فرهنگ و هنر
2 دقیقه پیش | تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالستشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ... |
2 دقیقه پیش | خواندنی ها با برترین ها (81)در این شماره از خواندنی ها با کتاب جدید دکتر صادق زیباکلام، اثری درباره طنز در آثار صادق هدایت، تاریخ فلسفه یونان و... آشنا شوید. برترین ها - محمودرضا حائری: در این شماره ... |
با ترسناک ترین داستان ها آشنا شوید
وقتی کتاب ترسناک میخوانید، با وحشت از جا نمیپرید، هیچ اثری از جلوههای ویژه و گریم ترسناک بازیگران نیست... اما گاه قدرت قلم نویسنده آنقدر بُرد دارد که کتاب را کنار بگذارید و شاید تا چند روز جرات نکنید دوباره وارد دنیای وحشتآورش شوید.
این گزارش به معرفی 10 رمان معروف میپردازد که در ژانر وحشت به نگارش درآمدهاند و برخی آنقدر موفق بودهاند که سینماگران را برای ساخت فیلمی اقتباسی وسوسه کردهاند.
«درخشش» / استفن کینگ
داستان «درخشش» درباره پدری نویسنده است که برای کسب درآمد، نزدیکی به خانواده و صرف مدت زمان بیشتر روی کتابهایش، نگهبانی یک هتل متروک در دل کوهستان را برعهده میگیرد. پسر این مرد مشکل روانی دارد و قادر است ارواح تسخیرشده در این هتل را به چشم ببیند.
ماجرا وقتی وحشتناکتر میشود که خشونت انسانی و خاطرات تلخ کودک از رابطه نابسامان والدینش به صحنههای ماورایی داستان اضافه میشود. «استنلی کوبریک» فیلمی را در سال 1980 براساس کتاب کینگ ساخت که جزو آثار موفق سینمای وحشت محسوب میشود. اما جالب است بدانید که نویسنده کتاب، نه تنها از اقتباس سینمایی کتابش راضی نیست بلکه در مصاحبهای اعلام کرد که از آن متنفر است!
«تسخیرشده» / چاک پالانیک
میگویند وقتی چاک پالانیک اولین داستان کتاب «تسخیرشده»اش را در یک تور کتاب روخوانی کرد، مخاطبان چپ و راست غش میکردند. اکثر نقدهای سطح بالا و درجه پایین، این کتاب را یکجور توصیف کردهاند: «مشمئزکننده و آزاردهنده».
داستان «تسخیرشده» درباره گروهی است که در سودای نویسنده شدن به دنبال آدرسی که در یک تبلیغ برای دوره سهماهه نویسندگی منتشر شده، میروند. به محض ورود به سالن، در روی شرکتکنندگان قفل میشود و آنها میمانند و ذخیره غذایی که هر روز کم و کمتر میشود.
رمان پالانیک نویسندهای که «باشگاه مشتزنی» را هم در کارنامهاش دارد، در اصل مجموعه داستانی است که هرچه جلوتر میرود، ترسناکتر میشود. اوضاع وقتی بدتر میشود که شرکتکنندگان با تصور این که همه این ماجراها یک برنامه تلویزیونی است، دست به قتل و حتی قطع عضو خودشان میزنند.
خواننده کتاب پالانیک خشکش میزند، نه تنها به خاطر خشونت تصویری رمان و درونمایه ماورایی قصهها، بلکه به خاطر فکر کردن به این سوال که آدمها برای رسیدن به شهرت چهها که نمیکنند!
«حضور ارواح»/ شرلی جکسون
اتفاقات غیرمنتظره داستان «حضور ارواح» خواننده را در جای خود میخکوب میکند. شرلی جکسون آنقدر در خلق تنشهای پرتعلیق در آثارش تبحر دارد که جایزهای به نام او برای برترین آثار حوزه تعلیق روانی، ادبیات وحشت و فانتزی سیاه راهاندازی شده است.
آنچه تاثیر داستان «حضور ارواح» را دوچندان میکند، روایت غیرقابلاعتماد «النور» از رخدادهای درون این خانه است. زاویه دید محدود راوی، خواننده را دائما در موضع عدم اطمینان و آسیبپذیری قرار میدهد. این شرایط وقتی خفقانآورتر میشود که مرز بین واقعیت، توهم، و مردهها و زندهها به تدریج ناپدید میشود.
