فرهنگ و هنر


2 دقیقه پیش

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ...
2 دقیقه پیش

خواندنی ها با برترین ها (81)

در این شماره از خواندنی ها با کتاب جدید دکتر صادق زیباکلام، اثری درباره طنز در آثار صادق هدایت، تاریخ فلسفه یونان و... آشنا شوید. برترین ها - محمودرضا حائری: در این شماره ...

در رمان های بزرگ دنیا، مردها وفادارترند یا زن ها؟


در کتاب مرجع «سی و شش وضعیت نمایش» که می گوید تمام داستان های عالم، یکی از 36 حالت از پیش تعیین شده هستند، شش طرح داستانی کلی مربوط به ماجراهای عاشقانه است و همین نشان می دهد که عشق و مسائل خاله زنکی مربوطه چقدر جذاب است.





هفته نامه تماشاگران امروز - یاسر مالی: در کتاب مرجع «سی و شش وضعیت نمایش» که می گوید تمام داستان های عالم، یکی از 36 حالت از پیش تعیین شده هستند، شش طرح داستانی کلی مربوط به ماجراهای عاشقانه است (چیزهایی نظیر موانع به هم رسیدن عشاق، عاشق یکی از خانواده دشمن شدن...) و همین نشان می دهد که عشق و مسائل خاله زنکی مربوطه چقدر جذاب است.

با اینحال سوالی که پیش می آید، حفظ و تداوم عاشقی است. برای سنجش اینکه چطور یک زندگی عاشقانه تداوم م یابد، متر و معیار مشخصی در دست نیست، با اینحال می شود از روی نقطه مقابل عشق، یعنی خیانت به عشق و رفتن سراغ دیگری، حدس زد که کدام رابطه عاشقانه از ریل خارج شده است.

اینکه مردها بیشتر این کار را می کنند یا زن ها، قاعدتا بسته به جنسیت پاسخ دهنده جواب متفاوتی خواهد داشت اما شاهد مثال هایی که در داستان های معروف و شاهکار آمده، چیز دیگری می گوید.

از نظر رمان های بزرگ دنیا، مردها وفادارتر هستند یا زن ها؟

به خاطر مرد بودن اغلب نویسندگان معروف باشد یا به خاطر قابلیت داستانی بیشتر خانم ها، به هر حال بیشتر داستان های معروف درباره زن هاست. خودتان با یک حساب سرانگشتی ساده می توانید انبوه داستان های مشهوری را که با تم خیانت زنانه نوشته شده، بشمرید: «آنا کارنینا»، «مادام بواری»، «سرخ و سیاه»، «دفترچه ممنوعه»، «چراغ ها را من خاموش می کنم» (البته در این رمان خانم پیرزاد، خیانت در حد فک راست و تازه آن هم عاقبت به خیر می شود)، ... در مقابل تم داستانی مرد دو زنه، اصلا تم رایجی نیست.

طبیعتا به این خاطر که در آیین مسیحیت ازدواج همزمان و حتی ازدواج بعد از طلاق چندان کار راحتی نیست و حتی اگر هنری هشتم، پادشاه انگلستان باشی، برای اینجور کارها باید گردن توماس مور فیلسوف را بزنی و با وایتکان قطع رابطه کنی و هزار و یک جور دردسر دیگر. حتی در ادبیات وطنی هم چندان هووی دانه درشتی به چشم نمی خورد؛ امری که قطعا به چیزهایی بیشتر از ترس آقایان نویسنده از زن شان بستگی دارد.

در مورد داستان های هوومحور چند حالت وجود دارد. طبیعتا بهترین نوع هوو، هوویی است که همان اول ماجرا قالش کنده شود. حالا یا طرف مثل لیلای داستان «لکه ها»ی زویا پیرزاد (در مجموعه «طعم گس خرمالو») طاقت کارهای همسرش را نمی آورد و اصلا مهرش حلال جانش آزاد، می رود جدا می شود از شوهری که با دیگری رابطه دارد یا اینکه مثل هلن در «ابریشم» الساندرو باریکو ایتالیایی، دم برنمی آورد وسنگ زیرین آسیا می شود و مردش را به زندگی برمی گرداند.

از نظر رمان های بزرگ دنیا، مردها وفادارتر هستند یا زن ها؟

در ابریشم، شخصیت اول داستان یعنی هروه ژونکور که مردی عیالوار و معقول است، در سفرهایش عاشق زنی ژاپنی می شود و زنش که بو برده سعی می کند زندگی اش را حفظ کند و این کار را از راه عجیبی انجام می دهد.

