فرهنگ و هنر


2 دقیقه پیش

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ...
2 دقیقه پیش

خواندنی ها با برترین ها (81)

در این شماره از خواندنی ها با کتاب جدید دکتر صادق زیباکلام، اثری درباره طنز در آثار صادق هدایت، تاریخ فلسفه یونان و... آشنا شوید. برترین ها - محمودرضا حائری: در این شماره ...

«راز پنهان» ؛ یک داستان غیر ایرانی



آیا داستانی اینچنین رفاه‏زده، الگویی قابل ارائه برای بیننده داخلی است؟ حتی تعادل اجتماعی هم مراعات نشده است. غلبه ظواهر مادی بر کل مجموعه، غیرقابل انکار است.

راز پنهان

روزنامه ایران: مجموعه ماه رمضانی امسال شبکه یک، همانند مجموعه شبکه 2، از چند جهت ارتباط یکدستی با مخاطب نداشته است. اگر مجموعه شبکه 2 با ساعت پخشی نامناسب که آن هم با پخش فوتبال همزمان شد، ارتباطی ضعیف و شاید از هم‌گسیخته با مخاطب داشت، مجموعه شبکه یک با وجود زمان مناسب از طولانی شدن اخبار تا آغاز پخش همزمان فوتبال، آسیب دید و کمتر کسی را می‏توان یافت که آن را به صورت مستمر دنبال کرده باشد.

«راز پنهان» شبکه یک بر بستری داستان خود را گسترانده که منبعث از تجربیات تصویری خارجی با رنگ و لعابی ایرانی است. نوع ایرانی‏شده داستان‏های حادثه‏ ای غربی و هر آنچه از پلیس غربی، جنایتکار بی‏رحم غربی، خانواده پلیس غربی و البته خانواده ازهم‏ گسیخته غربی دیده‏ایم و به یاد داریم. درست است که بیننده ایرانی با تصاویر ماهواره ‏ای درگیر است یا در شبکه‏های گوناگون داخلی، روایت‏های بسیاری از این نوع فیلم‏ها را دیده است، اما هنگامی که با زیست و ساختار اجتماعی داخلی برابرگذاری می‏کند، دچار تداخل معانی می‏شود.

نمونه نخست و ملموس از این داستان، همراهی زوج مطلقه در همه مراحل روایت از دوران کما و از دست رفتن حافظه گرفته تا بعد از آن با یکدیگر است. در جامعه ایرانی، با وجود افزایش آمارهای طلاق و نیز وجود پدیده زنان سرپرست خانوار یا زنان مجرد، پذیرش این همراهی به سبک غربی میسر نیست.

جالب است که در مجموعه «خداحافظ بچه»، با وجود همه خطاهایی که دارد، اما در زبان کاراکترهایش کلماتی چون زن نامحرم یا این‌که مدت عقد موقت به انتها رسیده و علقه شرعی وجود ندارد، گذارده شده تا داستان در معانی ایرانی، مفهوم باشد اما در این اثر، این نشانه‏گذاری ایرانی دیده نمی‏شود. حتی ارتباط‏گیــــــری مهندس داستان با خواهر دوستش که پلیس است، به صورت ملموس نیست و آنچه به سادگی در گوشی تلفن همراه قابل انتقال است، با کشاندن کاراکتر زن به گوشه ‏ای خلوت در پارک بیان می‏شود. اینها نمونه‏ های کوچکی از عدم انطباق روایت برگرفته از تجربیات خارجی با معانی مفهوم برای بیننده ایرانی است. سازندگان اثر باید این فرض را برای خودشان قطعی می‏کردند که مخاطب این مجموعه در شبکه داخلی، کسی است که ارتباط گسترده‏ای با مجموعه ‏های داستانی شبکه‏ های ماهواره‏ای ندارد، بنابراین باید با اشتراک معانی بیشتری برای او داستان تعریف کرد.

