فرهنگ و هنر


2 دقیقه پیش

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ...
2 دقیقه پیش

خواندنی ها با برترین ها (81)

در این شماره از خواندنی ها با کتاب جدید دکتر صادق زیباکلام، اثری درباره طنز در آثار صادق هدایت، تاریخ فلسفه یونان و... آشنا شوید. برترین ها - محمودرضا حائری: در این شماره ...

زمانی: ستاره‌ها شانسی ستاره می‌شوند



اخبارفرهنگی - زمانی: ستاره‌ها شانسی ستاره می‌شوند

مصطفی زمانی از آن بازیگرهایی است كه با حضورش در قاب تلویزیون و بازی نقش یوزارسیف تبدیل به چهره‌یی شناخته شده و محبوب شد، سكوت او پس از پخش سریال و كمتر ظاهر شدنش در مطبوعات و رسانه‌ها عطش همه را برای دانستن از او بیشتر كرد.

مصطفی زمانی از آن بازیگرهایی است كه با حضورش در قاب تلویزیون و بازی نقش یوزارسیف تبدیل به چهره‌یی شناخته شده و محبوب شد، سكوت او پس از پخش سریال و كمتر ظاهر شدنش در مطبوعات و رسانه‌ها عطش همه را برای دانستن از او بیشتر كرد، اما او مثل بازیگری باتجربه علاوه بر كم‌گویی، گزیده‌كاری و سعی كرد تا فیلم‌های مهم‌ و نقش‌های متفاوتی را تجربه كند. البته او هم درست مثل همه بازیگران سینمای ایران، گاهی اوقات آستانه صبرش تمام شده و انتخاب‌هایی شاید عجیب‌تر از باقی فیلم‌های كارنامه‌اش كرده است، اما او همین اواخر فیلم سینمایی خط ویژه را روی پرده داشته كه با یك نقش متفاوت در فیلمی خوش ساخت ظاهر شده است. مصطفی زمانی در گفت‌وگو با «اعتماد» از روزهای جوانی و سودای شهرتی كه داشته می‌گوید تا امروز كه این مبحث بی‌رنگ شده و جای خودش را به اعتقادات دیگری داده است.

نخستین حضور شما به عنوان یك بازیگر تازه‌نفس، در سریال یوسف پیامبر بود كه سروصدای زیادی به پا كرد و شما را در مركز توجه قرار داد. اما بعد از آن مسیر دیگری را طی كردید. از رسانه‌ها فاصله گرفتید، در محافل عمومی ظاهر نمی‌شوید و درباره سینما و تلویزیون اظهارنظر نمی‌كنید. دلیلش این است كه می‌خواهید از حاشیه و جنجال دور بمانید یا اصولا از شهرت گریزان هستید؟
شاید دلیلش این باشد كه بازیگری همه زندگی من نیست. البته بخشی از زندگی من كه خیلی دوستش دارم بازیگری است، اما به‌جز آن دغدغه‌ها و علایق دیگری هم دارم. مثلا تحصیلاتم را ادامه می‌دهم، درباره جامعه و فرهنگ و سیاست مطالعه می‌كنم و گاهی هم چیزهایی می‌نویسم. زمانی كه كارم را شروع كردم، تشنه شهرت بودم اما به‌مرور یاد گرفتم كه خیلی از پدیده‌ها و مفاهیم اطراف ما، آنقدر كه خودمان تصور می‌كنیم، مهم نیستند.

اخبار,اخبارفرهنگی,مصطفی زمانی

چطور به این نقطه رسیدید؟
من در كمبود امكانات بزرگ شدم و دغدغه‌هایم با كسان دیگری كه وارد عرصه بازیگری می‌شوند فرق می‌كرد. دغدغه‌ام شهرت نبود اما به عنوان یك نوجوان 15، 16 ساله دلم می‌خواست از بی‌امكاناتی به امكانات برسم. در آن شرایط هر كسی سعی می‌كند اول كمبودهایش را جبران كند و بعد به سراغ خواسته‌هایش برود. الان مشكل جوان‌های ما این است كه خواسته‌ها و نیازهایشان با هم هماهنگ نیست. مثلا خواسته و آرزوی طرف این است كه كارخانه‌یی بزرگ داشته باشد و هزار خانواده را تامین كند، اما نیازهای اولیه‌اش هنوز برآورده نشده و خودش فرضا برای بیمه درمانی‌اش مشكل دارد. من به دلیل نوع زندگی‌ام، نیازهایم را در اولویت قرار دادم و بعد به سراغ خواسته‌هایم رفتم.

