فرهنگ و هنر
2 دقیقه پیش | تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالستشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ... |
2 دقیقه پیش | خواندنی ها با برترین ها (81)در این شماره از خواندنی ها با کتاب جدید دکتر صادق زیباکلام، اثری درباره طنز در آثار صادق هدایت، تاریخ فلسفه یونان و... آشنا شوید. برترین ها - محمودرضا حائری: در این شماره ... |
علت مرگ شخصیت های معروف تاریخ
علت مرگ شخصیت های معروف تاریخ
روز مرگ همه ما بالاخره یک روز فرا می رسد اما برخی مرگ و میر ها به شکلی جالب و عجیب در طول تاریخ اتفاق افتاده که متوفی را هم به شهرت رسانده است. برخی از این مرگ ها را مرور می کنیم:
آرنولد بنت : داستان نویس انگلیسی- وی برای آنکه ثابت کند آب شهر پاریس از نظر بهداشتی کاملا سالم است، یک لیوان از آن را خورد و در اثر تیفوئید ناشی از آن در گذشت!
----------------------------------------
آگاتوکلس : خودکامه سراکیوز – در اثر قورت دادن خلال دندان خفه شد.
----------------------------------------
آلن پینکرتون : موسس آژانس کارآگاهی آمریکا -هنگام نرمش صبحگاهی به زمین خورد و زبانش لای دندان ماند و زخم شد و در اثر قانقاریای ناشی از این زخم درگذشت.
----------------------------------------
آیزادورا دانکن : رقاص آمریکایی -هنگامی که در اتومبیل بود، شال گردن بلندش به چرخ عقب اتومبیل گیر کرد و گردنش شکست و خفه شد.
----------------------------------------
اسکندر کبیر : پادشاه مقدونی – به دنبال دو روز میگساری و عیاشی در اثر تب درگذشت.
----------------------------------------
الکساندر : پادشاه یونان -یک میمون خانگی گازش گرفت و در اثر عفونت خون در گذشت.
----------------------------------------
تامس آت وی : نمایشنامه نویس انگلیسی -مرد فقیری بود. به دنبال روزها گرسنگی سرانجام یک گیته به دست آورد و با آن یک دست پیچ گوشت خرید و از شدت ولع همان لقمه دهان پرکن اول گلو گیرش شد و خفه اش کرد!
----------------------------------------
جان وینسون : ماجرا جوی بریتانیا -وی در ۷۲ سالگی از اسب به زمین افتاد و میخی وارونه بر زمین افتاده بود، در سرش فرو رفت.
----------------------------------------
جروم ناپلئون بناپارت : آخرین بناپارت آمریکایی – در سنترال پارک نیویورک، پایش به زنجیر سگ زنش گرفت و افتاد و در اثر زخم های حاصله در گذشت.
----------------------------------------
جورج دوک کلارنس : انگلیسی -به دستور برادرش ریچارد سوم در خمره شراب خفه شد.
----------------------------------------
جیمز داگلاس ارل مورتون : – بوسیله دستگاهی شبیه گیوتین که خودش آن را به اسکاتلندیان معرفی کرده بود، سر بریده شد.
----------------------------------------
رودولفونی یرو : ژنرال مکزیکی – اسبش در شن روان گرفتار شد و سنگینی طلاهایی که به همراه داشت باعث فرو رفتن به درون ماسه شد.
----------------------------------------
زئوکسیس : نقاش یونان (قرن پنجم ق.م)- به تصویری که از یک ساحره پیر کشیده بود آنقدر خندید که یکی از رگ هایش پاره شد و مرد!
----------------------------------------
ژراردونرال : نویسنده فرانسوی – با بند پیشبند، خودرا از تیر چراغ برق خیابان حلق آویز کرد.
----------------------------------------
فرانسیس بیکن : براثر گرفتاری در یک سرمای ناگهانی گرفتار شد و درگذشت.
----------------------------------------
فالک فیتز وارن : چهارم بارون انگلیسی – در بازگشت از یک جنگل، اسبش در باتلاق افتاد و فالک که زره پوشیده بود، در درون زره اش خفه شد.