ماجرای فرعی کشته شدن همسر وی و نیز این‌که پلیسی خودسر همانند پلیس‏های غربی است، نمونه کوچکتری از این الگوبرداری بدون خلاقیت است. همچنان که پلیس داستان و خواهر دلسوز وی، الگوی تکراری نقشی است که کامران تفتی چندی پیش در مجموعه‏ای دیگر در شبکه تهران ایفا کرده بود و در آنجا مهندسی با یک خواهر دلسوز بود.

در بحث‏های انتظامی و امنیتی نیز این روایت در جامعه ایرانی قابل ورود نیست. اگر تبهکارانی همانند آنچه در این مجموعه وجود دارد، در جامعه ایرانی باشد، باید در قدرت امنیتی و انتظامی خودمان تشکیک کنیم. تبهکارانی که براحتی آدم می‏کشند در جامعه تصویری و جامعه واقعی غربی، وجود دارند و می‏بینید که حتی به واسطه آزادی حمل سلاح، در سینماها هم وارد شده و آدم می‏کشند.

اما در ایران خودمان، کشتارهای اینگونه و اصولاً تبهکاران سازمان‏ یافته در این حجم از خشونت که بسادگی خانواده را بکشند، نداریم و اگر هم مواردی دیده شده مثلاً در مرزها بوده است و نه در شهری چون تهران. این‏گونه اگر باشد که باید فاتحه امنیت عمومی اجتماع را خواند. ما که واجد قدرتی هستیم که به سادگی قاتلان دانشمندان هسته‏ای و شبکه‏های جاسوسی را کشف می‏کنیم، نمی‏توانیم واقعیت یک گروه طماع را که برایشان چهره خونین تدارک دیده‏ایم دریابیم. این تناقض در جامعه ایرانی ساده نیست.

نکته دیگر فضای داستان است؛ فضایی مرفه و آغشته به سودجویی‏های مادی. زندگی خانواده ‏های موجود در داستان، بسیار فاخر و البته برگرفته از زندگی طبقات بالای جامعه و به قول اقتصاددانان متعلق به دهک‏های بالای اجتماع است.

آیا داستانی اینچنین رفاه‏زده، الگویی قابل ارائه برای بیننده داخلی است؟ حتی تعادل اجتماعی هم مراعات نشده است. غلبه ظواهر مادی بر کل مجموعه، غیرقابل انکار است.

اگر داستان‏های دو مجموعه دیگر ماه رمضان شبکه‏ های 2 و 3 را به یاد آوریم، در آنجا از همه طبقات می‏توان نمونه ‏هایی را در تعامل یا تقابل با یکدیگر برای پیشبرد روایت دید، اما در اینجا چنین نیست.

این مجموعه در کنار نوسانات در زمان پخش از بی‏هویتی رنج می‏برد و اگر پوشش اسلامی زنان و نیز آن تک بچه شیرین‌زبان که براساس تیتراژ، گویا دختر مدیرتولید است را از این مجموعه حذف کنیم، یک مجموعه ساده پلیسی- معمایی خارجی خواهد شد. «راز پنهان» تا نیمه‏های راهش، هنوز آنچه باید در یک مجموعه رمضانی دید، از خود نشان نداده است. صرف طمع‏ورزی و عنصر تصادف که برای راهگشایی در روایت بود، بهانه خوبی برای قرار دادن این مجموعه در باکس رمضانی شبکه یک نیست./شبکه ایران

 


ویدیو مرتبط :
راز پنهان

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

آیا داستان سریال «راز پنهان» بر اساس واقعیت بود؟


«متاسفانه ایشان به خاطر ضربه‌ای که در تصادف به سرش وارد شده، تمام خاطراتش را از دست داده و هیچ‌کس و هیچ‌چیز را به یاد نمی‌آورد. البته خوشبختانه هیچ‌کدام از مهارت‌هایش را از دست نداده و می‌تواند به زندگی عادی‌اش برگردد...» آیا چنین چیزی ممكن است؟