كار اول‌تان همچنان سروصدا كرد كه یك‌شبه به مشهورترین بازیگر تلویزیون تبدیل شدید. بازی در نقش یوزارسیف شما را به خواسته‌هایتان رساند؟
آن زمان خیلی جوان و كم‌تجربه بودم و چیز زیادی درباره بازیگری نمی‌دانستم. از همكاری با پروژه یوسف پیامبر راضی بودم و حس می‌كردم از مسیر درستی وارد این حرفه شده‌ام. البته جبهه‌گیری شدیدی علیه من بود، چون به هر حال با فرج‌الله سلحشور كارم را شروع كرده بودم اما این واكنش‌ها برایم اهمیتی نداشته و ندارد. من نه اهل باندبازی و جهت‌گیری سیاسی و حزبی‌ام و نه روحیه‌ام طوری است كه با رسانه‌ها و منتقدان و دفاتر فیلمسازی زد و بند كنم كه كارم پیش برود.

الان تحلیل‌تان نسبت به آن دوره عوض شده است؟
در آغاز كارم، نسبت به كلیت سینما تحلیل دیگری داشتم ولی تجربه‌هایی كه در این مدت به دست آوردم باعث شد نگاه دیگری پیدا كنم. من با دید آرمان‌گرایانه وارد سینما شدم و فقط به بازی مقابل دوربین فكر می‌كردم ولی خیلی زود فهمیدم كه بازیگر باید به هزار چیز دیگر هم فكر كند. مثلا اینكه چه زمانی عكسش روی جلد مجلات برود، كی مصاحبه كند، با چه كسانی در سینما ارتباط دوستانه برقرار كند و از این‌جور نكته‌های حاشیه‌یی. هنگام پخش یوسف پیامبر، هر هفته باید برای عكاسی می‌رفتم. در حالی كه روحیه خودم طوری است كه حتی همین حالا هم در خانه‌ام 10 قطعه عكس از خودم پیدا نمی‌شود. نه عكس‌هایم را نگه می‌دارم و نه مطبوعات و مجله‌هایی كه درباره‌ام خبر و مطلب چاپ می‌كنند را آرشیو می‌كنم. چند وقت پیش متوجه شدم كه پدرم همه عكس‌ها و مطالب مربوط به من را جمع‌آوری كرده و نگه می‌دارد. به من هم چیزی نگفته بود، چون پدر زیاد اهل بروز احساسات نیست و در همه این سال‌ها بدون اینكه حرفی بزند این آرشیو را درست كرده است.

اینها پیامدهای شهرت است. كدام بازیگر این شرایط را تجربه نكرده است؟
من اساسا معتقدم شهرت و دیده شدن، بازیگر را از خودش دور می‌كند. بازیگر هرچه بیشتر دیده شود كمتر می‌تواند خودش را بشناسد چون از باورها و خواسته‌های خودش فاصله می‌گیرد و به خواسته‌های دیگران وابسته می‌شود یعنی به سمتی پیش می‌رود كه دیگران از او می‌خواهند.

معتقد نیستید كه بازیگر باید نظر و سلیقه مخاطبانش را در كارش تاثیر دهد؟
چرا، دقیقا به این موضوع اعتقاد دارم. تنها انگیزه‌یی كه باعث می‌شود بتوانم مسیرم را ادامه دهم نوع ارتباطم با مخاطبم است. من به حرمت این مخاطبان باید یكسری كارها را انجام بدهم و این ارتباط را حفظ كنم. مثلا باید حواسم به رفتارم در جامعه باشد كه خطایی از من سر نزند، چون نسبت به رابطه‌یی كه با مخاطب برقرار كرده‌ام مسوولیت دارم. من همیشه سعی كرده‌ام ذهن منظمی داشته باشم و طبق دیدگاه‌های شخصی‌ام پیش بروم. از تجربه‌هایم یاد گرفتم كه وارد هیچ بازی و ماجرایی نشوم و سرم به كار خودم باشد.

