فرهنگ و هنر


2 دقیقه پیش

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ...
2 دقیقه پیش

خواندنی ها با برترین ها (81)

در این شماره از خواندنی ها با کتاب جدید دکتر صادق زیباکلام، اثری درباره طنز در آثار صادق هدایت، تاریخ فلسفه یونان و... آشنا شوید. برترین ها - محمودرضا حائری: در این شماره ...

رسانه های جدید، اصن یه وعضی!


املاهای تازه و عجیب و غریبی که توسط جوان ها در رسانه های جدید به کار می رود، تهدیدی برای زبان فارسی است؟ آیا باید نگران بود؟





همشهری جوان: املاهای تازه و عجیب و غریبی که توسط جوان ها در رسانه های جدید به کار می رود، تهدیدی برای زبان فارسی است؟ آیا باید نگران بود؟

«رندی را گفتند قیمه به قاف کنند یا به غین؟ گفت ای برادر، غین و قاف بگذار که قیمه به گوشت کنند.» وقتی عبد زاکانی این حکایت را در «رساله دلگشا»یش می نوشت (لابد در نقد اوضاع روشنفکری معاصرش که اصل را ول کرده و به فرع چسبیده)، فکرش را هم نمی کرد 600 سال بعد، روزی برسد که جماعت کثیری از مردمان کشورش چنین حکایتی را (هر چند ناخواسته و نادانسته) مانیفست املاهای غلط و پر از اشتباهشان بکنند اما امروز «کامنت دونی» سایت ها و وبلاگ ها و شبکه های اجتماعی، پر است از کلماتی که عمدا و گاهی سهوا، اشتباه نوشته می شوند و کسی هم جلودار این موج روزافزون نیست (نمونه های رایج و معروفی از این اشتباهات را در عکس همین صفحه می بینید). کار به جایی رسیده که حتی آدم هایی که روی املای خود وسواس و دقت دارند هم باید چند لحظه ای فکر کنند تا یادشان بیاید در ثبت عامیانه جمله «این کتابه منه» آن «ه» اول اضافه و اشتباه است اما دلایل ایجاد این پدیده چیست؟ اثرلات و تبعات با گذشت زمان چه خواهد بود؟ چگونه می توان با آن مقابله کرد؟ آیا مقابله با آن امکانپذیر است اصلا باید با آن مقابله کرد؟ اگر به این موج صورت رسمی بدهیم، چه عاقبتی در انتظار خط فارسی است؟ پرونده این شماره را بخوانید.

شناسایی انواع غلط نویسی های عمدی یا اینکه چطور غلط نویسی، نشانه باکلاسی و کول بودن شد؟

«دوچار» باید بود

سال ها قبل از تبدیل اینترنت و موبایل به جزء لاینفک زندگی، یکی از تفریحات سالم دهه شصتی ها سر کار گذاشتن همدیگر با نوشتن جمله هایی مثل «منمشتعلعشقعلیمچکنم» (من مشتعل عشق علی ام چه کنم) و تمسخر مودبانه غلط های املایی دیگران با «عاموذگار محربانم روضط مبارک» بود. آن زمان فکرش را هم نمی کردیم روزی برسد که اشتباه نوشتن یک جور حرفه ای بودن به حساب بیاید. اول کاربران گودر و بعد هم اهالی حرفه ای فیس بودک و صد البته موبایل به دست ها، با اختراع انواع روش های خلاصه نویسی و وارد کردن عبارت های مکالمات خودمانی به زبان نوشتار، غلط نویسی را به یک جور زبان بین خودشان تبدیل کردند.

