فرهنگ و هنر
2 دقیقه پیش | تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالستشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ... |
2 دقیقه پیش | خواندنی ها با برترین ها (81)در این شماره از خواندنی ها با کتاب جدید دکتر صادق زیباکلام، اثری درباره طنز در آثار صادق هدایت، تاریخ فلسفه یونان و... آشنا شوید. برترین ها - محمودرضا حائری: در این شماره ... |
تعریف زیبای صابر ابر از بازیگر زن سینمای ایران!
خواهش صابر ابر از مردم
صابر ابر: «زن: امشب واقعا اتفاق افتاد. همونجوری که همیشه میخواستم. وقتی اون همه چیرو قبول کرد، وقتی تو و پسر گرفتینش، در یک لحظه شد من... من اینجا بودم اما نبودم! بعد اینکه مجازات شد، من احساس رهایی کردم! احساس پاکی... جوری که انگار در تمام زندگیم حتی یک اشتباه کوچیکم نکردم!»*
این تمام چیزیست که ورونیکا به ورونیکا و بهناز به ورونیکا و بهناز به بهناز گفت!
در همین چند سال کم که در تئاتر و سینما بودم و لذت بیتای بازیگری را چشیدم، تمام ذهنم درگیر چند نفری بود که فکر میکردم چه بد که حواسشان به خودشان نیست! نه همیشه اما شاید بیشتر از کم! اما همینقدر هم برای آن دسته زیاد است. منظورم از آن دسته، آن بازیگرهای نابِ شبیه به هیچکس است که (امیدوارم) از شیطنتشان شاید، نقشهایی را که نباید بازی کردند و همیشه در دلم و به اندازه دلم غصه خوردم که «ای داد این نقش و این فیلم و این تئاتر برای تو نبود». (از خودم هم نگذرم که اشتباه کردم) اما هیچ چیز لذتبخشتر از این نیست که زمانی، لحظهای را ببینی که انتظارش را میکشیدی. خلقی از خالقی که همیشه به توانش ایمان داشتی و حالا برایت واقع میشود و ملموس! بهنازخانم را میگویم در اتاق ورونیکا.
ساعت حدودا 8:10 دقیقه است که با دوستان وارد سالن هیجانانگیز تماشاخانه مسعودیه میشوم و قرارم دیدن نمایشی است از رضا ثروتی که در آن ایمان افشاریان، مرتضی اسماعیلکاشی و ستارهجان پسیانی و ... تا اینجا که تکلیف روشن است: از رضا که با تمام کارهایش کیف دنیا را کردهام، از ایمان افشاریان عزیز که روزها و شبهایش در تئاتر و تجربه و خوببودن سپری شده، مرتضی که در کنار رضا عجیب است و مخصوص و ستاره هم که نهتنها همكار نابیست (تجربه کنارشبودن را هیچوقت از یاد نمیبرم؛ پر از پختگی) بلکه دیدن بازیهای درخشانش (مثل «خانه»کیومرث مرادی و...) قبل از اتاق ورونیکا تجربه شده بود.
اما تمام حرفم در این یادداشت این است: من همیشه با تمام وجود و ایستاده از بهناز جعفری و خلقهایش کیف کردم و گاهی هم از انتخابهایش عصبانی شدم، به یک دلیل که ایمان دارم بازیگری نعمت است و باید آن را به چشم نگهداری کرد، مخصوصا وقتی کسی برایش زحمت کشیده، تا پای جان! و بهناز از آنهاست؛ ناب است و بیتکرار.
خیلیها، خیلیهای دیگر که مطمئنم هر کدامشان روزی دست مهربان خدا را به روی صورتشان حس میکنند و در گوششان میشنوند که «خسته نباشی، شد!» خیلیها را میشناسم که اگر قرار بر گفتن اسمشان باشد حالاحالاها باید بنویسم. سند حرفهایم امروز در تماشاخانه مسعودیه، زنده وجود دارد. بروید و بهناز جعفری را ببینید که واقعا همانیست که باید باشد و تا امروز ما را و خودش را فریب داده! این یادداشت بماند برای اهلش، برای رفیقهای نابم که در بازیگری زحمت کشیدهاند و صبر کردهاند و بیشک روزشان نزدیک است. همان آنهایی که زمین تا آسمان فرقشان مشهود است و دیر یا زود باید ایستاده برایشان کف زد.
بماند که یک بازیگر عالی حتما در یک خلق عالی، همبازی خوب و متن خوب و نقش خوب و حال خوب و حتما و به یقین نگاه از بیرون (رضاجان ثروتی) درجهیک و خیلی چیزهای دیگر باید داشته باشد، اما زمان ثابت کرده که همه اینها بوده و گاهی هم نشده (که مورد بحث ما نیست) بهنازجان جعفری، خوش درخشیدی و چه خوشحالم که رفیقی مثل تو دارم و به سند وجودت میتوانم از بازیگری این مرزوبوم دفاع کنم. این یک پیشنهاد نیست، این یک خواهش است! بهناز جعفری را در اتاق ورونیکا ببینید.
پینوشت:
*ابتدای متن، بخشی از دیالوگهای بهناز جعفریست که خطاب به ایمان افشاریان میگوید.
** «اتاق ورونیکا» براساس نوشته ایرا لوین با طراحی و کارگردانی رضا ثروتی گاهی در دو سانس 17 و 20 در عمارت مسعودیه اجرا میشود.