«سختتر شدن اوضاع» / هنری جیمز
«Turn of the Screw» در ترجمه تحتاللفظی به معنای «پیچش پیچ» است، اما این عبارت در اصل اصطلاحی انگلیسی است که در فرهنگلغت اینطور تعریف شده: سختتر کردن شرایط مخصوصا زمانی که فردی با تحت فشار قرار دادن دیگری باعث این امر میشود.
هنری جیمز در این رمان به جای جیغ و فضاهای دستمالیشده دنیای ارواح، روحهایی را خلق میکند که در فضایی وهمآور و در کنار زندهها زندگی میکنند. داستان «سختتر شدن اوضاع» درباره پرستار سرخانهای است که مراقبت از خواهر و برادری یتیم را برعهده میگیرد.
این پرستار کودک پس از مدتی، ارواح پرستار قبلی بچهها و یک خدمتکار مرده را میبیند و داستان طوری جلو میرود که او شک میکند حتی بچهها هم ارواح را میبینند و توسط آنها تسخیر شدهاند.
بخشهای مختلفی در داستان، از جمله جنایتهایی که خدمتکار سابق خانه مرتکب شده و جریان دیده شدن ارواح توسط بچهها، فضای ترسناکی پیش روی مخاطب قرار میدهد و این حس تا نقطه اوج داستان که در خطوط پایانی کتاب قرار دارد، ادامه پیدا میکند.
رمان مشهور هنری جیمز از آن دسته کتابهاست که پس از تمام شدن هم ذهن خواننده را رها نمیکند و خواننده تا مدتها به شوکی که در پایان قصه تحمل کرده، فکر میکند.
«کتاب خونین» / کلایو بارکر
مجله «نایتمر» (کابوس) مجموعه داستان «کتاب خونین» را در صدر فهرست ترسناکترین کتابهایش قرار داده است. بارکر همیشه دوست دارد مجموعهای از داستانهایش را در یک کتاب منتشر کند تا کارش به عنوان یک اثر واحد بر خواننده تاثیر بگذارد.
«کتاب خونین» موضوعاتی همچون ارواح و حوادث خونین را پوشش داده و اگر نه همه، دستکم چند داستان آن ممکن است قشرهای مختلف کتابخوان را راضی کند.
«ترس» / دن سیمونز
دو کشتی اکتشافی در یخ گیر میکند و هرچه ذخایر غذایی کمتر میشود، شرایط سلامت جسمی و روانی 126 مسافر هم وخیمتر میشود.
انواع و اقسام جنایت و قتل و حتی آدمخواری در کشتی شایع میشود و در میانه راه، هیولایی عظیمالجثه و ناشناخته که جان افراد را در گروههای دوتایی و سهتایی میگیرد، به این ماجرا اضافه میشود.
سیمونز با بیان دقیق جزییات و فضاسازی تصویری، استادی خود را در عالم ادبیات وحشت و پژوهشهای گستردهاش در این زمینه به رخ میکشد و تا میتواند موجب ترشح آدرنالین در بدن خوانندگانش میشود.
«جان در نهایت میمیرد» / دیوید وونگ
نکته جالبی که درباره این اثر وجود دارد، حس طنزی است که با دلهره ژانر وحشت آمیخته و خواننده را به خود جذب میکند. وونگ در اثرش به خوبی ترس مواجهه با موجودات ناشناخته و خیره شدن حشرات عجیبالخلقه از پشت شبکههای کولر در زمان خواب را توصیف میکند.
گرچه فیلمی سینمایی براساس رمان «جان در نهایت میمیرد» ساخته شده، نمیتوان قدرت کلام نویسنده را با جلوههای بصری روی پرده سینما مقایسه کرد. یک اثر ادبی ابعادی دارد که در دنیای تصویر قابل ترجمه نیست.
