فرهنگ و هنر
2 دقیقه پیش | تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالستشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ... |
2 دقیقه پیش | خواندنی ها با برترین ها (81)در این شماره از خواندنی ها با کتاب جدید دکتر صادق زیباکلام، اثری درباره طنز در آثار صادق هدایت، تاریخ فلسفه یونان و... آشنا شوید. برترین ها - محمودرضا حائری: در این شماره ... |
رامین ناصرنصیر از روزهای ناخوش تلویزیون میگوید
اخبار فرهنگی - رامین ناصرنصیر از روزهای ناخوش تلویزیون میگوید
ناصرنصیر در دهه 70 و اوایل دهه 80 یکی از پرکارترین بازیگران تلویزیون بود و در آثار ماندگاری ایفای نقش کرد و انتظار میرفت که با بیشتر شدن تجربه این بازیگر، هر سال شاهد کارهای بیشتری از او باشیم، اما متاسفانه این روند از جایی به بعد تغییر مسیر داد و او را به یکی از بازیگران کمکار تلویزیون تبدیل کرد؛ کمکاری که وقتی با او صحبت میکنید، متوجه میشوید خود خواسته و به اجبار شرایط حاکم بر فضای هنری کشور بوده است. گفتوگویی داریم با رامین ناصرنصیر تا از دلیل کمکار شدنش در تلویزیون بشنویم.
شما در دهه 70 با حضور در مجموعههای طنز خود را به مردم معرفی کردید که همگی آنها موفق و مورد استقبال بودند و انتظار میرفت امروز یکی از پرکارترین بازیگران سینما و تلویزیون باشید. اما این اتفاق نیفتاده و چند سالی است که شاهد کمکار شدنتان هستیم.
من کمکار نشدهام و امسال خیلی پر کار هم بودهام و از ابتدای سال تا به حال پیوسته سر کار هستم اما در تلویزیون بله، کم کار شدهام. به دلیل اینکه این رسانه نهتنها از نظر کمی، بلکه از نظر کیفی هم خیلی کمکار شده و در تولیداتش روند نزولی داشته است. به دلیل بحران مالی که برای تلویزیون پیش آمده، برنامههای نمایشی آن تبدیل شده به برنامههای زنده دورهمی که چند نفر دور هم جمع میشوند و بحث آزاد میکنند. برنامههای نمایشی آن هم محدود به مناسبتهایی چون نوروز و ماه رمضان شده که در این بخش هم سیر نزولی داشته است.
سالهای قبل برنامههای زیادی ساخته میشد اما در 3، 4 سال اخیر شاهد هستیم که نهایتا دو یا سه سریال ساخته میشود. از آن طرف هم شاهد هستیم که تلویزیون سراغ سریالهای آرشیوی 20 سال پیش رفته و آنها را بازپخش میکند! به همه اینها اضافه کنید که همین تولیدات محدود هم توسط اسپانسرینگ انجام میشود که این اقدام هم بهنوعی باعث پایین آمدن کیفیت کارها شده چون اسپانسر سلیقه شخصیاش را در کار دخالت میدهد و همه چیز را تحتتسلط خود درآورده است و این واقعا در شأن رسانه ملی نیست.
این مشکل حتی به آثار خوب تلویزیون هم سرایت کرده که نمونه آن سریال پایتخت است. من در این چند سال اخیر فقط دو، سه سریال را دنبال کردهام که یکی از آنها مجموعه خوب پایتخت بوده. همه ما امسال شاهد بودیم که اسپانسر این سریال چه تاثیری بر کار گذاشت. مثلا کامیون آن شرکت، مدام جلوی چشم مخاطب بود که دلیلش فقط به سطح سلیقه پایین اسپانسر برمیگشت که میخواهد کارش دیده شود یا در یک قسمت قصه کنار گذاشته شده و به رپرتاژ کاری این شرکت تبدیل شد، در حالی که سلیقه سازندگان پایتخت این نیست چون آنها کارشان را بلدند و میدانند چطور این کار را انجام دهند که مخاطب دلزده نشود، اما وقتی هزینه ساخت سریال اینگونه تامین میشود سازندگان هم مجبورند به خواستههای اسپانسر تن دهند.
