوم مرگ را نمى دانند. آنها نمى توانند مفهوم هميشگى بودن مرگ را درك كنند و در عوض، آن را به عنوان يك اتفاق موقت و قابل برگشت
در نظر مى گيرند.آنها تصور مى كنند كه اجساد هنوز مى خورند و مى خوابند و كارهاى هميشگى خود را انجام مى دهند، فقط با اين فرق كه اين كارها را يا در آسمانها و يا در زير خاك انجام مى دهند. حتى وقتى يكى از اوليا يا خواهران و برادران كودك درگذشته است، او نمى تواند اين اتفاق را براى آنها در نظر بگيرد.
كودكان به روشهاى مختلف نسبت به مرگ واكنش نشان مى دهند:
اصلاً تعجب نكنيد اگر كودك ۲ ساله اى در آموزش مهارت توالت رفتن پسرفت كند يا كودك ۵ ساله اى نخواهد به مهد كودك هميشگى اش برود، چرا كه كودك در جست و جوى علت پريشانى و غمگينى بزرگترها است و مى خواهد بداند چرا برنامه روزمره اش تغيير كرده است. او با خودش فكر مى كند چرا به ناگهان جهان اطرافش اين همه نگران كننده شده است. از سوى ديگر، ممكن است كودكى هم باشد كه اصلاً واكنشى به مرگ نشان ندهد يا گاه گاهى در بين شادى و خوشحالى هاى كودكانه اش به ياد آن بيفتد كه اين هم كاملاً طبيعى است و دليل سنگدلى كودك نيست! اصولاً كودكان اين مفهوم را كم كم و به آهستگى درك مى كنند و نبايد انتظار داشت كه همه موضوع را در يك لحظه يا يك روز بفهمند و حتى بسيارى از آنها تا وقتى كه كاملاً احساس امنيت نكنند، به احساس غم خود اجازه ظهور نمى دهند، يعنى فرايندى كه ممكن است ماهها تا سالها به طول بينجامد، بخصوص اگر مرگ عزيزى را شاهد بوده باشند.بعضى از كودكان رفتارهايى انجام مى دهند كه به نظر عجيب مى رسد. مثل بازيهاى تشييع جنازه يا اداى مردن كسى را درآوردن. اين هم امرى طبيعى است، حتى اگر به نظر بزرگترها غير معقول باشد. بنابراين، اين روش ابراز احساسات در مورد مرگ را نبايد از كودك گرفت.
احساسات خود را در مورد مرگ توضيح بدهيد. سوگوارى يك قسمت بسيار مهم براى التيام غم مرگ عزيزان است و اين هم در مورد بزرگسالان و هم در مورد خردسالان صادق است كودك را نبايد با سوگوارى شديد، وحشت زده كرد، ولى از طرفى هم نبايد مسأله را بى اهميت جلوه داد. به كودك بايد توضيح داد كه بزرگترها هم نياز به گريه كردن دارند و اينكه ما به خاطر از دست دادن كسى ناراحت هستيم. در غير اين صورت، كودك كنجكاوانه تغييرات خلقى شما را درك مى كند و بخصوص وقتى حس كند مسأله اى وجود دارد، ولى شما سعى در مخفى كردن آن داريد، نگران تر مى شود.
به سؤالات كودك پاسخ دهيد. كنجكاوى كودكان درباره مرگ يك امر عادى است و نبايد از سؤالات آنها فرار كرد، بلكه بهتر است از فرصت پيش آمده استفاده كرده و به كودك كمك كنيم تا بتواند با مسأله از دست دادن ديگران روبرو بشود.
جوابهاى آسان و كوتاه عرضه كنيد. كودكان قدرت درك اطلاعات پيچيده و سنگين را ندارند. بنابراين سعى كنيد براى توضيح مرگ وارد جزئيات و بحثهاى پيچيده آن نشويد. آنچه براى كودكان بخصوص زير ۵ سال درك بهترى دارد، توضيح مرگ به عنوان توقف تمام كارهاى جسمانى است. مثلاً به او گفته شود مردن اين گربه يعنى اينكه او ديگر راه نمى رود يا غذا نمى خورد و چيزى را نمى بيند و هيچ دردى را احساس نمى كند و جسم آن ديگر كار نمى كند.