ولی اگر بازیگر بیش از حد كنار بكشد ممكن است از یادها برود. نگران این موضوع نیستید؟
خیلی وقت‌ها ما چیزهایی را جدی می‌گیریم كه در ذات خودشان اهمیت ندارند. خیال می‌كنیم خبری هست اما در واقع هیچ اتفاقی نمی‌افتد و فقط خود ماییم كه موضوع را بزرگ می‌كنیم. چند سال پیش كه جوان‌تر و پرشورتر بودم، از روی عصبانیت از جشنواره فجر تصمیم گرفتم در فیلم بوی گندم بازی كنم چون به این نتیجه رسیده بودم كه جشنواره و جایزه و اینها فقط بازی است و هیچ ربطی به كیفیت كار بازیگر ندارد. وقتی مدتی گذشت و زمان اكران فیلم رسید، پیش خودم فكر می‌كردم كه بازی‌ام در این فیلم واكنش‌های منفی زیادی ایجاد خواهد كرد. لابد منتقدها سرزنشم می‌كنند كه چرا در فیلمی تجاری بازی كرده‌یی. اما فیلم اكران شد و نزدیك دو میلیارد تومان هم فروخت و كل شهر هم از عكس‌ها و پوسترهایش پر شد. خیلی از تهیه‌كننده‌های قدیمی سینما به من گفتند كار درستی كردی. راست هم می‌گفتند چون بخش مهمی از سینما را همین فیلم‌ها زنده نگه می‌دارند. مجموع فروش بوی گندم و خط ویژه بالای پنج میلیارد تومان بود كه برای هر بازیگری امتیاز است. منتها من این چیزها را عمدا برنامه‌ریزی نكردم، پیش آمد. فكر می‌كنم اگر بخواهم به توصیه‌های دیگران عمل كنم وقت زیادی از زندگی‌ام گرفته می‌شود و شاید آخرش هم به نتیجه دلخواهم نرسم.

در فیلم خط ویژه نقش متفاوتی بازی كرده‌اید كه شبیه كارهای قبلی‌تان نیست. به‌خصوص كه این اواخر در چند فیلم نقش اصلی را بازی كردید و در خط ویژه نقشی كوتاه‌تر را بر عهده داشتید. نگران نبودید كه جایگاه‌تان به عنوان بازیگر نقش‌های اصلی به خطر بیفتد؟
اول باید بگویم كه از بازی در خط ویژه بسیار لذت بردم. از این فیلم بیشتر از همه فیلم‌هایی كه بازی كرده‌ام راضی هستم. زمانی كه این نقش پیشنهاد شد خیلی از دوستان منتقد عقیده داشتند كه نباید بازی در این فیلم را قبول كنم اما من دلم می‌خواست كار جدیدی را تجربه كنم و به همین دلیل نقش را پذیرفتم. یكی از دلایلم هم این بود كه مصطفی كیایی را از نزدیك نمی‌شناختم و فقط دورادور با كارهایش آشنا بودم. وقتی صحبت‌های اولیه انجام شد، حس كردم كارگردان باانگیزه‌یی است و برای كارش انرژی می‌گذارد. درباره نقش و خصوصیاتش حرف زدیم و خیلی راحت به توافق رسیدیم.

اخبار,اخبارفرهنگی,مصطفی زمانی

از اول قرار بود همین نقش را بازی كنید؟
نه، اولش قرار بود نقش دیگری را بازی كنم ولی وقتی فیلمنامه را خواندم حس كردم این نقش برایم جالب‌تر است. شاید به این دلیل كه شخصیت فریدون هیچ ویژگی خاصی نداشت و كاملا خالی بود. باید خودم ویژگی‌هایش را از پایه می‌ساختم. در خط ویژه از همه آرزوها و انگیزه‌های معمول بازیگری دست كشیدم و با نگاه دیگری سراغ نقش رفتم. بعد از آنكه فیلم آینه شمعدون (بهرام بهرامیان) وسط فیلمبرداری متوقف شد، من حدود 9 ماه بیكار بودم و روزهای سختی را گذراندم. اگر می‌گویم خط ویژه برای من فیلم متفاوتی است، یك دلیلش این است كه در این فیلم من به نوعی بلوغ حرفه‌یی رسیدم. تا پیش از آن همیشه مراقب بودم كه ملاحظه‌های مختلفی را در نظر بگیرم و خیلی چیزها را رعایت كنم. مثلا دقت می‌كردم كه در كدام دفتر تولید پا می‌گذارم، با كدام كارگردان كار می‌كنم، نقشم چه عرض و طولی دارد، پخش‌كننده كیست، منتقد چه می‌گوید و... سر خط ویژه همه این ملاحظات را كنار گذاشتم و جالب این است كه وقتی رها كردم، نتیجه گرفتم.