اما سعی و تلاش زن ها متاسفانه همیشه هم جواب نمی دهد و گاهی کاری که نباید بشود. یک تم پر کاربرد دیگر در این مورد، کشف اتفاقی هوو است که در بیشتر موارد زحمتش را بچه های زن اوله می کشند. در داستان کوتاه «بابای نورا» از مرجان شیرمحمدی (در مجموعه «بعد از آن شب»)، دختری به طور خیلی اتفاقی در خیابان پدرش را با یک زن موطلایی می بیند و می فهمد که بعله. (این داستان کوتاه همانی است که کیارستمی پیشنهاد ساخت فیلمی از رویش را به رسول صدرعاملی داد و شد «دیشب باباتو دیدم آیدا»).

رسول پرویزی هم داستانی دارد در مجموعه «شلوارهای وصله دار» با عنوان «زبان کوچک پدرم» که در آن پسری ماجرای خنده دار زن دوم گرفتن پدرش را تعریف می کند که پدرش اول به خانواده اش گفته بوده باید برود شهر تا زبان کوچکش را عمل کند و شاید از زیر کار زنده برنگردد و بعدا معلوم شده که عمل مورد نظر، ازدواج مجدد و انصافا خیلی هم سنگین بوده.

در داستان کوتاه «جذاب» جومپا لاهیری هندی تبار (در مجموعه داستان «مترجم دردها») هم باز پسر کوچک خانواده است که با سوال هایی که می کند و اصلا مناسب سنش نیست، کدهای لازم را به مادرش می دهد.

از نظر رمان های بزرگ دنیا، مردها وفادارتر هستند یا زن ها؟

در مجموعه طنز «قصه های بابام» ارسکین کالدول که شاملو ترجمه اش کرده هم داستان کوتاه یاست )«زن بی کس و کار») که در آن پسرش ماجرای زیرآبی رفتن های پدرش را لو می دهد.

گاهی هم هست که زن ها ماجرا را می دانند و با واقعیت زندگی کنار آمده اند. مثلا در «زن زیادی» جلال آل احمد، هر چه همسایه ها می خواهند صغرا خانم را متوجه عاقبت هوو داشتن کنند، صغرا خانم حرف خودش را می زند که «آن بنده خدا چه گناهی کرده>

در یک مورد نادردیگر در زمان ایتالیایی «تقسیم» پیرو کیارا هوو اولا 2 تا و در ثانی کاملا خانگی است و آقای ناباب با سه خواهر زندگی و کارهای دیگر می کنند و این سه خواهر خاک بر سر هم چنان از ماجرا راضی هستند که حتی بعد از مرگ آن بابا، در تقسیم ارثیه او هم با هم رقابت دارند.
اینها که تا حالا گفتیم اگر به رگ فمینیست بازی تان برنخورده، رمان «وانهاده» سیمون دوبووآر راست کارتان است.

از نظر رمان های بزرگ دنیا، مردها وفادارتر هستند یا زن ها؟

وقتی قهرمانش می فهمد شوهرش با زن دیگری رابطه دارد و مچ او را وا می کند، شوهره خیلی راحت می گوید که «آره، همینطوره» و «همینه که هست» و «نمی خواهی نخواه» و کلا می رود پیش همان زن دیگر و حتی با اعلام رضایت زن از وجود این زن دوم و کنار آمدن با آن هم مرده برنمی گردد. حالا بیایید و همه اینها را با آن داستان های معروف و مشهور درباره خیانت زنانه مقایسه کنید.

همه شان با هم، نصف شهرت «آنا کارنینا» یا «مادام بوواری» را هم ندارند. این آیا به خاطر وفاداری بیشتر مردهاست که داستان نویس ها چیزهای کمتری از بی وفایی آنها نوشته اند؟ یا به خاطر وفاداری بیشتر زن ها که بی وفایی شان اینقدر مهم می شود؟ نتیجه گیری اش با خودتان.


ویدیو مرتبط :
رمان پدر بزرگ ما 4 نفر

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

هفت رمان بزرگ دنیا به انتخاب روزنامه گاردین


چندی پیش روزنامه گاردین به تحلیل و بررسی شروع هفت داستان مشهور دنیا پرداخته بود. بهترین شروع های هفت رمان بزرگ دنیا که در ایران ترجمه شده، از این قرارند

مجله یکشنبه: چندی پیش روزنامه گاردین به تحلیل و بررسی شروع هفت داستان مشهور دنیا پرداخته بود. در این گزارش برخی شروع ها، مربوط بود به بهترین رمان ها و برخی به بهترین داستان ها. یکی دو کتاب نامبرده نیز کتاب هایی بودند که در ایران ترجمه نشده اند.

بنابراین یکی دوتایی را که در ایران منتشر نشده، از گزارش گاردین خط می زنیم و یکی دوتایی خودمان اضافه می کنیم! با این مقدمه، بهترین شروع های هفت رمان بزرگ دنیا که در ایران ترجمه شده، از این قرارند:

1) خیر! به شما بگویم که اگر اینجا جلوی من تایید نکنید که جنگ در پیش است و همچنان در پی آن باشید که رسوایی های این دجال را لاپوشانی کنید، دیگر نه من، نه شما!



