فرهنگ و هنر


2 دقیقه پیش

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ...
2 دقیقه پیش

خواندنی ها با برترین ها (81)

در این شماره از خواندنی ها با کتاب جدید دکتر صادق زیباکلام، اثری درباره طنز در آثار صادق هدایت، تاریخ فلسفه یونان و... آشنا شوید. برترین ها - محمودرضا حائری: در این شماره ...

جزیره‌ای که هم یادآور «یانگوم» است و هم «خانواده دکتر ارنست» + تصاویر



اخبار,اخبارفرهنگی,کشور اندونزی

اخبار فرهنگی - جزیره‌ای که هم یادآور «یانگوم» است و هم «خانواده دکتر ارنست» + تصاویر

کشور اندونزی که یکی از بزرگ‌ترین کشورهای مسلمان دنیاست مقصد خوبی برای سفر خواهد بود. جاکارتا، پایتخت این کشور است. پاساژهای دیدنی، هتل‌های زیبا، اماکن تفریحی شاد با مردمی مهربان که لباس‌های‌شان فستیوال...

هنگامی که تمام جاذبه‌های کشور را دیده‌ای و دیگر جایی نمانده تا آن را زیر پا بگذاری، دلت سفر به فراسوی مرزها را می‌خواهد تا خامی‌ها را پخته کنی و با فرهنگ و آداب مردم دیگر کشورها آشنا شوی، اما بهتر است از قاره‌ی خودمان شروع کنیم و کم‌کم پای‌مان را از گلیم‌مان فراتر بگذاریم و با سفر به فراسوی مرزها به‌نحوی برای کشورمان نیز تبلیغ و گردشگران را برای دیدن زیبایی‌های تمام‌نشدنی ایران دعوت کنیم.

کشور اندونزی که یکی از بزرگ‌ترین کشورهای مسلمان دنیاست مقصد خوبی برای سفر خواهد بود. جاکارتا، پایتخت این کشور است. پاساژهای دیدنی، هتل‌های زیبا، اماکن تفریحی شاد با مردمی مهربان که لباس‌های‌شان فستیوالی از رنگ است خاطره‌ای رنگارنگ در ذهن شما رقم می‌زند. آب‌وهوای استوایی این کشور، با باران‌های تند استوایی به یک‌باره شما را غافلگیر می‌کند و کودکان پابرهنه با اجاره دادن چتر‌، به‌نوعی مهمان‌نوازی می‌کنند.

اخبار,اخبارفرهنگی,کشور اندونزی

خانه‌های مردم بومی
گروه‌های تندرو با بمب‌گذاری در مناطق گردشگری، قربانی‌های بسیاری در این کشور گرفته‌اند. به همین دلیل برای ورود به هر جایی وسایل و لباس‌های شما بررسی می‌شود. پیشنهاد شده است که برای کمک یا ارتباط برقرار کردن با اطرافیان در این کشور احتیاط کنید و از نگهداری بسته یا هر چیز دیگری حتی برای مدتی کوتاه خودداری کنید.

شهر چینی‌ها در جاکارتا محله‌ای دیدنی است، بخصوص اگر شب‌ها این محله را برای دیدن انتخاب کنید، آن‌وقت چهره‌ی واقعی آنجا را خواهید دید. صبح‌ها هم اگر شانس بیاورید و قطاری پر از آدم‌ها از جلوی چشم‌تان عبور کند به نظرتان می‌رسد که این صحنه را در فیلم‌هایی ار کشور هند یا بنگلادش دیده‌اید، قطاری که مسافرهایش از در و پنجره‌ها آویزان‌اند!

بازار سبزیجات جاکارتا پر از گاری‌های چوبی با میوه‌های رنگارنگ و سبزیجات تازه است، ذرت‌های آب‌پزشده با پوست، شما را به سمت خودش می‌کشد.

اندونزی با داشتن 17هزار جزیره، 15 درصد از پوشش مرجانی جهان را دارد. بزرگ‌ترین جنگل‌ها در جنوب شرق آسیا در این کشور قرار دارند. جزیره‌ی بالی یکی از مهم‌ترین جزیره‌های گردشگری در این کشور است که حداقل دو ساعت اختلاف زمانی با پایتخت دارد. بالی به جزیره‌ی خدایان شهرت دارد، زیرا بیشتر ساکنان آن، از هند به این جزیره مهاجرت کرده‌اند و مذهب‌شان هندو است و خدایان بسیاری را می‌پرستند. در هر خانه، یک معبد خدایان نیز وجود دارد که مردم هر روز صبح، با تقدیم کردن بهترین خوراکی‌ها به خدایان‌شان می‌خواهند برکت را به خانه‌های خود بیاورند.

اخبار,اخبارفرهنگی,کشور اندونزی

مراسم مذهبی
مراسم مذهبی بالی شاید به نظر ما، خرافاتی بیاید، اما جالب و دیدنی است؛ زنان و مردان در اعیاد ویژه، لباس‌های یکدست سفید که قلاب‌بافی خاصی دارد و بسیار گران است می‌پوشند و بهترین خوراکی‌ها و حیوانات خانگی خود را برای پیشکشی به خدای بزرگ‌شان به معبد بزرگ می‌برند. رقص مذهبی در این مراسم نیز دیدنی است.