بهنظرم این از بیکفایتی تلویزیون است که آنتن رسانه ملی اینطور حراج میکند بنابراین دیگر اعتباری نزد هنرمندان و مخاطبان ندارد. به اطرافیانتان نگاه کنید، چند نفر را میبینید که هنوز مخاطب برنامههای تلویزیونی هستند. حتی در شهرستانهای کوچک هم که سرگرمی عمدهشان تلویزیون بود، دیگر جایگاهی ندارد. متاسفانه تلویزیون باوجود حرفهایی که زده میشود، قافیه را پیشاپیش به ماهواره و رقبای دیگرش باخته است.
یک بحث دیگر هم از سوی بازیگران مطرح میشود و آن پایین آمدن کیفیت فیلمنامههاست که باعث بیکیفیت شدن کارها شده است، اما باتوجه به موضوعی که دررابطه با حضور اسپانسرها و دخالت سلیقه آنها در آثار بیان کردید، فکر میکنید کدام عامل تاثیر بیشتری در بیکیفیت شدن مجموعههای تلویزیونی داشتهاست؟
متاسفانه مشکل فیلمنامه هم بهشدت مطرح است و برای این اتفاق هم دلایل زیادی وجود دارد. ما آدمهای توانا و قابل زیادی داریم که متاسفانه چندین سال است گوشه خانه نشستهاند و کار نمیکنند به دلیل اینکه بهدنبال شرایط ایدهآل هستند. آدمی که در این کار حرفهای است شرایط حرفهای برای کارش طلب میکند و آن شرایط، بودجه حرفهای هم میطلبد، اما وقتی بحث بحران مالی پیش میآید طبیعتا سراغ آدمهایی میرویم که دستمزد پایینتری دارند و به همین نسبت هم کیفیت کارشان پایین است.
مشکل دیگر، فیلمنامههای ارزانی است نه تنها هیچ ساختار درستی ندارند بلکه هر صفحه آنها سه غلط املایی دارد و خیلی تاسفبرانگیز است زیرا نشان میدهد فیلمنامهنویس فقط آن کلمات را در اجتماع شنیده و مطالعهای نداشته و آنها را در جایی نخوانده است. البته قضیه به همین جا ختم نمیشود و وقتی سراغ کارگردانی میروید اسامیای را میشنوید که اصلا نام آنها تا به حال به گوشتان نخورده، در حالی که حرفه ما محدود است و حتی اگر با کسی کار نکرده باشید، نام او را شنیدهاید و این روند در مورد تهیهکننده، فیلمبردار و... هم ادامه دارد و به بازیگر هم میرسد؛ اینکه برخی نقشها را میفروشند و پول میگیرند تا پروژه را پیش ببرند و در کنارش چند بازیگر سرشناس را میآورند تا کارشان دیده شود.
همین افراد به گمان اینکه ساخت کار کمدی راحت است سراغ این ژانر میروند و فیلمنامههایی را به شما میدهند که ممکن است بتوانید با خواندن آنها گریه کنید، اما خنده هرگز. تصور سازندگان این است که دو بازیگر بامزه را میآوریم و آن وسط اتفاقی میافتد و باعث خنده مردم میشود و داستان خود به خود پیش میرود اما درواقع آنچه بعد از این کار رخ میدهد این است که مخاطب قهر میکند و دیگر حاضر نیست زمانش را تلف کند و این فیلمها و سریالها را ببیند.
فکر میکنید چه اقداماتی میتواند به بهبود این روند کمک کند؟
نمیدانم چگونه میتوان این اوضاع را تغییر داد چون واقعا راهحل سادهای ندارد ولی همیشه این را میدانم که همه چیز از بالا باید درست شود. حتی اگر در کارهای ما ایرادی هست سرچشمه آن در بالاست و از آنجا باید همه چیز مورد نظارت و برنامهریزی قرار گیرد.
