فرهنگ و هنر
2 دقیقه پیش | تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالستشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ... |
2 دقیقه پیش | خواندنی ها با برترین ها (81)در این شماره از خواندنی ها با کتاب جدید دکتر صادق زیباکلام، اثری درباره طنز در آثار صادق هدایت، تاریخ فلسفه یونان و... آشنا شوید. برترین ها - محمودرضا حائری: در این شماره ... |
شرلوک هولمز جدید از جان سینما چه می خواهد؟
شخصیت متفکر شرلوک هولمز در 2 قسمتی که ریچی سکاندار و هدایتگرش بوده است همان ویژگیهای متفکرانه مجموعه کتابهای کانن دویل را دارد با این تفاوت که ویژگیهای کلاسیک هولمز در قالب فرم ریچی، به ترکیبی از جیمز باند و چکی چان بدل شده است.
هولمز گای ریچی علاوه بر هوشمندی ویژگیهای بزنبهادرانه چکی چان را با همان رندی و سرعت دارد و همکارش واتسون با وجود لنگ بودن، در بزنبهادری نسبت به شخصیت اصلی کم و کسری ندارد. یکی از ویژگیهای قابل توجه فیلم همارز بودن هر دو شخصیت اصلی است طوری که اگر پیپ را به دست جود لاو دهیم، میتوانیم او را در نقش هولمز تصور کنیم.
شخصیت متفکر شرلوک هولمز در 2 قسمتی که ریچی سکاندار و هدایتگرش بوده است همان ویژگیهای متفکرانه مجموعه کتابهای کانن دویل را دارد با این تفاوت که ویژگیهای کلاسیک هولمز در قالب فرم ریچی، به ترکیبی از جیمز باند و چکی چان بدل شده و علت تداوم محبوبیت شرلوک هولمز با این 2 فیلم سینمایی دلیلی روشن دارد؛ او یک قهرمان حادثهای متفکر است و قابلیتهای این شخصیت حالتی غیرعادی دارد یعنی از برخی جهات دسترسیپذیر نیست و این مولفه که حاصل فرم است، شخصیت هولمز را رازآلودتر میکند.
«هولمزکلاسیک» پرسوناژی داستانی و کارآگاه امروزی است که برای نخستینبار از روشها و متدولوژی علمی برای کشف حقیقت در پروندههای پیچیده جنایی استفاده میکرد. نظاره علمی، استدلال منطقی، تشخیص جرم با استفاده از شیوههای پزشکی با این شخصیت در آثار نویسنده قرن نوزدهمی- اسکاتلندی ظاهر شد. آرتور کانن دویل، خالق هولمز همچون واتسون، پزشک بود. دویل با در محور قرار دادن این شخصیت 4 رمان و 54 قصه کوتاه نوشت. بیشتر ماجراها از طریق دانایکل (واتسون) روایت میشود. رابطه هولمز و واتسون در مجموعه کتابهای دویل بسیار جالب است؛ سردی ظاهری، احترام رسمی و گرمای باطن مولفه اصلی رابطه هولمز و واتسون است اما در 2 فیلم ریچی این 2 بیشتر بوچ کسیدی و ساندیس کید دوران معاصر خودشان به نظر میرسند. در مجموعه رمانهای دویل ستایش علم، تقابل خرافه و مدرنیته علمی نظریهپردازی و پیشداوری سنتی، عبور از دنیای قدیم به دنیای جدید، رجعت به جهان صنعتی و تولید مبتنی بر علم بیشتر از هر چیز دیگر به چشم میآید. در نسخه ریچی توطئههای جهانی و رابطه ملتها و نظم نامتعادل جهانی در ابعادی وسیع به چشم میآید و از داستانهای خالهزنکی کارآگاهی به کل فاصله گرفته است، از این رو فرم و محتوای آثار ریچی امروزیتر به نظر میرسد. اگر قرار باشد بدون هیچ تغییر واسطهای آثار آرتور کانن دویل دارای برگردان تصویری شود چندان جذابیتی نخواهد داشت و مثل نسخ متعددی که ساخته شده شکل موزهای خواهد داشت. هولمز دویل و مجموعه اقتباسی تا قبل از اثر ریچی با طراحی لباس و دکور ویکتوریایی و لهجه انگلیسی بیشتر یادآور مجموعه سینمایی است که بازیل راتموند آن را جاودانه کرد و جرمی برت در سریال بیبیسی از خود نشان داد. هولمزی که ریچی در 2 قسمت اخیر ساخته به متدولوژی علمی نمیتواند قناعت کند، مثل جت لی سینه ستپر میکند و همانند چکی چان با زور بازو و هنرهای رزمی افراد را کله پا میکند و با تیزهوشی از نوع جیمز باند مشکلات بینالمللی را حل میکند؛ این تصویر طبعا امروزیتر و جذابتر است.