کاربرد بعضی حروف توی زبان فارسی اینقدر کم است که آدم تعجب می کند تولیدکنندگان لوازم کامپیوتر چطور یادشان هست آنها را توی کیبوردهایشان جا بدهند. نمونه اش حرف «ض». معلوم است که اگر قرار باشد حدس بزنیم تنوین با شیفت به اضافه کدام حرف نوشته می شود، این کلید مهجور جزو آخرین گزینه هاست. راه بهترش این است که اصلن سخت نگیریم کلن! فقط تنویننیست که دچار چنین سرنوشتی شده. تشدید که به طور کامل از تمام نوشته ها (حتی دستنویس ها) حذف شده. کلاه «آ» هم که از دیگر جزئیاتی است که ظاهرا دیگر کسی نیازی به حضورش ندارد. در واقع وقتی شما دارید همزمان با چهار نفر چت می کنید و با سرعت بیست کلیک بر ثانیه لایک می کنید، دیگر فرصت شیفت گرفتن ندارید. این است که کلماتی مثل ادم، اسمان، ابان و ... نوشته و به راحتی هم خوانده می شوند! جای همزه را هم همیشه «الف» و «واو» و «ی» می گیرند: جزو، قایل، جرات و حتی جرعت! از خیر کلماتی مثل «مساله» و «سوال» هم بهتر است کلا بگذریم. همین جا بد نیست یادی هم بکنیم از مخترع کلمه «عه»! که الحق استعداد می خواهد توی یک کلمه یک حرفی دوتا غذط داشتن! و همینطور کلمه «عند» (همان end) که جای هیچ بحثی را باقی نمی گذارد.

پ ن پ اصلا چی بود؟

بعضی از این غلط ها اینقدر تکرار شده اند که برای خودشان به اصطلاح جدید تبدیل شده اند مثل «اصن یه وعضی» یا نمونه معروف ترش «پ ن پ» که دیگر شکل درست نوشتنش فراموش شده. البته اینها بیشتر جنبه شوخی دارند مثل خعلی (خیلی). حتی «اثن» هم دیده شده که شکل غلیظ تر همان اصن است، یا «عایا» برای مواقعی که سوال پیش آمده خیلی بزرگ است.



صاد همانقدر سوت می زند

بعضی غلط نویسی ها هم اینقدر عادی شده اند که کمتر کسی متوجه آنها می شود. مثل طپیدن، غلطیدن، توجیح. یک قاعده کلی در مورد حروفی که صدای مشابه دارند (ت و ط) این است که هر چه کلمه قلنبه سلنبه تر باشد، برای نوشتنش از حروف سخت تر استفاده می شود. مثلا چون «صده» کلمه ساده و سرراستی است با «س» نوشته می شود ولی چون کلمه ای مثل تپش خیلی توی مکالمات عادی جایی ندارد، آن را با «ط» می نویسیم. این قاعده بیشتر از همه در مورد کلمه گذار/ گزار استفاده می شود. در واقع تنها توضیح موجود برای اینکه چرا ملت «سپاس گذارند» ولی «نمازگزارند»، این است که نماز را هر روز می خوانند ولی سپاس را فقط توی نامه های اداری می گزارند! البته توی مکالمات اینترنتی شکل برعکسش بیشتر استفاده می شود: «چنتا عکس براتون می زارم!» حالا حساب کنیدکلمه ای مث «حظ» بسته به حس نویسنده به چند شکل قابل نوشتن است. نمونه شایع دیگرش «توجیه» است که برخلاف قاعده، با وجود اینکه کلمه نسبتا پرطمطراقی (از آن کلمه ها که به درستی از قاعده پیروی می کند!) است غالبا غلط نوشته می شود. این میان کلمه هایی مثل قالب/غالب، یا شصت/شست یا ثواب/صواب کار را پیچیده تر می کنند وانتخاب شکل نوشتنشان بیشتر کار دل است تا لغتنامه ها.