 صبح بخیر: «متاسفانه ایشان به خاطر ضربه‌ای که در تصادف به سرش وارد شده، تمام خاطراتش را از دست داده و هیچ‌کس و هیچ‌چیز را به یاد نمی‌آورد. البته خوشبختانه هیچ‌کدام از مهارت‌هایش را از دست نداده و به راحتی می‌تواند به زندگی عادی‌اش برگردد...» آیا چنین چیزی ممكن است؟



در همان قسمت‌های اول وقتی پزشک معالج «فرامرز»، در سریال «راز پنهان» که در شب‌های ماه مبارک رمضان از شبکه یک سیما پخش می‌شد، با بیان این جملات، یکی از محورهای اساسی این سریال را مشخص کرد. این سوال شاید برای شما هم پیش آمد كه: مگر ممكن است در ادامه این سریال که به کارگردانی فلورا سام تهیه شده بود، فرامرز با کمک آشنایانش متوجه می‌شد قبل از تصادف، خطاهای زیادی در زندگی شخصی و البته کاری‌اش مرتکب شده و حالا سعی بر جبران خطاهایش داشت...

اما این اتفاق، تا چه حد به حقیقت نزدیک است؟ آیا امکان دارد که فردی در اثر تصادف، هیچ کدام از مهارت‌های رفتاری و اجتماعی و... را از دست ندهد اما هیچ‌کس، حتی خود و پدر و مادرش را به یاد نیاورد؟!



 چطور فراموش می‌کنیم؟

دکتر فاطمه رنجبر، با اعلام اینکه فراموشی خاطرات انسان یکی از موضوعات بحث‌برانگیز در حوزه اعصاب و روان است، چراكه هنوز تمام جوانب این اختلال برای دانشمندان این حوزه شناخته شده نیست، به سیب‌سبز می‌گوید: «اختلال فراموشی اختلالی است که به صورت ناتوانی در یادگیری اطلاعات جدید یا یادآوری اطلاعات آموخته شده قبلی بروز می‌کند. آسیب قسمت‌هایی از مغز مثل هسته هیپوتالاموس و قسمت میانی لوب گیجگاهی می‌تواند منجر به اختلال حافظه شود. هرچند فراموشی معمولا نتیجه آسیب دوطرفه این ساختمان‌هاست اما برخی آسیب‌های یک‌طرفه نیز منجر به فراموشی می‌شود و شواهد حاکی از آن است که نیمکره چپ ممکن است در بروز اختلال فراموشی مهم‌تر از نیمکره راست باشد و این اختلال باعث تخریب چشمگیر در عملکرد اجتماعی و شغلی شده و نشان دهنده افت قابل ملاحظه از سطح عملکرد قبلی است.»



 ما چند نوع حافظه داریم؟

اما چطور این اتفاق می‌افتد؟! دکتر یاراحمدی در پاسخ به این سؤال می‌گوید: «سیستم حافظه مغز را می‌توان به 2 نوع تقسیم کرد: حافظه اخباری  (Declarative) و غیراخباری  (Non declarative) که بخش مهارت‌ها به حافظه غیر‌اخباری مربوط می‌شود.

   در واقع مهارت‌هایی مثل دوچرخه‌سواری، رانندگی و... به حافظه مهارتی ما مربوط است که در قسمت‌هایی از مغز مانند مخچه و هسته‌های قاعده‌ای مغز ثبت می‌شود. همچنین ما هیچ اطلاعاتی در مورد زمان دقیق یادگیری این مهارت‌ها به خاطر نمی‌آوریم و فقط می‌دانیم که مهارت‌های خاصی را بلد هستیم که حتی ممکن است نتوانیم همان مهارت‌ها را به دیگران یاد دهیم. البته وقتی صحبت از حافظه می‌شود، همه به یاد حافظه کوتاه‌مدت، میان‌مدت و بلندمدت می‌افتند که همان حافظه Declarative است و مسئولیت حفظ اطلاعات عمومی ما را بر عهده دارد.