جذابیت سر به زیر و بدون غلوپردازی شرلوک هولمز در کتابهای کانن دویل با آن فضای مهآلود لندن و مبادی آداب بودن دیگر تصویر جذابی از داستانهای هولمز نیست. هولمز در مقام جیمز باند سعی میکند توطئههای شیطانی که آرامش باوقار جهان در اواخر قرن نوزدهم را برهم میزند، خنثی کند.
شخصیت متین و نکتهسنج هولمز به مجنون روانی تبدل شده است با همان خاصیت فرهنگ Cool آمریکایی که جنون، شلختگی و پلشتی در آن موج میزند و به نوعی منتج از فرهنگ کابوئیست است و این نوع شخصیتپردازی نمونههای دیگری دارد و در شخصیتهایی مثل جک گنجشکه و ایندیانا جونز متجلی شده است. هولمز به تبعیت از 2 شخصیت یادشده به جنون ادواری مبتلاست و در محلات فقیرنشین شرق لندن مشغول مسابقات مشتزنی غیرقانونی است.
داستان فیلم در قسمت نخست مایههایی از داوینچی کد دارد، در لندنی که عصر صنعتی شدن را به تدریج طی میکند و تیرگی و بدیمنی از آسمان و پروژههای صنعتی نیمهکارهاش میبارد، داستان سیاسی هولمز وارد فاز تازهای میشود. هولمز در سراسر قسمت نخست با یک بدکار شیطانپرست به نام لرد بلکوود میجنگد. وی فرقه سیاه و فراماسونری به راه انداخته است و نیتهای شومی در سر دارد اما قبل از هر امکانی اعدام میشود و مرگش را واتسون تایید میکند اما بعد از مدتی از قبر بیرون میآید و فرقه کشتارگر سیاهی را بهراه میاندازد و هولمز نهتنها باید او را دنبال کند بلکه باید برای نجات قاره آمریکا تلاش کند، چون این فرقه ماسونی میخواهند آمریکا را به تابعیت انگلیس درآوردند. در نهایت هولمز موفق به نجات آمریکا میشود. در قسمت دوم دشمن کلاسیک هولمز، پروفسور موریارتی ظاهر میشود. او قصد دارد با چند عملیات تروریستی موجبات جنگ جهانی اول را فراهم کند. در شماره 983 «وطنامروز» یادداشتی در باب فیلم «اسب جنگی» به نگارش درآوردم و در آن شماره اشاره کردم ایده جنگ اول جهانی به روشنفکران و متفکران اروپایی تعلق دارد. روشنفکران اروپایی اعتقاد داشتند بهراه افتادن جنگی در ابعاد جهانی در اروپا سبب پوستاندازی تمدن بشری خواهد شد. اتفاقا در قسمت دوم هولمز (ارتش سایهها) موریارتی تلاش میکند زمینه جنگ اول را مهیا کند تا بتواند زمینه این پوستاندازی را فراهم کند. منطبق بر دادههای دراماتیک فیلم، موریارتی دانشمند علم شیمی است که در سراسر اروپا سفر میکند و قدرت سیاسی فراوانی هم دارد. از مرور داستان قسمت دوم هم میتوان به این نتیجه رسید که دیدگاههای جهانی در نقد استعمار پیر انگلستان به خوبی در اعماق و روح فیلم مستتر است و فانتزی ابرقهرمانانه ریچی حاوی پیامهای سیاسی است.