زندگی در بالی شب و روز ندارد. در اینجا شب‌ها هم مثل روزها پر رفت‌وآمد و زنده است. بسیاری از مردم استرالیا به‌دلیل کوتاهی فاصله و ارزان بودن تفریح‌ها، این جزیره را برای گذراندن تعطیلات خود انتخاب می‌کنند.

غذاهای این منطقه نیز بوی ادویه‌های خاصی را می‌دهد که شاید با ذائقه‌ی ما ایرانی‌ها جور نباشد، اما پیشنهاد می‌کنم به هر جایی که سفر می‌کنید غذای سنتی آن شهر یا کشور را امتحان کنید و فراموش نکنید که بعضی از موقعیت‌ها فقط یک‌بار به‌وجود می‌آیند. در جزیره‌ی بالی هم «سبد دریایی» بخورید که شامل همه‌ی محصولات دریایی به‌شکل سوخاری یا آبپز همراه با سبزیجات است.

غواصی در اقیانوس اطلس و آرام، کایت و بالن‌سواری، جت‌اسکی، سرفینگ، بانجی جامپینگ، فیل‌سواری و قایق‌سواری در رودهای خروشان از جمله تفریحات هیجان‌انگیزی است که خیلی‌ها دوست دارد دست کم برای یک‌بار آن‌ها را امتحان کنند.

«اوبد» یکی از مناطق دیدنی این جزیره است که بسیاری از زیبایی‌های بالی را در خود جا داده است. جنگل میمون‌ها، غار فیل‌ها، باغ وحش زیبای این جزیره و موزه‌ها و خانه‌های هنر و از همه مهم‌تر، قدم زدن در معبدهای باستانی متعدد، شما را یاد فیلم «یانگوم» (ساخت کشور کره جنوبی) می‌اندازد.

اخبار,اخبارفرهنگی,کشور اندونزی

یک موزه در بالی
موزه‌ی بالی با مجموعه‌ای از حکاکی‌های مزین، ماسک‌های نقاشی‌شده، منسوجات هنرمندان، ظرف‌های سفالی و عروسک‌های خیمه‌شب‌بازی حرف‌های بسیاری برای گفتن دارد.

در گالری‌های نقاشی این جزیره، کودکان و بزرگان با چوب‌هایی به‌شکل بستنی و رنگ‌های دست‌ساز، هنرهای دیدنی و کم‌نظیری را خلق می‌کنند. کشورهای اروپایی و آمریکایی تابلوهای این هنرمندان را با کمترین قیمت، به گالری‌های باشکوه و گران‌قیمت خودشان می‌برند. زنان در بالی با کنده‌کاری روی چوب، شاهکارهای زیبایی خلق می‌کنند، مجسمه‌های چوبی یکی از صنایع دستی کشور اندونزی است. ظرافت نقره‌کاری همراه با سنگ‌های زینتی در کارگاه‌های نقره‌سازی، فکر داشتن جواهرات را از سر بیرون می‌کند.

قدم زدن در مزارع پلکانی برنج و نگاه کردن به نارگیل‌های آویزان از درختان، کارتون «خانواده دکتر ارنست» را تداعی می‌کنند. آسیای شرقی قهوه‌های معروفی دارد، قدم زدن در مزارع قهوه، روح انسان را جلا می‌دهد.

اخبار,اخبارفرهنگی,کشور اندونزی

مجسمه‌های چوبی
کشور اندونزی با وجود داشتن معادن نفت، گاز، سنگ‌های معدنی و از همه مهمتر، صنعت گردشگری، مردم فقیر زیادی دارد. از یکی از راهنماهای بومی خواستم تا من را به دیدن یکی از خانه‌های محلی ببرد. کمی دورتر از زرق و برق‌های جزیره، راننده من را به محله‌هایی برد که در آنجا زنان دوشادوش مردان به جاده‌سازی مشغول بودند. راننده جلوی یکی از خانه‌ها ایستاد و تابلویی را نشان داد که روی آن، تعداد اعضای خانواده، پسران و حیوانات اهلی آن خانه نوشته شده بود. با پرداخت مبلغی ناچیز به‌عنوان ورودی، وارد حیاط خانه شدم، صاحب‌خانه که مرد پیری بود مجسمه‌های چوبی را برای فروش به من داد. چند خوک در اصطبل خانه غذا می‌خوردند، خانه از اتاق‌های متفاوتی که هر کدام متعلق به پسران و عروسان خانواده بود تشکیل می‌شد. پشت حیاط خانه، چند معبد که با گل تزیین شده بودند محل نیایش خانواده را نشان می‌دادند.

خروس‌هایی با پاهای بلند در قفس نگهداری می‌شدند، یکی از پسرهای خانواده گفت: هر شب مسابقه‌ی جنگ خروس‌ها را برگزار می‌کنیم و هر خروسی که قوی‌تر باشد و خروس رقیب را از پای درآورد، شرط مسابقه را می‌برد. این خروس‌ها برای ما سرمایه هستند.

اخبار,اخبارفرهنگی,کشور اندونزی

آشپزخانه‌ی مردم بومی
سه قابلمه روی اجاقی از کاهگل و با سوخت هیزم، نوید خوراک ظهر خانواده را می‌دهد. عروس خانواده باردار است و با حصیرهایی که در دست دارد فرش خانه‌اش را می‌بافد. سموری در قفس خوابیده است، پسر خانواده می‌گوید سمور با خوردن حیوانات و حشرات موذی از اعضای خانواده محافظت می‌کند.