كودكان نياز دارند در مورد خودشان اطلاعاتى داشته باشند. ممكن است بپرسند كه «من كى مى ميرم؟» كه در جواب بهتر است گفته شود «هيچ كس نمى داند كه كى كسى مى ميرد، ولى بيشتر ما زمان خيلى خيلى زيادى زندگى مى كنيم. من مطمئنم كه تو تا وقتى كه خيلى پير بشوى، زندگى مى كنى.» يا ممكن است كودك بپرسد: «مامان، تو كى مى ميرى؟» اين سؤال معمولاً براى اوليا خيلى تكان دهنده است. عملاً منظور كودك از اين نوع سؤال اين است كه آيا تو از من مراقبت مى كنى و يا چه كسى بعد از اين از من مراقبت مى كند، بنابراين بهتر است به كودك گفته شود «مامان قوى و سالم است و خيلى خيلى وقت زيادى، پيش تو خواهد ماند.» حتى به كودكان زير ۵ سال توصيه مى شود اوليا بگويند «مامان نمى ميرد»، «بابا نمى ميرد».
بنابراين اگر اينگونه جواب بدهيم كه «فرزند عزيزم همه ما يك روزى مى ميريم» براى كودك مانند اين است كه بگوييم ما همين امروز مى ميريم.
واژه هاى مسأله ساز
در بخش نخست مقاله، به چگونگى نگاه كودكان به مقوله مرگ و اينكه آنها نمى توانند مفهوم هميشگى بودن مرگ را درك كنند و در عوض، آن را به عنوان يك اتفاق موقت و قابل برگشت در نظر مى گيرند، اشاره شد. و همچنين نكته هايى براى ايجاد ارتباط مناسب با كودكان مطرح شد. در بخش پايانى ، ساير نكات مهم در اين زمينه مورد بررسى قرار مى گيرد.
از عبارت هايى كه به يك امرخوب اشاره مى كند، پرهيزكنيد.عبارت هاى معمول بزرگترها درمورد مرگ مثل «درآرامش استراحت كردن» يا «خواب ابدى» يا «رفتن به يك جاى دور» براى خردسالان بسيارگيج كننده است.
پس نگوييد كه «پدربزرگ خوابيده است» يا «به يك جاى دوررفته است». كودك ممكن است با اين توضيحات از رفتن به تختخواب نگران بشود و فكركند كه او هم ممكن است بخوابد و ديگر برنگردد، يا اگر شما به خريد و كار برويد، فكركند كه شما هم برنمى گرديد. مرگ را هرچه قابل لمس تر براى او توضيح بدهيد مثلاً بگوييد: «پدربزرگ خيلى خيلى پيرشده بود و بدن اش قادر به كاركردن نبود» اگر پدربزرگ قبل از مرگ مريض بوده اطمينان حاصل كنيد كه كودك بفهمد مريض شدن مثل سرماخوردن معنى مردن نمى دهد. به او توضيح بدهيد كه اين مريضى ها نمى تواند كسى را بكشد.
درمورد كاربرد واژه هاى خداوند و بهشت با احتياط كامل رفتاركنيد.دقت كنيد اين مفاهيم را براى يك كودك ۵ساله يا حتى كوچكتر به كار مى بريد و هدف شما اين است كه او را آرام كنيد. پس مراقب باشيد او را بيشتر گيج و مضطرب نكنيد.
براى مثال اگر بگوييد «مادربزرگ الآن خيلى خوشحال است چون توى بهشت است» كودك فكرمى كند «چطور مادربزرگ واقعاً خوشحال است اگر همه كسانى كه دور و برمن هستند، اين همه ناراحتند؟!» يا مثلاً بگوييد كه «عمو آنقدر خوب بود كه خداوند او را پيش خودش برد.» كودك فكرمى كند اگر خدا عمو را پيش خودش برده چون خوب بوده پس ممكن است مامان، من يا هركس خوب ديگرى را نيز پيش خودش ببرد!!» يا «اگر من هم خيلى خوب باشم مى توانم برم پيش خداوند و بابابزرگ را ببينم» يا اينكه «سعى كنم كه بچه بدى باشم تا بتوانم بيشتر پيش بابا و مامان بمانم!» بنابراين عبارتى به كار ببريد كه او را نگران تر نسازد. مثلاً بگوييد: «ما خيلى ناراحتيم كه بابابزرگ ديگر پيش ما نيست و ما خيلى دلتنگ او مى شويم ولى اين خوب است كه بدانى او الآن پيش خداوند است.»
منتظر واكنش هاى مختلفى ازسوى كودك باشيد.كودكان علاوه بر احساس غم درباره مرگ، احساس گناه يا خشم نيز پيدامى كنند. بخصوص اگر متوفى يك فرد نزديك خانواده باشد.