اینقدر ضایه نباش

اینکه زبان محاوره چه بین وبلاگ نویس ها، چه توی فیس بوک پرطرفدارتر است هیچ جای اشکالی ندارد. توی زبان محاوره هم نوشتن خورد به جای خرد (مثل اعصاب خورد) عیبی ندارد ولی دیگر «دچار» را «دوچار» نمی گوییم. یا حذف حروفی مثل «د» آخر فعل مثل «ببینن»، «برن» قابل درک است اما دیگر نوشتن «ضایه» یه کمی ضایع است! یا حروف والی که ربطی به زبان نوشتار و محاوره ندارند که مثلا می نویسیم «برو بخاب»، یا «خاستم بگم»! این را هم ندید بگیریم می شود یک توضیح بدهد «لامصب» چرا با «ص» نوشته می شود؟ اصلا می دانید شکل کتابی کلمه چیست؟ کلمه روی اعصاب دیگر هم «فک» است. خوب یک «ر» نوشتن که اینقدر چک و چانه ندارد. اشتباه رایج دیگر هم گذاشتن «ه» به جای حرف اضافه است: مثه اینکه، کاره خوبی کرد.

سلیم الغ عزیز، حالت چطوره؟

این قبول که شما در کتاب «می روید» و در محاوره »می رید» ولی در هر دو صورت «می» جز مصدر فعل نیست و باید جدا نوشته شود.کلا جدا یا سرهم نویسی کلمات از آن دغدغه هایی است که فقط توی کلاس املا معنی داشت و توی فضای اینترنت کسی خودش را درگیرش نمی کند: یکم (یه کم)، همین طور. حتی در مواردی به تر (بهتر) هم دیده شده! به همه اینها اضافه کنید اختصارات جالبی مثل سلم به جای سلام، ک به جای که، فعل اختراعی زنگیدن و عباراتی مثل «رفتم 2 اتاق» را که محصول پیامک بازی های خستگی ناپذیر گوشی به دست هاست.

کی توهین می کند؟

- صد بار گفتم اینطوری ننویسید. «اصن» غلط است.

- خب غلط باشد. مهم این است که وقتی شما می خوانید، منظورم را می فهمید. مگر خودتان نگفتید کلمات یکسری قرارداد بین ما هستند برای رساندن منظور؟

- ولی وقتی یک کلمه را غلط می نویسیم، منظورمان را فقط تعداد کمی که با این قرارداد جدید آشنا هستند می گیرند و بقیه نمی فهمند.

- حالا همان تعداد کم هم بهتر از هیچی است، نه؟

- تا تعریف از «بهتر» چی باشد.

- ای وای، شما همه که همه چیز را می پیچانید. بیایید درستش کردم، شد «اصلا». دیگر آسمان به زمین نمی آید؟

این گفتگو، یک نمونه بسیار رایج از مکالمات کلاس های آموزش روزنامه نگاری این بنده در چند سال گذشته بوده، کلاس هایی با جوان هایی که عادت کرده اند محاوره ای بنویسند، از زبان شکسته استفاده کنند، «واو»ها و «الف» های ناخوانا را به رسمیت نشناسند تا جایی که حوصله شان می کشد، در برابر غرغرهای بزرگترها مقاومت کنند. همیشه توی این جور مکالمه ها، مجبور بوده ام برای ملاحظه وقت و موضوع، بحث را زودتر تمام کنم و نشده که یک بار سر فرصت و دل سیر توضیح بدهم که «بله! وقتی اینطور غلط می نویسیم، واقعا آسمان به زمین می آید.» اجازه بفرمایید، اینجا عرض می کنم.

اصل ماجرا برمی گردد به مفهوم هویت. چیزهایی که هویت جمعی ما ایرانی ها را می سازند، تعدادشان خیلی زیاد نیست، برای همین باید با دقت و وسواس مواظبتشان کنیم. یکی اش زبان فارسی است. توی کشورهای دیگر، مثلا فرض کنید انگلیس، زبان امروزشان با زبان زمان شکسپیر تفاوت دارد. مثلا you را آن موقع thou می نوشتند. برای همین مراکز دانشگاهی آمده اندو از تمام متون انگلیسی قدیم، که کلش خیلی هم نیست، یک نسخه امروزی و استاندارد تهییه کرده اند تا این عنصر هویتی شان حفظ و حراست شود. در مورد زبانفارسی اما گوش شیطان کر اینطور نیست. برای ما، شعر «آهوی وحشی در دشت چگونه دودا/ او ندارد یار، بی یار چگونه رودا» ابوحفص سغدی که ظاهرا قدیمی ترین شعر زبان فارسی است، کاملا قابل فهم است. قدیمی ترین نوشته به زبان فارسی هم یک کتاب پزشکی با دستخط اسدی توسی شاعر است و از نیمه دوم این قرن به دست ما رسیده، (با یکی دو قاعده در مورد دال و ذال) شبیه به همین رسم الخطی است که ما استفاده می کنیم. یعنی حداقل از هزار سال پیش ملت همانطوری می نوشتند و می خواندند که ما می نویسیم و می خوانیم. خدایی اش این شانس بزرگی است وگرنه حسابش را بکنید که آن انبوه ادبیات فارسی را کدام مرکزی می توانست تبدیل به رسم الخط امروزی بکند؟ آن هم با وضع ادارات ما!