گای ریچی، استاد فیلمهای حادثهای با بازیهای تصویری است، فیلمهایی که از سال 2000 به بعد ساخته فرم و سبک خاصی دارد. این سبک تاحدودی به عمده آثار تونی اسکات فقید شبیه است اما ویژگیهای منحصر به فرد ریچی در صحنهسازی، استفاده از دوربین و ممزوج کردن موتور محرکه محتوا به فرم از ویژگیهای بدیع آثار ریچی در 10 سال اخیر به شمار میرود. 2 فیلم اخیر هولمز شعبدهبازی و آتشبازی بصری گای ریچی است که فیلم را به پیش میاندازد، ریچی همچنان تمرکز بر داستان و شخصیت را رها میکند و فیلم را با سرعت پیش میبرد. ضرباهنگ فیلم چنان است که به هنرپیشه فرصتی برای بروز نمیدهد. فرهنگ سینمایی ریچی اکشن و سریع گذشتن از صحنههاست و هیچ حفرهای برای داستانگویی مبتنی بر دیالوگ قائل نیست.
البته در اعماق این سبک فرافکنانه اگر دقت کنیم ابتکارات ریچی در نو کردن یک قصه آشنا جذابیت دارد. هر چند فرمولهای قهارانه فیلمسازی ریچی، منتقدان را راضی نمیکند اما تماشاگر بیحوصله مشتاق امروز را با هر سلیقهای سرگرم میکند. شخصیتهای شرلوک هولمز و دستیارش واتسون پزشک از جلد کهنه کانن دویل خارج میشود و به مامور 007 نزدیک میشود تا ماهیت فیلم انعطافی امروزی پیدا کند؛ شخصیت هولمزی که در سینما بیشتر از 50 بار دستمایه ساخت فیلم قرار گرفته و بارها و بارها روایتهای تازهای از آن مورد استفاده فیلمسازان مختلف قرار گرفته است. گای ریچی از هوشمندی این شخصیت برای فیلمسازی قهارانه خودش استفاده میکند. زاویه غیرعادی دوربین، اسلوموشن در صحنههای جنگ، گریز و نبردها بیشتر مولفه شخصی کارگردان را بر خود دارند تا الهام از نویسنده اصلی. البته طراحی این شخصیت در آثار نویسنده به گونهای است که با کمی تغییر قابلیت بدل به ابرجاسوس بینالمللی شدن را دارد. اگر گزاف نگفته باشیم قبل از یان فلمینگ، داستانهای جیمز باند در قالب مجموعه هولمز متجلی شده است و میتوان گفت فلمینگ، به نوعی از کانن دویل الهام گرفته است. در 2 قسمت که ریچی ساخته است این روایتها لحن بینالمللیتر و در حادثهپردازی لحن جیمز باندگونهای دارند. در 2 قسمت اخیر، شرلوک هولمز قهرمان حادثهای روشنفکری است که مصلحتاندیشی جهانی دارد در صورتی که در آثار کانن دویل مصلحاندیشی هولمز کاملا انگلیسی و خودخواهانه است.
رابرت داونی جونیور شخصیتی که در فیلم نخست قالب دیگری از هولمز را خلق کرده است، در فیلم دوم به این شخصیت شاخ و برگ میدهد.
کانن دویل در اغلب روایتهایش از روش داستانگویی وارونه استفاده میکرد؛ راز داستان برای مخاطب تا پایان گنگ باقی میماند و دویل مخاطبش را به سفری در اعماق کشف و شهود رهنمون میکرد، ریچی از همین سبک استفاده میکند اما مخاطبش را در اغلب صحنههای فیلم شریک میکند. فیلم نخست سرچشمه شرلوک هولمز بود و شاید تنها ماموریت معرفی این قالب جدید بود و به نوعی علاقهمند کردن مخاطب اما داستان دوم اتکایی دیگر بر قالب جدید شخصیتها ندارد و همچنان برای نشان دادن صحنههای اکشن و ماجراجویانه تلاش میکند.
برای نقش دکتر واتسون با کالین فارل مذاکره شد اما جود لاو نقش را پذیرفت.
ظرف 20 سال گذشته این نخستین فیلم با موضوع شرلوک هولمز است که در آمریکا روی پرده نمایش میرود. آخرینبار در سال 1988 فیلم کمدی «بدونیک سرنخ» در آمریکا به نمایش درآمد که در آن مایکل کین ایفاگر نقش شرلوک هولمز بود.