«جنگیر» / ویلیام پیتر بلاتی
کشیشی متخصص در زمینه جنگیری، کشیشی جوان که پس از مرگ مادرش به ایمان خود شک کرده و کارآگاهی که به دنبال سرنخهای یک قتل مرموز است، دیگر شخصیتهای این داستان هستند. فضای کلاسیک و ترسناک رمان، خواننده را به خود جذب میکند و در این میان عوامل ماوراءالطبیعی هم به تاثیر آن میافزاید.
«فراخوان کولو و دیگر داستانهای عجیب» / اچ.پی. لاوکرفت
خواندن کتابهای اچ.پی. لاوکرفت کار سادهای نیست؛ به دلیل نثر فشرده و واژههای توصیفی بسیار او ممکن است برخی خواندن رمانهایش را خستهکننده بدانند، اما هستند کسانی که این نوع نوشتار را میپسندند و از عمق آن لذت میبرند.
قالب داستان «افسانه کولو» هم شبیه دیگر آثار لاوکرفت است؛ مردی تحصیلکرده با افسانهای وحشتزا روبهرو میشود و آنچنان در این مساله غرق میشود که عقلش را از دست میدهد... شاید به دلیل تاکید زیاد این نویسنده روی غنای کلامی و توصیفی داستانهایش است که تاکنون سینماگران تلاشی در جهت اقتباس آنها انجام ندادهاند.
«پادشاه زردپوش» / رابرت دبلیو. چمبرز
لاوکرفت به خاطر متن سنگین و پرطمطراقش همیشه مورد هجمه منتقدان و برخی خوانندگان قرار میگیرد، اما رابرت دبلیو. چمبرز با در پیش گرفتن رویهای کاملا متضاد، برگ برنده را به نام خود کرده است. «پادشاه زردپوش» چمبرز مجموعه داستان کوتاهی است که حتی لاوکرفت که اسم و رسمی در دنیای ادبیات وحشت دارد، از خواندنش لذت برده است.
نثر چمبرز ساده، روشن و در عین حال گیراست و خواننده به راحتی میتواند برای اقبال شوم شخصیتهای داستانهایش احساس تاسف و همدردی کند. البته ناگفته نماند که تنها چهار داستان اول «پادشاه زردپوش» را میتوان در ژانر وحشت دستهبندی کرد.
با این حال، داستانی که درباره محاصره پاریس توسط پروسیها و وحشت جنگ در این کتاب چاپ شده، یکی از هراسآورترین و آشفتهترین درونمایهها را دارد.
ویدیو مرتبط :
با داستان battlefield hardline بیشتر آشنا شوید
خواندن این مطلب را به شما پیشنهاد میکنیم :
با ترسناک ترین و مشهورترین هیولاهای تاریخ سینما آشنا شوید+تصاویر
برای ساخت فیلم های سینمایی ترسناک، هر کارگردانی سعی می کند موجوداتی را خلق کند که نسبت به قبلی ترسناک تر باشد یا خصوصیات ویرانگرتری داشته باشد. لیستی که در ادامه از نظرتان می گذرد مربوط به ترسناک ترین هیولاهایی است که رنگ پرده نقره ای به خودشان دیده اند.
10- 1953/ بیگانه یک چشم
از فضایی خارج از زمین آمد
In Came from Outer Space
هیولایی که در این فیلم سینمایی می بینیم موجودی عجیب و غریب است که از فضا آمده و یک چشم بزرگ دارد. او که رتبه 10 لیست هیولاهای ترسناک را از آن خودش کرده است، هنوز هم بعد از نزدیک 70 سال از ساخته شدن آن و پیشرفت صنعت سینما، ترسناک است و دیدنش به قول معروف دل می خواهد. «جان پوتنام» یک ستاره شناس عجیب و غریب است که مردم او را دیوانه می پندارند.
او متوجه می شود که یک شهاب سنگ در نزدیکی محل زندگی شان فرود آمده اما وقتی به آن نزدیک می شود می بیند آنچه روی زمین افتاده یک سفینه فضایی است. در این سفینه موجوداتی حضور دارند که می توانند خودشان را نامرئی کنند. بیگانگانی با یک چشم بزرگ وسط سرشان که مردم را به شدت وحشت زده کرده اند.
