فرهنگ و هنر


2 دقیقه پیش

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ...
2 دقیقه پیش

خواندنی ها با برترین ها (81)

در این شماره از خواندنی ها با کتاب جدید دکتر صادق زیباکلام، اثری درباره طنز در آثار صادق هدایت، تاریخ فلسفه یونان و... آشنا شوید. برترین ها - محمودرضا حائری: در این شماره ...

ماجرای دوستی و ازدواج بهاره رهنما و همسرش در خیابان ولیعصر!!



اخبار,اخبار فرهنگی ,بهاره رهنما

 

اخبار فرهنگی - ماجرای دوستی و ازدواج بهاره رهنما و همسرش در خیابان ولیعصر!!

بهاره رهنما:«بدون شک بزرگ‌ترین اتفاق زندگی من، آشنایی با پیمان قاسم‌خانی بوده است. پیمان را سال‌هاست می‌شناسم. آشنایی ما به سال 70 برمی‌گردد؛ دوستی‌ای که مثل خیلی از ازدواج‌ ها...

بهاره رهنما:«بدون شک بزرگ‌ترین اتفاق زندگی من، آشنایی با پیمان قاسم‌خانی بوده است. پیمان را سال‌هاست می‌شناسم. آشنایی ما به سال 70 برمی‌گردد؛ دوستی‌ای که مثل خیلی از ازدواج‌ ها در ایران، بالاخره به دلایل احساسی و اجتماعی بعد از دو سال به ازدواج منجر شد. مردی که او را از هفده‌سالگی‌ام می‌شناسم و از نوزده‌سالگی‌ام به طور رسمی در کنارش بوده‌ام. بی‌تردید بهترین گزینه من برای ازدواج بود.گاهی که با دوستانم حرف می‌زنیم، آنها می‌‌گویند مردهای ایرانی نمی‌توانند با زنی تا این حد اکتیو کنار بیایند. احتمالا حق با آنهاست؛ چون پیمان در مقابل من حسابی صبوری به خرج می‌دهد.»

 من و پیمان در خیابان ولیعصر با هم آشنا شدیم
بهاره رهنما:«روزی که پیمان را برای اولین بار دیدم کاملا به یاد می‌آورم. هفده ساله بودم و دانشجوی سال اول دانشگاه به خاطر سال‌هایی که در دبیرستان جهشی خوانده بودم، زودتر وارد دانشگاه شدم. یک روز وقتی از دانشگاه برمی‌گشتم، در خیابان ولی‌عصر به طور اتفاقی با هم آشنا شدیم و این آشنایی در سال‌های بعد، یعنی سال 1373، شکل جدی‌تری به خود گرفت و ما با هم ازدواج کردیم. پیمان مردی است که در عین هوشمندی غریبش، به طرزی باورنکردنی ساده و بی‌پیرایه است.

 با همه این‌ها، زندگی ما هم، مثل همه زندگی‌های مشترک، بالا و پایین‌هایی داشته؛ دوره‌های دوری و نزدیکی؛ روشن و تاریک! اما حالا که بعد از گذشت نزدیک به بیست سال به راهی که طی کرده‌ایم نگاه می‌کنم، می‌بینم این بی‌حاشیه بودن پیمان، نه فقط در کارش، که حتی در زندگی شخصی و خصوصی‌اش هم رعایت شده و او هرگز پس از دوره‌های بد و سخت، حمایتش را از من دریغ نکرده است.»
اخبار فرهنگی - سینما نگار

 


ویدیو مرتبط :
عکس های مراسم عروسی بهاره رهنما و همسرش را ببینید تی وی پلاس اولین مجله ویدیویی ایران

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

ماجرای ازدواج احسان خواجه امیری +عکس همسرش



احسان خواجه امیری,همسر احسان خواجه امیری,ازدواج احسان خواجه امیری

 

داستان آشنایی و ازدواج ما

 

لیلا: شایعه راجع به ازدواج ما واقعا زیاد بود. ما خیلی اتفاقی در سال 83 با هم آشنا شدیم و بعد از 5 سال آشنایی، ازدواج کردیم.

 

احسان: من دوست داشتم زودتر ازدواج کنم اما می‌ترسیدم.

 

لیلا: خب ازدواج برای ما ترسناک بود. چون هر دوی ما ‌سن و سال کمی داشتیم روز عقد هر دو بهت‌زده بودیم و باورمان نمی‌شد.