حالا بیاییم و فرض کنیم که از امروز قرار بگذاریم همه «اصلا»ها را «اصن» و همه لطفا»ها را «لدفن» بنویسیم. نتیجه اش می شود اینکه بعد از یکی دو نسل، دیگر کسی نتواند میراث ادبی ایران را بخواند. نه تنها ابوحفص و اسدی و رودکی و فردوسی را که حتی دهخدا و نیما و اخوان را هم نتواند بخواند. آن وقت چی می شود؟ رابطه ما با گذشته قطع می شود. مرکزی هم نداریم که بیاید و همه این میراث ادبی را با رسم الخط جدید تحویل بدهد. پس می شویم مثل ترکیه ای که جایی بین آسیا و اروپا، بین شرق و غرب گیر کرده است. ترکیه بیشترین مقدار نسخه های خطی فارسی و عربی را در جهان اسلام دارد اما الان جز متخصص ها، کس دیگری نمی تواند از این گذشته استفاده بکند. آنها حالا باید دنبال هویت سازهای دیگر بگردند. شاید کسی بگوید آن وقت می بینیم آنها چه کار کرده اند و ما هم همان راه را می رویم. توجه دارید که این جواب یک جور خوش باوری است. اینکه دیگران چه می کنند، طبیعتا ربطی به ما ندارد. وضعیت هر کشوری منحصر به فرد است. شرایط آنها را ما نداریم و شرایط ما را دیگران. با وضعیتی که ما داریم و همه هم می دانیم که از چه قرار است، برای ما بهترین کار این است که دو دستی مواظب همین عناصر هویتی خودمان باشیم.

اینکه می گویم البته ربطی به ساختن واژه های جدید و دادن معانی تازه به واژه های قدیمی ندارد. زبان، یک چیز پویاست و اگر نباشد خود به خود از بین می رود. عرض من سر نحوه برخورد با داشته هاست. با یک مثال (هر چند نمونه اغراق شده ای است) شاید بتوانم منظورم را بهتر برسانم. زمانی پدران ما تصمیم گرفتند برای نوشتن فارس دری که از دل زبان پهلوی درآمده بود، به جای رسم الخط پهلوی، از حروف عربی استفاده کنند. اینکه چه دلایل و ضرورت هایی برای این کار وجود داشت یا نداشت را کاری ندارم، عرضم چیز دیگری است. بعد از رواج خط فارسی جدید، همچنان بودند کسانی که زبان و خط پهلوی را بلد باشند. یک نمونه اش زرتشتی های ایران و هند اما آیا وجود این متخصص ها فایده ای برای ارتباط برقرار کردن ملت با میراث فکری و ادبی ایران باستان داشت؟ خودتان جوابش را بهتر بلدید. بیشتر کتاب های زبان پهلوی از بین رفت، از برخی شان فقط ترجمه هایشان به عربی باقی ماند و از تعداد بیشتری فقط اسم اما فقط ادبیات نبود. حتی تاریخ ایران باستان هم گم شد. اسم کوروش، بنیانگذارت پادشاهی ایران در تمام دوره بعد از اسلام، از قرن چهارم تا تحقیقات قرن اخیر، فقط و فقط در دو کتاب «آثارت الباقیه» ابوریحان بیرونی و «تاریخ ملوک الارض و الانبیاء» حمزه اصفهانی آمده؛ یعنی در سالناتمه قرن یازدهم میلادی مجارها اسم کوروش آمده اما در کتاب های ایرانی نیامده است. چرا؟ چون نمی توانستیم با هویت تاریخی مان ارتباط برقرار کنیم. به همین سادگی.