این اطلاعات اتفاق‌های روزانه و اطلاعاتی مثل اینکه دیروز ظهر چه غذایی خورده‌ایم، رئیس جمهور فلان کشور کیست و ... را شامل می‌شود. البته این نوع اطلاعات در حافظه دیگری در لوب گیجگاهی مغز سازماندهی شده و در جزئی از سیستم لیمبیک مغز، برای مدت کوتاهی ثبت می‌شود؛ مثلا در همین حد که شما برای چند ثانیه شماره‌ای را به خاطر بسپارید. اگر شما قصد داشته باشید چنین اطلاعاتی را برای مدتی طولانی حفظ کنید، لازم است که ارتباط‌هایی منطقی بین جزئیات اطلاعات برقرار کرده و با تکرار، آن را وارد حافظه میان‌مدت کنیم که در واقع حافظه میان‌مدت همان حافظه‌ای است که در لوب گیجگاهی مغز قرار دارد. به مرور زمان، مغز اطلاعات ثبت شده در حافظه میان‌مدت را به بخش‌های مختلف کورتکس مغز به نام «نئوکورتکس» وارد می‌کند.  بنابراین با یک جمع‌بندی متوجه می‌شویم که شروع ثبت اطلاعات حافظه Declarative در پیشانی رخ می‌دهد و بعد به حافظه گیجگاهی منتقل شده و بعد از گذشت زمان، مثلا 5-4 سال، به حافظه طولانی‌مدت ما منتقل می‌شود و دیگر از یادمان نمی‌رود.»



  خاطره‌ها چطور پاک می‌شوند؟

 دکتریاراحمدی در مورد فراموشی این‌طور صحبت خود را ادامه می‌دهد: «سندرم‌هایی به نام سندرم «آمنستیک» وجود دارد که می‌توانند برای مدتی حافظه را دچار اختلال کنند؛ مثلا وقتی یک فوتبالیست یا اسکی‌باز دچار ضربه مغزی می‌شود، در واقع لوب گیجگاهی‌اش آسیب می‌بیند که در بیشتر موارد این آسیب‌ها قابل درمان و برگشت‌پذیر بوده و به مرور زمان رفع می‌شود. البته ممکن است اطلاعات مربوط به همان لحظه تصادف یا مدتی قبل از آن  که هنوز در حال پردازش در لوب گیجگاهی بوده و به نئوکورتکس منتقل نشده، از بین برود اما مهارت‌های فرد -که در مخچه و قاعده‌های مغزی جای دارد- همچنان پابرجاست و فرد همچنان می‌تواند رانندگی کند یا از تلفن همراه و سایر تکنولوژی‌هایی که قبلا هم در دسترس داشته، استفاده کند. البته مواردی دیده شده که فرد اطلاعات مربوط به خودش (اتوبیوگرافی) مثلا از 5 سال گذشته و قبل از آن را خوب به خاطر دارد اما از 5-4 سال قبل تا چند روز یا چند ماه قبل از تصادف را‌ که مثلا دانشجو بوده یا دوره دیگری از زندگی‌اش را گذرانده، فراموش کرده است. چنین مواردی نشان می‌دهد که اطلاعات مربوط به دوران فراموش شده هنوز در لوب گیجگاهی قرار داشته و آسیب به این بخش باعث فراموش شدن‌شان می‌شود.» دکتر رنجبر  نیز برخی فراموشی‌ها را این‌طور معرفی می‌کند: «در مبتلایان به اختلال فراموشی تغییرات ظریف یا آشکار شخصیت ممکن است با نشانه‌های تخریب حافظه همراه باشند .مثلا فرد گیج و سردرگم به نظر می‌رسد یا مضطرب است. گاهی به شدت پرخاشگری می‌کند یا برخلاف گذشته شخصیت آرام و مهربانی پیدا می‌کند. بیشتر بیمارانی که به دلیل ضایعه مغزی دچار فراموشی شده‌اند، دست به انکار می‌زنند و ممکن است سردرگمی خود را با توسل به افسانه‌پردازی در مقابل سؤالات بپوشانند.»