مردم مهمان‌نواز بالی با شربت‌های دست‌سازشان که با عطر خوشبوی گلی زیبا همراه است از شما پذیرایی می‌کنند و به روش خاص خودشان برای ادای احترام به مسافران و ثروتی که روانه‌ی کشورشان می‌کنند، سر تعظیم فرود می‌آورند.

اخبار,اخبارفرهنگی,کشور اندونزی

یک مراسم بومی

اخبار,اخبارفرهنگی,کشور اندونزی

یکی از هنرهای آیینی - نمایشی

اخبار,اخبارفرهنگی,کشور اندونزی

میدان خدای اقیانوس

اخبار,اخبارفرهنگی,کشور اندونزی

یکی از خدایان

اخبارفرهنگی - isna.ir

 


ویدیو مرتبط :
کارتون خانواده دکتر ارنست

خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :

داماد احمدی نژاد: خانواده «دکتر ارنست» می‌شویم/ پدر همسرم بوتاکس نکرده



مهدی خورشیدی,داماد احمدی نژاد,بوتاکس احمدی نژاد

مهدی خورشیدی، داماد احمدی‌نژاد :
خانواده «دکتر ارنست» می‌شویم

شباهتی به پدرزن ندارد. کت‌وشلوار مشکی راه‌راه خوش‌دوخت‌ و کفش مشکی ‌ورنی پوشیده. آرام حرف می‌زند و اگر نقدی هم دارد آن را در نهایت نرمی مطرح می‌کند. از آن آدم‌هایی است که می‌خواهد همه را برای خودش نگه دارد و کسی را رنجیده نکند حتی اگر آن شخص، پدرزنی باشد که علاوه بر رییس دولت، همسایه دیواربه‌دیوارش هم باشد. «مهدی خورشیدی» داماد احمدی‌نژاد پزشک‌عمومی است و با سن و سابقه کم، رییس بیمارستان «فیروزآبادی» شهرری. خودش معتقد است رسیدنش به ریاست بیمارستان ارتباطی با نسبت فامیلی‌اش با رییس دولت ندارد تا جایی که حتی به شوخی می‌گوید شاید بعد از رفتن احمدی‌نژاد سمتش بالاتر هم برود. با او درباره همه‌چیز صحبت کردیم از نحوه آشنایی‌اش با خانواده رییس دولت تا ماجراهای دیگر.

سفر خوش گذشت؟
کدام سفر؟


‌ مگر شما به همراه آقای احمدی‌نژاد سفر کربلا نبودید؟
خیر. به دلیل مشغله کاری این سفر صورت نگرفت.


‌ آخرین سفری که با آقای احمدی‌نژاد رفتید کجا بوده؟ نیویورک که گویا نرفتید.
نیویورک کلا با ایشان نرفتم. سه‌سال ویزا صادر هم شد اما خودم نرفتم.


‌ چرا؟
شاید دلیلی نمی‌دیدم. چون آدم در سفر کاری، جایی که می‌رود باید کمک کند و کاری انجام دهد. یکی، دو تا سفر با ایشان رفتم. البته به غیر از حج که زیارتی بود. یک‌بارش در چین -برای اجلاس جی‌8 بود -که ایشان گفتند همراه هیات باشم. خودم مقید بودم که اگر نیازی نباشد به سفر نروم. نیویورک هم همین‌طور بود. سفرهای دیگری هم بود که پاسپورت داشتم ولی نرفتم.


‌ اما برخی دیگر از نزدیکان ایشان می‌رفتند.
در سفر نیویورک هم برخی به من گفتند تو نرو تا ما برویم. من گفتم اگر کاری نداشته باشم شرکت نمی‌کنم. چون سفر کاری است. به طور مثال سفر سال 89 یا 90 بود که ایشان به من گفتند از کارشناسان برای متن سخنرانی مشاوره بگیرید که من به 200، 300نفر نامه زدم و چیزی حدود 600، 700 متن به دستمان رسید که در گنجینه شورای مشاوران وجود دارد. برای همین خیلی‌ها به من گفتند که تو هم برو. گفتم دلیلی ندارد من وظیفه‌ام این بود و انجامش دادم. دلیلی ندارد که به نیویورک بروم.


یعنی خیلی از افرادی که با ایشان رفتند کاری نداشتند و به صرف دعوت‌شدن، رفته بودند؟
تعداد زیادی از آنها سفرشان کاری بود.


‌ منظورم خانواده است. اینکه چرا همراهان ایشان با همسر و فرزند بودند.
نمی‌گویم نبوده ولی بزرگنمایی هم بوده است. من خودم مشخص است که کدام سفر را بودم و کدام را نبودم.


‌ الان آقای احمدی‌نژاد گفته است که برمی‌گردد به منزل قبلیشان در نارمک.
بله در آن محله غالب منازل را نوسازی کرده‌اند. الان آن منزل تبدیل به یک ساختمان چهار طبقه شده.


‌ قرار است همه آنجا زندگی کنید؟
بله ما هم می‌رویم. چون همسر بنده تک‌دختر آقای احمدی‌نژاد است و همیشه دوست دارد که دخترشان همراهشان باشد. من هم ممانعتی نداشتم.