----------------------------------------
کلادیوس اول : امپراتور روم – با یک پر آغشته به سم خفه شد.
----------------------------------------
کنت اریک مگنوس آندرئاس هرس ستنبورگ : این انگلیسی در اثر خشم ناشی از مستی، با سیخ بخاری به دوستش حمله کرد، اما خودش توی بخاری افتاد و سوخت.
----------------------------------------
گریگوری یفیموویچ راسپوتین : وزنه ای به بدنش بستند و در رود نوا غرقش کردند.
----------------------------------------
لایونل جانسن : شاعر انگلیسی از روی چهارپایه پشت بار به زمین افتاد و در اثر زخمهای حاصله در گذشت.
----------------------------------------
لنگی کالیر : کلکسیونر آمریکایی در خانه خود و در تله ای مهلک درگذشت. تله را برای دستگیری دزدان کار گذاشته بود.
----------------------------------------
مارکوس لیسینیوس کراسوس : سیاستمدار رومی – این رهبر بدنام و صراف رمی به دست سربازان پارتی با ریختن طلای مذاب در حلقش درگذشت.
----------------------------------------
هنری اول : پادشاه انگلیسی -در اثر افراط در خوردن مارماهی دچار ناراحتی روده شد و مرد.
----------------------------------------
یوسف اشماعیلو : کشتی گیر ترک – بر اثر سنگینی طلاهایی که به کمرش بسته بود در دریا غرق شد. چون نتوانست به راحتی شنا کند.
----------------------------------------
تامس می : مورخ انگلیسی – بر اثر بلعیدن غذای زیادی، خفه شد.
منبع:iran-eng.com
ویدیو مرتبط :
شباهت شخصیت های کارتونی به شخصیت های معروف دو
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
ده شخصیت قاتل معروف تاریخ سینما +عکس
سخت است بر روی زندگی انسانها قیمت گذاشت. اما کسانی هستند که با گرفتن جان آدمها امرار معاش میکنند. این افراد که به «هیت من» یا «کلینر» معروف هستند سالهاست که بر پرده نقرهای ظاهر میشوند و طرفداران و شیفتگان فراوانی را با خود همراه میکنند.
سخت است بر روی زندگی انسانها قیمت گذاشت. اما کسانی هستند که با گرفتن جان آدمها امرار معاش میکنند. این افراد که به «هیت من» یا «کلینر» معروف هستند سالهاست که بر پرده نقرهای ظاهر میشوند و طرفداران و شیفتگان فراوانی را با خود همراه میکنند.
آنها کارشان آدمکشی است اما شخصیتهای جالبی نیز در پشت چهرههایشان پنهان است که گاهی در تضاد با زندگی عادی آنها قرار میگیرد.در اینجا قصد داریم ده قاتل حرفهای بزرگ و به یادماندنی تاریخ سینما را معرفی کنیم. در انتخاب این قاتلین حرفهای، مهمترین فاکتورها، خونسردی و مهارت آنها بوده است. و شاید آنهایی هستند که بیشتر به یادشان میآوریم. با آخر هفتههای کافه سینما، قدم به دنیای خاطرهانگیز سینما بگذارید.
«وینسنت» در فیلم «وثیقه»
«چی؟ من باید همین که آدمها رو شناختم بکشمشون؟»
شاید «جیمی فاکس» راننده تاکسی فیلم خود را ستاره آن بداند. اما «وینست» با بازی فوقالعاده «تام کروز» در این فیلم کم هزینه «مایکلمان» است که شما را شگفتزده میکند. مردی با شخصیت یک رهبر که لبخند کاریزماتیکش از او یک هیت من تمام عیار میسازد. او شمایل قاتلی است که هر بینندهای باورش میکند و از او میترسد و در عین حال او را دوست دارد. نقشی که ایفایش یرای هر بازیگری کار آسانی نیست. «وینسنت» یکی از خونسردترین، مصممترین و باورپذیرترین هیتمنهای سالهای اخیر سینماست.