  فراموشی از نوع «چپ‌دست»

به گفته دکتر یاراحمدی نوع دیگری از اختلال‌های فراموشی وجود دارد که در آن، فرد دیگر قادر به ثبت اطلاعات جدید نیست. مثل فیلم چپ‌دست، که در آن شخصیت اصلی فیلم، با بازی لیلا اوتادی، پس از یک سانحه رانندگی، به بیماری خاصی مبتلا شده و سال‌هاست که هر روز صبح که بیدار می‌شود، خاطرات خود را فراموش می‌کند و به روز پیش از تصادف بازمی‌گردد. در واقع این فرد گذشته را به خاطر دارد و تا وقتی بیدار است، اطلاعات مربوط به زمان حال را در حافظه‌اش ثبت می‌کند اما وقتی به خواب می‌رود، اطلاعات تازه‌اش از دست می‌رود.

این متخصص مغز و اعصاب در ادامه می‌افزاید: «این امکان وجود دارد که فردی تصادف کند و بخشی از خاطراتش را از دست بدهد، اما اینکه حتی خود یا پدر و مادرش را که اولین و نزدیک‌ترین افراد زندگی‌اش بوده‌اند، فراموش کند، کمی دور از ذهن است. البته این دست اتفاق‌ها در فیلم‌های تلویزیونی ما زیاد رخ می‌دهد! اما واقعیت چیز دیگری است؛ از لحاظ روانپزشکی ممکن است فردی حتی خودش را هم فراموش کند اما از لحاظ مغز و اعصاب تنها این امکان وجود دارد که فرد حافظه کوتاه مدت خود را از دست داده و اطلاعات مربوط به زمان حادثه و مقداری قبل از آن را فراموش کند. البته با گذشت زمان وقتی فرد دوره‌های درمانی را طی می‌کند، بخش اعظم اطلاعات فراموش‌شده‌اش بازیابی می‌شود و تنها اطلاعات مربوط به چند روز یا چند ماه قبل از آن را برای همیشه از دست می‌دهد. افرادی هم هستند که به خاطر سکته‌های مغزی، در چند محور حافظه را کلا از دست می‌دهند اما نه‌اینکه خودش را هم فراموش کند. مگر اینکه فرد از لحاظ روانشناسی دچار حمله روانی یا وحشت شده و به لحاظ روانشناختی و به صورت ناخودآگاه خود را فراموش کند.»





  ضربه به سر فراموشی می‌آورد؟

دکتر رنجبر هم در این خصوص نظر مشابهی دارد: «اختلال فراموشی بیش از همه در ضربه به سر دیده می‌شود که معمولا حافظه کوتاه‌مدت و نزدیک آسیب می‌بیند مثلا فرد به خاطر نمی‌آورد برای صبحانه چه خورده است. در  برخی از بیماران فراموشی آنقدر عمیق است که بیمار زمان و نام شهر محل اقامتش را نیز فراموش می‌کند اما بسیار نادر است که فرد خود و خانواده‌اش را نشناسد! قهرمان داستان سریال «راز پنهان» با اینکه به دلیل تصادف کل حافظه‌اش را از دست داده و حتی خود و خانواده‌اش را نمی‌شناسد، ولی به‌رغم شدت تخریب حافظه فردی کاملا سالم به نظر می‌رسد! خیلی راحت به عنوان یک مهندس به شرکت می‌رود و به کارهایش رسیدگی می‌کند. او حتی آنقدر ارتباطات اجتماعی‌اش خوب است که همکارانش اصلا متوجه فراموشی او نمی‌شوند! قاعدتا همه این رفتارها در اختلال فراموشی به دنبال ضربه به سر کاملا بعید است.