چرا غلط می نویسند؟ جوان ها برای این کار دلایل مختلفی دارند

که رنج برده باشیم فقط، مرسی!

غیر از فردوسی توسی علیه الرحمه که در گور آرام و قرار ندارد، حال و روز میر جلال الدین کزازی هم این روزها خوش نیست. دکتر غلامعلی حداد عادل نیز دست کمی از او ندارد. تمام تلاش های چند دهه ای این چند نفر و سایر استادان و متولیان زبان فارسی فرهنگستان در راستای حفظ این زبان از تمامی خطرات که روزگاری با تبلیغات زیاد تلویزیونی (موسوم به «فارسی را پاس بداریم») انگار ثمرات و نتایجی را با خود داشت،در چند سال اخیر و با رواج سریع السیر و سونامی وار اینترنت و شبکه های اجتماعی به گِل نشسته به نظر می رسد.

اگر در بدو تولد اینترنت در ایران، فینگلیش نوشتن از آفت های خط فارسی محسوب می شد، امروزه مشکلات عمده تر و ریشه ای تری خِر آن را چسبیده. «غلط نویسی»های سهوی و عمدی فراوان، پدیده یا عارضه جدید این خط است. پدیده/ عارضه ای است که به سرعت مشغول ریشه دوندان در گوشه و کنار زبان و رسم الخط فارسی است و جدی تر از تب های گذرای قبلی به نظر می رسد اما این عارضه از کجا پیدا شده و چطور از طریق نسل های جدید به سرعت دارد منتشر می شود؟ مواردی که در ادامه می آید، شاید تا حدودی علل بروز و نشر این پدیده عصر جدید را روشن کند.

شیوه آموزش های ابتدایی

باری به هر جهت

به نظر می رسد آموزش های املایی و دستورالعمل های نگارشی زبان فارسی، تا حد زیادی در طول نیم قرن گذشته الکن و بلااستفاده مانده اند. هنوز قاعده قطعی و مشخصی برای نگارش خیلی از کلمات وجود ندارد و قوانین نگارشی مدام در حال تغییرند. آش این تغییر گاهی چنان شور می شود که واضعان این دستورالعمل ها بعضا خودشان هم فرمول خاصی برای نگارش واحد در چنته ندارند و «عرف» و شکل رایج نوشتاری را ملاک می گیرند. هنوز بر سر چسباندن «ها»ی جمع بر آخر کلمات بحث و جدل وجود دارد، «یا»ی میانجی (معادل کسره صفت یا مضاف الیه، در ترکیباتی مثل «خانه من» یا «رابطه عمیق») گاه هست و گاه نیست و تکلیف گذار و گزار همیشه قطعی به نظر نمی رسد. خب دود این عدم وحدت رویه به چشم چه کسی می رود؟ دانش آموز بینوا (یا حتی بی نوا!!). وقتی علمای امر هنوز بر سر بدیهیات به توافق نرسیده اند، از دانش آموزان بازیگوش راحت طلب چه انتظاری می توان داشت که مر این قیمتی دُر لفظ دری را پاس بدارند؟

ناآگاهی و بی اطلاعی

سوات داری؟ بی سواتی؟ پس ...