اخبار فرهنگی - روزنامه شرق
ویدیو مرتبط :
بازیگر زن سینمای ایران مُدل شد
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
سرگذشت تلخ اولین بازیگر زن سینمای ناطق ایران + عکس
سرگذشت تلخ اولین بازیگر زن سینمای ناطق ایران + عکس
سینما - 10 اردیبهشت سالروز درگذشت روحانگیز سامینژاد اولین بازیگر زن اولین فیلم ناطق سینمای ایران است.
به گزارش خبرآنلاین، روحانگیز سامینژاد با نام اصلی صدیقه سامینژاد سوم تیرماه سال 1295 در بم به دنیا آمد.
او پدرش را در دوران کودکی از دست داد و با مادرش زندگی میکرد. سامینژاد در 13 سالگی به ازدواج فردی به نام دماوندی درآمد و با او به هندوستان مهاجرت کرد.
دماوندی در استودیو امپریال فیلم بمبئی راننده اردشیر ایرانی صاحب این استودیو بود که بعدها «دختر لر» اولین فیلم ناطق سینمای ایران را با بازی سامینژاد تهیه و کارگردانی کرد.
«دختر لر» در حالی ساخته شد که حدود 40 سال از تولد سینما در دنیا میگذشت. تولید یک فیلم ناطق در ایران تا آن زمان امکانپذیر نبود. تا این که عبدالحسین خان شیروانی معروف به سپنتا، شاعر، نویسنده و روزنامهنگار در نیمه دوم دهه 1300 با هدف تحقیق در زمینه هنر و فرهنگ ایران باستان به هند رفت.
او در نهایت تصمیم گرفت وارد دنیای سینما شود و این کار را با نوشتن فیلمنامه «دختر لر» انجام داد.
«دختر لر» بر اساس داستان عامیانه «جعفر و گلنار» شکل گرفت. این فیلم درباره گلنار یک دختر لر در منطقهای تحت کنترل راهزنان مسلح به فرماندهی قلی خان است. گلنار در قهوهخانهای کار میکند و در آنجا با جعفر مامور دولت آشنا میشود و میخواهد با او ازدواج کند.
سپنتا پس از نوشتن فیلمنامه «دختر لر» سامینژاد را برای بازی در نقش گلنار انتخاب کرد و در نهایت خودش نیز به نقش جعفر ظاهر شد. انتخاب سامینژاد بیشتر به این خاطر بود که هیچ زنی قبول نمیکرد جلوی دوربین برود، چرا که آن زمان زنان در حجاب کامل بودند. ضمن اینکه خیلیها استعداد این کار را نداشتند.
سامینژاد بازی در «دختر لر» را پذیرفت و با سپنتا قراردادی چهل روزه امضا کرد، اما به دلیل نهایی نبودن فیلمنامه، دیالوگها و امکانات فیلمبرداری، کار ساختن فیلم هفت ماه کشید. ضمن اینکه سپنتا به خاطر لهجه غلیظ کرمانی سامینژاد ناچار شد داستان «دختر لر» را به گونهای تغییر دهد تا موضوع آن مربوط به ایالات و قدرت حکومت مرکزی ایران باشد.
در نهایت «دختر لر» پس از مشکلات بسیار آبانماه سال 1312 در مایاک و سپه که دو سینمای معروف آن زمان تهران بودند، به نمایش عمومی درآمد و مورد استقبال قرار گرفت.
سامینژاد سپس در فیلم «شیرین و فرهاد» ساخته سپنتا بود بازی کرد. او پس از بازی در این فیلم از دماوندی جدا شد و با نصرتالله محتشم از بازیگران سرشناس تئاتر ازدواج کرد. این ازدواج مدت زیادی به طول نکشید و محتشم در بازگشت به ایران او را غیابی طلاق داد.
سامینژاد پس از 18 سال اقامت در هندوستان به ایران بازگشت، اما برای ادامه کارش در سینما با مخالفت خانواده روبرو شد. او به خاطر آزارهایی که از خویشان و آشنایان و مردم دید بعد از دو فیلم دیگر هرگز حاضر نشد در فیلمی ایفای نقش کند.
روحانگیز سامینژاد و عبدالحسین سپنتا در «دختر لر»
سامینژاد پس از بازگشت به ایران، گواهینامه سیکل اولش را گرفت و در وزارت بهداری به عنوان پرستار مشغول به کار شد و در تهران اقامت گزید. او پس از مدتی کار پرستاری را به کنار گذاشت و از طریق اجاره دادن طبقه اول خانه دوطبقهای که خریده بود، گذران زندگی میکرد. ازدواج سوم سامینژاد با یکی از بستگانش نیز شکست خورد و چون فرزندی نداشت حدود 30 سال تنها زندگی کرد.
سامینژاد سال 1349 در فیلم مستند «تاریخ سینمای ایران؛ از مشروطیت تا سپنتا» از مصائبی که در آن گذشت صحبت کرد و به تلخی گریست.
او دراینباره گفت: «به خاطر ناراحتیهایی که در موقع فیلمبرداری و بعد از آن چه از طرف فامیل و چه از طرف مردم کشیدم، هرگز راضی نشدم در فیلم دیگری بازی کنم ... هر موقع که از در شرکت میآمدیم بیرون، مجبور بودیم سه نفر مستحفظ داشته باشیم، یک شوفر و دو نفر کمک شوفر که شیشه پرت نکنند. هر جایی هم که میرفتیم باید یه چیزی سرمون میانداختیم تا کسی ما رو نشناسد...»
سامینژاد 10 اردیبهشت سال 1376 در سن 81 سالگی در تهران درگذشت در حالی که محققان و کارشناسان سینمای ایران بیخبر از او معتقد بودند سالها پیش در گذشته است. او در بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
* برگرفته از منابع اینترنتی
خبرآنلاین