9- 1943/ یک شبح بی ریخت
شبحی در اپرا
The Phantom of the Opera
یکی از فیلم های ماندگار دوران صامت سینما، «شبح اپرا» است. شخصیت اصلی این فیلم در تمام این سال ها، زنی بوده که دلباخته یک مرد مرموز می شود. مردی که مانند شبح با صورتی عجیب در زیرزمین تاریک و نمور اپرای پاریس، زندگی می کند. در فیلم سینمایی شبحی در اپرا، خبری از هیولا نیست. شخصیتی که به هیولا معروف است و مردم او را شبح می خوانند مرد دیوانه و عاشقی است که صورتش با اسید سوخته است. این فیلم موزیکال را آرتور لوبین با الهام از کتاب گستون لروکس ساخته است. از سال 1925 تا الان نزدیک به 10 نسخه با همین نام از روی آن ساخته شده است.
8- 1935/ عروس فرانکشتاین
عروس فرانکشتاین
The Bride of Frankenstein
اگر فرانکشتاین را می شناسید و شخصیت ترسناکش را دوست دارید، قطعا عروسش را هم همانقدر دوست خواهید داشت. زنی که با افکار شوم فرانکشتاین و دکتر پرتوریوس خلق می شود. ماجرای این فیلم، ترسناک صرف نیست و اکشن و لحظات تعقیب و گریزی که در آن گنجانده شده، دیدنی ترش کرده اند.
فرانکشتاین و دکتر پرتوریوس تصمیم می گیرند با تکه های زنی که از دست گروهی خلافکار جان سالم به در برده است، مخلوقی شبیه به فرانکشتاین بسازند آن هم از جنس مونث! بعد از این تصمیم است که عروس خانوم متولد می شود. زنی که در عین ظرافت به شدت ترسناک و وهم آور است.
7- 1932/ آمن هوتپ کشیش
مومیایی
The Mommy
فیلم سینمایی مومایی هم از آن دست فیلم هایی است که از چند دهه قبل بارها دستمایه ساخت فیلم های سینمای جدیدی قرار گرفته است. مومیایی سال 1932 که «کارل فروند» آن را کارگردانی کرده است در فضایی سرد و خاکستری تصویربرداری شده است.
ماجرا درباره کشیش های مصری است. آنها آرام در خانه ابدی شان آرمیده اند که آمن هوتپ بعد از هزاران سال بیدار می شود. احیاء شدن این مومیایی، عواقب دلهره آوری دارد و مردم را با اتفاقات ترسناکی روبرو می کند. باستان شناسان بعد از اطلاع از زنده شدن مومیایی، دور هم جمع می شوند تا برای بازگرداندن او به آرامگاهش تلاش کنند.
6- 1933/ گریفتن دانشمند دیوانه
مرد نامرئی
The Invisible Man
مرد نامرئی تصمیم به اکتشاف می گیرد اما یکدفعه همه چیز بهم می ریزد و او ماده ای کشف می کند که وقتی از آن استفاده می کنی نامرئی می شوی. او که از این دستاورد بسیار ذوق زده است برای اولین بار این ماده را روی خودش امتحان می کند و نامرئی می شود. اما نتیجه کار به این شکل است که برخلاف بدنش، لباس هایی که بر تن دارد و خوراکی هایی که می خورد نامرئی نمی شوند. گریفتن مرد مهربانی است اما وقتی به این خاصیت خود پی می برد تصمیم می گیرد دیوانه بازی کند و دست به کارهای خلاف بزند و از اینجا به بعد است که او به هیولایی تبدیل می شود که تا به حال کمتر نظیرش را دیده اید.
5- 1941/ لری تالبوت، نیمی مرد؛ نیمی گرگ
مرد گرگ نما
The Wolf Man
فیلم و سریال های گرگینه ای زیادی در حوزه سینما ساخته شده اند اما همه منتقدان و فیلم سازها اعتقاد دارند که فیلم «مرد گرگ نما» که سال 1941 جرج واکنر آن را کارگردانی کرده است، بهترین فیلم گرگینه ای تاریخ سینماست که هیولای آن تنها با گریم و چند تکه مو به وحشی ترین موجودی تبدیل شده که تاکنون جهان سینما به خودش دیده است.