جلوتر به ژست های بی مزه و لوس «تجاهل» وار و تظاهر به بی سوادی هم خواهیم رسید، اما مشکل اصلی خودِ بی اطلاعی و ناآگاهی است. نظام آموزش که درست نباشد، بهانه خوبی دست شاگرد تنبل ها می افتد. گذشت آن دورانی که دانش آموزان واقعا در پیِ آموختن بودند. نسل جدید به ندرت حوصله کتاب خواندن دارد. «تاریخ بیهقی» و «سیاحت نامه ابراهیم بیگ مراغه ای» که این روزها از فحش بدتر است، کتاب های راحت الحلقوم تر هم مشتری درست و درمانی ندارند. بنا بر مقتضیات زمانه و با توجه به روحیات نسل جدید، بزرگترین منبع کسب اطلاعات و آگاهی بعد از آموزش های تار عنکبوت بسته مدارس، اینترنت است که وضعیت شان اظهر من الشمس به نظر می رسد. به این ترتیب این عامل ارتباطی قدرتمند، در زمینه منزوی کردن شکل کلاسیک زبان های مختلف و ترویج انواعه و اقسام اختصارات و اسلنگ ها، به ام الفسادی می ماند که در کارش نظیر ندارد. سرچ املای «توجیح» در گوگل، نشان می دهد لااقل 200 هزار صفحه مختلف این واژه را با این صورت بندی ثبت کردهاند. دیگر باقی ماجرا را خودتان تا ته بخوانید.

عمدی نویسی

غلط می نویسم، پس هستم

غلط نویسی عامدانه به قصد دهن کجی به قواعد آکادمیک، از دیگر دلایل عمده این پدیده نوظهور است. منتهای مراتب، به خاطر مخلوط شدن شدید آن با فاکتور قبلی (ناآگاهی)، تشخیص اینکه چند درصد از این غلط های املایی از روی عمد به این شکل نگاشته شده اند و چه میزانی از آن سهوا به این روز و حال درآمده اند،کاری است در عمل غیرممکن ولی نمی توان منکر شدکه غلط نویسی عامدانه این روزها بسیار رواج پیدا کرده و دلایل مختلفی هم دارد. یکی از دلایل آن، همان اعلام بی اعتنایی و بی تفاوتی خودخواسته است به قواعد سخت املای فارسی. یعنی نمونه هایی (هر چند نادر) وجود دارند که گرچه املای درست واژگان را می دانند اما به نشانه اعتراض به این شکل پیچیده و بغرنج، عمدا آنها را غلط می نویسند. البته مهمتر از این علت، انگیزه اصلی غلط نویسی های عمدی تابوشکنی و از ریخت انداختن یکسری از مفاهیم است که سابقا ارزش محسوب می شدند و این روزها در نظر نسل جدید، کارکردی متفاوت یا حتی متضاد پیدا کرده اند مثل تغییر شکل خود کلمه «ارزش»، به فرم تند و تیز و نه خیلی مودبانه «عرزش».



ضروریات رسانه های جدید


مجبورم! می فهمی؟

بعضی اوقات هم امکانات نیست. مثلا برخی شبکه های اجتماعی خارجکی با گذاشتن سقفی برای تعداد کاراکترها (مثلا 140 تا)، دست و بال کاربران را برای درست نویسی می بندند و مجبورش می کنند به خاطر خلاصه کردن کلمات، املای صحیح شان را قربانی کنند. یا موبایل های وارداتی، در پوشش دادن همه حروف و کاراکترهای زبان فارسی محدودیت هایی دارند. اما از آنجایی که هیچ محدودیتی جلودار جوان ایرانی نیست، نامبرده به هر شکل ممکن راه خودش را ادامه می دهد ولو با رد شدن از روی الگوهای از پیش تعیین شده خط و اختراع قواعد من درآوردی.

در چنین حالتی، در موبایلی که حروف فارسی را پشتیبانی نمی کند و در آن نمی توان نوشت «بگذار»، به سرعت کلمه «بذار» جایگزین و روانه دیگر موبایل ها و شبکه های اجتماعی می شود. وقتی راحت طلبی را هم به عنوان چاشنی به این علت بیفزاییم، در نتیجه اش همان «بذار» مادر مرده به «بزار» تبدیل می شود! حذف ترکیب آشنای «واو الف» در عباراتی مثل «خاهر» از دیگر محصولات این علت است.

