فرهنگ و هنر
2 دقیقه پیش | تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالستشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ... |
2 دقیقه پیش | خواندنی ها با برترین ها (81)در این شماره از خواندنی ها با کتاب جدید دکتر صادق زیباکلام، اثری درباره طنز در آثار صادق هدایت، تاریخ فلسفه یونان و... آشنا شوید. برترین ها - محمودرضا حائری: در این شماره ... |
فرق گلشیری و شاملو
او همچنین عنوان میکند: هیچ مدرسی قادر نیست از طریق کارِ کلمه و کارگاهِ شعر، قهرمان وزنهبرداری را به شاعر تبدیل کند، اما میتواند به رشد و بروزِ بیمحابایِ نبوغ یک شاعر خام و جوان اما علاقهمند به رشد یاری برساند.
این شاعر در گفتوگویی درباره ذاتی یا اکتسابی بودن شعر اظهار کرد: در کار شعر، این دو «معنا» در عین استقلال، از یکدیگر جدا نیستند. من به هر دو حادثه باور دارم، طبیعی است که اولویت با امرِ ذات است و بعد بازیِ اکتساب به تقویت و استحکام و زایا بودنِ ذاتِ مورد نظر میآید. و این تازه شرطِ کافی و غایی و وافی نیست. مهمتر از هر چیزی، شرایط است. شرایطِ محیط و موقعیتِ حیاتِ انسان! شاعری، عطیهای معنوی و ذاتی است، اگر در موقعیتِ مناسب قرار گیرد، به کشفِ خود میرسد. تازه این کشفِ خام به جایی نمیرسد اگر هزاران پدیده دیگر به تشویق و بلوغ و تعریف و تکامل این «کشف» برنخیزند.
او ادامه داد: چه بسیار کسانی که صاحب این امر ذاتی بودهاند، اما شرایط زندگی به آنها فرصت بروز و ظهور نداده است تا از طریقِ تمرین و تحصیل و علوم اکتسابیِ مربوطه، به فرافکنی این فهم ویژه برسند. ذات، زبورِ زندگی است، اما اکتساب، فرایند است.
صالحی همچنین درباره نقش کارگاههای شعر در فرایند اکتساب گفت: همه چیز علم است، شهود در شعر، و شعر در شهود هم علم است. شعر علمِ ذهن است. به صورت نسبی و مشروط بر این باورم که اگر فایزِ دشتستانی، در این رشته، صاحب تحصیلات میشد، میآمد و در سفرِ تاریخِ کلمه، همطراز حافظ میشد و به عکس؛ اگر حافظ از درس و مشق و مکتب، بویژه دانش و صنعتِ صوری شعر دور میماند، میرفت همصحبت فایز میشد.
او افزود: شکی نیست که هیچ مدرسی قادر نیست از طریق کارِ کلمه و کارگاهِ شعر، قهرمان وزنهبرداری را به شاعر تبدیل کند، اما میتواند به رشد و بروزِ بیمحابایِ نبوغ یک شاعر خام و جوان اما علاقهمند به رشد یاری برساند تا به آفاق تازهتر و نامکشوفاتِ پیش رو نزدیکتر شود. شاعری که میتواند از طریق کارگاه شعر، زودتر به استعدادهای مخفی خود پی ببرد، چرا منزوی و تکرو باقی بماند و این مسیر را به سختی و با هدر دادن عمر، طی کند؟!
این شاعر اضافه کرد: یک نکته مهم را باید برای اولینبار ثبت کنم: من در کارگاهِ شعرِ خود (که سال بیستم آن را طی میکنم) شاعر تربیت نمیکنم که به شعر برسد، بلکه به عکس؛ شعر را تربیت میکنیم تا از آن طریق شاعر به خودباوریِ خلاقانه نزدیک شود. بیست سال است که این «تجربه» توأم با توفیق بوده است. ما شاعر تربیت نمیکنیم چون غیرممکن است. ما در کارگاه، شعر تربیت میکنیم؛ شیوهای که فانوسِ راهِ شاعر میشود.
او همچنین در پاسخ به این پرسش که شرطِ موفقیتِ افراد در کارگاههای شعر چیست، گفت: کسی که با تفکر «موفقیت» یا «شکست» پا به کارگاه شعر من بگذارد، خیلی زود متوجه میشوم، و او را از این دوقطبی دیدن زندگی – بویژه در حوزه هنر و شعر - دور میکنم. ما برای پیروزی نفس نمیکشیم که برای شکست خفه شویم. زندگی در شعر، پیروزی و شکست ندارد. شعر عینِ شفاست، عشق است، آزادی است، امید است. کسی که میماند تا به تثبیتِ اجتماعی برسد، فرقی ندارد با او که شعر را رها کرده است. مهم درست و زیبا و آزاده زیستن است، این یعنی شعر، وگرنه چیدمان عجیب واژهها به هدفِ رسیدن به نوعی شعر، که کاری ندارد. من به عزیزانم در کارگاه شعر یادآوری میکنم که حتی فکر کردن به دروغ، شعر را در شما میکُشد. ما اول باید خودمان، وجودمان، شاعر شود، بعد واژههایمان!