‌ خانه نارمک را خودشان ساخته‌اند؟
نه داده‌اند به یکی از دوستان.


‌ شریک دارند یا همه مجموعه متعلق به خودشان است؟
نه چهار طبقه یک واحدی است که همه متعلق به خودشان و فرزندانشان است.


‌ گفتید که قرار است همه فرزندانشان هم بروند آنجا کنار ایشان.
بله قرار است خانواده دکتر ارنست شویم (با خنده).


درباره ازدواج شما با دختر آقای احمدی‌نژاد سوال داشتم، گویا آقای زریبافان شما را معرفی کرده بودند. درست است؟
بله آقای زریبافان از دوستان مشترک آقای احمدی‌نژاد و پدر من هستند. آقای احمدی‌نژاد و پدر من از زمان کردستان یک رفاقت قدیمی داشتند. اما خب با آقای زریبافان صمیمی‌تر بودند. ایشان زمانی که در شورای شهر بودند پیشنهاد دادند. این ازدواج را سیاسی نگاه نمی‌کردم چون زندگی را نباید سیاسی کرد.


‌ یعنی پیش‌بینی نمی‌کردید که رییس‌جمهور بشوند؟ چون آقای باهنر چند بار گفته بودند که ما احتمال ریاست‌جمهوری ایشان را می‌دادیم.
من هیچ موقع فکر نمی‌کردم ایشان رییس‌جمهور بشوند.


‌ خب قضیه آشنایی شما با خانواده آقای احمدی‌نژاد چطور بود؟
من اول رفتم با خود آقای احمدی‌نژاد دو جلسه صحبت کردم. یک شب ساعت 9 در مهرماه 83 بود، قرار شد به دیدن آقای احمدی‌نژاد در شهرداری بروم. آن زمان دانشجو بودم و دوره بالینی را شروع کرده بودم. اولین‌بار بود که ایشان را می‌خواستم ببینم. خیلی هم خسته بودند. آقای زریبافان هم بودند ولی خصوصی صحبت کردیم. ایشان از روحیات من پرسیدند. شاید چون آدم رکی بودم آقای احمدی‌نژاد از من خوشش آمد. مسایلی پیش آمد که صراحتا گفتم نمی‌توانم انجام دهم.


‌ مالی؟
مالی و غیرمالی. ایشان شاید از اینکه خیلی راحت صحبت کردم یک زمینه ذهنی خوبی از من پیدا کردند.

مثلا انتظارات ایشان از دامادش چه بود؟
بالاخره هر پدری که دختر دارد انتظار دارد که همسر او بتواند دخترش را خوشبخت کند. آقای احمدی‌نژاد کمتر در مورد مسایل مالی صحبت کردند. کلا زیاد وارد مباحث مادی نشدند. بیشتر انتظار داشتند که هر جایی که ایشان می‌روند دخترشان هم همراه ایشان بروند. من از این تلقی بدی نکردم. یعنی اینکه هر جا که ایشان زندگی می‌کنند دخترشان هم به همراه ایشان باشند. به همین دلیل ما الان در پاستور زندگی می‌کنیم.


‌ پسرها چطور؟
آنها هم بنا به ملاحظات امنیتی آنجا هستند ما هم به دلیل قولم و ملاحظات امنیتی آنجاییم.


‌ بعد از آن شب اول دیدار در شهرداری چه شد؟
بعد ایشان گفت شما بروید با خانواده صحبت کنید. رفتیم همین منزل قدیمی نارمک ایشان سال 84، چند جلسه هم صحبت کردیم. روز مراسم بله‌برون ما هم یک روز قبل از ثبت‌نام ریاست‌جمهوری سال 84 بود.


‌ شب بله‌برون فکر نکردید که دارید داماد رییس دولت آینده می‌شوید؟
نه اصلا.


‌ حتی در ذهنتان هم تصور نمی‌کردید که ممکن است ایشان رییس دولت شود؟
با من قبل از آن صحبت کرده بود که ممکن است در آینده اتفاقاتی بیفتد اما این هیچ وقت برای من مهم‌تر از زندگی نبود.


‌ و بعد مراسم ازدواج بعد از انتخابات بود؟
بله دوران ریاست‌جمهوری بود.

مراسم شما هم مانند مراسم پسر ایشان و دختر مشایی بود؟
نه مراسم ما در تپه‌های شمس‌آباد در یک سالن متعلق به تامین اجتماعی برگزار شد. در همان حال‌وهوای سال 84 هم یک مدل غذا، سه چهار مدل میوه و سه مدل شیرینی بیشتر سفارش ندادیم. ساده بود و محفل دوستانه.


‌ بعد از آنجا رفتید پاستور؟
نه رفتیم در آپارتمانی در خیابان آذربایجان. بعد مسایلی پیش آمد که مسوولان امنیتی ریاست‌جمهوری گفتند باید بیایید پاستور. یادم هست یک‌شبه هم اسباب‌کشی کردیم و آمدیم پاستور چقدر هم سخت بود اسباب‌کشی یک‌شبه.


‌ پس از آن زمان تا الان در جوار خانواده همسر هستید؟
بله (با خنده) بعد از این هم در جواریم... این منتقد همیشه در کنار آقای احمدی‌نژاد هست.