بی انگیزگی و بی تفاوتی

حالا اصلا که چی؟

از مظاهر پست مدرنیسم است، پشت پا زدن به همه قواعد مرسوم؛ «تلاش برای درست نوشتن؟ که چه بشود؟ که چی؟ مهم این است که منظور رسانده شود، که می شود.» بله، می شوداما به قیمت سیطره بی چون و چرای محتوا بر فرم. الساعه اگر محمد علی جمال زاده خدابیامرز سری به یکی از این شبکه های اجتماعی بزند، از اصحاب کهف بیشتر در شوک فرو خواهد رفت. سرعت بی توجهی و پشت کردن به قوانین نگارشی در دو سه سال اخیر، شتاب وحشتناکی داشته و اغلب تولیدکنندگان محتوا  در دنیای مجازی (که به دلیل ویژگی های منحصر به فرد اینترنت، شامل همه کاربران آن می شود) حاضرند دقت را فدای سرعت کنند. دیگر نوشتن «می خواهم» به صرفه نیست، فاز هم نمی دهد و از همه مهمتر اینکه «راحت» نیست. پس شکل دگردیسی شده اش یعنی «می خام» وارد کارزار می شود و قواعد درست نویسی راه محو شدن در افق را در پیش می گیرند. راحت طلبی در چنین عرصه ای به مثابه افیون یک خط عمل و آن را حسابی اوراق می کند. نویسندگان عالم مجازی سعی دارند به مستقیم ترین و راحت ترین شکل ممکن، منظور را برسانند و در این راه از قربانی کردن خط هم نمی گذرند.

عرب ستیزی بی معنی

به ناسیونالیسم سلامی دوباره ...

رسم الخط فارسی و عربی یکی است. خیلی از کلمات کار بردی رایج در زبان فارسی هم از زبان رسمی کشورهای دوست و همسایه به یادگار گرفته شده. این وسط دو مشکل پیدا می شود؛ یکی اینکه تعدادی از اساتید میهن دوست زبان پارسی (مثل همان دکتر کزازی که ذکر خیرش رفت)، سعی می کنند واژگان قدیمی «پارسی» را به گنجینه زبان «فارسی» بازگرداندند، عده ناآگاه دیگری هم با تکیه بر ناسیونالیسم افراطی و به منظور مجادله با قواعد صرف و نحو عربی، سعی دارند یک تنه به جنگ زبان عربی بروند و در این نبرد، شکل نوشتاری کلمات عربی به کار رفته در فارسی را از حروف حلقی به همان حروف الفبای فارسی برمی گردانند. یعنی به جای «صاد و ث»، فقط «س» می نویسند و «ذ ض ظ» را «ز» جایگزین می کنند. نتیجه اش چیست؟ حاصل تلاش های دسته اول را که بهتر از ما می دانید؛ کوشش برای بازگرداندن واژگان اصیل پارسی در اکثر موارد به نتایج دلپسندی ختم نشده اما نسل جدیدتر که طلایه داران همان دسته دوم هستند، ترجیح می دهند به جای حفظ کردن و سر و کله زدن با واژگان ثقیل و جدید پارسی، همان تخریب شکل رایج کلمات را به شیوه خودشان ادامه دهند. این وسط رسم الخط نگون بخت مطابق معمول قربانی و توسط طلایه داران هر دو جبهه سلاخی می شود.


ویدیو مرتبط :
اصن یه وضعی

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

طنز اصن یه وضعی



طنز جدید و خنده دار, پلیس های بزرگراه, طنز اصن یه وضعی

فامیلمون زنگ زده میگه گوشی خوب چی سراغ داری؟
گوشی اندروید۴. ۲ صفحه چار اینچ ۵۰۰ هزار تومنی محکم با کیفیت ساخت بالا
معرفی کردم بعد میپرسه حالا چه رنگ هایی داره؟!!
هیچی دیگه دارم میرم خودمو بکشم

 

++++++طنز جدید و خنده دار++++++

 

من نمیدونم، چرا هر چیزی رو که فکر میکنم توامتحان درست نوشتم
رو میفهمم غلط بوده،
ولی هرچیزی رو که فکرمیکنم غلط نوشتم درست درمیاد
شما هم اینجورید…!؟

 

++++++طنز جدید و خنده دار++++++

 

رفته بودم آمپول بزنم، یه دختره اومد آمپولمو بزنه،
معلوم بود تازه کاره!
همینجوری که سرنگوگرفته بود،
لرزون لرزون اومد سمتم وگفت:
“بسم الله الرحمن الرحیم”
از ترس گفتم:
“اشهدان لااله الاالله”
انقدرخندیدکه نتونست آمپول بزنه.
خداروشکریکی دیگه اومدزد!

