فرهنگ و هنر


2 دقیقه پیش

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ...
2 دقیقه پیش

خواندنی ها با برترین ها (81)

در این شماره از خواندنی ها با کتاب جدید دکتر صادق زیباکلام، اثری درباره طنز در آثار صادق هدایت، تاریخ فلسفه یونان و... آشنا شوید. برترین ها - محمودرضا حائری: در این شماره ...

شعر امام زمان



 

شعر,شعرامام زمان,شعر برای امام زمان,شعرهای امام زمان

 

«شعر امام زمان»

 

ای آنکه در نگاهت حجمی زنور داری

کی از مسیر کوچه قصد عبور داری؟

چشم انتظار ماندم، تا بر شبم بتابی

ای آنکه در حجابت دریای نور داری

من غرق در گناهم، کی می کنی نگاهم؟

برعکس چشمهایم چشمی صبور داری

از پرده ها برون شد، سوز نهانی ما

کوک است ساز دلها، کی میل شور داری؟

در خواب دیده بودم، یک شب فروغ رویت

کی در سرای چشمم، قصد ظهور داری؟

 

*****شعر امام زمان******

 

«شعر امام زمان»

 
از میان اشک ها خندیده می آید کسی
خواب بیداری ما را دیده می آید کسی

با ترنم با ترانه با سروش سبز آب
از گلوی بیشه خشکیده می آید کسی

مثل عطر تازه تک جنگل باران زده
در سلام بادها پیچیده می آید کسی

کهکشانی از پرستو در پناهش پرفشان
آسمان در آسمان کوچیده می آید کسی

خواب دیدم , خواب دیده در خیالی دیده اند
از شب ما روز را پرسیده می آید کسی

 

*****شعر امام زمان******

 

شعر,شعرامام زمان,شعر برای امام زمان,شعرهای امام زمان

 

«شعر امام زمان»

 

گفتم به مهدی بر من عاشق نظر کن
گفتا تو هم از معصیت صرف نظر کن


گفتم به نام نامیت هر دم بنازم
گفتا که از اعمال نیکت سرفرازم


گفتم که دیدار تو باشد آرزویم
گفتا که در کوی عمل کن جستجویم

گفتم بیا جانم پر از شهد صفا کن
گفتا به عهد بندگی با حق وفا کن

گفتم به مهدی بر من دلخسته رو کن
گفتا ز تقوا کسب عز و آبرو کن

گفتم دلم با نور ایمان منجلی کن
گفتا تمسک بر کتاب و هم عمل کن

گفتم ز حق دارم تمنای سکینه
گفتا بشوی از دل غبار حقد و کینه

گفتم رخت را از من واله مگردان
گفتا دلی را با ستم از خود مرنجان

گفتم به جان مادرت من را دعا کن
گفتا که جانت پاک از بهر خدا کن

گفتم  ز هجران تو قلبی تنگ دارم
گفتا ز قول بی عمل من ننگ دارم

گفتم دمی با من ز رافت گفتگو کن
گفتا به آب دیده دل را شستشو کن

گفتم دلم از بند غم آزاد گردان
گفتا که دل با یاد حق آباد گردان

گفتم که شام تا دلها را سحر کن
گفتا دعا همواره با اشک بصر کن

گفتم که از هجران رویت بی قرارم
گفتا که روز وصل را در انتظارم

 

*****شعر امام زمان******

 

شعر,شعرامام زمان,شعر برای امام زمان,شعرهای امام زمان

 

«شعر امام زمان»

 

مجنون شدم که راهی صحرا کنی مرا
گاهی غبار جاده ی لیلا، کنی مرا
کوچک همیشه دور ز لطف بزرگ نیست
قطره شدم که راهی دریا کنی مرا
پیش طبیب آمده‌ام، درد می‌کشم
شاید قرار نیست مداوا کنی مرا
من آمدم که این گره ها وا شود همین!
اصلا بنا نبود ز سر وا کنی مرا
حالا که فکر آخرتم را نمی­کنم
حق می­دهم که بنده دنیا کنی مرا
من، سالهاست میوه ی خوبی نداده‌ام
وقتش نیامده که شکوفا کنی مرا
آقا برای تو نه ! برای خودم بد است
هر هفته در گناه، تماشا کنی مرا
من گم شدم ؛ تو آینه‌ای گم نمی‌شوی
وقتش شده بیائی و پیدا کنی مرا
این بار با نگاه کریمانه‌ات ببین
شاید غلام خانه زهرا کنی مرا
*علی اکبر لطیفیان*


ویدیو مرتبط :
شعر امام زمان

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

شعر زیبا امام زمان(عج)و ماه رمضان



 

شعر امام زمان, اشعار مناجات ماه رمضان ,شعر ماه رمضان

شعر زیبا امام زمان(عج)و ماه رمضان 

 نماز و روزه و افطار عشق است       سحر خوردن کنار یار عشق است

 

نه یکبار از کنار خیمه گاهش          گذشتن بل هزاران بار عشق است

 

شنیدم هاتفی در اسمان گفت       غم دل گر خورد غمخوار عشق است

 

بیا مهدی که بی تو روزه سخت است     ضیافتخانه با دلدار عشق است

 

گلستان جهان همراه خار است      گل نرگس بود بی خار عشق است

 

خدایا جان ما گردان فدایش         شهادت در بر سردار عشق است

 

نه یک تن بل هزاران تن فدایش     فداییّش به روی دار عشق است

 

دل و مهدی دل و دوری هجران     گل زهرا ییم دیدار عشق است

 

دلم وصل تو جانا ارزو داشت        ولی شد فاصله بسیار عشق است

 

بیا در ماه روزه یاریم کن             کنارت مهدیا افطار عشق است

اشعار ماه رمضان,شعر زیبا برای امام زمان

 

عمرم به سر رسید نشد یارتان شوم
آقا نشد که لایق دیدارتان شوم

 

غفلت بساط کرد سر راه طفل دل
وایَم نشد که راهیِ بازارتان شوم

 

اصل اگر به عَرضه حسن تو می شدم
چیزی نداشتم که خریدارتان شوم

 

باری ز دوش حضرتتان بر نداشتم
شرمنده ام که تا به کجا بارتان شوم

 

ای حیدر زمانه غریبت گذاشتیم
در روز غم ولی نشد عمارتان شوم

 

با آنکه سر شکسته و سر خورده مانده ام
اذنم بده فدایی و سردارتان شوم

 

ماه خدا رسید و دلم آرزو نمود
مهمان کنار سفره افطارتان شوم

 

در روز انتقام شهیدان کربلا
آقا اجازه هست ز انصارتان شوم

 

در بین روزه و عطش و اشک و شور و شین
یک ذکر مستجاب بگویم فقط حسین

منبع:kashkoljavan.persianblog.ir
alighorobi.blogfa.com