دکور خانه شرلوک هولمز قبلا به عنوان خانه سیریوس بلک در «هری پاتر و محفل ققنوس» (2007) استفاده شده بود.
در دوران فیلمبرداری یک سکانس زد و خورد، رابرت میلت واقعا رابرت داونی جونیور را زخمی کرد.
داونی جونیور کتابهای بسیاری از داستانهای شرلوک هولمز را مطالعه کرد و مجموعه «ماجراهای شرلوک هولمز» (1984) را تماشا کرد تا بیشتر درباره این شخصیت بداند. در این مجموعه جرمی برت نقش شرلوک هولمز را داشت.
جود لاو در «پرونده- کتاب شرلوک هولمز» (1991) نقشی را برعهده داشت. در این مجموعه نیز جرمی برت ایفای نقش میکرد.
در فیلم صحنههای لندن دوران ویکتوریایی با نقاشی اغراقآمیز بازسازی شده است.
ویدیو مرتبط :
بازی شرلوک هولمز
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
سریال پرهیجان و دیدنی «شرلوک هولمز» 2015
اخبار فرهنگی - سریال پرهیجان و دیدنی «شرلوک هولمز» 2015
اپیزود ویژه فصل جدید سریال کارآگاهی محبوب ژانویه 2015 جلوی دوربین می رود و طرفداران خودشان را برای فصل چهارم آماده می کنند، درباره هولمز مدرن بیشتر بدانید...
مرد باهوش، قد بلند با چشم های تیزبین که مثل روباه بو می کشد و ساکن خیابان بیکر اولین بار سال 1887 در داستان «اتود در قرمز لاکی» نوشته آرتور کانن دویل ظاهر شد و بعد از آن در 56 رمان و قصه کوتاه دیگر ظاهر شد و چنان محبوبیتی پیدا کرد که مردم حتی دنبال آدرس اش در خیابان بیکر می گشتند.
بعد از گذشتن نزدیک به 130 سال از اولین باری که شخصیت داستانی هولمز به مردم معرفی شد، هنوز هم داستان هایش آنقدر محبوبیت دارند که تلویزیون و سینما به دنبالش می روند و فیلم ها و مجموعه های پرطرفداری از رویش اقتباس می شوند.
آخرینش «شرلوک هولمز» شبکه بی بی سی است که همه آن را با بازیگرش بندیکت کامبریچ می شناسند. تا امروز سه فصل از سریال موفق «شرلوک» از بی بی سی پخش شده و اخیرا هم توسط کامبریچ و هم شبکه اعلام شد که فصل چهارم آن هم در راه است.
آنهایی که حرفه ای سریال می بینند «شرلوک هولمز» را یکی از بهترین های سال های اخیر می دانند و بقیه مخاطب های سریال هم معتقدند این هولمز جدید جاذبه ای دارد که نمی شود رهایش کرد؛ بخصوص که شرلوک هولمزی که بندیکت کامبریچ روی تلویزیون به تصویر می کشد کاملا امروزی شده و از تمام مظاهر دنیای مدرن مانند گوشی آیفون و لپ تاپ و غیره هم استفاده می کند. اینجا می توانید درباره «شرلوک هولمز» جدید و همتایان قدیمی اش اطلاعات لازم را پیدا کنید.
ایده سریال چطور به سر خالقانش زد
مارک گاتیس و استیون موفات، خالقان شرلوک جدید هستند. اولین کسانی که به ذهن شان رسید می توانند شرلوک را به دنیای مدرن ما بیاورند. اولی انگلیسی است و دومی اسکاتلندی. هر دویشان از طرفداران قصه ها و مجموعه ها و سریال های شرلوک هولمز بودند و تجربه اقتباس از روی داستان های مربوط به ادبیات دوران ویکتوریایی را برای تلویزیون داشتند.
موفات از روی داستان «ماجرای عجیب دکتر جکیل و آقای هاید» سریال «جکیل» (محصول 2007) را اقتباس کرد و گاتیس هم یکی از اپیزودهای دیکنزی «دکتر هو» را نوشته بود. موفات و گاتیس اصلا سر نوشتن سریال «دکتر هو»، یکی از موفق ترین سریال های انگلستان که در سرتاسر جهان مخاطبان زیادی پیدا کرد، با هم آشنا شدند.