 

++++++طنز جدید و خنده دار++++++

 

آخری ندونستیم این پلیس های بزرگراه تو فیلم هشدار برای کبری ۱۱ دقیقا چی کارن
پلیس بزرگراهن؟ پلیس مبارزه با مواد مخدرن؟ پلیس جنایین؟ چیکارن؟؟؟

 

++++++طنز جدید و خنده دار++++++

 

هر کاری میکنم با شماره و آیدی مردم مچ شوهرمو بگیرم گول نمیخوره
آدم نمیدونه از سلامت شوهرش خوشحال باشه یا از شکستش در مچ گیری ناراحت.
اصن یه وضیه

 

++++++طنز جدید و خنده دار++++++

 

عاقا ما یه روز داشتیم واسه خواهرمون که ۳ سالشه شکلک در میاوردیم یهو دیدم داره سرشو تکون میده
نوچ نوچ هم میکنه
ترسیدم بره زنگ بزنه تیمارستان بیان مارو ببرن.

 

++++++طنز جدید و خنده دار++++++


فقط یه دانش آموز ایرانی می تونه زنگی که امتحان داره یا تکالیفش رو ننوشته بطور سیل آسایی اشک بریزه
اما بعدش زنگ تفریح طوری بخنده و بازی کنه که تا حالا انگار اصلا هیچ غمی در زندگی نداشته!!!
اصن یه وضی!

 

++++++طنز جدید و خنده دار++++++

 

داداش کوچیکم کلاس اول بود گوشیو برداشته به دوستش زنگ بزنه مامان طرف گوشیو جواب داده،
داداشم میگه ببخشید علی‌ هست؟
مامانه میگه شما؟
میگه من بغل دستیشم!

 

++++++طنز جدید و خنده دار++++++

 

قدیما وقتی شام نداشتیم، تن ماهی میخوردیم،
بعد تن ماهی شد ۷ هزار تومن رو آوردیم به املت،
حالا هم که گوجه شده ۶ تومن، نمیدونم از این به بعد چه خاکی باید بخوریم؟

 

++++++طنز جدید و خنده دار++++++

 

یه سوتی دادم شاهکار…
یه بار مامانم گفت :این لباس رو بندازم دور؟ برات تنگ شده.
منم اومدم بگم لاغر شدم واسم گشاد شده اندازم میشه.
گفتم گشاد شدم اندازم میشه.

 

++++++طنز جدید و خنده دار++++++

 

بچه بودم مادرم گفت برو شربت سانکویک بگیر
منم بی توجه به حرفش رفتم
وسطای راه هرکاری کردم یادم نیومد..
به فروشنده گفتم آقا شربت سامسونگ دارید

 

++++++طنز جدید و خنده دار++++++

 

رفتیم امتحان رانندگی…….
یارو بنده خدا بعد از کلی بِلعَخَره قبول شد!!
انقدر خوشحال بود به افسری که امتحان می گرفت
برگشت گفت :
دست درد نکنه کرایه ما چقدر میشه!!؟
هیچی دیگه ماشین با تمام سرنشیا رفت رو هواااا!!!!!!
اصلا یک وضعیتی است.!

 

++++++طنز جدید و خنده دار++++++

 

از دختره پرسیدم با کدوم Browser با اینترنت داری کار میکنی؟
سافاری؟
اکسپلورر؟
اپرا؟
فایرفاکس؟
میگه با اون که اولش گوگل رو باز میکنه!

منبع:ghati.ir