لری هم مانند همه گرگینه هایی که بعد از او در دنیای سینما متولد شدند، با یک گاز گرینه ای، به این وضعیت درآمده است. او در حال جستجو است تا بتواند خودش را مداوا کند و به زندگی برگردد اما برای این کار نیاز به کمک دارد و باید جستجوی بزرگی را شروع کند. البته ناگفته نماند که او در بی رحمی و کشتار آدم ها، گاهی بیمارگونه و دیوانه وار رفتار می کند.
4- 1931/ کنت دراکولا ترانسیلوانیا
دراکولا
Dracula
با این که تا قبل از ساخته شدن فیلم سینمایی دراکولا در سال 1931، هیچ دراکولای دیگری در دنیای سینما پدید نیامده بود، اما دراکولایی که در آن فیلم سینمایی به تصویر کشیده شد به همه نشان می داد که کنت دراکولا، قدیمی ترین کنت است و همه باید به او احترام بگذارند. کنت دراکولا برای شکار یک نفر وارد انگلستان می شود و آنجا را به هم می ریزد. او خون آشامی است که تمام مردم روستای ترانسیلوانیا را وحشت زده کرده و رفتارش به شکلی است که مردم از ترس، جرات نمی کنند از خانه هایشان بیرون بیایند.
3- 1932/ فرانکشتاین
فرانکشتاین
Frankenstein
با نگاهی گذرا به لیستی که سایت «لیست ورز» درباره هیولاهای فیلم های سینمایی منتشر کرده به این نتیجه می رسیم که این موجودات ترسناک و ناشناخته بین سال های 1930 تا 1940 به سینماها هجوم آورده اند. باید به فرانکشتاین نام اصلی ترین هیولای سینما را داد که از لا به لای نوشته های «مری شلی» نویسنده انگلیسی بیرون آمده است. فرانکشتاین هم مانند گریفتن یک دانشمند بود که به دلایلی دست به کارهای دیوانه واری زد.
این جوان جاه طلب تصمیم گرفت تکه های بدن مردگان را کنار هم بگذارد و با استفاده از الکتریسیته، از آنها یک انسان که حرکت می کند و حرف می زند بسازد. این دانشمند موجودی خلق کرد که رفته رفته آنقدر به شهرت رسید که نام صاحبش را تصاحب کرد و دیگران او را به این نام می شناختند و هنوز هم این هیولای بی نام و نشان، با اسم و رسم سازنده اش در دنیا مطرح است.
2- 1954/ مخلوق عجیب
مخلوقی از تالاب سیاه
The Creature from the Black Lagoon
مخلوقی از تالاب، یک تفاوت ویژه با دیگر هیولاهای «لیست ورز» دارد. او را نه کسی ساخته و نه بر اثر حادثه ای به این شکل درآمده است. او موجودی است که مانند تمامی موجودات دیگر خلق شده و در یک تالاب زندگی می کند.
ماجرا از آنجا شروع می شود که عده ای دانشمند در جنگلی مخروبه با موجودی ملاقات می کنند که ترکیبی از انسان و موجودات دریایی است و چهره ای به شدت هراس آور دارد. با این که در سال 1954 خبری از جلوه های ویژه نبود اما همانطور که در تصویر می بینید موجودی که سازندگانش خلق کرده اند بسیار جذاب و دیدنی و البته هراس آور است.
1- 1925/ اریک
شبحی
The Phantom of the Opera
نمره یک لیست ما قرار است به مردی برسد که نهایت ترس و وحشت در سینماست. آنقدر ترسناک که در تاپ تن هیولاهای ترسناکی که سایت «لیست روز» اعلام کرده دو فیلم مختلف با همین نام گنجانده شده اند. فیلمی که رتبه اول را گرفته در سال 1925 ساخته شده است. این فیلم هم با الهام از کتاب گستون لروکس ساخته شده و منتقدان می گویند این فیلم شبیه ترین روایت به این کتاب است که سال 1911 نوشته شده است. شخصیت اصلی این فیلم سینمایی «اریک» نام دارد که او هم ساکن طبقه زیرین اپراست و رفت و آمدهایش شبیه شبح است و صورت زشت و وحشتناکی دارد.
اخبار فرهنگی - مجله سرنخ