«گوست داگ» در فیلم «گوست داگ: روش سامورایی»
«هر روز بدون اشتباه، یک نفر هم باید بمیرد، این ذات روش سامورایی است»
هیت منهای زیادی نیستند که نشانهای از شکوه و افتخار در وجودشان باشد. اما قهرمان فیلم» گوست داگ» هر چیزی را به سطحی جدید ارتقاء میدهد. با دنبال کردن سنتهای سامورایی ژاپنی و آموزههای «هاگاکورو» کتاب ساموراییها، «گوست داگ» (فورست ویتاکر)، خرد و آیین را به یک قاتل مزدور اضافه میکند. او نه به حرص و طمع پول دارد و نه شهوت کشتن باعث میشود که آدم بکشد بلکه وظیفه خود میداند که به گنگستری که جانش را نجات داده، ادای دین کند. او روزهایش را با مدیتیشن و بازی با کبوتران مورد علاقهاش میگذراند. حس بینظیر زندگی و مرگ در «گوست داگ»، او را تبدیل به یکی از خاصترین هیت منهای تاریخ سینما میکند.
«لئون» در فیلم «لئون: حرفهای»
«قانون من اینه: نه زنی و نه بچهای»
کسی که با قاتلین حرفهای آشنا باشد، حتما «لئون» را هم میشناسد. از او مطمئنتر در دنیای گانگستری وجود ندارد. هیچ کاری را بدون سرانجام باقی نمیگذارد و هیچ ماموریت شکست خوردهای در پرونده کاری ندارد. «حرفهای» برازندهترین عنوانی است که میتوان به او نسبت داد. اما جنبه دیگر زندگی او وقتی آشکار میشود که «ماتیلدا» ی یتیم را زیر بال و پر خود میگیرد و در مسیر حرفهاش او را برای انتقام، آموزش میدهد. خشونت، چیزی از عشق و احساس درونی او نکاسته و «ژان رنو» با بازی درخشانش، موفق میشود این تضاد و تناقض را در او به زیبایی به نمایش بگذارد.
«ری» در فیلم «در بروژ»
«من مردم رو برای پول میکشم... کشیشها، بچهها- میدونی، دیگه برام عادی شده.»
انسانهای عصبی و کسانی که خود را به خاطر قتلهایی که میکنند گناهکار میدانند، معمولا برای کشتن دیگران اجیر نمیشوند. اما هیتمن فیلم در بروژ که نقشش را «کالین فارل» بازی میکند، دقیقا چنین آدمی است. او و همکارش پس از عقد یک قرادداد کاری عازم شهر بروژ در بلژیک میشوند تا ماموریتی را به انجام برسانند. جایی که «ری» از آن متنفر است و به همه چیز گیر میدهد، از مواد مخدر گرفته تا یک زوج آمریکایی توریست و بناهای تاریخی شهر. به جز ایفای نقش فوقالعاده «کالین فارل» که بهنظر میرسد بهترین بازی او تا به امروز است و برای او جایزه گلدن گلوب را نیز به همراه آورد، «ری» از معدود قاتلین حرفهای است که قواعد شغلی را رعایت نمیکند و این جنبهای جالب به شخصیت او دادهاست. او چنان احساس گناه میکند که تماشاگر او را در شمایل قاتلی بیرحم باور نمیکند.
«مایکل سالیوان» در فیلم «جادهای رو به پردیشن»
«همیشه به یک رئیس بانک اعتماد کن»
حضور «تام هنکس» در نقش یک گنگستر آدمکش، نظر همه را به خود جلب کرد. حضور قدرتمند «پل نیومن» در این فیلم در کنار «هنکس» یکی از بهترین فیلمهای این ژانر را رقم زدهاست. «سالیوان» زندگی خود را وقف دوستان، خانواده و پسر بزرگش میکند و این جنبهای ناب در نزد یک هیتمن است. کسی که در عین خشونت و سنگدلی در کار خود، به تربیت صحیح فرزند و حفظ خانواده خود اهمیت میدهد و چارهای جز ادامه این راه تا رسیدن به «نابودی» ندارد. اینجاست که تماشاگر با قلبی شکسته به یک آدمکش وداع میکند.