‌ ماه‌عسل کجا رفتید؟
باور می‌کنید نرفتیم. من دانشجو بودم و گرفتار و نشد تا عید بعد رفتیم شهرستان خودمان در استان کهگیلویه.


‌ سال 84 خودتان هم به آقای احمدی‌نژاد رای دادید؟
بله هم 84 و هم 88.


‌ این دوره چطور؟ برخی نقل‌قول‌ها گفته بودند ایشان از رای‌آوردن آقای روحانی خیلی خوشحال شدند.
والا بنده هم این نقل‌قول را شنیدم ولی خبر ندارم و فقط شنونده بودم.

از رای آقای احمدی‌نژاد خبر ندارید؟ حرفی یا سخنی در خانواده باشد یا شما حدس بزنید.
خیر. من ظهر رای دادم و ایشان عصر. خبری هم نداشتم. حدس هم نمی‌توانم بزنم. وقتی هم پرسیدم، ایشان چیزی نگفتند.


‌ مناظره‌های تلویزیونی را خانوادگی می‌دیدید؟
بله. من مناظره سوم را خیلی دوست داشتم. مناظره اول زیاد فضا را گرم نکرد. مناظره دوم هم تکانی نداد. ولی مناظره سوم بود که فضا را گرم کرد و مقدمه‌ای شد برای رای بالای آقای روحانی.


‌ شما با آقای احمدی‌نژاد مناظره آخر را دیدید؟
مناظره سوم را خیر ولی مناظره اول را با ایشان دیدم. بعضی وقت‌ها انتقاداتی که می‌شد ایشان همان جا جواب می‌دادند ولی سعی می‌کرد سکوت کند تا فضای انتخابات با آرامش جلو برود. این انتقادات هم طبیعی بود. بالاخره برای روی کارآمدن دولت جدید، از دولت مستقر انتقاد می‌کنند و آن هم باید جواب دهد. شاید گذاشته‌اند بعدا پاسخ دهند.


‌ وقتی آقای مشایی و احمدی‌نژاد با هم برای ثبت‌نام رفتند خانواده از قبل اطلاع داشت؟
من نمی‌دانستم. اتفاقا جالب است برای شما که بگویم من همان روز بیمارستان بودم و ظهر آمدم منزل و فکر نمی‌کردم که چنین اتفاقی بیفتد شنیده بودم از اطرافیان که آقای احمدی‌نژاد می‌خواهد همراه مشایی برود. اما چیزی از خودشان نپرسیدم و جدی نمی‌گرفتم اما هاشمی را اصلا حدس نمی‌زدم که بروند تا اینکه یادم است یکی از دوستان زنگ زد به من و خبر را داد. من خیلی تعجب کردم که ساعت آخر آقای هاشمی و مشایی رفته‌اند.

تحلیل خود شما از همراهی آقای احمدی‌نژاد با مشایی چه بود؟ دستگاه قضایی اعلام کرد که این کار تخلف بوده است.
شاید پدیده جدیدی بود من قانونش را نمی‌دانم. شاید من بودم این کار را نمی‌کردم.


‌ ولی آقای احمدی‌نژاد گویا خیلی به آمدن آقای مشایی امید بسته بود.
عجیب است من اصلا امید نداشتم.


‌ روز پنج آذر قرار است ایشان برود دادگاه شما هم همراهشان می‌روید؟
وزارت کشور که نرفتیم. دادگاه را می‌رویم (با خنده).


‌ ما از همسر آقای احمدی‌نژاد کمتر شنیده‌ایم. دوست داریم از زبان داماد وصف حال مادرزن را بشنویم. در مورد پدرزن که خیلی با احتیاط صحبت می‌کنید!
خانم ایشان خیلی باشخصیت هستند. فوق‌لیسانس دارند. آدم اهل حاشیه‌ای نیستند و بیشتر به کار مشغولند.

کجا کار می‌کنند؟
ایشان فرهنگی هستند و در آموزش‌وپرورش مشغولند. ایشان بسیار آرام و صبورند. من هم ایشان را دوست دارم و هم آقای احمدی‌نژاد را. ولی همیشه گفته‌اند بین داماد و مادرزن یک قرابت خاصی هست. چون همسر من تک دختر است و وابستگی‌اش بیشتر است و ما در طول سال‌های پس از ازدواج با ایشان بوده‌ایم. آقای احمدی‌نژاد اخلاق‌های خوبی دارند. مراقب بچه‌هایشان هستند. مسایل بیرون را در خانه نمی‌آورند. من آن زمان هم که در شورای مشاوران ایشان بودم ممکن بود به ایشان انتقاد داشته باشم ولی اینطور نبوده که این انتقادات را وارد روابط خانوادگی کنیم. بنده و ایشان همیشه در بیرون از خانه باهم بحث می‌کردیم و هیچ موقع در خانواده نیاوردیم. حتی در خانه ساعت‌ها می‌شد که کنار هم باشیم ولی حرفی از بحث‌هایمان نزدیم.


‌ پس در واقع شخصیت خانوادگی و کاری ایشان خیلی با هم متفاوت است.
انصافا در خانواده یک آدم دوست‌داشتنی است اما دولت فرق می‌کند.