رفتار و نوع فراموشی قهرمان داستان بیشتر می‌تواند به اختلال فراموشی تجزیه‌ای نسبت داده شود. این اختلال با یک حادثه استرس‌زا و هیجانی ارتباط دارد. در این اختلال ساختمان‌های مغزی مربوط به حافظه سالم هستند ولی یک تجربه دردناک باعث شده تا فرد قادر به یادآوری خاطرات گذشته‌اش نباشد. در واقع این فراموشی یک راه مقابله با آن تجربه دردناک است که در این موارد فرد می‌تواند کل خاطرات زندگی خود را فراموش کند و حتی خودرا نیز نشناسد. اما همانطور که گفته شد اگر شدت اختلال به این حد برسد، قطعا زندگی اجتماعی و شغلی فرد مختل خواهد شد.»



  درمان برای بیمار لازم است

در پایان این گفت‌وگو دکتر رنجبر نکته مهمی را متذکر می‌شود: «چه اختلال فراموشی ناشی از ضربه سر باشد و چه ناشی از یک موضوع روانشناختی، قطعا درمان لازم دارد و یکی از درمان‌های اصلی روان‌درمانی است که متاسفانه در موضوع فیلم کمترین اشاره‌ای به آن نشده  و قهرمان داستان حتی یک بار هم برای پیگیری درمان فراموشی‌اش به پزشک مراجعه نکرد!»

البته دکتر یار احمدی توضیح بیشتری در مورد شیوه‌های درمانی این افراد ابراز می‌کند: «معمولا برای کمک به این افراد، از علم «نوروساینس» استفاده می‌شود که رشته‌ای بین روانپزشکی و مغز و اعصاب است و در کنار ترمیم آسیب جسمی مغز، سعی در ترمیم آسیب‌های روحی فرد دارد. البته تئوری‌های مختلفی در مورد حافظه مطرح شده اما یکی از قطعی‌ترین مواردی که در مورد حافظه ذکر می‌شود، سرنخ‌هایی است که در مغز ما وجود دارد و باعث یادآوری برخی خاطره‌ها می‌شود؛ مثلا وقتی بوی عطری که معلم ریاضی سال سوم راهنمایی ما همیشه استفاده می‌کرده، به مشام ما می‌رسد، یاد یکی از امتحانات ریاضی همان سال‌مان می‌افتیم. این بوی عطر، همان سرنخی است که در حافظه ما ثبت شده و موارد اینچنینی برای ما زیاد اتفاق می‌افتد. این نوع  از یادآوری را بازیافت اطلاعات می‌گویند. مثلا وقتی ماجرایی را به یاد نمی‌آوریم و با ورود به محل آن اتفاق، همه‌چیز به یادمان می‌آید، همان اتفاقی است که در بازیافت اطلاعات رخ می‌دهد و این یکی از راه‌های درمان چنین فراموشی‌هایی است.»

دکتر یاراحمدی در ادامه از شیوه‌ای به نام Super Exposure Therapy  یا در معرض گذاری یاد می‌کند و می‌گوید: «افرادی که در یک تصادف عزیزان خود را از دست می‌دهند، قاعدتا شوک مضاعفی را متحمل شده و روح‌شان هم آسیب می‌بیند. برای درمان این افراد از روشی به نام در معرض قرار دادن استفاده می‌کنند تا با واقعیت روبه‌رو شده و بر ترس‌های روحی‌اش غلبه کند. البته این روش برای بیمارانی که تازه بحران را پشت سر گذاشته‌اند، توصیه نمی‌شود. اما بعد از مدتی می‌توان بیمار را به محل حادثه برد و با روش در معرض‌گذاری، استفاده از سرنخ‌ها و روش‌هایی از این دست به بهبود وی کمک کرد.»