فرهنگ و هنر


2 دقیقه پیش

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ...
2 دقیقه پیش

خواندنی ها با برترین ها (81)

در این شماره از خواندنی ها با کتاب جدید دکتر صادق زیباکلام، اثری درباره طنز در آثار صادق هدایت، تاریخ فلسفه یونان و... آشنا شوید. برترین ها - محمودرضا حائری: در این شماره ...

رباعیات زیبای عمر خیام (3)



 

اشعار زیبای خیام, رباعیات زیبای عمر خیام

 آن قصر که بهرام درو جام گرفت
آهو بچه کرد و رو به آرام رفت
بهرام که گور می گرفتی همه عمر
دیدی که چگونه گور بهرام گرفت؟
********رباعیات خیام********
هر ذره که بر روی زمینی بوده است
خورشید رخی زهره جبینی بوده است
گـرد از رخ آستین بـه آزرم افشان
کـان هم رخ خوب نازنینی بـوده است
********رباعیات خیام********
امروز که نوبت جوانی من است
می نوشم از آن که کامرانی من است
عیبم نکنید گرچه تلخ است خوش است
تلخ است از آن که زندگانی من است
********رباعیات خیام********
بسیار بگشتیم به گرد در و دشت
اندر همه آفاق بگشتیم بگشت
کس را نشنیدیم که آمد زین راه
راهی که برفت ، راهرو باز نگشت
********رباعیات خیام********
ای بی خبران شکل مجسم هیچ است
وین طارم نه سپهر ارقم هیچ است
خوش باش که در نشیمن کون و فساد
وابسته یک دمیم و آن هم هیچ است
********رباعیات خیام********
دنیا دیدی و هر چه دیدی هیچ است
و آن نیز که گفتی و شنیدی هیچ است
سـرتاسـر آفـاق دویـدی هیـچ است
و آن نیز که در خانه خزیدی هیچ است
********رباعیات خیام********
چون نیست ز هر چه هست جز بـاد بدست
چون هست ز هر چـه هست نقصان و شکست
انـگار که هســت هـر چه در عـالم نیست
پندار کــه نـیست هــر چـه در عـالم هــست
********رباعیات خیام********
تا کی ز چراغ مسجد و دود کنشت؟
تا کی ز زیان دوزخ و سود بهشت؟
رو بر سر لوح بین که استاد قضا
اندر ازل آن چه بودنی است ، نوشت
********رباعیات خیام********
دوری که در آمدن و رفتن ماست
او را نه نهایت نه بدایت پیداست
کس می نزند دمی درین معنی راست
کاین آمدن از کجا و رفتن به کجاست
********رباعیات خیام********
تا چند زنم به روی دریا ها خشت
بیزار شدم ز بت پرستان و کنشت
خیام که گفت دوزخی خواهد بود
که رفت به دوزخ و که آمد ز بهشت
********رباعیات خیام********
نیکی و بدی که در نهاد بشر است
شادی و غمی که در قضا و قدر است
با چرخ مکن حواله کاندر ره عقل
چرخ از تو هزار بار بیچاره تر است
********رباعیات خیام********
ابر آمد و زار بر سر سبزه گریست
بی باده گلرنگ نمی شاید زیست
این سبزه که امروز تماشاگه ماست
تا سبزه خــاک ما تماشاگه کیست
********رباعیات خیام********
گویند بهشت عدن با حور خوش است
من می گویم که آب انگور خوش است
این نقد بگیر و دست از آن نسیه بدار
کاواز دهل برادر از دور خوش است

منبع:khayyam.info


ویدیو مرتبط :
منتخب رباعیات حکیم عمر خیام نیشابوری

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

گزیده ای از رباعیات عمر خیام



 

 رباعیات عمر خیام

 

 

«گزیده ای از رباعیات خیام»

 

بنگر ز جهان چه طرف بر بستم ؟ هیچ


وز حاصل عمر چیست در دستم ؟ هیچ


شـمع  طـربم  ولی  چـو  بنـشستم  هیچ


من  جام  جمم  ولی  چو  بشکستم هیچ



*****رباعیات خیام*****

چون عمر بسر رسد چه بغداد و چه بلخ

پیمانه چو پر شود چه شیرین و چه تلخ

خوش باش که بعد از من و تو ماه  بسی

از سـلخ  بـغره  آیــد   از  غـره   بـسلخ



*****رباعیات خیام*****


زان پیش  که  نام  تو  ز  عالم   برود

می خور که چو می بدل رسد غم برود

بگشای   سر   زلف  بتی   بند  به  بند

زان  پیش  که  بند  بندت  از هم  برود



*****رباعیات خیام*****

اکنون  که  ز  خوشدلی  بجز نام  نماند

یک  همدم  پخته   جز  می  خام  نماند

دست  طرب  از  ساغر  می  باز  مگیر

امروز  که   در دست  بجز  جام   نماند


*****رباعیات خیام*****



افسوس   که   نامه   جوانی   طی   شد

وان  تازه   بهار   زندگانی    طی   شد

حالی  که   ورا     نام   جوانی    گفتند

معلوم    نشد   که    او  کی آمد کی  شد



*****رباعیات خیام*****

 

 

افسوس  که  سرمایه  ز کف بیرون  شد

در پای  اجل  بسی  جگر ها خون   شد

کس نامد از آن جهان که پرسم از  وی

کاحوال   مسافران   دنیا    چون     شد



*****رباعیات خیام*****

 

 

چون روزی و عمر بیش و کم نتوان کرد

خود را به  کم  و  بیش  دژم  نتوان  کرد

کار من  و تو چنان که رای  من و توست

از  موم   بدست   خویش هم  نتوان  کرد



*****رباعیات خیام*****


عمرت  تــا   کـی  بـه   خودپرستی    گــذرد

یا    در   پـی    نـیستی   و   هستی   گــذرد

می خور که چنین عمر که غم در پی  اوست

آن  بـه  کـه  بخواب  یا   به   مستی    گذرد

 


*****رباعیات خیام*****

 

 

ای   بس  که  نباشیم و جهان خواهد بود

نی  نام  ز  ما  و  نه  نشان  خواهد  بود

زین   پیش  نبودیم   و  نبد   هیچ   خلل

زین   پس   چو  نباشیم همان خواهد بود


*****رباعیات خیام*****



تا   خاک  مرا   به    قالب   آمیخته  اند

بس   فتنه   که  از خاک بر انگیخته اند

من   بهتر   از   این    نمی توانم   بودن

کز  بوته   مرا   چنین  برون   ریخته اند



*****رباعیات خیام*****


چون مرده شوم خاک مرا گم سازید

احوال مــرا  عبرت  مــردم  سازید

خاک  تن  من  به  باده  آغشته کنید

وز  کـالبدم  خشت  سر  خم سازید