«آقای گودکت» در فیلم «عدد شانس اسلوین»
«یکبار چارلی چاپلین در مسابقه شبیهترین فرد به چارلی چاپلین شرکت کرد و سوم شد. این فقط یک داستانه»
اسمش «گودکت» است اما میتوانید او را آقای «گودکت» صدا کنید. شخصیت «بروس ویلیس» در این فیلم با بسیاری از نقشهایش متفاوت است. اما به نظر میرسد که نقش این هیتمن ساکت و سرد، دقیقا چیزی است که باید برای او نوشته میشد. قاتلی که کم حرف میزند و بهجای وراجی کردن هرجا لازم شد از اسلحهاش استفاده میکند. واقعا هیتمنی که دو مرد آدمکش که قاتلین را اجیر میکند و از هم نفرت دارند به یک صندلی میبندد و کنار هم قرار میدهد جای تقدیر ندارد؟
«چشم عقابی» در فیلم «خوب، بد، زشت»
«حتی یک گدای کثیفی مثل اون یک فرشته محافظ داره»
برای خیلیها، «وسترن اسپااگتی» مترادف است با «کلینت ایتسوود» و «خوب، بد، زشت». اما نباید آدم بدها را فراموش کنیم. چهره «لیوان کلیف» هم برای بسیاری از عاشقان وسترن، یادآور شخصیتهای منفی این ژانر است. و چه نقشی به یاد ماندنیتر از «بد» در یکی از شاهکارهای تاریخ سینما. او پیش از فیلمهای «سرجیو لئونه» نامی نداشت. او با چشمانی تسبیه مانند، زیر آفتاب سوزان کویر به دنبال شکار میگردد و این چیزی است که برای همیشه او را در خاطرهها باقی میگذارد.
«آنتون چیگور» در فیلم «جایی برای پیرمرده نیست»
«بهت نمیگم که میتونی خودتو نجات بدی، چون نمیتونی»
یک قاتل صامت، تنها و بیمغز. «خاویر باردم» کاملا در فیلمنامه «برادران کوئن» جای گرفته است. پول گرفتن از اتحادیه جنایات سازمان یافته یک چیز است و کشتن یک مشت انسان بدبخت که بر حسب اتفاق بر سر راه این موجود قرار میگیرند یا شاهد صحنهای هستند، چیزی دیگر است. هیچ کس از دایره او برای کشتن خارج نیست. او برای انجام ماموریتهایش هر کاری میکند. از اینکه با قربانیانش بازی کند و شانس برای زندگی را با پرتاب یک سکه به آنها بازگرداند هم فروگزار نیست.
«آه جانگ» در فیلم «قاتل»
«همیشه یک گلوله را نگه میدارم، که این یا سهم خودم میشود و یا دشمنم»
«آه جانگ» در فیلم «جان وو»، قاتلی حرفهای است که از یک زن زخمی محافظت میکند و در عین حال کسانی را که لایقش هستند به شکل وحشتناکی میکشد. او هیتمنی است که در عین حرفهای بودن احساساتی نیز هست و زمانی که لازم باشد کارش را به انتها برساند از هیچگونه خشونت و خونریزی روگردان نیست.
«جولز» و «وینست» در فیلم «پالپ فیکشن»
«جولز: این مداخله الهی بود. میدونی مداخله الهی چیه؟ وینسنت: آره فکر کنم بدونم. خدا از اون بالا اومد و جلو گلولهها رو گرفت»
این دو نفر احتیاجی به معرفی ندارند. «جان تراولتا» و «ساموئل ال جکسن» درشاهکار «کوئنتین تارانتینو» کاملا خودشان را توضیح میدهند. آنها با دیالوگهای فراوان به یاد ماندنی و فلسفه شخصیتی که دارند تبدیل به علامتی اختصاری برای هیتمنهای حراف و خشنی شدند که کارشان را بهخوبی انجام میدهند. وجود این دو در کنار هم یکی از بهترین زوجهای قاتل در تاریخ سینما را تشکیل داده است.... / bartarinha.ir