صالحی سپس در پاسخ به این پرسش که مدرس کارگاه شعر باید چه ویژگیها و شرایطی داشته باشد، اظهار کرد: من به خودم اجازه نمیدهم «حکم» صادر کنم، اما حق دارم تجارب نسبی خودم را با مردم در میان بگذارم: کارگاهِ شعر من، نوعی کلینیک تخصصیِ کلمه است. یک موضوع خیلی مهم است در این کار، انتقالِ دانشِ تجربی بسیار مهم و سرنوشتساز است، و نه دانش نظری و تئوریهای آکادمیک و محفوظات اینترنتی که البته خوب است.
او در ادامه درباره کسانی که بلافاصله پس از حضور در یک کارگاه، به انتشار کتاب اقدام میکنند، گفت: مسأله، مسأله تمرین است، مسأله آزمون و خطاست. اما بچههای خودم را هدایت میکنم که عجله در این کار ممنوع است و به عکس: به بعضی از دوستانم در کارگاه میگویم: وقتِ چاپِ شعرهای شما فرارسیده است. نگرانِ ناشر و مخاطب و پیروزی یا شکست نباش. قدم اول البته همان قصه آخر است.
صالحی افزود: متأسفانه موقعیت نشر کتاب شعر در ایران، بسیار اندوهبار است. دیگر هیچ مرکز پخشی، کتابهای شعرِ نسلهای بااستعداد امروز را برای توزیع نمیپذیرد. حالا چه شود، در مرحله اولِ توزیع بین ده تا سی چهل نسخه را بپذیرد. اصلا زحمت لیست کردنِ نام کتاب را به خود نمیدهند. مسأله اقتصادِ مسموم در این حوزه است. میگویند موتوری حقوق میخواهد - حق دارند. میگویند به هزینه بنزین و راه دور و ترافیک و تصادفش نمیارزد. میگویند اجاره انبار کتاب سنگین و کمرشکن است، این نوع «کالا»ی کمچرب، مشتری ندارد!! واقعا آدم درمیماند از دست این روزگار. ما از هزار سو با بنبستهای ممیزی روبهرو میشویم. من نخستین حرفم با یک عضو تازهوارد به کارگاه این است: «شعر در این سرزمین و در طول تاریخ، مخمرِ اضطراب بوده است. شعر چه دارد جز هزینههای عجیب و غریب...؟؟»
این شاعر درباره تأثیرات مثبت و منفی تعددِ کارگاههای نویسندگی و شاعری گفت: تنوع و تکثر، ملاتِ آزادی است. عیبی ندارد این امور! «خانههایِ خوبیها» محلِ تبادلِ وحدت است. بار سنگینی که باید فرهنگ و ارشاد، دانشگاهها و اماکنِ آموزشیِ دیگر تحمل کنند، افتاده روی دوش چند نفر خیرخواه، که البته چند دستاوردِ خوب هم دارد: انتقالِ تجارب به نسلهای بعدی. کار خوبی کرد هوشنگ گلشیری، اما شاملو تجاربش را برد زیرِ خاک. باید تشویق کرد که با هر بضاعتی و دانشی، این کارگاهها بیشتر شوند. بعضی مدرسها از شاگردان خود هم یاد میگیرند، یکی از آن میان، خودِ منم! محیط را باید معصوم، صمیمی، و عاری از اضطراب نگاه داشت، اول تمرینِ زندگیِ دُرُست، بعد تمرینِ کلمه و شعر و... .
او ادامه داد: آیا این دانشکدههای زندگیآموزِ قابلِ اعتماد، میتوانند زیانی داشته باشند؟ من زیانی را پیشبینی نمیکنم. جوانان مشتاق ما بسیار عاقل و هوشمندند. تشخیص نهایی با آنها و تصمیم نهایی نیز با آنهاست. یکی از آرزوهای من تأسیس مدرسه عالی شعر است، آن هم به صورت رسمی و در سطح کشور. من در سفرهای فرهنگیام به غرب، همواره در همان فرصت، کارگاه شعر راه انداختهام، و استقبال هم عالی بوده است. کارگاههای مؤثر، زیانی ندارند! یاری رساندن به جامعه امیدوار ماست.