الان هم نگاه‌تان همان است؟
بله، كاملا. من از اول زیاد اهل معاشرت و گعده نبودم. بیشتر با پدرم حرف می‌زدم و به نوعی الگوی فكری‌ام را از او می‌گرفتم. در تمام دوران كودكی‌ام پیش نیامد كه من از پدرم تقاضای پول كنم، مگر در مواردی كه می‌خواستم كتاب بخرم. جهان‌بینی من در همین دوره شكل گرفت و بعدها هم در مسیر زندگی به این نتیجه رسیدم كه هیچ چیزی غلط نیست و هیچ چیزی هم درست نیست. همه‌چیز به باور تو بستگی دارد. در بازیگری هم همیشه سعی كرده‌ام به باورهای خودم پایبند باشم. از زمانی كه ملاحظات سینمایی را رها كردم همه‌چیز سر جای خودش قرار گرفت و دیگر لازم نبود تلاش كنم كه به نتیجه دلخواهم برسم. الان هم می‌گویم كه از بازی در خط ویژه بیش از هر فیلم دیگری لذت بردم.

برای بازیگر ضروری نیست كه انگیزه و جاه‌طلبی داشته باشد و برای رسیدن به آرزوهایش تلاش كند؟ مثلا به انگیزه رسیدن به جایزه یا گرفتن یك نقش خوب، همه سختی‌ها را به جان بخرد. اگر این آرزو و انگیزه نباشد، بازیگر می‌تواند رشد كند؟
راستش برای من هم زمانی این آرزوها وجود داشت اما بعد از مدتی تبدیل شد به كارت صدآفرین. به این نتیجه رسیدم كه هیچ‌وقت كارت صدآفرین را زمانی كه تو می‌خواهی به تو نمی‌دهند. چند سال پیش من آرزو داشتم سیمرغ بلورین بگیرم، اما نگرفتم و الان دیگر برایم لذت سابق را ندارد. در حال حاضر دغدغه من موقع تماشای فیلم‌هایم فقط یك چیز است؛ اینكه من آن شخصیت را كامل بازی كرده باشم. زمانی از خودم راضی می‌شوم كه بتوانم یك نقش را به‌خوبی بازی كنم و به یك شخصیت روی پرده سینما زندگی ببخشم. تنها چیزی كه اذیتم می‌كند هم این است كه سینما یك هنر گروهی است و من به عنوان بازیگر تحت فرمان كس دیگری هستم كه اسمش كارگردان است. یعنی استقلال ندارم. در حالی كه برای من استقلال شخصی‌ام خیلی مهم است و تا این‌جا هم بیشترین هزینه را برای حفظ استقلالم داده‌ام.

به هر حال سینما یك فضای گروهی دارد و شما باید خواسته كارگردان را اجرا كنید.
بله و خوشبختانه انعطاف دارم و از كار گروهی فراری نیستم. سر صحنه معمولا برداشت خودم را به كارگردان پیشنهاد می‌دهم و سعی می‌كنم به فهم مشتركی نسبت به پدیده‌ها برسیم، اما پافشاری نمی‌كنم و در نهایت با گروه هماهنگ می‌شوم. خیلی وقت‌ها كاری كه ما می‌كنیم تا رسیدن به شكل نهایی‌اش بارها تغییر می‌كند و ما كنترلی رویش نداریم. من اصلا وارد این بازی نمی‌شوم كه بخواهم همه‌چیز را با نگاهی ایده‌آلیستی كنترل كنم. بعضی چیزها را رها می‌كنم كه مسیر طبیعی خودشان را طی كنند. مثلا در همین فیلم خط ویژه، هماهنگی بسیار خوبی با گروه داشتم. همه بچه‌ها خیلی راحت با هم حرف می‌زدند و پیشنهادهایشان را مطرح می‌كردند. من هم طبق تشخیص خودم نظرم را می‌گفتم و بعد به یك فرم نهایی می‌رسیدیم كه جلو دوربین اجرایش می‌كردیم. كلا خیلی راحت با گروه هماهنگ می‌شوم.