مثلاً كودك ممكن است فكركند خواهرش به خاطر حسادت هاى او مرده است يا چون او خواهرش را كتك مى زده و اذيت مى كرده، مرده است و از اين احساس به احساس گناه شديد برسد.
گاهى ممكن است كودك نسبت به متوفى خشمگين بشود كه چرا او را ترك كرده و رفته، يا حتى نسبت به شما، پزشكان و پرستاران احساس خشم كند.
ازسوى ديگر كودك ممكن است با بروز رفتارى كاملاً بى تفاوت شما را متعجب كند مثلاً بگويد«حالا كه بابا پيش ما نيست، من راحت تر مى توانم بازى كنم!» از اينگونه عبارات تعجب نكنيد و آنها را به حساب ناتوانى كودك از درك مفهوم پيچيده مرگ بگذاريد.
كودكان نمى توانند آنطور كه بزرگترها معنى و اثر مرگ را درك مى كنند، اين موضوع را درك كنند، بنابراين چنين كودكانى سنگدل و بى احساس نيستند.
انتظار تكرار سؤالات كودك را داشته باشيد. سؤالات تكرارى درمورد مرگ و توضيح علائم غم و ناراحتى براى كودك ممكن است مدت ها به طور بينجامد. حتى با بزرگترشدن وى و رشد مهارت هاى شناختى او، سؤالات تازه ترى مطرح مى شود.
نگران نباشيد كه توضيحات شما ناقص بوده، چرا كه سؤالات تكرارى كودكان يك امر طبيعى است. تنها كارى كه بايد بكنيد اين است كه با صبر هرچه تمامتر به آنها پاسخ دهيد.
به كودك كمك كنيد خاطرات خوب فرد فوت شده را به ياد بياورد. صحبت از شيرينى با او بودن و اجازه تعريف از گذشته دادن به كودك خيلى آرامش مى دهد. كودكان به روش هاى قابل لمس براى سوگوارى نيازمند هستند، بنابراين به جاى شركت درمراسم تدفين، كودك زير۵سال مى تواند در خانه شمع روشن كند يا يك آواز براى فرد درگذشته بخواند، تصوير او را بكشد يا در مراسم ديگر سوگوارى شركت داده شود.
دادن يك وسيله از فرد فوت شده به كودك، براى ايجاد احساس آرامش در او بسيار مؤثر است؛ مثلاً مى توان يك گردنبند از مادربزرگ را دراتاقش گذاشت.
گاهى اوقات مادر به علت سقط جنين بيمار، دچار سوگ مى شود. دراين موارد كودك نيز نگران مادر مى شود حتى بدون اينكه بداند حاملگى و تولد چه معنى مى دهد. او ممكن است احساس گناه كند و يا به سوگ ازدست رفتن نقش خواهر يا برادر بزرگترشدن خودش بنشيند كه شما ازقبل به او وعده داده بوديد. دراين مواقع، كودك احتياج دارد مطمئن بشود اينگونه مرگ و مير خيلى نادر است، بخصوص اگر شما قصد باردارى ديگرى داريد. به كودك بايد توضيح داد «بچه فوت شده به اندازه كافى بزرگ نشده بود كه بتواند به دنيا بيايد و بيرون شكم مامان زندگى كند». به كودك خود اجازه بدهيد با كشيدن يك نقاشى يا درست كردن يك كاردستى دراين باره سوگوارى خود را نشان بدهد.
درمواقعى كه از تلويزيون يك حادثه را مشاهده مى كنيد، كودك شما اضطراب و نگرانى شما را درك مى كند. بنابراين به او بگوييد «از اينكه مردم ناراحت شده اند و با سختى روبه رو هستند من هم ناراحت هستم. ولى دركنار تو، كودكم، خواهم بود و از تو مراقبت خواهم كرد.»
سعى كنيد كه كودك هرچه زودتر به زندگى هميشگى و روزمره اش برگردد، فعاليت ها و برنامه هاى هميشگى به كودك كمك مى كند كه زودتر احساس امنيت و آرامش كند.
در شرايط دشوارى كه خود شما ازيك غم بزرگ دررنج هستيد، انتظار رفتاركامل و بدون اشكال ازخود نداشته باشيد. دراين مواقع، ممكن است شما جلوى كودك گريه كنيد يا جواب سؤالات او را در وهله اول نداشته باشيد كه اينها همه طبيعى است. بنابراين از دوستان و اقوام كمك بخواهيد و به ياد داشته باشيد هرچه شما به خودتان بيشتر كمك كنيد تا با مسأله سوگ كنار بياييد، به كودكتان نيز بيشتر مى توانيد يارى برسانيد