‌ پس شما ترجیح می‌دهید داماد ایشان باشید تا همکار!
محیط‌ها با هم فرق دارد. محیط خانواده اقتضائات خاص خودش را دارد. هیچ موقع اختلاف سلیقه‌مان را به خانه نمی‌بردیم.

زمانی که شما به ریاست بیمارستان انتخاب شدید، بحث‌هایی بود که شاید ریاست شما بیشتر به دلیل نسبت خانوادگی شما بوده است. یک پزشک متولد 57 که آنقدر هم تجربه کاری ندارد به ریاست یک بیمارستان برسد. حالا فکر می‌کنید با رفتن آقای احمدی‌نژاد شما هم از ریاست بیمارستان کنار روید؟
ایشان اصلا خبر نداشت و من به ایشان گفتم که در حال رفتن به این بیمارستان هستم. آقای دکتر ابوالقاسمی رییس دانشگاه شهیدبهشتی که استاد بنده هم بودند، من هم چون کارمند دانشگاه بودم به من گفتند که اگر علاقه ‌داری بیا و کاردرمانی کن و مشغول کار مدیریتی شو. الان اوضاع بیمارستان خیلی تغییر کرده است که حاصل زحمات و تلاش‌های همکارانم در بیمارستان است. چون مسافت طولانی بود و کار سخت و مراجعات بالایی داشت، کسی حاضر به تقبل مسوولیت نبود. نزدیک صدهزارنفر در سال که 30، 40درصد آنها از افاغنه هستند به این بیمارستان مراجعه می‌کنند.

‌ پس ایثار کردید؟!
نه وظیفه‌ام بود. به‌عنوان یک کارمند باید انجام می‌دادم. منظور این است که کاندیدا کم بود یا اصلا نبود. موضوع دیگر این بود که مدیریت بیمارستان دو جنبه دارد. اول طبابت و دیگری قدرت مدیریتی. برای ریاست بیمارستان باید حداقل پزشک بود. ولی بیشتر به توان مدیریتی بستگی دارد. مدیریت بیمارستان به مدارج بالای علمی نیازی ندارد چون افراد در مدارج بالای علمی جذب پژوهش می‌شوند.

سابقه کار چطور؟
بله نیاز دارد. اگر کسی با فضا آشنا نباشد دچار مشکل می‌شود.


‌ پس با رفتن آقای احمدی‌نژاد تغییری در جایگاه شما انجام نمی‌شود.
فکر نمی‌کنم. شاید بالاتر هم برود (می‌خندد).


‌ در ماجرای انتصاب شما به ریاست سازمان استاندارد شما گفتید که انتظار داشتید همان‌طور که ایشان از مرتضوی حمایت کرد از شما هم حمایت می‌کرد.
استاندارد را ایشان خودش پیشنهاد داد. دو ماه با من صحبت می‌کردند و من قبول نمی‌کردم. با وجود اینکه فضای استاندارد را می‌شناختم و قبلش هم روی آن کار کرده بودم.


‌ چه شد که اصلا ایشان بحث سازمان استاندارد را پیش کشیدند و ریاست آنجا را به داماد خود پیشنهاد دادند.
ایشان «یکهو» تصمیم گرفتند.


‌ «یکهو» تصمیم گرفتند!؟
بالاخره تصمیم ایشان بود من هم دو سه ماهی زیر بار نرفتم بعد هم خوب به درخواست ایشان قبول کردم و رفتم ولی وقتی مسایل و اختلافات و اصطکاک‌ها را دیدم خودم ترجیح دادم سکوت بکنم و کنار بکشم چون به صلاح مملکت نبود.


‌ چقدر طول کشید؟
شاید یک هفته نبود.

استدلال مجلس بحث فامیل‌سالاری و عدم تخصص و تجربه شما بود گویا. به نظر خود شما این استدلال درست نبود؟
نخیر درست نبود اقلا باید از خودم سوال می‌کردند و بحث می‌کردیم. از برخی نمایندگان که اصلا توقع نداشتم که بدون صحبت با من صحبت‌هایی را مطرح کردند که اصلا درست نبود.


‌ خب بالاخره استدلال این بود که رییس‌جمهور داماد خود را به منصبی گماشته که در آن تجربه و تخصصی ندارد و این چیزی نیست جز فامیل‌سالاری.
باید سوال می‌کردند، من در شورایعالی استاندارد نظرات خودم را گفته بودم و در یک رقابت رای آورده بودم.


‌ شما از کجا مطمئن هستید که پشتوانه آن رای، توانایی و تخصص شما بوده است؟ شاید همین که شما داماد رییس دولت بودید کافی بوده برای اینکه در رای آنها اثر‌گذار شود.
برای اینکه سوال جواب شد. حرف زده شد و سه‌نفر دیگر هم نامزد بودند. در حالی که به من اتهام زدند که شغل‌های زیادی دارم. کجا من شغل‌های زیادی داشتم. نداشتم.


‌ دلخور نشدید از آقای احمدی‌نژاد؟
چرا دلخور شدم. هنوز هم دلخور و ناراحتم. به خود ایشان هم گفتم که من به درخواست ایشان رفتم خودم نمی‌خواستم بروم.