دوست داشتید به جای بازیگری، حرفه دیگری داشته باشید كه بتوانید طبق شیوه فردی خودتان پیش بروید؟ مثلا نقاشی یا داستان‌نویسی...
نه، من از هشت سالگی عاشق بازیگری بودم. در دوره ابتدایی هر روز سر صف در مدرسه قطعه‌های نمایشی كوتاهی را می‌نوشتم و با دوستانم اجرا می‌كردیم. مثلا نمایش‌های اوستا و عبدلی را تقلید می‌كردیم و بچه‌ها لذت می‌بردند. هر شب وظیفه من این بود كه یك داستان كوتاه بنویسم و صبح برای بچه‌ها اجرا كنم. بازیگری از زمانی برای من جذاب شد كه دیدم فرصت زندگی در قالب آدم‌های مختلف را به من می‌دهد. مثلا من در قالب نقشم، می‌توانم سر آدم روبه‌رویم داد بكشم، در حالی كه در زندگی واقعی این روحیه را ندارم. قبلا فكر می‌كردم اگر بازیگر نمی‌شدم شاید تاجر می‌شدم، اما الان می‌بینم تجارت قواعدی دارد كه به شخصیت و اخلاق من نمی‌خورد. شاید اگر بازیگر نبودم شغلی را انتخاب می‌كردم كه مدام در حال سفر باشم.

شما با نگاهی ایده‌آلیستی وارد سینما شدید. آنچه در سینما دیدید، برایتان سرخوردگی به همراه نداشت؟ مثلا توی ذوق‌تان نخورد؟
نه، توی ذوقم نخورد. چون از اول توی زندگی‌ام قهرمان نداشتم. حتی وقتی آدم مشهوری را می‌دیدم اشتیاقی در من ایجاد نمی‌شد كه كنارش بایستم و عكس بگیرم. بعدها هم وقتی وارد سینما شدم و با آن آدم‌ها از نزدیك برخورد كردم، توی ذوقم نخورد اما ناراحت شدم كه چرا آدم‌ها در خودشان متوقف می‌شوند. ما خیلی وقت‌ها كتاب می‌خوانیم و نظریه می‌دهیم و تحلیل می‌كنیم، اما در عمل گیر می‌كنیم و پیش نمی‌رویم. این گیر كردن و متوقف ماندن برای من ناراحت‌كننده است.

زمانی كه با بازی در نقش یوزارسیف مشهور شدید، انتظارات زیادی نسبت به حضورتان در سینما وجود داشت، چون سال‌ها بود كه ستاره جدیدی ظهور نكرده بود. خیلی‌ها فكر می‌كردند مصطفی زمانی سوپراستار بعدی سینمای ایران است. چطور این فشار را تحمل كردید؟
دوره‌یی كه من در سریال یوسف پیامبر بازی كردم، دوره اوج كمدی‌های تجاری بود. من از اول سعی كردم از بازی در آن نوع كمدی‌ها دور باشم، چون اصلا آن ژانر را دوست نداشتم كه بخواهم بازی‌اش كنم. سال اول در جشنواره چند فیلم قابل‌توجه داشتم، مثل آل (بهرام بهرامیان)، كیفر (حسن فتحی) و قصه پریا (فریدون جیرانی) . خیلی‌ها فكر می‌كردند سیمرغ بلورین را می‌گیرم، ولی این اتفاق نیفتاد. آن وقت‌ها جوان‌تر بودم و جایزه نگرفتنم باعث شد خیلی ناراحت شوم. موضوع را زیادی جدی گرفته بودم. بعدها فهمیدم داوری جشنواره یك موضوع پیچیده است كه به عوامل مختلفی بستگی دارد. بازی خوب تنها شرط جایزه گرفتن نیست، چون خیلی وقت‌ها جایزه به بهترین بازیگر داده نمی‌شود. بچه‌های درباره الی خیلی خوب بودند، اما جایزه نگرفتند. درباره گذشته هم همین اتفاق افتاد. مثلا ترانه علیدوستی الان به مراتب بازیگر بهتری است تا سال اول ورودش كه برای فیلم من ترانه پانزده سال دارم سیمرغ بلورین گرفت. من به این نتیجه رسیده‌ام كه نخستین حضور یك بازیگر شانس زیادی برای جایزه گرفتن دارد. حمید فرخ‌نژاد در عروس آتش دیده شد، اما بعد از آن چند بازی فوق‌العاده داشت كه هیچ كدام جایزه نگرفتند. این اتفاق بارها افتاده و ممكن بود برای من هم در سال اول حضورم در سینما بیفتد، اما به هر حال الان دیگر برایم اهمیت سابق را ندارد.