 

احسان: سال اول که با هم آشنا شدیم خانواده‌های ما هم رفت‌وآمد پیدا کردند و از ابتدا قرارمان این بود که بعد از آشنایی بیشتر ازدواج کنیم.

 

احسان: من برای ازدواج با لیلا همه کلیات و جزئیات را با هم در نظر گرفتم.

 

لیلا: رفتار و شخصیت احسان باعث شد بخواهم با او ازدواج کنم و به نظرم رفتار خوب یک فرد از هر چیز دیگری برای زندگی مهم‌تر است.

 

احسان «با خنده»: یعنی تیپ و قیافه من را نمی‌پسندی.

 

لیلا: احسان یک ترانه به من هدیه داده که فقط من و خانواده‌ام آن را شنیده‌ایم. کاری است که به نظر من از همه آهنگ‌های احسان احساسی‌تر است.

 

احسان: یک شب ساعت 12 شب آهنگ «هرچی آرزوی خوبه مال تو» را ساختم. زنگ زدم به لیلا. برایش پای پیانو آهنگ را زدم و خواندم. خیلی خوشش آمد. فردای آن شب هم از تلویزیون پخش شد.

 

لیلا: یادم می‌آید با صدای تلفن از خواب پریدم. وقتی آهنگ احسان پشت تلفن را گوش کردم حسابی احساساتی شدم. البته باید اعتراف کنم من اصلا آدم احساساتی نیستم، همیشه در کنسرت‌های احسان متعجب می‌شوم که چرا مردم با صدای او اشک می‌ریزند. من هیچ وقت آنقدر احساساتی نمی‌شوم که در چنین موقعیتی قرار بگیرم اما آن شب آهنگ احسان به طور عجیب و غریبی به دلم نشست.

 

احسان: به نظر من نقطه قوت همسرم در پشتکار اوست. هیچ وقت از کاری که انجام می‌دهد خسته نمی‌شود. نقطه ضعف او را هم در ایده‌آل‌گرایی‌اش می‌داند. همیشه می‌خواهد همه چیز در کامل‌ترین شرایط باشد و به نظر من بعید است که همیشه همه شرایط عالی و کامل باقی بماند.

 

لیلا: به نظر من بزرگ‌ترین ضعف احسان، عجول بودن اوست. فاصله‌ای که بین تصمیم و کاری که می‌خواهد انجام بدهد نباید بیشتر از دو دقیقه طول بکشد.

 

احسان: فکر می‌‌کنم خیلی از تصمیماتی که تا به امروز گرفته‌ام، درست بوده و امروز نتیجه آن را گرفته‌ام. حتی تصمیماتی که شاید در سن پایین و در زمان کم‌تجربگی گرفته‌ام، تا جایی که خیلی از تصمیمات من به نحوی تبدیل به الگو برای بقیه موزیسین‌ها شده است.

 

لیلا: نقطه قوت احسان را هم در این می‌بینم که هر کاری را تصمیم بگیرد انجام می‌دهد. اگر بگوید از فردا می‌خواهم عکاسی کنم از فردا خیلی خوب عکس می‌گیرد. اگر بخواهد صدابرداری انجام بدهد به خوبی از عهده آن برمی‌آید.

 

لیلا: خیلی کم پیش می‌آید که من و احسان با هم دعوا کنیم اما گاهی به‌‌دلیل غد‌بازی‌هایمان با هم جروبحث داریم، متاسفانه هردوی ما آدم‌های غدی هستیم اما هروقت من آزرده می‌شوم احسان از دلم درمی‌آورد و ماجرا کش‌دار نمی‌‌شود.

 

احسان: مدیریت مالی ما در خانه به عهده کمد پایین اتاقمان است! به‌صورت مشترک هروقت پول لازم داریم از کمد پول برمی‌داریم.

 

لیلا: احسان رانندگی کردن را دوست ندارد بنابراین متناسب با سلیقه‌ من اتومبیل‌مان را خریداری کردیم. درمورد دکور منزلمان هم سلیقه احسان به کار گرفته شد. من همیشه به سلیقه او اطمینان دارم. البته در خیلی از مواقع با هم خرید می‌رویم.

 

احسان: اصلا نمی‌توانم ترافیک شهر را تحمل کنم. از شلوغی شهر عصبی می‌شوم.

 

احسان: یکی از اتاق‌های خانه‌ام را تبدیل به استودیو کرده‌ام.

 

لیلا: آنقدر زمان‌هایی که تنها در خانه می‌مانم زیاد است که ترجیح می‌دهم استودیوی احسان در خانه باقی بماند.

 

 

منبع:  مجله ایده آل