از آنجایی که هر دو عاشق داستان های شرلوک هولمز بودند، سر صحنه «دکتر هو» با هم ایده های زیادی را مطرح کردند که چطور می شود یک اقتباس کاملا متفاوت از هولمز داشت.
گاتیس به عنوان یک عشق هولمز معتقد بود که اقتباس های اخیر از داستان های کانن دویل بیش از اندازه وفادارانه و برای دنیای امروز زیادی کند است، در نتیجه تصمیم گرفتند شرلوک شان را به دنیای معاصر بیاورند. (البته ایده شان خیلی هم تعجب برانگیز نبود. قبل از آنها در دهه 30 و 40 هم در سری فیلم های شرلوکی که بازیل راتبورن نقش اش را بازی می کرد، شرلوک هولمز به زمان جدید آمده بود و با نازی ها سر و کله می زد.) بالاخره هم با گذاشتن یکسری شرط، مسئولان شبکه را راضی کردند؛ از جمله اینکه بین فصل ها لزوما باید دو سال خالی باشد و هر فصل نباید بیشتر از سه اپیزود 90 دقیقه ای باشد.
تولد شرلوک هولمز مدرن
انگلیسی ها سال هاست که در بی بی سی سریال تولید می کنند اما متقاعد کردن مدیران شبکه برای ساخت یک «شرلوک هولمز» جدید کار ساده ای نبود، بخصوص که انگلیسی ها خیلی عادت به مدرن کردن سریال ها و قصه های قدیمی شان ندارند.
از آن طرف آخرین اقتباسی که از شرلوک هولمز شد، فیلم محصول 2009 به کارگردانی گای ریچی بود که مخاطبان و منتقدان کاملا آن را پس زدند. بی بی سی خودش اولین شبکه ای بود که در سال 1965 اولین مجموعه تلویزیونی «شرلوک هولمز» را در طول سه سال و در 21 اپیزود پخش کرده بود. البته اینطوری نبود که همه مولفه های داستان کامن دویل هم عوض شده باشد.
هنوز هم شرلوک هولمز در خیابان بیکر زندگی می کرد و دشمن اش هم موریارتی بود. بعد از اینکه گاتیس و موفات موفق شدند شبکه را با طرح جدیدشان راضی کنند، اولین قسمت ژانویه سال 2009 به کارگردانی کوکی گیدروک جلوی دوربین رفت. به جای خیابان بیکر نماهای خارجی خانه هولمز را در خیابان گاور فیلمبرداری کردند چون خیابان بیکر به خاطر ازدحام توریست ها همیشه شلوغ است و از آن گذشته بیش از نیمی از مغازه ها و تابلوهای اطراف خیابان بیکر به نام شرلوک هولمز هستند. آنها تمام تلاش شان را کردند که در طراحی صحنه هم شرلوک شان کاملا مدرن باشد.
تاثیر فوق العاده مردی به نام بندیکت کامبریچ
دنیا قبل از سریال «شرلوک هولمز» بازیگر با استعدادی به نام بندیکت کامبریچ را نمی شناخت و حالا او یکی از مشهورترین بازیگران جهان است که امسال جزو گزینه های اسکار بهترین بازیگر مرد هم محسوب می شود. همانقدر که سریال «شرلوک هولمز» مدیون این بازیگر انگلیسی است، کامبریچ هم شهرت و محبوبیت امروزش را از سریال دارد.
بندیکت کامبریچ تجربه بازیگری در تئاتر را داشت. از صدای فوق العاده اش هم قبلا برای دکلمه و صداپیشگی استفاده کرده بود. قبل از انتخابش برای نقش شرلوک هولمز در چندین سریال تلویزیونی و فیلم سینمایی بازی کرده اما هیچ کدام نتوانستند نشان بدهند چه استعدادی در درک نقش و در آوردن آن روی پرده دارد. سان دی تایمز او را لارنس الیویر بعدی و یکی از 100 سازنده قرن بیست و یکم نامیده است.