اخبار,اخبارفرهنگی,مصطفی زمانی

به عنوان یك بازیگر جوان، دل‌تان نمی‌خواهد سوپراستار باشید و عكس‌تان روی سردر سینماها گذاشته شود؟ مگر می‌شود كسی نسبت به جاذبه‌های شهرت بی‌تفاوت باشد؟
در سیستم فرهنگی ما، ستاره شدن هم خیلی سخت است و هم خیلی آسان. چون هیچ مسیر خاصی وجود ندارد و اگر هم دارد، مدام در حال تغییر است. ستاره شدن زمانی ارزش دارد كه من برایش برنامه داشته باشم و طبق برنامه خودم به این موقعیت رسیده باشم. در سینمای ما ستاره‌ها شانسی ستاره می‌شوند. پوسترهای فیلم بوی گندم در همه شهر وجود داشت، اما برای من جالب نبود، چون من برای رسیدن به این نقطه تلاشی نكرده بودم. من خیلی عادی رفتم و در فیلمی تجاری بازی كردم، حالا بر اثر اتفاقاتی كه من رویشان كنترلی نداشتم، عكسم در این فیلم همه‌جای شهر پر شده است. آیا این نشانه موفقیت من است؟ نه، چون من هیچ تاثیری در ماجرا نداشتم. گاهی وقت‌ها ما اول یك كار را انجام می‌دهیم و بعد وقتی آن كار به موفقیت رسید، موفقیتش را به پای دانش و آگاهی خودمان می‌گذاریم. در حالی كه این طور نیست. ستاره سینما زمانی ارزش دارد كه برای ستاره شدن برنامه داشته باشد. من فیلم‌های كیفر و بدرود بغداد را دوست داشتم و به بازی‌ام در این فیلم‌ها افتخار می‌كردم، اما به جای آن فیلم‌ها، پوستر بوی گندم همه‌جا پخش شد كه یك فیلم تجاری بود. گاهی به شوخی به محمدرضا خاكی (كارگردان بوی گندم) می‌گویم «وقتی نمی‌خواهم بازی‌ام در یك فیلم دیده شود، همه آن را می‌بینند!» ولی كسی كیفر و بدرود بغداد را ندید و كاری هم از دست من برنمی‌آمد.

تا به حال پیش آمده كه از بازی در فیلمی پشیمان شوید؟
اگر دو، سه سال پیش همین سوال را می‌پرسیدی شاید اسم چند فیلم را می‌بردم كه از بازی در آنها راضی نیستم. اما الان این احساس را ندارم. فكر می‌كنم هر كاری كه تا حالا كرده‌ام در زمان خودش درست بوده، چون من انتخاب‌شونده‌ام. اگر قدرت انتخاب داشتم شاید درباره تصمیم‌هایم مسوولیت بیشتری پیدا می‌كردم، ولی به عنوان بازیگر مجبورم بین كسانی كه انتخابم می‌كنند، انتخاب كنم. ضمن اینكه من سختگیرترین منتقد خودم هستم. گذشته از اینكه از بازی‌ام در فیلمی پشیمان باشم یا نباشم، همیشه این توقع را از خودم دارم كه در حد خودم مسیر مثبتی را طی كنم و دست‌كم از خودم پشیمان نباشم.

اخبارفرهنگی - روزنامه اعتماد/برترین ها

 


ویدیو مرتبط :
آموزش دیدن رمز های ستاره.مشاهده ی رمزهای ستاره دار

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

ایران بدون ستاره شانسی برای صعود ندارد


یک سایت ایتالیایی مدعی شد، ایران بدون ستاره شانسی برای صعود از گروهش در جام‌جهانی 2014 ندارد.

ایسنا: با پایان قرعه‌کشی جام‌جهانی 2014 آرژانتین مدعی عنوان قهرمانی جام جهانی در کنار ایران، نیجریه و بوسنی قرار گرفت.

پایگاه اینترنتی messagero ایتالیا در بررسی خود از گروه F جام‌جهانی 2014 نوشت: آرژانتین با لیونل مسی می‌تواند به راحتی صدرنشین این گروه شود و به مرحله بعد راه یابد.

این پایگاه اینترنتی در ادامه اعلام کرد: نیجریه و بوسنی دو تیمی هستند که شانس صعود از این گروه را به همراه آرژانتین دارند، زیرا حضور ستارگانی نظیر ویکتور اوبینا،‌ یان اوبی میکل، ادین ژکو و میرالم پیانیچ باعث شده است تا این دو تیم از شانس صعود زیادی به عنوان تیم دوم برخوردار باشند. ایران دیگر تیم این گروه است که به نظر می‌رسد کمترین شانس را نسبت به بقیه تیم‌ها برای صعود دارد.