ما به سیاستگذاریهای فرهنگی نیاز داریم که توسط افراد متخصص و متعهد انجام شود تا در کنار آنکه این سیاستها گذاشته میشود افراد متخصص هم بتوانند آن را به اجرا درآورند.
اتفاق دیگری که سالهای پیش افتاد و هنوز هم ادامه دارد، این است که در جریان ساخت فیلمها و سریالهای کمدی خوب، آثار هجوی هم به نام کمدی تولید شدند که با توهین به شعور مخاطب، باعث قهر او شدند. این تغییر در روند برنامهسازی تحتتاثیر چه اتفاقاتی بود؟
کمدی یکی از سختترین ژانرهای سینمایی است و ساختن و نوشتن در این حوزه، بسیار دشوار، چراکه خنداندن از گریاندن سختتر است و باوجود آنکه به شدت سهلانگارانه با این مقوله برخورد میشود، آدمهای زبده باید سراغش بروند. متاسفانه روندی که کارهای کمدی ما در چند سال اخیر طی میکند این است که یکی، دو شوخی بیمزه با مفهوم دوپهلو مطرح میشود که یک معنای آن در قصه مصداق پیدا میکند و دیگری مفهومی جنسی دارد که صحبت کردن درباره آن ممنوع است و عده خاصی از مخاطبان متوجه آن میشوند که امکان دارد باعث خندهشان شود!
شوخیهایی که گاهی آدم از شنیدن آن خجالت میکشد حتی اگر در خلوتش آن فیلم یا سریال را ببیند! این اتفاق باعث شده بازیگران بزرگی مثل آقای عبدی که یک پشتوانه بزرگ برای سینمای کشور است را به قهقهرا و مبتذلترین آثار ببریم و از ارزش و اعتباری که یک عمر با کارهای بزرگ اندوخته، کم کنیم. جای تاسف است که این روند وحشتناک در سینما و تلویزیون ما جریان دارد و معلوم نیست آدمها با چه درکی از کمدی، اینطور برنامهسازی میکنند. معضل دیگری که گریبان ژانر کمدی را گرفته حضور بازیگران بیتجربهای است که از پیر و جوان گرفته، آنها را از خیابان پیدا میکنیم و بهعنوان بازیگر وارد عرصه میکنیم تا مردم به آن ویژگی خاص بخندند.
اخبار فرهنگی - مجله زندگی ایده آل
ویدیو مرتبط :
دکتر محمدعلی رامین در برنامه سیمای نور، شبکه آزاد تلویزیون آلمان، قسمت دوم
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
گفتوگو با رامین ناصرنصیر به بهانه بازپخش سریال «پشت کنکوریها»
این شبها سریال «پشت کنکوریها» یک بار دیگر از شبکه آیفیلم به نمایش درمیآید؛ سریالی که اصغر فرهادی تهیهکنندگی و بازنویسی فیلمنامهاش را بهعهده داشت و دومین سریال پریسا بختآور در مقام کارگردان است. در این سریال که قصهاش درباره چند جوان پشت کنکوری است، تعدادی از بازیگران جوان و مطرح آن روزها حضور داشتند که رامین ناصر نصیر یکی از آنهاست.
ناصرنصیر در این سریال کنار بازیگرانی چون رضا داوودنژاد، برزو ارجمند، علی صادقی، سعید آقاخانی، سیروس گرجستانی، محسن قاضی مرادی، رضا بنفشهخواه، سحر ولدبیگی و مریم امیرجلالی نقش مردی متاهل را بهعهده داشت که میخواست با دوستان مجرد و پشت کنکوریاش در خانهای متروکه ساکن شود و همراه آنها برای کنکور درس بخواند، در حالی که شرایط او با دیگران تفاوتهای جدی داشت.
ناصرنصیر آخرین بار با سریال «قاب خاطره» تقریبا سه سال پیش در تلویزیون دیده شد و این روزها سرگرم بازی در تئاتری است که براساس نمایشنامه «مجلس ضرب زدن» نوشته بهرام بیضایی برای ماه رمضان سال جاری ساخته میشود.