این شروع رمان حجیم «جنگ و صلح» است که نیازی به معرفی ندارد و نویسنده اش «تولستوی» نیز ایضا...



2) به من بگویید اسماعیل. سال ها پیش، از آنجایی که آهی در بساط نبود و دلخوشی خاصی هم روی زمین نداشتم، فکر کردم بهتر است سوار کشتی بشوم و بروم آن قسمت جهان را که آب گرفته تماشا کنم.



این شروع خیره کننده، متعلق است به رمان «موبی دیک» اثر «هرمان ملویل». جالب است بدانید »ملویل» سه کتاب بیشتر ننوشت که هیچ کدام به پای «موبی دیک» نرسید. خودش هم این نکته را فهمید و بعدها دست از نوشتن کشید و تا پایان عمر چیزی ننوشت!



3) تو از من چیزی نمی دانی، مگر اینکه کتابی به نام «ماجراهای تام سایر» را خوانده باشی اما این مهم نیست. آن کتاب به دست آقای مارک تواین نوشته شده و او اغلب حقیقت را می گوید.

«مارک تواین» نویسنده «هاکلبری فین»، در ابتدای این رمان هم اسم کتاب قبلی اش را می آورد و هم نام خودش را! دقت داشته باشید در روزگار نوشتن «هاکلبری فین»، این نوع ارجاع ها اصلا مد روز نبوده است و حتی فوق العاده تعجب برانگیز به حساب می آمده. این شروع، بعدها در ادبیات آمریکا و جهان ماندگار شد و همچنان یکی از مثال های روز داستانی است. در تاثیر «هاکلبری فین» همین بس که اگر نوشته نمی شد، «ناتور دشت»ی هم در کار نبود.



4) این یک حقیقت است که در جهان به اثبات رسیده؛ اینکه مردی با رفاه مالی مناسب، باید به دنبال یک همسر باشد.



خب! فارغ از اینکه چقدر این جمله را قبول داشته باشیم و با واقعیت های امروز متناسب باشد، این یکی از معروف ترین آغازهای داستانی جهان است. شروع رمانِ «غرور و تعصب» نوشته نویسنده شهیر انگلیسی، جِین آستین. او «غرور و تعصب» را در اوایل قرن نوزدهم نوشت و بعید است روزنامه و رسانه ای باشد که فهرستی از شاهکارهای دنیای ادبیات داستانی را منتشر کرده باشد و نامی از «غرور و تعصب» نبرده باشد. ضمن اینکه با اقتباس از «غرور و تعصب» تاکنون چندین فیلم سینمایی نیز تهیه و کارگردانی شده است.



5) یک روز صبح، گرگورزامزا از خوابی آشفته بیدار شد و فهمید که در تختخوابش به حشره ای عظیم تبدیل شده است.



شروع «مسخِ» کافکا، مثل تمام آثارش وحشتناک است. این وحشت، از دنیایی حاصل می شود که «کافکا» خودش هم از آن می ترسید. یعنی هیچ بعید نیست حینِ نوشتن داستان هایش، خودش هم از ترس عرق ریخته باشد و در گلو احساس خفگی کرده باشد. این جمله را مترجم انگلیسی آثار «کافکا» گفته بود.



6) اسکوئر ترلانی، دکتر لیوزی و بقیه این آقایان از من خواسته اند تمام جزئیات سفرمان به جزیره گنج را بنویسم؛ از اول تا آخر. خواسته اند هیچ چیز را از قلم نیندازم، به جز گنج های جزیره، چون هنوز هم در آن جزیره، گنج ها پنهان باقی مانده اند.



می دانم که اکثرتان «جزیره گنج» را نخوانده اید اما قطعا اقتباس های سینمایی آن را دیده اید. بنابراین می دانید از چه موضوعی صحبت می کنم؛ از «جزیره گنج» اثر «رابرت لوییس استیونسون». شروع رمان به گونه ای است که انگار همه چیز را لود می دهد، اما با وجود این افشاگری آشکار، باز هم دوست دارید پیش بروید و بیشتر بدانید.



7) قهرمان اصلی در این قسمت یک زن آلمانی 48 ساله است. قد او یک متر و 71 سانتی متر و وزنش حدود 68 کیلو و 800 گرم است. رنگ چشمانش هم چیزی بین آبی تند و سیاه.

جمله های بالا بیشتر شبیه پاسخ هایی است که در پرسشنامه اداره گذرنامه پر می کنید؛ دقیقا چیزی شبیه به شروع رمان «سیمای زنی در میان جمع» اثر «هاینریش بل» ...