چه شد که ایشان عقب‌نشینی کرد در برابر نظرات نمایندگان اما در برابر مثلا شخصی مثل سعید مرتضوی یا خیلی دیگر از نیروهایش می‌ایستد؟
برای خود من هم هنوز جای سوال است باید از خود ایشان پرسید، این سوال را هم من از ایشان کردم نمی‌دانم شاید مصلحت را در این دیده‌اند.


‌ ممکن است بعدا پشیمان شده یا فکر کرده که دارد متهم به این می‌شود که از دامادش حمایت می‌کند.
شاید. البته به من چیزی نگفت. جواب قانع‌کننده‌ای هیچ‌وقت به من نداد.


‌ چه جوابی داد؟
گفت مصلحت را در این دیدم. عیبی هم نداشت من آدمی هستم که اگر فکر کنم فضا دارد خراب می‌شود از حقم می‌گذرم؟


‌ چند وقت بعد آمدید بیمارستان؟
مدتی مجمع تشخیص بودم و بعد آمدم اینجا.


‌ یعنی دیگر مجمع نیستید؟
مجمع نه. اما کمک‌های مشاوره‌ای می‌دهم.


‌ در چه زمینه‌ای؟
در حوزه بحث‌های مربوط به دبیرخانه و برخی کارهای کمیسیون‌هایی که مطرح می‌شود البته هنوز شروع نکردند.

یک سوالی که شاید همه دوست دارند بدانند اینکه آقای احمدی‌نژاد آن 11 روز را تماما خانه بودند؟ جایی نرفتند؟ چه کردند؟
بله، خانه بودند.


‌ یک شایعه‌ای که شاید شما هم شنیده باشید این است که ایشان عمل بوتاکس کرده‌اند به ویژه گفته می‌شود در این 11 روز این اتفاق افتاده است.

شاید بوتاکس به من بیاید اما به ایشان نمی‌آید (با خنده).


‌ چهره ایشان در این مدت هشت‌سال برعکس دیگر روسای‌جمهور که زیر بار مسوولیت شکسته و فرتوت می‌شوند شاداب‌تر شده است. اگر دقت کنید در عکس‌های سال 84 تا الان به قول معروف گویا آبی زیر پوستشان آمده است و صورتشان خیلی پر شده است.
نه بوتاکس نکرده چون بوتاکس بیشتر صورت را باز می‌کند. البته من کار پوست نکرده‌ام اما ایشان تا جایی که می‌دانم در سفرهای استانی زیر آفتاب و این‌طرف و آن‌طرف پوستشان خیلی اذیت شد یکسری کرم برای ایشان تجویز شد و خب خیلی بهتر شدند.


‌ البته بیش از تاثیر یک کرم چهره ایشان عوض شده است.
نه اگر دقت کنید شکستگی‌های خاصی هم هست.


‌ ولی چروک‌ها کاملا باز شده است.
واقعا آقای احمدی‌نژاد نسبت به 84 خیلی شکسته شده است. آقای خاتمی هم همین‌طور بود من خیلی قبل‌تر و بعدها ایشان را دیدم خیلی شکسته شده بودند.

اینکه آقای احمدی‌نژاد بعد از ریاست‌جمهوری کجا می‌رود و چه می‌کند سوالی است که همه این روزها مطرح می‌کنند، ما هم در سالنامه «شرق» از شما پرسیدیم. این روزها به نظر می‌رسد که باید جواب‌های مشخص‌تر و دقیق‌تری بگیریم. داماد ایشان هم باید حتما از برنامه‌های آقای احمدی‌نژاد بعد از ریاست‌جمهوری بیشتر خبر داشته باشد.
ایشان دفتری دارد و قاعدتا فعالیت‌های سیاسی‌اش را ادامه می‌دهد. بعید می‌دانم ایشان حزب تشکیل دهد. تشکیلاتی است اما بعید است حزب بخواهد تشکیل دهد در روحیات ایشان هم نمی‌بینیم. تا الان هم نشنیدم که برنامه خاصی داشته باشد.


‌ خب، کار سیاسی در چه شکل و قالبی؟
برای من هم مبهم است و نمی‌دانم. ایشان گفتمان خودشان را دارند.


‌ برخی حامیان ایشان معتقدند گفتمان آقای احمدی‌نژاد و مشایی (که ذیل هم تعریف می‌شود) تازه بعد از ریاست‌جمهوری نمود بیشتری پیدا می‌کندالبته به نظر کمی دور از ذهن می‌رسد. شما نظر خاصی ندارید؟
یعنی مثلا ایشان «ان‌جی‌او» تشکیل دهند؟ شاید نظرشان این است که بعدا آزادترند می‌توانند بیشتر سخنرانی کنند در دانشگاه‌ها و... مثل آقای خاتمی که بعد از ریاست‌جمهوری‌شان خب برای سخنرانی جاهای مختلف دعوت می‌شدند.


‌ به نظر می‌رسد که به شخصیت آقای خاتمی هم خیلی علاقه‌مندید.
بله، من ایشان را دوست دارم.


‌ حالا به شخصیت ایشان بیشتر علاقه دارید یا احمدی‌نژاد؟
هر دوتایشان را دوست دارم. هرکدام ویژگی خاصی در وجودشان هست.