قبل از سریال «پشت کنکوریها» در سریال قبلی پریسا بختآور که «یادداشتهای کودکی» نام داشت، بازی کرده بودید. این آشنایی از کجا شکل گرفته و چطور به خانم بختآور و آقای فرهادی معرفی شده بودید؟
قبل از این دو سریال،گرچه هرگز با هم کار نکرده بودیم، اما از محافل تئاتری و بخصوص تئاترهای دانشجویی یکدیگر را میشناختیم. من و خانم بختآور و اصغر فرهادی تقریبا از یک نسل هستیم. آنها دانشجوی دانشگاه تهران بودند و من در دانشگاه سینما تئاتر درس خوانده بودم. زمانی که همکاری ما شکل گرفت و این سریالها ساخته شد، دانشگاه تمام شده بود و همه جذب فعالیتهای حرفهای شده بودیم. من به عنوان بازیگر در آثار متعددی بازی کرده بودم، آقای فرهادی سریال «داستان یک شهر»، «روزگار جوانی» و چند سریال دیگر را ساخته بودند و خانم بختآور هم تازه کارگردانی را در تلویزیون آغاز کرده بود. بعد از «یادداشتهای کودکی»، سریال «پشت کنکوریها» را به عنوان دومین سریال برای تلویزیون میساخت و فرهادی هم به عنوان تهیهکننده و مشاور کارگردان با او همکاری داشت.
بله درست است و خوب به یاد دارم که بعد از موفقیتهای اصغر فرهادی، خیلیها کارگردانی این دو سریال را نیز به او نسبت میدادند و میگفتند که پریسا بختآور آن را کارگردانی نکرده است. واقعا این طور بود؟
نه اینطور نیست. خانم بختآور کارگردانی هر دو سریال را انجام داده و البته طبیعی است که به عنوان یک کارگردان جوان، از مشاور باتجربهاش که کارگردانی بلد است، در زمینه نویسندگی هوش قابلتوجهی دارد و البته همسرش نیز هست، کمک بگیرد. هم طبیعی و هم عاقلانه است که خانم بختآور از کمک و مشاوره فرهادی استفاده کند.
این شبها موفق به تماشای بازپخش سریال شدهاید؟
نه. مشغول تمرین تئاترم و هنوز نتوانستهام ببینم.
حتما برایتان پیش آمده که بیننده کارهای قدیمی خودتان باشید. معمولا از تماشای این آثار چه حسی دارید؟
هر کاری حال و هوای خاص خودش را دارد و هر کدام بخشی و برشی از زندگی من محسوب میشود. بنابراین مرا به یاد اتفاقاتی میاندازند که در همان برهه زمانی رخ داده و خاطرات شخصی و کاریام در آن دوره زنده میشود. تماشای این کارها باعث تجدید خاطره میشود و گاهی هم یاد کسانی را زنده میکند که دیگر در میان ما نیستند؛ کسانی که دار فانی را وداع گفتهاند یا برای همیشه از ایران رفتهاند. از زمانی که سریال «پشتکنکوریها» ساخته شد تا امروز اتفاقات زیادی رخ داده و طبیعی است که تماشای آن میتواند خاطرات تلخ و شیرینی را زنده کند که شاید برخی از آنها را فراموش کرده باشم.
وقتی به کارهای قدیمیتر نگاه میکنید به خودتان نمیگویید که چقدر خام بودم چقدر اشتباه داشتم و چیزهایی از این دست؟
نمیدانم، شاید درستش این است که همینطور باشد، اما راستش شرایط به گونهای پیش رفته که کارهای قدیمیتر باعث حسرت میشود. گاهی به خودم میگویم کاش اوضاع مثل همان وقتها بود، چراکه متاسفانه هر روز که میگذرد همه کارها سطحی و دمدستی میشوند.
