فرهنگ و هنر


2 دقیقه پیش

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ...
2 دقیقه پیش

خواندنی ها با برترین ها (81)

در این شماره از خواندنی ها با کتاب جدید دکتر صادق زیباکلام، اثری درباره طنز در آثار صادق هدایت، تاریخ فلسفه یونان و... آشنا شوید. برترین ها - محمودرضا حائری: در این شماره ...

حامد بهداد: شاید توهم بازیگر خوب دارم!


حامد بهداد با اشاره به اینکه منتقدان همیشه نقدهایی را به نوع بازی من انجام دادند گفت :معتقدم که بازیگر خوش‌شانسی نبودم اما شاید توهم خودم این باشد که بازیگر خوبی هستم./ برای بازی در سعادت آباد با مازیار میری لابی و تبانی کردم! حامد بهداد با اشاره به اینکه منتقدان همیشه نقدهایی را به نوع بازی من انجام دادند گفت :معتقدم که بازیگر خوش‌شانسی نبودم اما شاید توهم خودم این باشد که بازیگر خوبی هستم.


نشست نقد و بررسی فیلم سینمایی «سعادت‌آباد» با حضور مازیار میری کارگردان، همایون اسعدیان تهیه‌کننده، امیر عربی نویسنده، لیلا حاتمی و حامد بهداد بازیگر و رامتین شهبازی منتقد در فرهنگسرای رسانه برگزار شد.

 حامد بهداد در بخشی از نشست درباره پذیرش بازی در این فیلم گفت: یکی از دلایل بازی در این فیلم دوستی با مازیار میری و  خانم حاتمی است به همین دلیل پس از جلسات بررسی فیلم‌نامه احساس کردم که از بازی در این پروژه خوشم می‌آید و پس از آن تفسیر فیلم نامه را برای خودم آغاز کردم .

وی خاطر نشان کرد : ما به این شغل ورود کردیم که نگاه تحلیل گرایانه ای به فیلم نامه داشته باشیم ، من در حال حاضر در حرفه‌ای فعالیت می‌کنم که باید تفسیر و تحلیل زندگی را در خود مرور کنم .




ویدیو مرتبط :
نذر حامد بهداد برای بازیگر شدنش

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

حامد بهداد چگونه بازیگر شد؟



حامد بهداد چگونه بازیگر شد؟

باور كنید یا نه به آن آسانی كه من و شما فكر می‌كنیم نیست؛ یعنی اصلا آسان نیست. خیلی هم سخت است. درخشیدن، مطرح شدن، ستاره بودن، محبوبیت، پرطرفدار بودن یا هر چیزی كه شما اسمش را می‌گذارید یك شبه و یك روزه اتفاق نمی‌افتد.

باور كنید یا نه به آن آسانی كه من و شما فكر می‌كنیم نیست؛ یعنی اصلا آسان نیست. خیلی هم سخت است. درخشیدن، مطرح شدن، ستاره بودن، محبوبیت، پرطرفدار بودن یا هر چیزی كه شما اسمش را می‌گذارید یك شبه و یك روزه اتفاق نمی‌افتد. به قول آن دیالوگ معروف فیلم «شب یلدا»:« همه چی برمی‌گرده به قبل، قبل و قبل ترش.» قبل و قبل و قبل‌تر از آن روزی كه ستاره‌ای برای اولین بار دیده می‌شود.

رامبد جوان من را به سینما آورد
رامبد از اول خلاق بوده است. عامیانه بخواهم بگویم این است كه رامبد گوشت شیرین است و خلاقیتش فقط به بازیگری و كارگردانی برنمی‌گردد. او حقیقتا زندگی كردن را بلد است، او بلد است همراه باشد و همكاری كند، من الان خیلی چیزها از او یاد گرفته‌ام. واقعا رامبد به من یاد داد كه در یك فضای حرفه‌ای با همكارانم چطور رفتار كنم؛ چطور برخورد كردن، چطور صدای‌شان زدن و چطور از یك راه درست و سالم دیگران را به خدمت گرفتن را از او یاد گرفتم. دوستی من و رامبد از آنجا شروع شد كه من در آن ایام در شركت تبلیغاتی رامبد به نام «زیتون» كار می‌كردم و كمك دستیارش شدم. رامبد من را به خانه‌اش می‌برد، خانه‌ای كه او در كنار پدرومادرش زندگی می‌كرد. عكس من روی آینه اتاق رامبد بود و حتی آنجا جایی برای خوابیدن داشتم، غذا برای خوردن داشتم چون من آن زمان دانشجو بودم و رامبد در حق من برادری كرد.