ویدیو مرتبط :
انیمیشن زیبای هفت شهر اثر علی اکبر صادقی و با گفتار و صدای احمد شاملو برگرفته از وبسایت احمد شاملو
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
فرق نیمرو درست كردن خانومها با آقایون
خانمها چطور نیمرو درست میکنن؟
۱-ماهیتابه را میزارن رو گاز
۲- توی ماهیتابه روغن میریزن
۳- اجاق گاز زیر ماهیتابه رو روشن میکنن
۴- تخم مرغها رو میشکنن و همراه نمک توی ماهیتابه میریزن
۵- چند دقیقه بعد نیمروی آماده رو نوش جان میکنن
آقایون چطور نیمرو درست میکنن؟
۱- توی کابینتهای بالایی آشپزخونه دنبال ماهیتابه میگردن
۲- توی کابینتهای پایینی دنبال ماهیتابه میگردن و بلاخره پیداش میکنن
۳- ماهیتابه رو روی اجاق گاز میذارن
۴- توی ماهیتابه روغن میریزن
۵- توی یخچال دنبال تخم مرغ میگردن
۶- یه دونه تخم مرغ پیدا میکنن
۷- چند تا فحش میدن
۸- دنبال کبریت میگردن
۹- با فندک اجاق گاز رو روشن میکنن و بوی سرکه همراه دود آشپزخونه رو بر میداره
۱۰- ماهیتابه رو میشورن (بگو چرا روغنش بوی ترشی میداد )!
۱۱- ماهیتابه رو روی اجاق گاز میذارن و توش روغن واقعی میریزن
۱۲- تخم مرغی که از روی کابینت سر خورده و کف آشپزخونه پهن شده رو با دستمال پاک میکنن
۱۳- چند تا فحش میدن و لباس میپوشن
۱۴- میرن سراغ بقالی سر کوچه و ۲۰ تا تخم مرغ میخرن و برمیگردن
۱۵- تلویزیون رو روشن میکنن و صداش رو بلند میکنن
۱۶- روغن سوخته رو میریزن توی سطل و دوباره روغن توی ماهیتابه میریزن
۱۷- تخم مرغها رو میشکنن و توی ماهیتابه میریزن
۱۸- دنبال نمکدون میگردن
۱۹- نمکدون خالی رو پیدا میکنن و چند تا فحش میدن
۲۰- دنبال کیسهء نمک میگردن و بلاخره پیداش میکنن
۲۱- نمکدون رو پر از نمک میکنن
۲۲- صدای گزارشگر فوتبال رو میشنون و میدون جلوی تلویزیون
۲۳- نمکدون رو روی میز میذارن و محو تماشای فوتبال میشن
۲۴- بوی سوختگی رو استشمام میکنن و میدون توی آشپزخونه
۲۵- چند تا فحش میدن و تخم مرغهای سوخته رو توی سطل میریزن
۲۶- توی ماهیتابه روغن و تخم مرغ میریزن
۲۷- با چنگال فلزی تخم مرغها رو هم میزنن
۲۸- صدای گــــــــــل رو از گزارشگر فوتبال میشنون و میدون جلوی تلویزیون
۲۹- سریع برمیگردن توی آشپزخونه
۳۰- تخم مرغهایی که با ذرات تفلون کنده شده توسط چنگال مخلوط شده رو توی سطل میریزن
۳۱- ماهیتابه رو میندازن توی سینک
۳۲- دنبال ظرفهای مسی میگردن
۳۳- قابلمهء مسی رو روی اجاق گاز میذارن و توش روغن و تخم مرغ میریزن
۳۴- چند دقیقه به تخم مرغها زل میزنن
۳۵- یاد نمک میفتن و میرن نمکدون رو از کنار تلویزیون برمیدارن
۳۶- چند ثانیه فوتبال تماشا میکنن
۳۷- یاد غذا میفتن و میدون توی آشپزخونه
۳۸- روی باقیماندهء تخم مرغی که کف آشپزخونه پهن شده بود لیز میخورن
۳۹- چند تا فحش میدن و بلند میشن
۴۰- نمکدون شکسته رو توی سطل میندازن
۴۱- قابلمه رو برمیدارن و بلافاصله ولش میکنن
۴۲- چند تا فحش میدن و انگشتهاشون که سوخته رو زیر آب میگیرن
۴۳- با یه پارچه تنظیف قابلمه رو برمیدارن
۴۴- پارچه رو که توسط شعله آتیش گرفته زیر پاشون خاموش میکنن
۴۵- نیمروی آماده رو جلوی تلویزیون میخورن و چند تا فحش میدن