امتیازات و افتخارات سریال
سریال «شرلوک هولمز» از سال 2010 که پخش فصل اول آن شروع شد تا ابتدای امسال که فصل سوم آن در فصل سه اپیزود روی آنتن رفت. جوایز مختلفی کسب کرده است. امتیاز بالایی در سایت imdb دارد (9.3 از 10) که نشان دهنده محبوبیت آن میان سریال بین هاست. 87 بار نامزد دریافت جوایز مختلف شده و در این چهار سال 57 جایزه هم کسب کرده است. سال گذشته بندیکت کامبریچ نامزد دریافت جایزه گلدن گلوب بهترین بازیگر مرد در یک مینی سریال شد.
«شرلوک هولمز» جوایز ایمی سال 2014 را در بخش مینی سریال درو کرد. سال 2011 در جوایز بفتا خیلی موافق ظاهر شد و جایزه بهترین سریال درام و بهترین بازیگر مرد مکمل را برای مارتین فریمن (بازیگر نقش واتسون) کسب کرد. سریال نقدهای خیلی مثبتی از منتقدان هم دریافت کرد و تحسین های زیادی نثارش شد. در سایت متاکریتیک امتیاز فصل اول سریال 85 از 100 است که یعنی منتقدان آن را یک سریال خیلی خوب ارزیابی کرده اند. فصل های بعدی امتیاز سریال بیشتر هم شد.
فصل دوم، که به عقیده بسیاری بهترین فصل سریال است با جهشی فوق العاده 91 از 100 امتیاز در متاکریتیک دارد و امتیاز فصل سوم هم 88 از 100 سال است. منتقدان معتقد بودند که هر اپیزود سریال «شرلوک هولمز» در حقیقت یک فیلم است که با همان هوشمندی و ظرافت و دقت یک اثر سینمایی ساخته می شود.
فصل چهارم در راه است
سریال آنقدر گل کرده که ادامه آن طبیعی ترین کار ممکن به نظر می رسد. کامبریچ در برنامه محبوب «تخت گاز» برای اولین بار اعلام کرد که قرار است فصل جدید سریال «شرلوک هولمز» ساخته شود. با توجه به اینکه هر فصل این سریال قصه ای کاملا مجزا از فصل های دیگر دارد، بعد از پایان آخرین اپیزودش طرفداران سریال دائم نگران می شوند که نکند این قسمت پایانی کل سریال باشد.
موفات به تلگراف گفته بود: «ما مشتاق ادامه دادن سریال هستیم.» ولی مشکل سازندگان الان هماهنگی با برنامه بازیگر نقش اول سریال است که حالا حسابی پرکار شده اما به نظر می رسد همه عوامل سریال با وجود درگیری هایی که سر پروژه های دیگر دارند، آنقدر برای ادامه سریال «شرلوک هولمز» مشتاق هستند که به شبکه چراغ سبز را نشان داده اند و قرار است برنامه هایشان را برای فصل چهارم که آخر سال 2015 و ژانویه 2016 از بی بی سی پخش می شود، تنظیم کنند.
نوشتن فیلمنامه شروع شده و خالقان سریال گفته اند که برای فصل چهارم طرح های داستانی شان را گسترش داده اند. تابستان امسال بی بی سی اعلام کرد اپیزود مخصوص فصل چهارم ژانویه 2015 فیلمبرداری خواهد شد و به دنبال آن سه اپیزود دیگر فصل چهارم در راه خواهد بود. از آن طرف کامبریچ و مارتین فریمن (که جلوی دوربین مهمترین مردان سریال هستند) رضایت خودشان را برای حضور در فصل پنجم سریال هم از همین الان اعلام کرده اند.
طبق شایعات و چیزهایی که از خلال حرف های خالقان سریال کشف شده در فصل چهارم قرار است پروفسور موریارتی، دشمن هولمز حسابی پررنگ ظاهر شود. از همین حالا مخاطبان سریال هولمز در شبکه های مختلف اجتماعی از جمله فیس بوک و توییتر درباره فصل جدید حدس و گمان هایشان را مطرح می کنند. با توجه به اینکه شرلوک هولمز جدید هم اهل توییتر است، شاید توجه به نظرات کاربران این شبکه اجتماعی هم در دستور کار سازندگان قرار بگیرد.
اخبار فرهنگی - هفت صبح،برترین ها