  حامد بهداد,تصاویر حامد بهداد,گفتگو با حامد بهداد

او مرا به سینما آورد و دست مرا گرفت. به رامبد نقشی در فیلم «آخربازی» همایون اسعدیان پیشنهاد شده بود. او من را به جای خودش معرفی كرد. فیلمی كه من به خاطرش كاندیدای دریافت سیمرغ بازیگری شدم. او مرا وارد سینما كرد یعنی دست مرا گرفت و گفت خانم‌ها و آقایان اینك حامد بهداد. همایون اسعدیان می‌گفت: «مفتخرم كه حامد بهداد را ما به سینما معرفی كردیم.» بله این قشنگ است. تو باید حق مطلب را ادا كنی، تو باید این فرصت را به دیگران بدهی كه به تو افتخار كنند، به تو تكیه كنند، اسم تو را بیاورند و خجالت نكشند.

بازیگر موجود بدبختی است
بازیگر موجود بدبختی است. شغل خودم بازیگری است، ببینید میل به بازیگری از چند عقده و دلیل به وجود می‌آید، من بزرگ‌ترین سؤالم در این مورد را از آقای سمندریان پرسیدم و بهترین جواب را گرفتم. به او گفتم كه استاد، بازیگری چیه؟ ایشان جواب داد: «نمی‌دانم ولی انگار یك روح دیگری در تو فرود می‌آید و تو ارواح دیگری را تجربه می‌كنی، علت‌های مختلفی را می‌فهمی، یك آدم دیگر و شرایط دیگر را زندگی می‌كنی، تبدیل به آدم دیگری می‌شوی كه هوای دیگری را نفس می كشد.» فقط حمید سمندریان می توانست این جواب قانع‌كننده را بدهد و من متوجه منظورش بشوم. من مدتی شعر نوشتم اما شعرها خوب از آب درنیامد. ساز یاد گرفتم و شروع كردم به مطالعه و در كنارش نقاشی و چند كار دیگر كردم. من زحمت زیادی كشیدم كه به شرایط سالم‌تری درون خودم برسم. اگر شرایط اهانت‌آمیز نباشد حال من خوب می‌شود. فقط می‌ماند یك مقدار خودخواهی و سوءاستفاده كه اصولا ما ناخودآگاه نسبت به هم داریم. آنجاست كه ممكن است آن بخش بد ذهنم بخواهد شروع كند به خودنمایی یا هتك حرمت كردن و مشكل آنجاست كه باید حل شود.

علائم حیاتی من
آدمی جدی هستم اما در فضاهای خاصی. درست در دل همان لحظه كه جدی هستم خیلی راحت شوخی می‌كنم چون اگر شوخی نكنم و راحت نباشم سقوط می‌كنم و برای اینكه سقوط نكنم دست و پا می‌زنم و اینها كمك می‌كند كه علائم حیاتم از بین نرود. من از اینكه ضربان قلبم پایین بیاید می‌ترسم، از این تنهایی و از آرامش بیش از حد میترسم. جدیت من در چیزهای دیگری است و شاید بیشترش تظاهر باشد. یك غلو یا یك جلد است كه خودم انتخاب كرده‌ام وگرنه این جدیت و راحتی با هم همزمانی دارند، رفتارهای من همیشه به شدت مورد انتقاد قرار گرفته می‌شود شاید به این دلیل است كه من در بعضی چیزها اعتماد به نفس كافی ندارم. مثلا اصلا نمی‌دانم چرا در بعضی از مراسم مرا صدا می‌زنند و می‌گویند بیا، به من چه؟! در چنین مواقعی بدن من شروع می‌كند از خودش عكس‌العمل نشان دادن؛ عكس‌العمل‌هایی كه از قبل طراحی نشده.