مثلا؟
آقای خاتمی بیشتر فرهنگی است، احمدی‌نژاد بیشتر سیاسی است. احمدی‌نژاد خیلی دوست دارد که کارها را سریع به پایان برساند. آقای خاتمی طمأنینه خاصی دارد. در کار اجرایی آقای احمدی‌نژاد خیلی قوی است اما آقای خاتمی تئوریک و فرهنگی است. به نظرم هردویشان در عمل به شعارهایشان موفق عمل کردند.


‌ اگر چهارسال بعد آقای خاتمی و احمدی‌نژاد با هم نامزد ریاست‌جمهوری شوند، شما به پدرزن رای می‌دهید یا آقای خاتمی؟
اوه چه سوال سختی می‌کنید شما... نمی‌دانم تا به حال فکر نکرده‌ام. خیلی بعید می‌دانم البته آقای احمدی‌نژاد برخی تفکرات آقای خاتمی را هم دارد.


‌ خوب، حالا اگر فقط آقای احمدی‌نژاد نامزد شود، چطور؟
نمی‌دانم شرایط چهارسال بعد یا هشت‌سال بعد
چه می‌شود. آقای احمدی‌نژاد زیاد برای مردم زحمت کشید و برای همین به او رای می‌دهم.

‌ شما چطور منتقد ایشان هستید که باز هم می‌خواهید به ایشان رای دهید؟
خب، شما سوال کردید و چون وضعیت برای خودم مبهم بود، نمی‌توانم به سوال شما جواب دهم. اما چون ایشان خیلی زحمت کشیده‌اند به ایشان رای می‌دهم.


‌ وقتی شما اعلام کردید که به آقای احمدی‌نژاد رای می‌دهید پدر شما صحبت‌های تندی علیه شما کرد.
رابطه ما الان خیلی خوب است آن زمان هم تحریکات اطرافیان بود.

خب، الان رابطه پدر عروس و پدر داماد چطور است؟ رفت‌وآمد می‌کنید دید و بازدید عید و...؟
خیلی کم شده است. کمتر از قبل.


‌ به نظر می‌رسد که آقای احمدی‌نژاد پدر عروسش را به پدر دامادش ترجیح داده است؟
خب، بله دیگر. (با خنده)


‌ اینها باعث اختلاف در خانواده و دلخوری نمی‌شود؟
نمی‌گویم نیست. طبیعی است حتما این دلخوری‌ها وارد می‌شود. اگر بگوییم نیست غلو است. ولی من خودم و همسرم سعی می‌کنیم وارد این مسایل نشویم. وقتی من و آقای احمدی‌نژاد با هم بحث می‌کنیم بیرون از خانواده است. وقتی بحث از دست ما خارج می‌شود و بین آنهاست که من و همسرم وارد نمی‌شویم.


‌ یکی از مسایلی که خیلی به نظر جالب می‌رسد این است که همه حامیان آقای احمدی‌نژاد و افرادی که زمانی از ایشان حمایت می‌کردند این ماه‌های آخر شروع کردند به گفتن اینکه ما که به ایشان رای ندادیم.
آدم باید منصفانه نگاه کند. من یک‌بار هم گفتم برخی آقایان هستند که واقعا همه موجودیتشان را از آقای احمدی‌نژاد دارند. بعد آمدند این مسایل را مطرح کردند که ما می‌خواهیم از احمدی‌نژاد بگذریم. آدم یاد 16سال قبل می‌افتد که آقای خاتمی رای آورد و برخی شعار دادند که می‌خواهیم از ایشان بگذریم. خب، شما از چه می‌خواهید بگذرید؟ شما که زاییده تفکر ایشان بودید. این جفا بود. درباره آقای احمدی‌نژاد هم همین‌طور که این خیلی جفاست. برخی اصلا یادشان رفته است ما شاهد خیلی چیزها بودیم. اشکال ندارد که فرد یادش برود اما دیگر نیاید اینها را بگوید.

شما پدر خودتان را در کدام دسته قرار می‌دهید؟
ایشان منتقد بود. علنا هم گفت که من رای دادم اما پشیمان شدم. این نبود که رای نداده باشد. اما بعضی‌ها می‌گویند اصلا ما رای ندادیم و مساله را به کل فراموش می‌کنند. به نوعی صورت‌مساله را پاک می‌کنند که‌ این اصلا صحیح نیست. درست است که ایشان منتقدند اما به این دلایل رای داده‌اند. منکر هم نیستند. کسانی که با ایشان بودند و رای دادند و بعد منتقد شدند، مشکلی نیست. چون انتقاد به‌وجود می‌آید. اما بعضی‌ها که بین بودند و الان می‌گویند که رای نداده‌اند دیگر از اخلاق و ارزش به‌دور است.


‌ و حرف آخر؟
امیدوارم این فضای آرام همین‌طور جلو برود و دولت جدید مستقر شود و در این فضای اعتدال جلو برود و با منطق کارها پیش برود.


‌ یعنی این شرایطی است که موردنیاز است و پیش‌تر نبود؟
بعضی وقت‌ها برخی افراط‌هایی شد و بعد از آن نیاز است مقداری با آرامش بیشتر کار‌ها جلو برود به‌ویژه در سال‌های آخر ما شاهد به‌هم‌ریختن فضا بودیم. وقتی فضای دعوا و کشمکش شود، مدیریت از دست آدم خارج می‌شود./روزنامه شرق