به همین دلیل است که تقریبا از سه سال پیش هیچ سریالی بازی نکردهاید؟
بیشتر به این دلیل است که تولید برنامههای نمایشی در تلویزیون خیلی کم شده و معمولا تولیدات از کیفیت لازم برخوردار نیستند. بسیاری از این آثار بهدلیل شرایط مالی تلویزیون با همکاری اسپانسر تولید میشوند و متاسفانه اسپانسرها در کشور ما به چیزی که کمترین اهمیت را میدهند، کیفیت هنری است. برای آنها فقط این مهم است که محصولشان تبلیغ میشود و متاسفانه همین باعث عدم جذابیت لازم کارها میشود. امیدوارم با بهبود شرایط اقتصادی، تلویزیون نیز همسو با کل کشور، شرایط بهتری پیدا کند و برای تولید آثار نمایشی برنامهریزی بلندمدت داشته باشد.
زمانی که ســریال «پشت کنکوریها» ساخته میشد، اوضاع چطور بود؟ پشت صحنه سریال با آنچه امروز در روند تولید اتفاق میافتد، چقدر تفاوت داشت؟
پشتصحنه این سریال نهتنها با پشتصحنه کارهای امروزی خیلی فرق داشت که حتی با کارهای همان زمان هم متفاوت بود. در پشت صحنه این سریال اصغر فرهادی را داشتیم که دغدغه فیلمنامه داشت و زمان زیادی را درباره جزئیات فیلمنامه حرف میزدیم و سعی میکردیم با همفکری به نکات جذابی برسیم.
تا جایی که اطلاع دارم در آن سالها شما دستیار مهران مدیری بودید، چرا دیگر با هم همکاری نکردید؟
قرار بود راجع به پشت کنکوریها با هم حرف بزنیم.
بازگشـت بـــه گذشته باعث میشود، برخی چیزها دوباره به یاد بیایند؟!
بله خب، اما این مساله مربوط به دورهای است که «جنگ 77»، «پلاک 14» و «ببخشید شما» را کار میکردیم. در «ببخشید شما» من حتی دستیار آقای مدیری هم نبودم بلکه دو گروه شده بودیم و همزمان کار میکردیم. تولید بخشهای نمایشی با من بود و آقای مدیری ضبط مصاحبهها را بهعهده داشت. در بقیه کارها دستیار و برنامهریز بودم، اما بعد از «پلاک 14» احساس کردم که بهتر است از برنامههای طنز شبانه فاصله بگیرم. نزدیک دو سال ما هر شب در تلویزیون برنامه داشتیم و معتقدم این میزان کار، آدمها را هم به لحاظ جسمی و هم از نظر خلاقیت فرسوده میکند، چون بالاخره خواه ناخواه آدمها تمام میشوند و به تکرار میافتند. همه اینها بهعلاوه برخی دلایل شخصی سبب شد که مدتی از این کار هر شبی دور شوم و به فکر تجدید قوای جسمی و روحی بیفتم.
ولی ایـــن تجدید قوا خیلی طول کشید!
بله همینطور است. 12 سال طول کشید.
پشت صحنه متفاوت «پشت کنکوریها»
یادم هست زمانی که این سریال ساخته میشد، فرهادی در حال نوشتن فیلمنامه اولین فیلمش «رقص در غبار» بود. از آنجا که میدانست برخی از ما دغدغه فیلمنامه داریم و علاقهمند به صحبت در اینباره هستیم، خیلی وقتها صحنههایی را که نوشته بود برای من و سعید آقاخانی میخواند، چون سعید هم ذهن داستانپرداز خلاقی دارد.
فرهادی معمولا درباره صحنهای که تازه نوشته بود با ما حرف میزد، آن را برایمان میخواند و درباره جزئیاتش با هم گفتوگو میکردیم. این همفکری هم راجع به فیلمی که قرار بود بسازد و هم سریال پشت کنکوریها رخ میداد، چون بخشی از فیلمنامه این سریال همزمان با تصویربرداری بازنویسی میشد. در یک کلام محیط پشت صحنه این سریال، خلاق و جذاب بود و همان زمان هم این پشت صحنه تا حد زیادی استثنایی بود، چه رسد به امروز که همه چیز سطحی و سهلانگارانه شده است.
اخبار فرهنگی و هنری - جام جم