 حامد بهداد,تصاویر حامد بهداد,گفتگو با حامد بهداد

 دلم می‌خواهد به كما بروم
اصلا نمی‌دانم دارم چه كار می‌كنم، رشد من دیر دارد اتفاق می‌افتد، عضله‌های ذهن من هنوز قوی نشده‌اند، دلم می‌خواهد یك سطل زباله وجود داشت كه یكسری از اطلاعات و داده‌های ذهنم را درون آن می‌ریختم. انباشته‌ها و خاطره‌های زشت و بدی را كه فقط اذیتم می‌كنند، من اینها را كجا بریزم؟ چطوری پاك شان كنم؟ چیزی به نام « restart » وجود ندارد و هیچ فرصتی برنمی‌گردد. شاید باید به كما بروم. داستان‌ها و فیلم‌های زیادی را دیده‌ام كه شخصیت آن در آستانه خودكشی دچار یك تحول عجیب شده و زمان برایش كند می‌شود و هویت ظاهری زمان رنگ می‌بازد و شخصیت با یك ریتم دیگری كه در واقعیت وجود ندارد یكی می‌شود و دریچه‌های ذهنش باز می‌شوند و ناخودآگاهش به او یك فرصت جدید می‌دهد. زندگی شاید حقیقتش را در آستانه مرگ به آدم نشان بدهد.

می‌خواهم به این ویرانه رسیدگی كنم
جایی از وجود من ویران است؛ می‌خواهم به آن ویرانه رسیدگی كنم. بازیگری برای این بود كه كمی شهرت، كاذب یا واقعی، از شغلی كه اعتبار می‌دهد، داشته باشم و همیشه از صمیم قلب از خدای بزرگ به خاطر آن چه بهم داده و حتی آن چیزهایی كه بهم نداده، شكرگزارم . الان باید بنشینم و عمیقا فكر كنم. هربار كه در كارم اضطراب و استرس را به معرض نمایش می‌گذارم، بعدها می‌فهمم كه همان مقدار هورمون در من ترشح شده كه انگار آن استرس به صورت واقعی برمن وارد شده درصورتی كه من آن را تخیل كرده‌ام و تصویر ساخته‌ام.

   حامد بهداد,تصاویر حامد بهداد,گفتگو با حامد بهداد

 به رامبد گفتم دیگر بهترین دوست تو نیستم
همیشه خیلی از رفتارهایم را با رامبد بررسی می‌كنم، حتی همین چند روز پیش در مورد یك كار با او مشورت كردم. یك‌بار احساس كردم، دیگر مثل قبل با هم دوست و رفیق نیستیم و به او پیامك دادم كه می‌دانم دیگر بهترین دوست و رفیق تو نیستم و می‌دانم كه فلانی را  از من بیشتر دوست داری. پس از این به بعد رفتارم را بر این اساس تنظیم می‌كنم. در جواب این پیامك من او جواب داد كه احمقی اگر فكر كنی كه بین دوست‌هایم كسی را به اندازه تو دوست داشته باشم و باز من جواب دادم: پس من رفتارم را براساس آخرین پیامك تو تنظیم می‌كنم.

 شما رامبد را نمی‌شناسید، شما نمی‌دانید پشت این همه طنز و آیتم‌های هوشمندانه و شوخ‌مندانه و طنازی یك آدم جدی وجود دارد. توفیق الكی به دست نمی‌آید به خصوص در این مملكت؛ جدیت، پشتكار و همت می‌خواهد. او اگر به اینجایی كه هست رسیده زحمت كشیده، توهین شنیده و هزاران مورد دیگر. من دیده‌ام كه دیگران در برخورد با او چه احترامی می‌گذارند. او آدم عجیب و غریبی است، من اصلا مثل او نیستم. من حوصله این را ندارم كه وقتم و رفاقتم را با آدمی بگذارنم كه من دهنده باشم اما رامبد دهنده است؛ صرفا گیرنده نیست..../مجله زندگی ایده آل/ برترین ها